۲۱:۲۱ - ۱۴۰۲/۱۲/۲۹

اخبار روانشناسی؛

حافظه، یک ضبط نیست، یادآوری یک عمل خلاقانه است / مکانیسم های تشکیل حافظه کاذب چگونه صورت می گیرد؟ + چگونگی یادگیری از حافظه کاذب

حافظه یک ضبط نیست، مانند یک فایل ذخیره شده در رایانه. در عوض، یادآوری یک عمل خلاقانه است. این امر تشخیص خاطرات نادرست از خاطرات دقیق را بسیار دشوار می کند.

روانشناسی تاثیر حافظه کذاب

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی اندیشه معاصر، چرا قربانی بودن می تواند حافظه شما را مخدوش کند؟ شهادت شاهدان عینی قابل اعتماد نیست. زمانی بدتر است که شاهد نیز قربانی باشد. شهادت شاهدان عینی کمتر از آنچه معمولاً تصور می شود قابل اعتماد است.شاهدان اغلب «خاطرات نادرست» از چیزهایی را گزارش می کنند که واقعاً اتفاق نیفتاده است. تحقیقات جدید نشان می‌دهد که مردم بیشتر احتمال دارد رویدادهایی را که در آن شخص قربانی شده‌اند به خاطر بیاورند.

شهادت شاهدان نقش اساسی در نظام حقوقی دارد. این اغلب مهم ترین شواهد را در تعیین موارد گناه یا بی گناهی در جرایم ادعایی ارائه می دهد. شاهدان معمولاً در دادگاه حاضر می‌شوند و با اطمینان روایت‌های خود را از رویدادهایی که ادعا می‌کنند دیده‌اند بازگو می‌کنند. هیئت منصفه اغلب به همان اندازه به شهادت ارائه شده اطمینان دارند و به راحتی آن را در حین بررسی خود در نظر می گیرند.

در اذهان عمومی، اظهارات شاهدان عینی نیز اهمیت زیادی دارد. هنگامی که می شنویم مردم تجربیات خود را بازگو می کنند، اغلب این را مسلم می دانیم که آنها واقعاً آنچه را که ادعا می کنند دیده اند دیده اند و آن را به دقت به خاطر می آورند.

سالها تحقیق نشان داده است که این اطمینان نابجا است. مردم اغلب واقعاً آنچه را که فکر می کنند انجام می دهند به خاطر نمی آورند. در واقع، همانطور که تحقیقاتی مانند آزمایش‌های معروف ” گوریل نامرئی ” نشان می‌دهد، اغلب آنها در وهله اول متوجه بیشتر اتفاقاتی که در حال رخ دادن بود، نبودند (چابریس و سیمونز، ۲۰۱۱). حتی بدتر از آن، گاهی اوقات چیزی که فکر می کنیم به یاد می آوریم در واقع یک خاطره نادرست است که واقعاً اصلاً اتفاق نیفتاده است (Loftus 2005؛ Loftus & Ketcham, 1996).

حافظه یک ضبط نیست، مانند یک فایل ذخیره شده در رایانه. در عوض، یادآوری یک عمل خلاقانه است. این امر تشخیص خاطرات نادرست از خاطرات دقیق را بسیار دشوار می کند.

این مشکل پیامدهای نگران کننده زیادی دارد. مهم ترین آنها این است که بسیاری از افرادی که از یک جرم بی گناه هستند به دلیل شهادت بد مجرم شناخته می شوند، در حالی که ممکن است مجرمان آزاد شوند. در واقع، طبق پروژه بی گناهی ، شهادت نادرست در اکثر محکومیت های نادرست نقش دارد.

با توجه به اهمیت شناسایی نادرست شاهدان عینی و کاستی های آن، محققان همچنان به کشف رازهای خاطرات دروغین ادامه می دهند. در طول سال‌ها، آنها طیف گسترده‌ای از عوامل را شناسایی کرده‌اند که به پیش‌بینی زمان احتمال وقوع این موارد کمک می‌کنند. یک مطالعه اخیر با بررسی یکی دیگر از عواملی که می تواند نقش داشته باشد، به این مجموعه کار رو به رشد اضافه می کند: اثر خود مرجع (وانگ و همکاران، ۲۰۲۴).

اثر خودارجاعی صرفاً به تمایل افراد برای به خاطر سپردن چیزها در زمانی که خودشان به نحوی درگیر بودند، اشاره دارد (کویپر و راجرز، ۱۹۷۹). در مطالعه حاضر، وانگ و همکارانش بررسی کردند که چگونه این ممکن است در ایجاد خاطرات نادرست از یک جنایت نقش داشته باشد. به طور خاص، آیا یک شاهد زمانی که قربانی جنایت می شود بیشتر از زمانی که صرفاً شاهد آن است، خاطرات نادرست خواهد داشت؟

حافظه، یک ضبط نیست، یادآوری یک عمل خلاقانه است / مکانیسم های تشکیل حافظه کاذب چگونه صورت می گیرد؟ + چگونگی یادگیری از حافظه کاذب

حافظه، یک ضبط نیست، یادآوری یک عمل خلاقانه است / مکانیسم های تشکیل حافظه کاذب چگونه صورت می گیرد؟ + چگونگی یادگیری از حافظه کاذب

آزمونی از اثر خود مرجع

برای پاسخ به این سوال، محققان آزمایشی را انجام دادند. ابتدا، ۶۸ سوژه هلندی یک نمایش اسلاید شامل ۳۲ اسلاید را تماشا کردند که مردی را در حال دزدیدن کیف پول شخصی در خیابان به تصویر می‌کشید.

در مرحله بعد، شرکت کنندگان روایتی را خواندند که وقایع را در نمایش اسلاید توصیف می کند. این شامل ۳۲ جمله بود که هر کدام یکی از اسلایدها را توصیف می کرد. به آنها گفته شد که کارآگاه پلیس پس از بررسی دقیق اسلایدها آن را نوشته است.

برخی از این اظهارات از نظر واقعی نادرست بود. به عنوان مثال، یک جمله ممکن است توصیف کند که چگونه مجرم کیف پول سرقتی را در جیب شلوار خود قرار داده است، در حالی که در نمایش اسلاید واقعاً آن را در ژاکت خود گذاشته است.

در نهایت، از شرکت کنندگان خواسته شد تا یک تست حافظه را تکمیل کنند و جزئیات مختلفی را در مورد جنایتی که در نمایش اسلاید شاهد بودند، بپرسند. برای هر سوال، آنها می توانستند از بین سه گزینه ممکن انتخاب کنند. یکی از اینها درست بود در حالی که دو تای دیگر درست نبود.

شش مورد از سوالاتی که در مورد اسلایدهایی که در روایت پلیس به اشتباه توضیح داده شده است. برای اینها، یکی از پاسخ های نادرست، اطلاعات نادرست ارائه شده توسط روایت بود. اگر آزمودنی‌ها می‌گفتند اینگونه نمایش اسلاید را به خاطر می‌آوردند، این نشان می‌دهد که در واقع یک خاطره نادرست بر اساس روایت است. مجموعه نهایی پرسش‌ها با درخواست از آزمودنی‌ها این موضوع را تأیید کرد تا مشخص کنند آیا پاسخ خود را بر اساس نمایش اسلاید، روایت، هر دو، یا هیچکدام به خاطر می‌آورند.

در حالی که این جزئیات برای همه شرکت کنندگان یکسان بود، یک تفاوت مهم وجود داشت. در شرایط کنترل، آزمودنی ها یک غریبه را به عنوان قربانی در نمایش اسلاید می دیدند. اما در شرایط خودارجاعی، محققان شرکت کننده را به عنوان قربانی فتوشاپ کردند. در نتیجه، این افراد یک نمایش اسلاید دیدند که در آن شخصی کیف پول آنها را شخصاً از آنها می دزدید.

علاوه بر این، در بسیاری از اظهارات در روایت پلیس نام مقتول ذکر شده است. به عنوان مثال، “مرد کیف پول جین را در جیب کتش گذاشت.” برای افزایش بیشتر حس ارجاع به خود در این شرایط، زمانی که شرکت‌کننده به عنوان قربانی فتوشاپ می‌شد، این نام با آن‌ها عوض شد.

نتایج نشان داد که تفاوت آماری معنی داری در حافظه کلی بین دو گروه آزمودنی وجود ندارد. در مقایسه پاسخ‌ها به همه سؤال‌ها، به جز سؤال‌هایی که حاوی اطلاعات نادرست بودند، هر دو گروه تقریباً با دقت یکسانی را به یاد آوردند. ایجاد این مهم است. در غیر این صورت، هر گونه تفاوت در خاطرات کاذب بین گروه ها فقط می تواند به دلیل برخی عوامل خارجی باشد.

نتایج همچنین وجود خاطرات کاذب را در بین شرکت کنندگان در هر دو شرایط نشان داد. با این حال، به طور قابل توجهی بیشتر از این در میان کسانی که در شرایط خود مرجع نسبت به شرایط کنترل وجود دارد. به طور متوسط، آزمودنی‌های گروه خودارجاعی به‌طور تصادفی ۲.۷۴ سؤال را بر اساس روایت به جای نمایش اسلاید به خاطر آوردند. در مقایسه، تنها ۱.۷۷ خاطره کاذب به طور متوسط ​​برای شرایط کنترل وجود داشت.

یک آزمون سخت‌گیرانه‌تر این مقایسه را تنها با شمارش خاطرات نادرست محدود می‌کرد، جایی که پاسخ‌دهندگان در پرسش‌نامه بعدی گفتند که به‌طور خاص این اطلاعات نادرست را از نمایش اسلاید به خاطر می‌آورند. اگرچه این منجر به کاهش تعداد کلی خاطرات کاذب برای هر دو گروه شد، اما گروه خود مرجع همچنان خاطرات نادرست بیشتری را نسبت به گروه کنترل گزارش کردند (به طور متوسط ​​۰.۹۷ در مقابل ۰.۵۶).

در آزمایش دوم، نویسندگان همان طرح تحقیقاتی کلی را تکرار کردند اما برخی اصلاحات را در آن گنجانیدند. به عنوان مثال، در میان سایر تغییرات، آنها از نمونه بزرگتری (۱۲۲ = n) از افراد چینی استفاده کردند. آنها همچنین تعداد اسلایدها را افزایش دادند تا یک جرم شبیه سازی شده و منسجم تر ارائه کنند و پاسخ های احساسی آزمودنی ها را به سناریو اندازه گیری کردند.

یک بار دیگر، آزمودنی‌های گروه خودارجاعی تعداد قابل‌توجهی بالاتری از خاطرات کاذب (۴.۱۰) نسبت به افراد در شرایط کنترل (۳.۳۶) نشان دادند. با این حال، هنگام استفاده از معیار دقیق‌تر که آزمودنی‌ها باید منبع یادآوری خود را مشخص کنند، تفاوت ناپدید شد. نویسندگان پیشنهاد می‌کنند که این می‌تواند به این دلیل باشد که ارائه بررسی منبع برای خاطرات نادرست محافظت در برابر آن‌ها را ارائه می‌دهد. به طور متناوب، ممکن است به دلیل تفاوت های فرهنگی بین افراد در دو آزمایش باشد.

مکانیسم های تشکیل حافظه کاذب

این یافته که به نظر می رسد ارجاع به خود باعث افزایش بروز خاطرات نادرست می شود، مهم است. این نیز تا حدودی تعجب آور است، با توجه به اینکه مردم معمولاً در به خاطر سپردن چیزهایی که شامل آنها می شود بهتر هستند (کانینگهام و همکاران، ۲۰۱۴). با این حال، نویسندگان چندین توضیح ممکن را برای این یافته در نظر می گیرند.

اولاً، ممکن است که شخصاً درگیر شدن به عنوان قربانی یک جرم باعث ایجاد مشکلاتی در مرحله رمزگذاری شود. به عبارت دیگر، قربانیان ممکن است بیش از حد بر روی خود متمرکز شوند – مرتبط ترین بخش تجربه – به قیمت سایر جزئیات رویداد. این دوباره یادآور نوعی سوگیری توجهی است که توسط اثر گوریل نامرئی ثبت شده است (چابریس و سیمونز، ۲۰۱۱).

با توجه به اینکه حافظه آنها از این رویداد در حال حاضر ضعیف است، بنابراین ممکن است بیشتر مستعد ابتلا به اطلاعات نادرستی باشند که بعداً معرفی می شود و مستعد شکل گیری حافظه کاذب هستند. این می تواند از بسیاری از منابع، مانند شنیدن سوالات اصلی در طول بازجویی پلیس یا بازجویی متقابل ناشی شود.

متناوبا، ممکن است که افزایش خاطرات نادرست به دلیل مشکلات ادراک در طول رویداد نباشد، بلکه به خاطر بازیابی آن خاطرات باشد. هنگامی که از شاهدان خواسته می شود اطلاعات مربوط به جنایتی را که شاهد بوده اند به خاطر بسپارند، دوباره بر جزئیات مربوط به خود تمرکز می کنند. اگر این جزئیات نادرست باشند، به احتمال زیاد به اشتباه به حافظه اضافه می شوند.

نویسندگان به عنوان مثال موقعیتی را ارائه می کنند که در آن از یک شاهد می پرسند: “وقتی مردی با کوله پشتی قرمز از کنارت رد شد، چه کار می کردی؟” اگر کوله پشتی واقعاً آبی بود، شاهد احتمالاً آن را قرمز به خاطر نمی‌آورد زیرا سؤال آنها را جداگانه به این جزئیات رویداد مرتبط می‌کند.

یک توضیح نهایی و بالقوه مربوط به ماهیت احساسی وقایع است. به خوبی شناخته شده است که احساسات منفی مانند ترس به تحریف در ادراک و حافظه کمک می کند (پورتر و همکاران، ۲۰۱۰). شاهد بودن در یک جنایت می تواند به راحتی چنین احساساتی را برانگیزد، اما این احساسات زمانی که شاهد نیز قربانی باشد، احتمالاً شدیدتر می شود. این بدان معناست که تأثیر تحریف برای این افراد قوی‌ترین خواهد بود.

نویسندگان در آزمایش دوم خود دریافتند که احساسات منفی قوی تر با خاطرات نادرست بیشتری همراه است. با این حال، ارجاع به خود حتی پس از کنترل پاسخ عاطفی هنوز تأثیر قابل توجهی داشت. این نشان می‌دهد که اثر مستقلی دارد، حتی اگر این امر توسط عوامل دیگر تشدید شود.

یادگیری از حافظه کاذب

اهمیت تحقیقاتی مانند این بسیار گسترده است. تکیه کردن با اطمینان به حافظه خود یا خاطرات دیگران می تواند مشکل ساز باشد.

هر روز، مردم بیهوده بر سر جزئیات رویدادهایی که به طور متفاوتی به یاد می آورند، بحث می کنند. در روزنامه ها یا در گفتگوها، ادعاهای خارق العاده اغلب تنها با شهادت شاهدان عینی پشتیبانی می شود. همانطور که معلوم است، این اصلاً مدرک خوبی نیست. تصمیماتی که هیئت منصفه بر اساس این نوع شهادت می گیرند می تواند پیامدهای جدی تری داشته باشد، از جمله گاهی اوقات به معنای واقعی کلمه تفاوت بین زندگی و مرگ را معنی می کند.

متأسفانه تعداد بسیار کمی از مردم از خطاپذیر بودن حافظه آگاهند. خاطرات ما قابل اعتماد هستند ، که این مشکلات را بسیار بدتر می کند. این امر بر نیاز به تحقیقات بیشتر برای درک اینکه شهادت شاهدان عینی چقدر خطاپذیر است، تأکید می کند.

با این حال، همچنین نشان می دهد که چقدر مهم است که این مشکلات به طور گسترده شناخته شوند. مردم اغلب جملاتی مانند “من می دانم چه دیدم” یا “من آن را به وضوح به یاد دارم” می گویند. ادعاهایی مانند این نباید کسی را پر از اعتماد به نفس کند، بلکه باید زنگ هشداری را به صدا درآورد که خواستار احتیاط و شک و تردید است.

در نهایت، با توجه به اهمیت تحقیق در مورد خاطرات دروغین، دو ویژگی مهم آزمایش وانگ و همکارانش قابل ذکر است. اولاً، اگرچه ناخوشایند بود، اما جنایت شبیه سازی شده که باعث ایجاد خاطرات دروغین شد، ماهیت غیرخشونت آمیز داشت. دوم، آزمودنی ها می دانستند که این فقط یک شبیه سازی است. اگر یکی یا هر دوی این عوامل تغییر کند، احتمالاً نتیجه نیز تحت تأثیر قرار خواهد گرفت.

به عبارت دیگر، تأثیرات خودارجاعی بر خاطرات نادرست در واقع می تواند در دنیای واقعی بسیار قوی تر از آنچه در آزمایشگاه است باشد./ اندیشه معاصر

پایان/*

اندیشه معاصر را در ایتا، روبیکا، پیام رسان بله و تلگرام دنبال کنید.

 

مطالب مرتبط