۱۰:۲۱ - ۱۴۰۰/۱۱/۰۹

نگاهی به سریال نمایش خانگی«خاتون»؛روایتی مجعول از تاریخ ایران و زن ایرانی

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی اندیشه معاصر، در میان سریال های نمایش خانگی سریال«خاتون»توانسته مخاطبان بسیاری را جذب نماید.سریالی که با وقفه سه ماهه دوباره به پلتفرم نماوا بازگشته  و در این میان حواشی زیادی داشته است؛از وقفه طولانی مدت بین ن...

نگاهی به سریال نمایش خانگی«خاتون»؛روایتی مجعول از تاریخ ایران و زن ایرانی

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی اندیشه معاصر، در میان سریال های نمایش خانگی سریال«خاتون»توانسته مخاطبان بسیاری را جذب نماید.سریالی که با وقفه سه ماهه دوباره به پلتفرم نماوا بازگشته  و در این میان حواشی زیادی داشته است؛از وقفه طولانی مدت بین نیم فصل اول و دوم گرفته تا اعتراض مردم گیلان در تحریف تاریخ مبارزان درخشان این منطقه در مقابل اشغالگران.

خاتون کیست؟

فیلمساز از همان سکانس ابتدایی به سراغ معرفی شخصیت«خاتون» می رود.خاتون زنی است که از طلا و زرق و برق‌های زنانه بدش می‌آید، پوشش زنانه و سنتی ندارد، کتاب می‌خواند و ادبیات کلاسک دنیا را با کتاب‌های زبان اصلی دنبال می‌کند، اهل مطالعه و خرید کتاب است، فرانسه می‌داند ،با وجود اینکه خودش عروس خانه خام است با دل‌رحمی‌ مخالف تضاد طبقاتی و ارباب و رعیتی است.در یک کلام  خاتون زنی روشنفکر و البته وطن دوست و خواهان آزادی است اما در تضاد میان سنت و مدرنیته گیر افتاده است،از یکسو درگیر مادرشوهر سنتی،مستبد و بدجنس است و از سوی دیگر نمیتواند مصلحت اندیشی شوهرش-شیرزاد ملک- و همکاری او با اشغالگران را تاب بیاورد.گرچه در این میان رفتار های به اصطلاح سیاسی و میهن پرستانه خاتون بسیار ابلهانه و ساده لوحانه می باشد.خاتون دو بار، یاران خود را لو می دهد؛نخست باعث کشته شدن پروین، دوست قدیمی‌اش می شود و بار دوم با بازکردن پای شیرزاد به مخفیگاه سایر مبارزان موجب قتل عام آنها می شود .گرچه معلوم نیست با چه منطقی پروین و دوستانش با خاتون که همسر یک نظامی است ارتباط دارند! اما از دید خاتون مقصر تمام بدبختی‌هایش شیرزاد است که برای حفظ مقام خود در ارتش با روس ها همکاری میکند.

تصور زنی با اخلاقیات و روحیات خاتون در جامعه مردسالار دهه بیست ایران برای مخاطب بیشتر شبیه یک شوخی و خیال خام است.خاتون گویی یک زن روشنفکر امروزی تهرانی است که ناگهان به دهه بیست پرت شده و مجبور است در لباس و فضای زمان رضاخان قدم بزند.شخصیتی که برخلاف زنان ایرانی، حتی مادرانگی‌ و زنانگی اش چندان پررنگ نیست و به چند سکانس کوتاه گلدوزی و آموزشی با پسرش خلاصه می‌شود؛ خاتون اغلب بیرون از خانه و تنها یا در خلوت دونفره با شیرزاد است و کمتر درگیر تربیت فرزند و وقت گذراندن با اوست. خاتون حتی هنگام مرگ امیرعلی آنچنان که شایسته یک مادر است بی تابی و سوگواری نمیکند و حتی گوشه نشینی و عزلتی که بعد از مرگ پسرش اختیار کرده بیشتر بدلیل دلشکستگی از سیلی خوردن از شیرزاد و خردشدن غرورش در میان اهالی خانه است تا اندوه از دست دادن پسرش.

تحریف تاریخ در داستان سریال

فیلمساز ادعا دارد که به موازات داستان عاشقانه اش،اثری تاریخی از دوران اشغال ایران توسط متفقین در دهه بیست خلق کرده است اما تصویری که سریال از آن دوران نشان میدهد کاملا الکن و گاه تحریف شده است.واقعه هولناکی مثل اشغال ایران یک اشتباه بزرگ و نابخشودنی از سوی حکومت مرکزی بوده، اما خاتون این نقش را عامدانه انکار میکند و این فاجعه تاریخی را معلول خیانت یکی دو نظامی ساده لوح و منفعت طلب جلوه می‌دهد. گویی شاه کشورهیچ کوتاهی نکرده و تقصیری ندارد،در واقع فیلمساز با این روایت به نوعی به تطهیر چهره رضاخان ملعون می پردازد.

نگاه فیلمسازبه شخصیت رجبف -کمیسیر ارتش سرخ- بعنوان یک اشغالگر هم بسیار ابلهانه است. رجبف در این سریال مردی شهوت‌ران، خبیث و بی‌اخلاق تصویر شده که در اوج مشکلات اداره ولایت گیلان چشمش به دنبال همسر زیردست ایرانی خود است و تمام فکر و ذکر و انرژی خود و حتی نیروهایش را بکار میگیرد تا شیرزاد،خاتون را طلاق بدهد.

جای خالی دین و روحانیت در داستان

تصویر فیلمساز از میهن پرستان و مبارزه گران با نیروهای اشغالی نیز مغرضانه و خلاف واقع است.دین و مذهب و ارتباط علما و خصوصا نهضت جنگل و مردان و زنان مسلمان و روستایی و عامی، جایی در میان مبارزان فیلم ندارند و پرچم‌دار مبارزه ملی صرفا روشنفکران و ارمنی‌ها هستند.فیلمساز به نقش روحانی مبارز ارمنی علیه اشغالگران می پردازد اما از روحانی مبارز مسلمان در سریال خبری نیست.همانگونه که در هیچ سکانسی نشانه ای از دین و مناسک دینی وجود ندارد؛نه در خانواده های سنتی فیلم و نه در خانواده های به اصطلاح روشنفکر.گویی جغرافیای داستان در یک کشور لاییک و یا  مسیحی روی می‌دهد نه در ایرانی که از دیرباز زندگی مردمان آن با دین اسلام آمیخته شده است.

سردرگمی مخاطب در نیم فصل دوم

در نیم فصل دوم،شخصیت های فرعی زیادی وارد داستان میشوند که چندان ارتباطی با خاتون ندارند و ضمن سردرگمی مخاطب، گویی تنها برای پرکردن زمان فیلم آمده اند؛از جمله شخصیت خواهر رضا،دوستان رضا در گاراژ میرعظیم و یا دوست قدیمی پدر خاتون با بازی رویا نونهالی.

در نیم فصل دوم فیلمساز رضا فخار را در مقابل خاتون قرار می دهد و در مقایسه با شیرزاد مصلحت اندیش و ترسو،از رضا یک قهرمان ملی می سازد اما رضافخارکه بارها از او بعنوان رابین هود وطنی در سریال یاد می شود،یک لوطی با معرفت است که از قضا او نیز هیچ اعتقادی به دین و اصول اخلاقی ندارد،یادمان بیاید سکانسی که رضا مست کرده و با گوهر که زنی شوهردار است رابطه برقرار میکند،اما چون این فعل حرام را بخاطر بهتر شدن رفتار گوهر با بچه های زیر دستش انجام میدهد،از نظر فیلمساز بازهم قهرمان است!

در پایان باید گفت«خاتون» یک نسخه جعلی و بی هویت از تاریخ ایران و زن ایرانی است که لای زرورقی از بازیگران مشهور و جلوه های بصری و میدانی چشم نواز پیچیده شده است تا در کام مخاطب شیرین شود،غافل از آنکه تحریف واقعیت آخر و عاقبت ندارد!

*نفیسه ترابنده

انتهای پیام/*

مطالب مرتبط

1 نظر برای این مطلب ثبت شده است:

محمد

۰۹ بهمن ۱۴۰۰


آنچه که باعث شده ایشان به دستور از بالا قلم دست گرفته وعلیه این سریال بنویسد محتوای اصلی سریال ومقاومت در برابر روسهاست! ازروسیه عزیز کسی بد نگوید؛ چه روس قدیم و چه روس جدید!

نظرات بسته شده است