۲۲:۵۰ - ۱۴۰۰/۱۲/۱۱

این عروس‌ها هیچ‌وقت خوشبخت نمی‌شوند!

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی اندیشه معاصر،شاید هیچ گاه تصور این را نمی کردند که به دلیل فقر یا باورهای غلط جامعه، مرحله ای جدید در زندگی خود را در سخت ترین شرایط ممکن آغاز کنند و منتظر روزهایی باشند که به ندرت رنگ سفیدی و خوشبختی به خود می...

این عروس‌ها هیچ‌وقت خوشبخت نمی‌شوند!

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی اندیشه معاصر،شاید هیچ گاه تصور این را نمی کردند که به دلیل فقر یا باورهای غلط جامعه، مرحله ای جدید در زندگی خود را در سخت ترین شرایط ممکن آغاز کنند و منتظر روزهایی باشند که به ندرت رنگ سفیدی و خوشبختی به خود می گیرد. صحبت از دختران نوجوانی است که در بسیاری از کشورهای آفریقایی و جنوب آسیا در سنین عمدتا زیر ۱۸ سال به اجبار ازدواج می کنند و حقوق اولیه شان نقض می شود. نگاهی به علت ها، تاثیرها و راهکارهای این پدیده بهتر می تواند ابعاد مختلف آن را نشان دهد.

دلایل مختلفی برای چنین ازدواج هایی مطرح شده است؛ یکی از دلایل مشخص در این زمینه، تبعیض جنسیتی و نگاه تحقیرآمیزی است که در این جوامع به دختران می شود؛ در این کشورها ارزش دختران با پسران یکسان نیست و به آنها به عنون باری بر دوش خانواده نگریسته می شود. درواقع این باور و سنت غلط در بین تک تک این خانواده ها وجود دارد و آنها تصور می کنند با ازدواج دخترشان در سنین پایین، این بار اقتصادی از بین می رود و مسئولت دختر بر عهده خانواده همسر اوست.

از سوی دیگر ازدواج دختران در سنین کم در بسیاری از این جوامع یک سنت است که در نسل های گذشته تکرار شده. در برخی از این کشورها زمانی که دختران به سن بلوغ می رسند، به چشم یک زن به آنها نگاه می شود؛ در نتیجه ازدواج به عنوان گام و مرحله بعدی زندگی آنها در نظر گرفته می شود تا جایگاه جدید خود به عنوان همسر و مادر را زودتر پیدا کنند.

فقر دلیل دیگری است که باعث می شود خانواده ها برای مقابله یا کم کردن بار سنگین آن، راضی به ازدواج دختران خود در سنین کم می شوند. برای مثال نیمی از دختران در کشورهای بنگلادش، مالی، موزامبیک و نیجر زیر ۱۸ سال ازدواج می کنند، در این کشورها درآمد روزانه ۷۵ درصد از مردم کمتر از دو دلار است.

در همین حال، مرکز بین المللی مطالعات زنان در گزارش سال ۲۰۱۵ اعلام کرد بیش از نیمی از دختران خانواده های فقیر در کشورهای رو به توسعه، در سنین کم ازدواج می کنند. زمانی که فقر زیاد باشد، خانواده ها و حتی خود دختران به این نتیجه می رسند که ازدواج می تواند راهکاری برای تامین آینده آنها باشد. با این اوصاف هیچ جای تعجبی ندارد در جوامعی که مهریه مرسوم است. خانواده های فقیر به شدت از ازدواج دختران کم سن و سال خود استقبال کنند.

دلیل دیگری که خانواده را به این کار ترغیب می کند نبود امنیت است زیرا آنها تصور می کنند در صورت ازدواج خطراتی مانند خشونت های فیزیکی و جنسی از دختران آنها دور می شود؛ اما حقایق و اطلاعات موجود نشان می دهد تصور این خانواده ها کاملا اشتباه است و دختران آنها با خطرات به مراتب شدیدتری رو به رو می شوند. یکی از مشکلات آنها وورد به مرحله بارداری است، زیرا جسم آنها به هیچ وجه آمادگی این مرحله جدید از زندگی را ندارد. بنابر اطلاعات رسمی، در کشورهایی که ازدواج دختران کم سن و سال رواج دارد، حاملگی دلیل اصلی مرگ افراد بین ۱۵ تا ۱۹ سال است، در این کشورها بارداری دختران بیش از عواملی مانند جنگ باعث مرگ آنها می شود.

البته این تنها مشکل این دختران نیست؛ آمار نشان می دهد میزان ابتلا به ایدز در بین این دختران در مقایسه با افرادی که در سنین بالاتر ازدواج می کنند، بیشتر است؛ برای مثال مرکز بین المللی مطالعات زنان در گزارشی به بررسی این وضعیت در کشورهای مرکزی و جنوبی آفریقا پرداخت و اعلام کرد احتمال ابتلای این افراد به ایدز شش برابر بیشتر از دیگر افراد است. خشونت خانگی را نیز باید به دیگر مشکلات این دختران اضافه کرد؛ این سازمان به تازگی گزارشی تحقیقی در دو ایالت هند انجام داد که دختران آن در سنین پایین ازدواج می کنند. نتایج نشان داد نیمی از این دختران از سوی همسران خود کتک می خورند یا همواره تهدید می شوند.

نگاه کشورهایی که چنین ازدواج هایی در آنها اتفاق می افتد به این موضوع با یکدیگر متفاوت است؛ برای مثال در یمن حقوق قانونی و اجتماعی بسیار کمی برای دختران و زنان تعریف شده است. برهمین اساس وقتی چندی پیش یک دختر ۱۱ ساله به دادگاه رفت تا از همسرش طلاق بگیرد، قاضی فقط این جمله را به او گفت: «ما در حال حاضر قانونی درباره طلاق دختران کوچک نداریم».

نمونه دیگر در این زمینه نیجریه است که بخشی از این کشور موافق و بخشی دیگر از آن مخالف چنین ازدواج هایی هستند؛ چندی پیش گروهی از نمایندگان مخالف این مسئله لایحه ای را در پارلمان مطرح کردند که در نهایت با رای ۴۰ نفر از موافقان این موضوع به هیچ نتیجه ای نرسید.

به عقیده کارشناسان یکی از دلایل متوقف نشدن این روند این است که در چنین کشورهایی قوانین مشخصی برای پایان دادن به این کار وجود ندارد. یکی از پیشنهادهای آنها تعیین سن ۱۸ سال برای ازدواج دختران است تا بتوان از طریق راهکار قانونی با این پدیده مقابله کرد. البته در نبود قوانین و نظارت دقیق دولتی در این کشورها، سازمان ها و گروه هایی هستند که در چند سال گذشته تلاش فراوانی برای کم کردن این مسئله و پایان دادن به آن در بسیاری از کشورها انجام داده اند.

این سازمان ها برای تحقق این هدف، راهکارهای مشخصی را دنبال می کنند؛ اولین اقدام آ«ها در این جوامع، آموزش به دختران جوان و مطلع کردن آنها از حقوق خودشان است. با توجه به اینکه بسیاری از این دختران پس از ازدواج در سنین پایین دیگر ادامه تحصیل نمی دهند، این سازمان ها به هر طریقی می کوشند زمینه آموزش و تحصیل این دختران را فراهم کنند. البته اقدامات آموزشی این گروه ها فقط به دختران محدود نمی شود، با توجه به جامعه مردسالاری که در این کشورها وجود دارد بخشی از این آموزش ها در اختیار پسران جوان و مردان این جوامع قرار می گیرد.

آنها در ادامه از رهبران سنتی نیز کمک می گیرند، زیرا نقش این افراد در چنین جوامه حتی از ساز و کارهای قانونی هم بیشتر است. آنها درواقع تلاش می کنند با کمک تمام این روش ها، سنت ها و هنجارهای شکل گرفته در این زمینه را تغییر دهند؛ هدفی که برای رسیدن به آن اقدامات فراوانی انجام شده؛ اما هنوز موانع و مشکلات زیادی پیش روی خود دارد.

آمار و ارقام رسمی می گوید در هر دقیقه ۲۸ دختر کم سن و سال به اجبار و بنا به دلایل مختلف ازدواج می کنند، آن قدر داستان تلخ درباره این دختران وجود دارد که شاید فقط با چند کتاب بتوان گوشه ای از دردهای آنها را روایت کرد. یکی از همین داستان های تلخ مربوط به دختری به نام «گریس ماسنجا» اهل کشور تانزانیا است.

«گریس» در منطبه ای به نام کاپورا زندگی می کند که ازدواج دختران کوچک بسیار در آن رواج دارد؛ اما شیوه ازدواج این دختران بسیار عجیب و دردناک است. مردان این منطقه برای ازدواج ابتدا چند روز خیابان ها را می کردند تا دختر دلخواه خود را انتخاب کنن. سپس در یک فرصت مناسب دختر را می دزدند و با خود می برند.

والدین این دختران به سرعت متوجه دزدیده شدن آنها می شوند؛ اما به جای کمک خواستن از نیروهای پلیس، نزد آن مرد می روند و در برابر دریافت چند گاو یا مبلغی ناچیز دختر خود را به او می فروشند. درواقع دختران اهل کاوپرا سرمایه مالی برای خانواده های خود محسوب می شوند. سنت رایج در این منطقه و رفتار خانواده های آن به قدری عجیب است که اگر دختری تا ۱۸ سالگی از سوی مردی ربوده نشود، خانواده او را نزد پزشک می برند تا از سلامت جسمی و روحی او مطمئن شوند.

داستان زندگی گریس حتی از این هم تلخ تر است؛ پدر گریس، او را در برابر یک گله گاو به مردی فروخت که سه برابر سن او را داشت؛ اما گریس به این ازدواج راضی نمی شد و هر روز کتک ها و شلاق زدن های پدرش را تحمل می کرد. در نهایت آن مرد با همدستی پدر گریس، او را یک روز صبح ربود و به خانه اش برد. در آن زمان گریس فقط ۱۲ سال داشت. در ۱۱ ماهی که گریس در خانه آن مرد زندگی می کرد، بارها به او تجاوز شد و به شدت کتک خورد. او اولین روزی را به یاد می آورد که وارد خانه آن مرد شد و احساس می کرد دنیا برایش به نقطه پایان رسیده است.

از هر ۱۰ دختر در تانزانیا، چهار نفر زیر ۱۸ سال به اجبار ازدواج می کنند. در منطقه محل سکونت گریس نیز حدود ۶۰درصد از دختران چنین سرنوشتی دارند؛ با این حال فعالان اجتماعی در این کشور اعتقاد دارند آمار واقعی بیشتر از این است، نیروهای فاسد پلیس و مقامات نقش پررنگی در مخفی کردن این اطلاعات دارند. زیر آنها با دریافت رشوه از خانواده ها، پرونده های مربوط به آنها را از بین می برند.

تنها شانسی که در زندگی گریس به وجود آمد این بود که آن مرد در یک حادثه رانندگی کشته و گریس مجوبر شد در حالی به خانه بازگردد که در ۱۳ سالگی مادر یک فرزند است و درآمدی هم برای ادامه زندگی ندارد. خودش می گوید هر روز وقتی به گله گاوهای پدرش نگاه می کند؟ یاد اتفاقات تلخی می افتد که در ۱۱ ماه زندگی مشترک تجربه کرد؛ اما این روزها یک مسئله بیش از همه چیز باعث نگرانی گریس شده است. او از این می ترسد که سرنوشتی مشابه برای خواهر چهار ساله اش رقم بخورد. به ویژه اینکه از آن گله گاوی که برای او پرداخخت شد. فقط چند راس زنده مانده است.

گریس همچنان آینده نامشخصی دارد. اما همه دختران شبیه او این شانس را ندارند که خیلی زود از آن فضا و شرایط رها شوند؛ یکی از آنها «نورا الشامی» یمنی است که در ۱۱ سالگی مجبور شد با پسرخاله اش ازدواج کند. حرف زدن از آن روزها برای نورا بسیار سخت است. او فقط به این امید با روزنامه نگار گاردین مصاحبه کرد که شاید بتواند تا اندازه ای به حل این معضل کمک کند. مثل تمام دخترانی که سرنوشتی مشابه او داشتند، نورا روز ازدواجش را تلخ ترین روز زندگی خود می داند.

روزی را به یاد می آورد که با اکراه و اجبار لباس عروسی را بر تن کرد و در کنار مردی نشست که  حدودا ۳۵ ساله بود. او علاقه فراوانی به درس خواندن داشت و می خواست شغلی مناسب پیدا کند؛ اما خانواده اش توان پرداخت هزینه ها را نداشتند و نمی خواستند او همچنان در فقر زندگی کند. شوهرش برای مهریه ۱۵۰ دلار که در آن زمان مبلغ زیادی بود، به خانواده نورا داد، اما پایان مراسم عروسی، آغاز درد و رنج های نورا بود. او وارد خانه ای شد که هیچ احساسی به شوهرش نداشت.

تنها شانس نورا این بود که پدر همسرش مردی مهربان بود. در کنار آنها زندگی می کرد؛ بعد از مدتی خشونت های همسر نورا شروع شد و او به هر بهانه ای از سوی همسرش به شدت کتک می خورد. نکته تاسف بارتر این بود که در یمن قانون مشخصی برای حمایت از زنان در مقابل خشونت های خانگی وجود نداشت.

او در ۱۳ سالگی اولین فرزند خود را به دنیا آورد و تا ۱۵ سالگی نیز صاحب دو فرزند دیگر شد. البته این وضعیت باعث نشد خشونت های همسر نورا تمام شود، به گونه ای که در دوران بارداری نیز بارها از او کتک خورد. این خشونت ها فقط زمانی انجام نمی شد که پدر همسرش در خانه حضور داشت. البته این خشونت ها فقط به نورا محدود بود و فرزندانش نیز بارها آسیب دیدند. در یک مورد، دختر دو ساله او به حدی از پدرش کتک خورد که چند روز به دلیل خونریزی شدید در بیمارستان بستری شد.

او ۱۰ سال به طور مداوم درگیر این خشونت ها بود؛ اما به تدریج با گروه هایی آشنا شد که در زمینه مبارزه با ازدواج دختران در سن کم فعالیت می کردند، یکی از این نهادها، اتحادیه حقوق زنان یمنی است که به آسیب دیدگان خشونت های خانگی کمک می کند. نورا با کمک آنها توانست از همسرش طلاق بگیرد. او همچنین تلاش می کند از طریق قانون مبلغی از همسرش برای بزرگ کردن فرزندان بگیرد. نورا اکنون در کنار گروه ها و نهادهایی است که برای پایان دادن به ازدواج دختران کم سن و سال فعالیت می کنند.

نورا نمی خواهد خاطرات تلخ گذشته هموراه همراه او باشد. او امیدوار است نسل جدید وضعیت افراد مشابه او را هرگز تجربه نکنند. او می گوید: ما باید زندگی فرزندان مان را تغییر دهیم؛ اما این کار نه فقط از طریق برگه های قانون، بلکه با تغییر کلی در فرهنگ و سنت ها به وجود می آید.

انتهای پیام/*

مطالب مرتبط