۱۹:۴۳ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۴

نقد سریال بعد از آزادی؛ محتوایی که از قالب جلوتر است!

به گزارش تحریریه اندیشه معاصر،طمع و نارفیقی و انتقام از دیرباز تاکنون درونمایه بسیاری از نمایشنامه ها و داستان ها و فیلمنامه ها قرار گرفته است. سیری ناپذیری انسان، نقطه ضعف اوست که می تواند اولین پله سقوط باشد و خانواده به عنوان جمعی از د...

نقد سریال بعد از آزادی؛ محتوایی که از قالب جلوتر است!

به گزارش تحریریه اندیشه معاصر،طمع و نارفیقی و انتقام از دیرباز تاکنون درونمایه بسیاری از نمایشنامه ها و داستان ها و فیلمنامه ها قرار گرفته است. سیری ناپذیری انسان، نقطه ضعف اوست که می تواند اولین پله سقوط باشد و خانواده به عنوان جمعی از دوستداران آدمی، عنصری است که با حمایت و پشتیبانی نقش ناجی را ایفا می کند.

این ها درونمایه سریال بعد از آزادیست. کارگردان این سریال یکی از داوران جشنواره فجر امسال است. محمدعلی باشه آهنگر را بیشتر با آثار سینمایی چون ملکه و سرو زیر آب و فرزند خاک و… می شناسیم او همچنین سریال تا صبح را با بازی امین زندگانی و مرحوم عسل بدیعی در سال ۸۵ برای شبکه پنج کارگردانی کرد. پسران باشه آهنگر هم در سمت دستیاری کارگردان و تدوین به پدرشان کمک کرده اند.

نویسنده این اثر نیلوفر محلوجی است که مخاطبان تلویزیون او را با سریال پریا می شناسند. تهیه کننده بعد از آزادی سعید سعدی، تهیه کننده پرکار این روزهای تلویزیون است. او تهیه کنندگی سریال های سلام، گشت ویژه، بچه مهندس و نجلا و فیلم های سینمایی مطرحی چون گیلانه، روزهای زندگی، اینجا بدون من، آرایش غلیظ، مغزهای کوچک زنگ زده و… را در کارنامه خود دارد.

پخش سریال بعد از آزادی به تازگی از شبکه اول سیما به پایان رسیده است.

خلاصه داستان بعد از آزادی

عارف(مرتضی اسماعیل کاشی) با تلاش و پشتکار با شریکش آقا منوچهر(خسرو شهراز) کارگاه تولید رب گوجه فرنگی راه می اندازد اما کارگاه سود چندانی ندارد. عارف خطا کرده و برچسب جعل می کند و به صورت اتفاقی باعث مرگ نگهبان افغانستانی کارگاه می شود او به زندان میفتد و بعد از چند سال حبس به دلیل حسن رفتار و نوشتن کتابی از خاطراتش و تلاش های نادیا(کارآموز وکالت که افغانستانی است.) آزادی مشروط می گیرد. اما همسرش از او جدا شده و هیچ چیز مثل گذشته نیست. عارف به دنبال کشف حقیقت است و می فهمد که سهیل، دوست صمیمی اش(سام کبودوند) و محمود نوریان(اصغر همت) برای او مشکل درست کرده اند و حالا سهیل به جای آقا منوچهر که فوت کرده رئیس کارگاه است. عارف تلاش می کند تا بی گناهی خود را ثابت کند و موفق هم می شود و در نهایت با وجود پرداخت تاوان سنگین مادی و معنوی دوباره سرپا شده و به موفقیت می رسد. در کنار این خط داستانی چند خرده داستان خانوادگی هم روایت می شود.

سریال بعد از آزادی، پیرنگ خوبی دارد و روابط علی و معلولی درست کنار هم نشسته اند. اما کارگردانی خوب نیست و به فیلم لطمه زده است. کارگردان نتوانسته بازی یکدستی از بازیگران بگیرد و به تبع آن احساس درست هر سکانس به بیننده منتقل نشده و یا اشتباه منتقل می شود و همین مطلب باعث ایجاد فاصله و دیوار بین مخاطب و اثر است؛ چراکه وقتی همذات پنداری با بازیگران مختل شود، رفتارها و حرف های آنها باورپذیر نیست و اثرگذاری بسیار کم می شود.

البته تمام سکانس ها اینطور نیستند و چندین سکانس خوب و تاثیرگذار هم در سریال وجود دارد. برای نمونه می توان از سکانس آخرین دیدار مهران و عارف نام برد و یا سکانس خواهر و برادری سیمین و عارف بر سر مزار آقا منوچهر. گرچه سیمین(اندیشه فولادوند) و عارف در شخصیت پردازی بی نقص نیستند اما رابطه شان به عنوان خواهر و برادر خوب تصویر شده است. سیمین خواهری است که به برادرش وابسته است و توامان قوی ترین پشتیبان اوست. سیمین است که می تواند عارف را دلگرم کند و در مقابل عارف می تواند مقدمات بهتر شدن حال خواهرش را فراهم کرده و بعد از فوت بابا اسماعیل و مهران او را به زندگی بازگرداند.

خواهر و برادری از زیباترین پیوندهای خانوادگی است که در سریال های ما چندان مورد توجه قرار نمی گیرد و معمولا خواهر و برادرها به وقت اختلاف و قهر و ناراحتی تصویر می شوند.

تدوین منقطع سریال یکی از بزرگترین لطمه ها را به داستان زده است. توالی سکانس ها اصلا دلپذیر و منطقی نیست. فضاها ناگهان تغییر می کند. روند دادن اطلاعات و گره گشایی، عادلانه و منطقی در کل قسمت های یک سوم پایانی تقسیم نشده است. در بعضی قسمت ها چند نشانه و سرنخ برای مخاطب رو می شود اما در بعضی قسمت ها اصلا داستان پیش نمی رود.

از دیگر ایرادات وارد به سریال بعد از آزادی فیلمنامه است. البته به نظر می رسد تا حدی کارگردانی و تدوین به فیلمنامه آسیب زده باشد اما چند نکته را اصلا نمی توان نادیده گرفت.

با سریالی که گره های افکنده شده را باز نمی کند باید چه کرد؟! در بعضی سریال ها کمبود وقت (مثل سریال احضار علیرضا افخمی) و در بعضی سریال ها سانسورها، گاهی باعث ناتمام ماندن سرنوشت یک شخصیت در داستان می شود که البته به هیچ عنوان پذیرفته نیست و توهین واضحی به مخاطبی است که شب ها این سریال را دیده و شخصیت هایش را در ذهن خود جای داده است. اما در مورد سریال بعد از آزادی مشخص نیست که چرا معلوم نمی شود مهران را چه کسی کشته و در خانه محمود نوریان دفن کرده است؟ با توجه به قرائن و اضطراب زن جوان محمود نوریان و شاگرد املاکی او، حدس می زدیم که در پایان مشخص شود که منیر و سعید، مهران را کشته اند. اما هرگز مشخص نشد!(احتمالا صدا و سیما قصه را سانسور کرده است.) یا مقصر مرگ مشکوک بابا اسماعیل(قاسم زارع) چه کسی است؟ چرا بابا اسماعیل در آخرین تماس از پسرانش خواست به آدرسی نامعلوم بیایند؟ تکلیف پول هایی که مردم برای پیش خرید خانه به سهیل و شریک هایش داده بودند چه شد؟ چرا سهیل در پایان سریال بدون گذراندن حبس و بازگرداندن مال مردم خیلی حق به جانب دوباره در کارگاه مشغول شده است؟ مریم(همسر سابق عارف) و پسرش چه می شوند؟ اگر قرار است عارف و مریم به هم برگردند چرا عارف به دنبال نادیا می رود؟

شخصیت عارف به عنوان کاراکتر اصلی خوب نوشته شده اما خوب پرداخت نشده است. به این معنی که اگر طرح داستان را تعریف کنیم عارف در جای درستی قرار می گیرد و کنش ها و واکنش هایش طبیعی است. به دنبال پیشرفت بوده، کم آورده و خطاکرده و خطایش را می پذیرد و تاوانش را می دهد اما زیر بار حرف زور نمی رود و تلاش می کند به حقیقت برسد و در نهایت به آرامش می رسد. اما متاسفانه در سریال، این خط اصلی با شخصیت های فرعی و خرده داستان ها تضعیف می شود.

خط داستانی خانواده نادیا برای چه به خط اصلی داستان به زور چسبانده شده است؟ ماجرای خانواده نادیا واقعا جدا و بی ربط است. اگر رابطه نادیا و عارف را کنار بگذاریم و بعد کل سکانس های مربوط به خانواده افغانستانی طلوعی را حذف کنیم چه اتفاقی می افتد؟ لزوم موسیقی افغانستانی در تیتراژ ابتدایی و انتهایی چیست؟

انگار مسائل و مشکلات خانواده های افغانستانی در ایران برای نویسنده مهم بوده و خواسته در راستای طرح اجتماعی آن تلاشی کرده باشد در نتیجه ماجرای نادیا را در آن گنجانده است و کارگردان هم نتوانسته به خوبی از بازیگران افغانستانی بازی بگیرد.

هنرش نیز بگو!

ایده اصلی داستان حفظ خانواده است و برای همین شخصیت ها در بستر و پس زمینه خانواده هایشان تصویر شده اند؛ عارف با پدر و خواهر و برادرش، محسن با پدر و برادرش، شیدا با مادر و پدر و خواهر و شوهرخواهرش.

عارف با پشتیبانی و حمایت کامل خانواده اش سر پا می شود. شیدا به خاطر پدرش آن همه تلاش می کند که خانواده اش را حفظ کند و مادرش را مصون نگه دارد. سیمین با کمک خانواده و برای خانواده حالش بهتر می شود و در نهایت همه شخصیت ها که با پیوندهای نسبی و سببی باهم فامیل هستند، کارگاه را از تعطیلی و ضرر نجات می دهند. فضا و مکان و ادوات صحنه هم به نفع مفهوم خانواده هستند؛ خانه باغی که همه خانواده در آن زندگی می کنند و ماشینی که از سال ها پیش برای خانواده اتابکی بوده دوباره تعمیر می شود و راه میفتد.

از دیگر نکات قابل توجه و مثبت سریال بعد از آزادی حضور پر رنگ و موفق زنان است، زنانی که همانند زنان اغلب سریال ها زود قهر نمی کنند، فقط به دنبال خرید نیستند. همه کار می کنند، مهربان هستند و پشت همسرانشان می ایستند. زنانی قوی که بر خلاف مشکلات سر پا می ایستند و نه تنها خودشان به غم ها اضافه نمی کنند بلکه باعث تسکین و آرامش دیگران هم می شوند. زنانی که مهمترین عنصر بهبود جامعه اطرافشان هستند.

در پایان یاد بدلکاران فقید این سریال، علیرضا فتحی و ارشا اقدسی را گرامی می داریم. این دو بدلکار شناخته شده و کاربلد، امسال از میان ما رفتند. روحشان قرین رحمت پروردگار!

نویسنده *مریم معیری*

انتهای پیام/*

مطالب مرتبط

آخرین اخبار