08:50 - 1403/07/09

اندیشه معاصر بررسی کرد؛

نگاهی به سریال نمایش خانگی «داریوش»؛ قبح زدایی از چهره خلافکاران!

«داریوش» را می‌توان نسخه ایرانیزه شده فیلم‌های گنگستری آمریکایی دانست. خلافکارانی که دزدی، آدم‌کشی و کارهای خلاف در کارنامه زندگی‌شان است، اما جاهایی هم بی‌دست و پا هستند و حتی ترسو. همین ترس آنها را تبدیل به آدم‌های خطرناک اما شیرین و ...

نقد سریال داریوش

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی اندیشه معاصر،  سال‌ها از زمانی که هادی حجازی‌فر در نقش احمد متوسلیان در فیلم سینمایی «ایستاده در غبار» به سینمای ایران معرفی شد، می‌گذرد.او در این سال‌ها به عنوان نویسنده فیلم‌ سینمایی «آتابای» و کارگردان سریال «عاشورا» و فیلم سینمایی «موقعیت مهدی» و بازیگر فیلم سینمایی” ماجرای نیمروز” حضور داشته است و چهره محبوب و دوست داشتنی در قامت شهدا از خود بجای گذاشته است. حجازی فر با بازی در ” پوست شیر” و و حالا در تازه‌ترین تجربه نویسندگی و کارگردانی‌اش با سریال «داریوش»در چرخشی ۱۸۰ درجه‌ای از ارزش‌های اخلاقی و عرفی و فرهنگی جامعه به شبکه نمایش خانگی آمده است. ” داریوش” چه از حیث سازندگان آن از جمله نوید محمودی بعنوان تهیه کننده و نقش‌آفرینی بازیگرانی مانند ژیلا شاهی، مهرداد صدیقیان و خود حجازی‌فر و چه از لحاظ فضا و موقعیت داستان که درامی در میان پایین شهر و در میان خلافکاران است شباهت زیادی به سریال ” پوست شیر” دارد اما با وجود انتظارات بالایی که از آن می‌رفت نتوانسته به موفقیت دست یابد و به شدت پایین‌تر از ” پوست شیر” قرار گرفته است.اساس و پایه داستان” داریوش” همانند داستان” پوست شیر” بر پایه کینه و انتقام است؛ از داریوش و بهرام گرفته تا مرتضی همگی به بازی برمی‌گردند تا انتقام بگیرند. یکی به فکر شمش های طلایی است که آن را حق خود و مزد ۱۱ سال دربه دری می‌داند، یکی بدنبال احیای شکوه و عظمت لاتی گری گذشته خود است و دیگری بدنبال یافتن عشق قدیمی و پس گرفتن اموال پدری از برادرش.

خلافکاران دوست داشتنی

«داریوش» را می‌توان نسخه ایرانیزه شده فیلم‌های گنگستری آمریکایی دانست. خلافکارانی که دزدی، آدم‌کشی و کارهای خلاف در کارنامه زندگی‌شان است، اما جاهایی هم بی‌دست و پا هستند و حتی ترسو. همین ترس آنها را تبدیل به آدم‌های خطرناک اما شیرین و برای مخاطب دوست داشتنی می‌کند، شخصیت‌هایی که به مدد برانگیختن حس همذات پنداری مخاطب، کارهای خلاف و غیرقانونی و غیر اخلاقی خود را توجیه می‌کنند و اینگونه در نزد نسل جوان این قشر از اوباش و لات‌ها جذاب می‌شوند. نمونه بارز آن داریوش است، هرگونه کار خلاف انجام داده و دزدی می‌کند اما به فقرا هم کمک کرده و سعی دارد آدم خوبی به نظر بیاید که فقط به فکر رسیدن به حق خود یعنی طلاهای دزدی است! این شخصیت به مدد بازی روان و جالب خود حجازی فر بجای شخصیتی بد و سیاه تبدیل به شخصیتی جذاب و در برخی سکانس‌ها بانمک شده است. حجازی‌فر در بازیگری سبک رئال دارد و داریوش قصه خودش را به خوبی به مخاطب نشان می‌دهد. در اوج عصبانیت، میخنداند، در اوج استیصال، مخاطب را به فکر فرو می‌برد، هر نگاه و میمیکی از صورتش معنایی را منتقل می‌کند.

یکی دیگر از شخصیت‌های داستان که با وجود اعمال خلافش در جهان وارونه سریال، قهرمان نشان داده می‌شود، شخصیت بهرام است.”بهرام” رنگ‌بندی خاصی در شخصیت پردازی دارد، میان مرز شخصیت شرور و ضد قهرمان در نوسان است و مهم‌تر اینکه با تبحر خوب بازیگر بدل به نقشی چند بعدی شده است. بهرام در ابتدای امر در نقش یک تواب نمایان می‌شود، کسی که خودش بخشی از بازی بوده و به یکباره کارش با نامردی دیگران به زندان و گوشه نشینی می‌رسد. حالا با بازگشت داریوش باز وارد میدان می‌شود تا به تدریج ذات کثیف و سیاه خود را نشان دهد. محسن قصابیان که پیش از این با بازی نقش شهید منصور ستاری چهره‌ای دلنشین و آرام در ذهن مخاطب داشته مانند حجازی فر در ” داریوش” با سرتراشیده در نقش یک خلافکار بزرگ و هیولا ظاهر می‌شود که شبیه پدرخوانده برای خلافکارانی چون سهراب و کاظم محسوب می‌شود. بهرام یک بار از اوج به ذلت رسیده است، تحقیر شده، کتک خورده و تا پای مرگ رفته و همه چیزش را از او گرفته‌اند، اما بازگشت دوباره او و انتقام او را زنده نگه داشته است تا جایی که توانسته به همان موقعیت مورد نظرش بازگردد.گرچه هنوز هم ماجرای رشید و بهرام و اختلافشان برای مخاطب در هاله‌ای از ابهام قرار دارد و این سردرگمی ضربه بزرگی به داستان وارد کرده است.

سفید کردن چهره زنان خراب و بدکاره

داریوش” نیز همانند بسیاری از سریال‌های نمایش خانگی برای جذب مخاطب به استفاده ابزاری از زنان روی آورده است و بدنبال قبح زدایی از روابط محرم و نامحرم و عادی سازی ارتباط غیرمشروع می‌باشد.”ساقی”با بازی سحر دولتشاهی یک جور‌هایی رابین‌هود نسل جدید معرفی می‌شود. زنی که به بهانه کسب پول برای درمان دخترش با پیرمرد‌های ثروتمند قرار می‌گذارد، برای آنها ناز و عشوه می‌آید و چه بسا رابطه نامشروع برقرار می‌کند تا از آن‌ها اخاذی کند و با پول طلا‌هایی که از آن‌ها می‌گیرد، هم دختر معلولش را درمان نماید وهم به خانواده‌های فقیر کمک می‌کند. از نظر اخلاقی و فرهنگی ساقی یک زن خراب و فاسد است اما فیلمساز با زیرکی می‌خواهد به اعمال او مشروعیت ببخشد. یادمان بیاید سکانسی را که داریوش به او می‌گوید: “میدونم تو گرگ نیستی و مثل من زخم خورده‌ای” و اینگونه فیلمساز اعمال غیراخلاقی و غیرقانونی شخصیت‌هایش را برای مخاطب پسندیده و قابل توجیه نشان می‌دهد. همچنین وجود داستان بچه دار نشدن کاظم و همسرش و آزمایشات آن‌ها هیچ لزومی نداشته و بر روند داستان تأثیری ندارد و بیشتر برای پرکردن زمان در فیلم گنجانده شده است.

علاوه بر ترویج تفکر منفی و خطرناک اجرای عدالت فردی و وارونه جلوه دادن شخصیت‌های خلافکار در قامت شخصیت‌های دوست داشتنی و صاحب حق، از دیگر مواردی که شدیدا می‌توان به این سریال نقد وارد کرد استفاده از نام داریوش و همچنین استفاده از تیتراژ بخشی از ترانه داریوش خواننده لس آنجلسی به نام «یاور همیشه مومن» است که ترکیب نام داریوش و استفاده از ترانه‌ای که داریوش آن را خوانده باعث تداعی خاطر خواننده نه چندان خوش نامی می‌شود که علاوه بر حمایت از فتنه زن، زندگی، آزادی واکنش تندی نسبت به استفاده از نام و اثرش در این سریال داشته است.

کلام‌آخر

در پایان باید گفت فیلمنامه در سریال «داریوش» متمرکز نیست. گاهی روند سریال کمدی است و گاهی درام و در مقطعی، اکشن! منطق روایی در سریال چندان جدی گرفته نمی‌شود. خلافکارانی که راست راست در خیابان‌ها می‌چرخند و در جهان هرت داستان هرکاری بخواهند به بهانه انتقام انجام‌ می‌دهند. تکرار مکررات در داستان، شخصیت‌پردازی ضعیف، انتخاب نامناسب بازیگران، تصنعی بودن صحنه‌های احساسی و دراماتیک سریال، کارگردانی ضعیف، تدوین نامناسب و موسیقی ضعیف، از جمله دلایل اصلی عدم موفقیت این سریال هستند. سازندگان” داریوش” به مدد حواشی خود از جمله استفاده از نام خواننده قبل از انقلاب و بازخوانی آهنگ‌های او و یا حرکات خلاف فرهنگ و عرفی چون رقص شخصیت ساقی همانند سریال‌های دیگر شبکه‌های نمایش خانگی با سوار شدن روی موج ممنوعه ها به دنبال بازاریابی برای تولیداتشان هستند و البته در این مسیر هم به هدفشان که جذب مخاطب بیشتر با حاشیه سازی بوده رسیده‌اند، چه از اعتراض طرف شاکی آن سوی آب گرفته و چه از ممیزی های طرف ناظر این سوی آب که البته بیشتر در حد حرف و تهدید است تا عمل!

 

*نفیسه ترابنده

پایان/*

اندیشه معاصر را در ایتا، روبیکا، پیام رسان بله و تلگرام دنبال کنید.

 

نویسنده : نفیسه ترابنده

مطالب مرتبط