۲۰:۲۷ - ۱۴۰۰/۰۳/۲۲

نقش زنان در جریانات دینی و سیاسی

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی اندیشه معاصر، زهرا عباس پور پژوهشگر و فعال حوزه زن و خانواده در یاداشتی در ارتباط نقش زنان در جریانات دینی و سیاسی نوشتند: مسائل زنان در کشور ما همواره از سوی جریانات فکری و سیاسی متعددی دنبال می گردد. هر چند ت...

زهرا عباس پور

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی اندیشه معاصر، زهرا عباس پور پژوهشگر و فعال حوزه زن و خانواده در یاداشتی در ارتباط نقش زنان در جریانات دینی و سیاسی نوشتند: مسائل زنان در کشور ما همواره از سوی جریانات فکری و سیاسی متعددی دنبال می گردد.

هر چند تعدد و پیچیدگی این جریانات باعث گردیده در نگاه اول این اقوال صرفا به دو دسته دینی و غیر دینی (سکولار و فمنیسم) در کشور شناخته شوند و شاید از همین منظر مراکز متعددی در حوزه زنان دوره های فمنیسم شناسی و نحله های آن را برگزار نموده اند و کمتر دوره ای با موضوع شناسایی رویکرد های مختلف دینی به مسئله زنان برگزار گردیده است.

شاید بتوان گفت بیش از شناخت گفتمان های رقیب در موضوع زنان، کنشگران و فعالان این حوزه نیازمندِ شناخت گفتمانِ اصیلِ دینی؛ در میان گفتمان های متعدد دینی، به عنوان یگانه گفتمانی که توانایی حل مسائل زنان در کشور را داراست می باشند. اگر گفتمان اصیل دینی به درستی شناسایی، تبیین و به برنامه تبدیل گردد.

قطعا خود بهترین وسیله حذف گفتمان های رقیب(غیر دینی) در مساله زن می باشد. بر این اساس شاید یکی از بغرنج ترین آسیب های مسائل زنان در کشور عدم شناخت و تفکیک صحیح جریانات دینی نسبت به مسائل زنان می باشد.

بدیهی است نمی توان انتظار داشت هر جریان فکری دینی بتواند مسائل زنان را به درستی شناسایی و بر اساس روشی نظامند را ه حلی برای آن ارائه دهد.

می توان گفت سه جریان دینی عمده در کشور ما در موضوع زنان فعالیت می کنند:

۱- جریان سنت گرای اسلامی

۲- جریان نواندیشان دینی

۳- جریان تمدنی(انقلاب اسلامی).

هر چند این جریانات پارادایم فکری خود را از منابع دینی کسب می کنند اما تفاوت های ماهوی زیادی با یکدیگر دارند!

در ابتدا به بررسی گفتمان جریان سنت گرای دینی می پردازیم که قدمتی دیرینه در کشور دارد. مطلوب است در ابتدا به زمینه تاریخی شکل گیری این جریان فکری اشاره کنیم ؛ به نظر می رسد جریان روشنفکریِ سکولار در دوران مشروطه و پهلوی و نیز ادامه آن در جریان اصلاح طلبی دین دار، در دوره کنونی درباره زنان و حمایت از آنان، با پوششِ ضد باورهای فقیهان و گاه ضد اسلامی و غرب اندیشانه، سبب ایجاد رویکردی تهاجمی در بخشی از حوزه های علمیه شد و سبب شکل گیری پارادایمی سخت و محکم در این نهاد گردید که حتی با وقوع انقلاب اسلامی نیز در بخشی از نهاد حوزه علمیه، تا کنون، نگاه سنگینِ فقهی این جریان بر رفتار سیاسی و اجتماعی زنان سایه افکنده است و این بخش از حوزه علمیه، مانند دیگر عرصه ها نتوانست همسو و هم پایه نگاه انقلاب اسلامی و امام خمینی(قدس ره)، به مسائل زنان بپردازد.

به لحاظ رویکردی، جریان فکری سنت گرای اسلامی، همواره جامعه آرمانی خود را عصر نبوی و حیات مومنین اولیه در این دوره می داند و هیچ پاسخی برای مسائل روز جامعه زنان ندارد! از نظر این جریان، علت ایجاد مشکل در حوزه زنان، بی توجهی به اصول و ارزش های دینی و در نتیجه تکالیف و تعبدیات است و البته منظور از تکالیف، بعد فردی و نه تکلیف اجتماعی زنان می باشد. پیامد این تفکر خواسته و یا ناخواسته ایجاد جدا سازی ساحت دین از حیات اجتماعی فرد و ایجاد نوعی « سکولاریزم» در موضوع زنان می باشد!

در فضای فکری جریان سنتی، آن چه برای زن مطلوب و شایسته است، حصر زن در خانه و اشتغال کامل او به شوهرداری و پرورش فرزندان است. به بیان دیگر، در هیچ دوره ای از زندگی زن، حتی در میانسالی که فراغتی بیشتر برای زن ایجاد می گردد، نباید حضور و مسؤولیت اجتماعی دیده شود! اعتقاد به تفاوت‏های فراوان زنان و مردان در زمینه ‏های جسمی، روحی، تعقل و احساسات، ارائه تعریف ویژه از کمالات زن و اعتقاد به تفاوت‏های فراوان حقوقی و تکلیفی زنان و مردان از دیگر ویژگی های فکری این رویکرد است

 

جریان نو اندیشان دینی(تجدد گرایی)

 

جریان نو اندیشان دینی با پذیرش اصول و چارچوب های مدرنیته، تلاش خود را صرف هم خوانی اسلام با مؤلفه های فرهنگ مدرن نموده است. نو اندیشان دینی در مسیرِ پیشبرد دو پروژه اصلی خود، یعنی «تحقق مدرنیته در جامعه» و «ارائه تفسیری مدرن از دین» ناگزیر به نقد موقعیت موجود زنان شدند.

 

«مدرنیته» در اندیشه فکری این طیف یک «منظومه فکری منسجم» نیست و قائل به برداشت قسمت هایی از آن هستند(تجزیه گرایی) لذا بخش های از نگرش «تمدن غرب» در موضوع زنان مورد اقبال این جریان فکری قرار می گیرد. از این روی از یک سو بر حفظ کیان «خانواده» تاکید و به نقش زن در خانه به عنوان همسر و مادر توجه می گردد و از سوی دیگر با توجه به «فرد گرایی مدرن» از سلسله مراتب نقشی در خانواده و مدیریت مرد بر آن انتقاد می کند و خواهان «برابری نقش ها در خانواده» هستند. فرد گرایی نوعی الگوی اجتماعی انسان مدرن است که تمامی تفاوت های طبیعی میان زن و مرد را انکار می کند و معتقد است تمامی مسئولیت ها و کارهایی که از عهده مردان بر می آید از سوی زنان نیز قابل انجام است و می بایست «تبعیض جنسیتی» در جامعه از میان برداشته شود .

تجددگرایان معتقدند می بایست موانع محیطی و فرهنگی را جهت ظهور و بروز خلاقیت های زن در جامعه زدود و این ممکن نمی شود مگر اینکه موانع «اشتغال» زنان در جامعه از میان برداشته شود در واقع متعالی ترین تعریفی که این جریان دینی از فعالیت زنان در «عرصه جامعه» دارد، «فعالیت های اقتصادی زنان» در جامعه همپای مردان می باشد. از این رو رویکرد خاص این طیف به مسائل زنان «جامعه گرایی» می باشد.

جامعه گرایی مد نظر این جریان منبعث از مدل های غربی مشارکت زنان با محوریت مراعات «تساوی زن و مرد» و «عدم تبعیض بر اساس جنسیت»، که در «کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان» ظهور تام دارد، می باشد مطابق با این دیدگاه باید به سوی تساوی حقوق زن و مرد در اجرای مناصب مختلف مدیریتی حرکت کرد.

از سوی دیگر نواندیشان دینی سعی در ارائه «تفسیری مدرن از دین» دارند به موجب این نگاه، راه حل مسائل زنان را در به کار گیری علومِ جدید می داند؛ علومی که مبتنی بر «عقل ابزاری» هستند. یکی از ویژگی های عقل ابزاری «تاریخی شدن ارزش های انسانی» و پذیرش «نسبیت در فهم حقایق دینی» است.

بر این اساس هیچ معرفتی حتی معارف دینی «ثابت» نیستند و به نوعی «زمانمند» و «مکانمند» به شمار می آیند و نگاه ثابت دینی را نمی پذیرند. بیش تر اندیشمندان این طیف بر این باورند که آیات قرآن از جمله آیات مربوط به زن عصری بوده و شأن تاریخی دارند از این رو اجتهاد خصوصا آن بخش از احکام دین که مربوط به تفاوت های زن و مرد می باشد می بایست با توجه به زمان و مکان تغییر نماید از این منظر سنت، با عنوان نفی گذشته و به بهانه تحول ذبح می گردد.

بر این اساس این جریان فکری معتقد است؛ آنچه مورد قبول اسلام است، حضور زن همپای مردان به لحاظ موضوع فعالیت، مقیاس فعالیت و مجرای فعالیت در جامعه است و البته منظور از اسلام، اسلامی است که نگرش نسبی گرایانه به احکام دارد چرا که می بایست اجتهاد، متناسب با زمان و مکان تغییر نماید.

جریان تمدنی(انقلاب اسلامی)

 

سومین جریان از میان جریانات دینی موجود در حوزه مسائل زنان جریان «تمدن گرا» می باشد که با وقوع انقلاب اسلامی و اندیشه های امام خمینی(قدس ره) قوت گرفت. این جریان از آنجا که قائل به شکل گیری تمدن نوین اسلامی است «تمدن گرا» از آن یاد می شود. این تفکر بر خلاف دو جریان فکری دیگر(سنتی و تجدد گرا)، معتقد است در موضوعات زنان دو عنصر پایایی و پویایی اسلام را باید در یک نظریه ی واحد و دریک نسبت هماهنگ و منطقی می بایست تأمین کرد. از این رو این جریان در صدد است حوزه های تفکیک شده میان زن و مرد را مانند حضور اجتماعی با توجه به مقتضیات زمان حل کند. لذا ذیل یک نگرش «نظام مند» و «سیستمی» نسبت به «عالم»، «جامعه»،«اسلام »و «زن»، تعریفی از زن و حضور اجتماعی او ارائه می دهد. از این رو این جریان می کوشد تا حضور اجتماعی زن را به گونه ای تعریف نماید که در مرحله اول خود زن و سپس جامعه در مسیر تقرب الهی حرکت نماید.از این رو « تکامل گرایی زنان» و «تکامل جامعه» را مطرح می کند.

 

تکامل گرایی مجموعه ای از مسئولیت ها را متوجه جامعه زنان می نماید.از این رو این جریان بر خلاف جریان سنتی، نگاهی صرفا فردی به موضوعات زنان ندارد بلکه معتقد به تکامل احکام فقهی در ابعاد فردی، اجتماعی و تمدنی می باشد. از این رو بانوان در افق اندیشه ای رویکرد تمدن گرا بر خلاف رویکرد تجدد گرایان که حضور و فعالیت زن را صرفا در عرصه جامعه مطرح می سازند قائل به حضور «تکلیف مدارانه زن» در عرصه های «خانوادگی» و «اجتماعی» بلکه در عرصه «بین المللی» نیز می باشد. این حضور نه حضوری از سر آزادی های فردی بلکه از منظر «تکلیف و وظیه دینی» حجیت می یابد و از طریق «تصمیم سازی»، «تصمیم گیری» و «اجرا» به نقش آفرینی می پردازند.

تکامل گرایی از زنان می خواهد تا نسبت به مسائل سیاسی،فرهنگی و اقتصادی در سطح فردی، خانوادگی، اجتماعی و بین المللی بی اعتنا نباشد، و با الویت بندی به سمت آن گام بر دارد . بنابراین تا زمانی که زن نتواند سامان لازم را به خانواده بدهد حضور موفقی در جامعه و بالتبع حضور او در مقیاس جهانی نیز ممکن نمی باشد. لذا در صورت تزاحم انواع فعالیت ها مصالح اساسی (خانواده) مقدم خواهد بود. در صورت چنین اولویت بندی می توان گفت هیچ گونه تعارض نقشی برای زن ایجاد نمی گردد.

بر این اساس تمدن گرایان در موضوع حضور اجتماعی زنان معتقد به تئوری«تکامل جامعه» می باشد برمبنای این فرضیه؛ افق حساسیت و اندیشه ورزی جامعه زنان می بایست از سطح خرد و مسائل پیش پا افتاده به سطح حساسیت نسبت به وضعیت اسلام و جبهه استکبار و داشتن اهداف و آرمان های کلان صعود نماید.

با بررسی رویکردهای دینی در موضوع زنان، حال باید دید نهاد های سیاست گذار و قانون گذار، ساختارها و نهاد های متولی حوزه زنان، مراکز مطالعاتی و پژوهشی با ردیف بودجه کلان در مسائل زنان و کنشگران این حوزه با کدامیک از این رویکردها در موضوعات زنان به فعالیت می پردازند؟!

 

زهرا عباسپور پژوهشگر و فعال حوزه زن و خانواده(هیئت تحریره بانو نگار)

انتهای پیام/*

مطالب مرتبط