۲۲:۳۸ - ۱۴۰۰/۱۰/۰۴

سواد رابطه؛ عاملی تعیین کننده | یادداشت سوم

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی اندیشه معاصر،سرکار خانم مریم معیری در یادداشتی در نقد سریال صحنه هایی از یک ازدواج در غرب مدرن! نوشت: جاناتان و میرا، مانند بسیاری از آدم های روی زمین سواد رابطه و جدایی ندارند. گرچه جاناتان از جایی به بعد تلاش...

سواد رابطه؛ عاملی تعیین کننده | یادداشت سوم

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی اندیشه معاصر،سرکار خانم مریم معیری در یادداشتی در نقد سریال صحنه هایی از یک ازدواج در غرب مدرن! نوشت: جاناتان و میرا، مانند بسیاری از آدم های روی زمین سواد رابطه و جدایی ندارند. گرچه جاناتان از جایی به بعد تلاش می کند با کمک روان درمانگر خودش را به واقعیت وجودی خودش و اطرافش نزدیک کند و با مسئله کنار بیاید؛ اما در نهایت می بینیم که پس از گذشت هفت سال باز هم فقط در کنار میرا آرامش می گیرد و در طرف دیگر، میرا که به دنبال خوشبختی بیرون از خود و خانواده اش می گردد، به جایی می رسد که پس از هفت سال دوباره به جاناتان روی می آورد.

جاناتان زمانی توانست حال خودش را بهتر کند که فهمید قربانی محض نبوده و او هم اشتباهاتی داشته که شاید ناخودآگاه بوده است. او در قسمت سوم سریال هنگام خواندن یادداشت های صبحگاهی اش برای میرا می گوید: “من متوجه شدم که از کودکی همواره بخشی از وجودم مشغول پنهان کردن خودم بودم و فهمیدم که در هیچ رابطه ای صد در صد انرژی خودم را نگذاشتم پس من هم تقصیر دارم و قربانی یک اتفاق ناگهانی نیستم.”

او سعی می کند با آگاهی نسبت به خودش درد جدایی ناگهانی میرا را درک کند. حتی به راه حل ها فکر می کند که مثلا باز هم بچه داشته باشد(البته در این شرایط راه حل نیست و خودش مشکل ساز است.) چون در نقش پدری خوب است.

میرا وقتی جاناتان را سرپا و سرحال می بیند انگار نهیب می خورد و وقتی جاناتان به او می گوید که دیگر احساساتش مثل قبل نیست و از سختی های این چندسال گذر کرده، او به خودش میاید. به طور کلی هر زمان مردها میرا را از خود می رانند او تازه آنها را می بیند و جذبشان می شود؛ جاناتان همیشه همراه بوده حتی  وقتی متوجه خیانتش می شود هم همراهی می کند اما از یک جا به بعد دیگر نمی خواهد کوتاه بیاید و اعلام می کند که می خواهد جدا شود و آنجا میرا متوجه فقدان بزرگی می شود. میرا همه چیز را باخته است. گذشته ای را که با کمی تلاش می شد درست شود، کاملا از بین برده و آینده اش با پلی هم به خاطر خاطرات گذشته با جاناتان شکل نخواهد گرفت. حتی شغلش را نیز از دست داده و می گوید: ” فهمیدم دیگر نمیتوانم بر دیگران تاثیر بگذارم.” این اعتراف مهمی است. در واقع موفقیت های میرا حاصل زمان خوشحالی او بوده است و حالا اصلا خوشحال نیست.

جاناتان هم گذشته اش را باخته و برای راه حل مسئله با جین آشنا می شود و چون جین باردار می شود و جاناتان هم بچه دوست دارد با او ازدواج می کند. جاناتان پیش تر هم نشان داده که خیلی بچه دوست است؛ او عاشق بچه است و با تمام عشقش حاضر می شود که با میرا در سقط فرزند دومشان همراه شود و زندگی آنها از همان جا پایان می یابد؛ سقط جنین میرا را دچار عذاب وجدان می کند و فکر می کند جاناتان از او عصبانی است و مدام از او دورتر می شود.

انتهای پیام/*

مطالب مرتبط