۲۳:۴۲ - ۱۴۰۳/۰۲/۰۳

دیدن این فیلم جرم است

نقد و اطلاعات دیدن این فیلم جرم است را در اندیشه معاصر دنبال کنید

دیدن این فیلم جرم است

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی اندیشه معاصر، دیدن این فیلم جرم است یکی از فیلم های سیاسی و اجتماعی ایرانی است که توانسته توجه خیلی از افراد را به خود جلب کند برای مشاهده اطلاعات بیشتر درباره دیدن این فیلم جرم است اندیشه معاصر را تا انتها دنبال کنید و نظرات خود را با ما در میان بگذراید.

دیدن این فیلم جرم است

دیدن این فیلم جرم است! فیلمی در ژانر سیاسی به کارگردانی و نویسندگی رضا زهتابچیان و تهیه‌کنندگی محمدرضا شفاه محصول سازمان سینمایی سوره حوزه هنری است.

دیدن این فیلم جرم است تنها فیلم سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر است که پس از دو سال ابهام بالاخره اکران شد.

دیدن این فیلم جرم است

دیدن این فیلم جرم است

خلاصه داستان

جوانی بسیجی مؤمن پس از آنکه همسر محجبه‌اش مورد ضرب و شتم یک شهروند تابعیت ایرانی-انگلیسی قرار می‌گیرد و نهایتاً منجر به سقط جنینش می‌شود، تصمیم می‌گیرد با دستگیری ضارب او را به سزای عملش برساند اما زمانی که مشخص می‌شود ضارب یکی از اقوام اشخاص رده بالای حکومتی است، کار به جاهای پیچیده می‌کشد.

بازخورد

دربارهٔ این فیلم نوشته‌اند که برای اولین بار است در تاریخ جمهوری اسلامی، فیلمی با بودجه یک نهاد انقلابی ساخته می‌شود که در آن، دو نهاد انقلابی روی هم اسلحه می‌کشند. شباهت موقعیت این فیلم به فیلم معروف آژانس شیشه‌ای اثر ابراهیم حاتمی‌کیا از دیگر نکات برجسته ای ست که منتقدان دربارهٔ آن بیان کرده‌اند. نمایش این فیلم در سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر با دیدگاه‌های مختلفی همراه بوده و با واکنش‌های بسیاری در فضای مجازی از سوی کاربران روبرو شده‌است.

لیندا کیانی، بازیگر فیلم در زمان نمایش آن در جشنواره فجر از احتمال حذف خود در فضای سینما به‌خاطر مضمون ملتهب و جنجالی فیلم ابراز نگرانی کرد.

همزمان با معارفهٔ محمدمهدی طباطبائی نژاد معاون جدید ارزشیابی و نظارت سازمان سینمایی، محمدرضا شفاه تهیه‌کننده این فیلم در نامه‌ای سرگشاده به این مدیر، خواستار شفافیت موضع سازمان سینمایی دربارهٔ اکران این فیلم شد. نامه‌ای که بی‌پاسخ ماند. ابراهیم داروغه‌زاده، معاون پیشین نظارت و ارزشیابی و دبیر جشنواره فیلم فجر ۸ ماه پس از سرنوشت نامعلوم این فیلم در توئیتی جنجالی، تلویحاً عدم صدور پروانه نمایش این فیلم را به تصمیم وزیر ارشاد و رئیس سازمان سینمایی ارجاع داد و شائبه‌ها دربارهٔ «توقیف» این فیلم را بیش از پیش کرد

از آن دسته افرادی هستید که سریال آقازاده را به خاطر گذر از خط قرمزهای سیاسی دوست داشتید و شعارهای زمخت داخل سریال را دوست داشتید؟ پس یقینا از فیلم «دیدن این فیلم جرم است» خوشتان می‌اید، اثری که آنقدر عوامل فیلم با مضامین مطرح شده در فیلمشان حال کرده‌اند که نام فیلم را یک نام بی‌ربط و جنجالی گذاشتند که بگویند هان! بینید! ما فیلمی ساختیم که کسی جرات ساختنش را در ایران ندارد. حرف بیراهی هم نیست فقط به جای واژه جرات باید گفت کسی در ایران «اجازه ندارد» چنین فیلمی بسازد مگر جایی مانند اوج یا باشگاه فیلم سوره که نهادهای انقلابی و حاکمیتی سردرآورده در سینمای ملی‌مان هستند.

دیدن این فیلم جرم است پس از دو سال بلاتکلیفی در بدترین شرایط اکران، رنگ سینماها و سانس‌ها را دیده و احتمالا به خاطر همین کمتر دیده شدنش در این ایام کرونایی موافقت اکرانش صورت گرفته است. فیلم تا حد زیادی تداعی کننده آژانس شیشه‌ای است، یک ماجرای گروگانگیری سیاسی که نهادهای انقلابی و دولتی مجبور می‌شوند روی هم اسلحه بکشند. بسیج با وزارت اطلاعات در می‌افتد و سپاه با پلیس و… دیدن این داستان و صحنه‌ها در سینمای ایران تک است و طبیعتا پشت همه این موارد یک سری شعار قلمبه و درشت وجود دارد تا مجوز ساخت فیلم صادر شود.

دیدن این فیلم جرم است می‌خواهد از فساد در دولت و حاکمیت بگوید و جوانان انقلابی را محصور در این فسادها به تصویر بکشد. بسیجی که می‌خواهد کار درست را انجام دهد ولی فساد مسئولین نمی‌گذارد. فیلم به نوعی شبیه به یک کودتای سیاسی است. این روزها در سینما نهادهای مختلفی از وزارت اطلاعات گرفته (آقازاده) تا حوزه‌های علمیه ( در برخی فیلم‌ها سعی می‌کنند خودشان را آدم خوب داستان معرفی کنند و دیگر نهادها را مقصر فساد در کشور بدانند.) سینما شبیه به مناظره‌ای انتخاباتی شده که همگی در آن همدیگر را به فساد متهم می‌کنند و تماشاگر هم باید بازیچه سیاست‌های اشتباه همه آنها شود.

رضا زهتابچیان که کارگردانی فیلم را برعهده گرفته است تاکنون یکی دو فیلم کوتاه ساخته و از سال ۱۳۸۵ به مدت چندین سال درگیر دریافت مجوز و ساخت فیلم  بوده؛ فیلمی که فارغ از خوب یا بد بودن آن از منظر کیفی، باید دیده شود و درباره آن حرف زده شود. دیدن این فیلم جرم است اثری است که واقعا شعار «سیاسی ترین فیلم تاریخ سینمای ایران» برایش کم نیست و اغراق آمیز نیست. دیالوگ‌هایی در فیلم وجود دارد که ادا کردن آنها در خیابان با صدای بلند واقعا جرم است و البته این موضوع ناشی از خفقان و آزادی نداشتن در سینما و هنر کشورمان است.

سازمان سینمایی سوره دست کارگردان آزاد گذاشته شده تا هرچه می‌خواهد در فیلم خود بگوید و انتقادات را به زمین و زمان روانه کند. فیلم هم درست مانند تفاسیر سیاسی شکل گرفته در یک تاکسی که ممکن است زمین و زمان در آن به هم دوخته شود، تمامی ارگان‌ها و دستگا‌های حاکمیتی را به زیر تیغ انتقاد می‌برد.

اما فیلم چگونه در بین این همه های و هوی کردن از زیر توقیف در رفته؟ تیم سازنده با درایت تمامی انتقادات را از دل مضامینی که رهبری کشورمان مطرح ساخته بیان می‌کنند و نقل قول‌هایی از ایشان را وارد ماجرا می‌کنند تا کسی نتواند روی این انتقادات حرفی بزند. انتقاداتی که واقعا هم درست است اما کامل نیست.

. قهرمان فیلم یک ارزشی آتش به اختیار است که از آقازاده‌ها و مذاکره و… بیزار است و می‌خواهد هر جور که شده با گرفتن اسلحه حرفش را پیش ببرد و از گرفتن قلم به جای تفنگ، حذر می‌کند.

 

فیلم «دیدن این فیلم جرم است!» یک درام سیاسی به نویسندگی و کارگردانی رضا زهتابچیان است که بسیاری آن را با آژانس شیشه‌ای ساخته‌ی ابراهیم حاتمی‌کیا مقایسه می‌کنند. با وجود برخی شباهت‌ها در این دو اثر، هدف ما در نقد فیلم دیدن این فیلم جرم است، تنها پرداختن به جنبه‌های مختلف اثر مذکور است.

ساخت این فیلم از همان روزهای نخست به دلیل موضوعی که انتخاب کرده با حواشی زیادی همراه بود و بعد از نمایش آن در بخش نگاه نو در سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر به مدت دو سال در صف پخش بود. این اثر چندی پیش بالاخره توانست اکران آنلاین را تجربه و به باشگاه میلیاردی‌ها ورود کند. این فیلم در حال حاضر از طریق دو پلتفرم فیلیمو و نماوا برای مشاهده در دسترس است. رضا زهتابچیان در اولین تجربه‌ی کارگردانی و نویسندگی خود دست روی موضوعات حساسی گذاشته که پیش از این در سینمای ایران کمتر به آن پرداخته شده اما کم‌تجربگی او خصوصا در فیلم‌نامه، دستش را برای بیان حرف و انتقال پیام از پشت بسته. در نیمه‌ی اول فیلم اشکالات کمتر و جذابیت بیشتری وجود دارد اما مشکل اصلی فیلم در نیمه‌ی دوم و آنجا که پای شعارهای تکراری به میان می‌آید، نهفته است.

دقایق ابتدایی فیلم دیدن این فیلم جرم است، از آن نمای اکستریم کلوزآپ روشن کردن سیگار تا پیاده شدن هانیه (با بازی لیندا کیانی) از ماشین و دیالوگ‌هایی که از زبان احسان امانی شنیده می‌شود، در یک کلام غیرمنطقی بوده و به عنوان بهانه‌ای برای ورود نهادهای مختلف به داستان و درگیری آنها با یکدیگر، در فیلم گنجانده شده است. بعد از این افتتاحیه ضعیف، داستان مسیر خود را پیدا کرده و با ریتم خوبی پیشروی می‌کند. غیرقابل پیش بینی بودن داستان با حرکت در خلاف جهت آنچه به کلیشه‌ی فیلم‌های این ژانر در سینما ایران تبدیل شده به بزرگ‌ترین نقطه‌ی قوت فیلم بدل گشته که منجر به غافلگیری مخاطب در نقاط کلیدی آن می‌شود.

از نقطه قوت اصلی فیلم گفتیم اما باید سری هم به بزرگ‌ترین نقطه ضعف آن یعنی شخصی اصلی بزنیم. شخصیت امیر از همان ابتدا ایرادات زیادی دارد که نیمی از آن به فیلم‌نامه و نیمه‌ی دیگر آن به بازی مهدی زمین‌پرداز مربوط می‌شود. دیالوگ‌های او با شخصیتی که نویسنده سعی در خلق آن داشته و نقش کلیدی او در انتقال پیام اصلی فیلم در تضاد بوده و مهم‌ترین بخش اثر را به شخصیتی بلاتکلیف تبدیل کرده است. انتخاب نادرست بازیگر نقش اول نیز با مشکلات قبلی و شعارهایی که در ادامه به آن می‌پردازیم، ترکیب شده تا دغدغه و اعتراض کارگردان در نیمه‌ی راه به حرف‌هایی که این روزها ورد زبان کوچک و بزرگ شده، تبدیل شود.

پایان/*

اندیشه معاصر را در ایتا، روبیکا، پیام رسان بله و تلگرام دنبال کنید.

 

مطالب مرتبط