۱۶:۰۱ - ۱۴۰۳/۰۱/۱۰

به بهانه پایان سریال «زیرخاکی»؛ پیدا شدن گنج واقعیِ فریبرز باغبیشه!

در یک نگاه کلی سریال" زیرخاکی" در این ۴ فصل یک نقطه قوت اساسی داشته است. نقطه قوتی که عامل اصلی موفقیت سریال از همان ابتدای مسیر بوده و هنوز هم پررنگ به نظر می‌رسد؛ بازیگران توانمند سریال جلیل سامان به بهترین شکل ممکن در نقش‌های خود هنرنم...

نقد سریال زیرخاکی

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی اندیشه معاصر،  سریال‌های تلویزیونی در بسیاری از نقاط جهان با رویکردهای چندفصلی ساخته می‌شوند. به عبارت دیگر، وقتی یک شبکه تلویزیونی قدرتمند مجوز تولید یک سریال تلویزیونی را صادر می‌کند در واقع به عوامل آن سریال این فرصت را می‌دهد تا خودشان را با تعداد زیادی اپیزود به شبکه و بینندگان آن ثابت کنند. اگر آن سریال تلویزیونی در پایان فصل اول مورد استقبال بینندگان و منتقدان قرار بگیرد احتمالا شبکه تلویزیونی پخش‌کننده آن سریال هم می‌پذیرد که سریال محبوبش را برای فصل دوم هم تمدید کند.موفقیت سریال در فصل دوم هم می‌تواند چراغ سبز شبکه تلویزیونی‌اش برای ساخت فصل سوم را به همراه داشته باشد. بنابراین بسیاری از سریال‌های تلویزیونی دوست‌داشتنی و خیره‌کننده که این روزها آوازه‌ای جهانی پیدا کرده‌اند هم با همین رویکرد مشهور شده‌اند.در ایران سیمای ملی به عنوان قدرتمندترین مجموعه رسانه‌ای کشور در سال‌های اخیر تلاش کرده تا ساخت سریال‌های چندفصلی را با جدیت بیشتری دنبال کند.سریال” لیسانسه‌ها”، سریال “پایتخت” ، سریال “بچه مهندس”و سریال” از سرنوشت: از جمله عناوینی هستند که در سال‌های اخیر از سیمای ملی پخش شده‌اند و این فرصت را داشته‌اند تا برای چند فصل پیاپی مهمان مخاطبان تلویزیون باشند. سریال زیرخاکی اما جدیدترین نمونه این عناوین است.سریال زیرخاکی یکی از موفق‌ترین عناوین سیمای ملی در چند سال اخیر لقب می‌گیرد که تا پیش از تعطیلات نوروز سال ۱۴۰۳ سه فصل از آن منتشر شده بود.مجموعه «زیرخاکی ۴»به تهیه‌کنندگی رضا نصیری‌نیا و نویسندگی و کارگردانی جلیل سامان که این شب‌ها مهمان مخاطبان شبکه یک سیماست، چهارمین فصل از این سریال محبوب کمدی به شمار می‌آید که از اواخر دهه ۹۰ به تولید رسید و تاکنون با سه فصل ادامه پیدا کرده است. این مجموعه در فصل چهارم باز هم ماجرای «فریبرز باغ‌بیشه» را روایت می‌کند که به دنبال یک گنج می‌گردد؛ گنجی که خودش در انتهای فصل سوم در آرامستان روستایی نزدیک تهران پنهان کرده است.

در یک نگاه کلی سریال” زیرخاکی” در این ۴ فصل یک نقطه قوت اساسی داشته است. نقطه قوتی که عامل اصلی موفقیت سریال از همان ابتدای مسیر بوده و هنوز هم پررنگ به نظر می‌رسد؛ بازیگران توانمند سریال جلیل سامان به بهترین شکل ممکن در نقش‌های خود هنرنمایی می‌کنند و به همین دلیل نقش‌آفرینی‌هایی به‌یادماندنی از خود به یادگار می‌گذارند. تقریباً همه بازیگران، نقش هایشان را نه بازی که گویا زندگی می کنند و تماشاگر، احساس می کند در حال تماشای زندگی واقعی آنهاست نه نقش بازی کردن شان.

یکی از مهم‌ترین نقاط مثبت این سریال تصویر رابطه‌ای سرشار از عشق و احترام میان زن و شوهر است.فریبزر مردی بلندپرواز و در عینِ حال خونسرد و بی‌خیال است که تمام فکر و ذکرش پیدا کردنِ گنج است؛ اما پری، پُر از احساس است و مُدام نگران است که بی‌خیالی‌های شوهرش دردسرِ تازه‌ای برای زندگی‌شان درست کند. او هیچ‌وقت ماجرای پیدا کردنِ گنج را جدی نگرفته است؛ اما از آن‌جا که شوهرش را بسیار دوست دارد، او را در ایده‌های خام‌دستانه‌اش همراهی می‌کند. فریبرز و پری، چالش‌ها و اختلاف نظرهای بسیاری با هم دارند؛ اما هر دو عاشقِ یک‌دیگر هستند و همین تمامِ مشکلات‌شان را حل می‌کند. ماجراها و موقعیت‌های نمایشی “زیرخاکی” به گونه‌ای پشت سر هم ردیف شده‌اند که تحول “فریبرز” منتج از اتفاقات درون و بیرون از خانواده (مثل همجواری با توران یا آشنایی با حاج‌آقا مروت) و رخدادهای اجتماعی (همبند شدن با زندانیان سیاسی یا انقلاب اسلامی) صورت پذیرد. بر این بستر، دگردیسی اخلاقی و عقیدتی فریبرز در جریان سیر حوادث و رخدادها به گونه‌ای تدریجی صورت گرفته که همین نکته بر باورپذیری این شخصیت افزوده است.

هر چند قصه اصلی زیرخاکی مبتنی بر طنز است اما ریزکمدی ها و طنز موقعیت در طول قصه اصلی، لحظات جذابی را برای مخاطب رقم می‌زند. طنز کلامی که به ویژه در بازی فریبرز، پریچهر و کشور خانم وجود دارد مزید بر علت است تا خنده بر لبان تماشاچی بنشیند.” زیر خاکی” بر خلاف برخی آثار سینمایی و سریال‌ها که با شوخی‌های سخیف و دم دستی می خواهند از تماشاگر خنده بگیرند، توانسته است طنزی پاکیزه، دوست داشتنی و محترم اراده کند.” زیرخاکی” بخوبی توانست لابه لای داستان شیرین و پرماجرای زندگی فریبرز بسیار هوشمندانه موضوعات و اتفاقات تاریخ معاصر ایران از خفقان قبل از انقلاب تا اوضاع سخت زمان جنگ تحمیلی را با شیوه‌ای نو برای مخاطب بویژه مخاطب نسل جوان بیان کند. هر انقلابی در تاریخ بشر که منجر به استقرار نظام حاکم شده است پرداختن به مسائل و اتفاقاتش بسیار حساسیت برانگیز است شوخی کردن با اتفاقات رخ داده آن بسیار سخت‌تر، پرداختن به روزهای حساسی سیاسی هر کشور کار ساده‌ای نیست اما سامان نشان داد توان این مهم را دارد. در واقع جلیل سامان  با شناختی که از جامعه در قبل و بعد از انقلاب اسلامی ایران و دوران جنگ تحمیلی دارد تصویری پذیرفتنی از نوع زندگی مردم و ارتباط آن‌ها با وقایع انقلاب اسلامی ایران و پس از آن با جنگ تحمیلی ترسیم کرد و این سریال طنز تلخی است که از نفوذ معاندان وطنی به بدنه نظام در تمام برهه‌های تاریخی صحبت می‌کند و در این میان نیز نشان می‌دهد سادگی عوام تاثیر مهمی داشته‌اند.

تمامی نکات مذکور سبب شد تا مخاطب امسال نیز بی صبرانه در انتظار تماشای فصل چهارم زیرخاکی بنشیند. اما فصل چهارم به شکل واضحی بدون ایده ظاهر می‌شود و اساسا خلاقیتی به خرج نمی‌دهد و به جز چند اشاره و کنایه سیاسی درباره شعارهای فریبنده تبلیغاتی نامزدهای انتخاباتی ، نفوذ آدمهای فرصت طلبی چون سراج و شفیعی در دستگاه‌های دولتی و یا مذاکرات هسته‌ای و نتایج تلخ آن حرف تازه‌ای برای گفتن ندارد و تنها هدف از ساخت آن مهر پایانی بر ماجراهای زندگی فریبرز و اتمام مجموعه ” زیرخاکی” بود، هدفی که البته به نحو احسن به انجام رسید تا بار دیگر ثابت کند جلیل سامان فیلمسازی کاربلد است. “زیرخاکی” بسیار صریح و سرراست بدور از پیچیدگی و لفاظی به مخاطب می‌فهماند که خوشبختی واقعی همین بودن در کنار خانواده است و بقول فریبرز ۸۰ کیلو عشق قابل مقایسه با ۱۰۰ کیلو طلا نیست و یا به گفته پریچهر برای خوشبخت شدن معمولی بودن کافی است و لازم نیست کار عجیب و غریبی انجام داد.

درپایان باید گفت”زیرخاکی” گرچه در فصل چهارم نتوانست انتظار مخاطب را برآورده سازد اما با پایان مشخص و زیبای خود به شعور مخاطب احترام گذاشت و سبب شد تا خاطره‌ای خوش از این سریال در ذهن مخاطب نقش ببندد.

*نفیسه ترابنده

پایان/*

اندیشه معاصر را در ایتا، روبیکا، پیام رسان بله و تلگرام دنبال کنید.

 

نویسنده : نفیسه ترابنده

مطالب مرتبط