به گزارش پایگاه خبری تحلیلی اندیشه معاصر؛ مکه، شهر امن الهی در آستانه یک تحول بزرگ است. نوری دیده به جهان میگشاید که منطقه را متحول میکند و به جنگ با جهل و نادانی بر میخیزد. کودکی که از زمان تولد تا زمان رحلتش و در طول عمر با برکتش خدمات ارزندهای به عالم هستی کرده است، او آخرین پیامبر خدا حضرت محمد (صلیاللهعلیهوآله) است که هنگام طلوع فجر روز جمعه ۱۷ ربیع الاول سال عام الفیل برابر با سال ۵۷۰ میلادی در مکه به دنیا آمد. پیش از تولد آن حضرت، پدرش، عبدالله در ۲۵ سالگی در مدینه از دنیا رفته بود و مادرش، آمنه، دختر وهب تا یک هفته او را شیر داد سپس ثویبه به مدت چهار ماه شیردادن او را به عهده گرفت و بعد از حلیمه سعدیه مسئولیت شیر دادن و سرپرستی از او را به عهده گرفته و همراه خودش به میان قبیله بنی اسد برد. [۱]
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) همچون خورشید، عالم ظلمانی را روشن نمود و طوری زندگی کرد که لحظه لحظه زندگی او دربردارنده هزاران نکات آموزنده و هدایت بخش برای تمام مردم جهان است که در این مطلب به چند نمونه از آنان اشاره میکنیم.
۱. احترام به دیگران
گرامی داشتن انسانها که مخلوقات خداوند سبحان هستند، از مهمترین سفارشات دین مبین اسلام است که آغاز کننده این سنت حسنه خداوند سبحان میباشد. خداوند در قرآن کریم از تکریم انسان سخن به میان آورده و میفرماید:
«وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنی آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى کَثیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضیلاً [اسراء/۷۰] ما آدمیزادگان را گرامى داشتیم و آنها را در خشکى و دریا، بر مرکبهاى راهوار حمل کردیم و از انواع روزیهاى پاکیزه به آنان روزى دادیم و آنها را بر بسیارى از موجوداتى که خلق کرده ایم، برترى بخشیدیم.»
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) که بهترین موجود روی زمین بود، با داشتن مقام و موقعیت الهی و اجتماعی بالا، همواره به مردم احترام میگذاشت و به احترام افراد جلسات را تا آخر همراهمی میکرد. انس ابن مالک میگوید:
«اگر مردی وارد میشد و در خدمت پیامبر مینشست، هرگز حضرت از مجلس بلند نمیشد تا وقتی که خود آن شخص بلند میشد.» [۲]
یکی دیگر از ابعاد احترام این است که افراد را با نامهای خوب صدا بزنند که این صفت نیکو نیز در رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) وجود داشت و همیشه اصحاب و یاران خود را با کنیه صدا میزد، افرادی که کنیه نداشتند برایشان کنیه نیکویی انتخاب میکرد و مردم نیز به همان کنیه صدایشان میکردند و برای زنان اولاد دار و بیاولاد و حتی بچهها کنیه تعیین میکرد.» [۳]
یکی دیگر از ابعاد احترام به دیگران در شیوه نشستن است، مثلا اگر انسان در مقابل کسی پاهایش را دراز کند، این رفتار حمل بر بیاحترامی می کنند. رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) در مقام نشستن نیز احترام افراد را نگه میداشت. امام علی (علیهالسلام) میفرماید:
«دیده نشد که پیامبر خدا پیش روی کسی پایش را دراز کند.» [۴]
۲. درک جوانان و به کارگیری استعداد آنان
جوانان بزرگترین سرمایه انسانی هر کشوری هستند که اگر به آنها بها داده شده و استعدادهای آنان کشف شود، میتوانند خدمات ارزندهای به کشور داده و بسیاری از مشکلات را حل و فصل نمایند، در منطق دین مبین اسلام، ارزش دادن به جوانان مورد سفارش قرار گرفته است. امام صادق (علیهالسلام) میفرماید:
«جوانان را دریاب، زیرا که آنان سریعتر به کارهاى خیر روى مىآورند.» [۵]
در سیره رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) توجه به جوانان به خوبی قابل درک است، آن حضرت به آرمانخواهی و خواستههای دوران جوانی که مهمترین آنان پیوند مبارک ازدواج بود، اهمیت ویژه میداد و با تبلیغ ازدواج آسان، راهکارهای ازدواجی استوار را بیان میکرد. رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) میفرماید:
«هنگامی که مردی از شما خواستگاری کرد و از دین و اخلاق او راضی بودید، به ازدواج با او رضایت دهید و مبادا فقر او تو را از این رضایت باز دارد.» [۶]
آن حضرت عواطف، احساسات و تمایلات جوانان را به خوبی درک میکرد و برای تقویت روحیه جوانان مسئولیتهای بزرگ اجتماعی را به آنان واگذار میکردند که باعث جذب آنان به اسلام و حتی بذل جان برای آرمانهای الهی میشد. حضرت پیش از هجرت به مدینه، مصعب بن عمیر را که نوجوانی بیش نبود، برای انجام رسالت فرهنگی و تبلیغی به مدینه فرستاد. وی در جنگ های بدر و احد، فرمانده و پرچمدار سپاه حق بود که با حماسه آفرینی در جنگ احد به شهادت رسید. [۷]
پس از فتح مکه نیز عتاب بن اسید را به عنوان والی مکه برگزید، در حالی که بیست و یک سال بیشتر نداشت و افراد بزرگتر از وی در بین صحابه وجود داشتند. وقتی به این کار حضرت اعتراض کردند، حضرت با متانت پاسخ داد که بزرگی سن، ملاک مسئولیت نیست. ملاک، شایستگی و فضیلت است و شایستگی و فضیلت به سن و سال نیست. به تعبیر دیگر، سن سبب بزرگی نیست. فضیلت و شایستگی مایه بزرگی است. [۸]
۳. عدالت ورزی
عدالت که واژهای بس مقدس است و امروزه بر سر زبان همه مردم دنیا وجود دارد و هر کس آرزوی اجرایی شدن آن را در دل میپرواند. عدالت یکی از اصول اخلاقی و حتی فقهی دین مبین اسلام است که خداوند بندگان را به آن فرمان داده و میفرماید:
«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامینَ بِالْقِسْطِ [نساء/۱۳۵] اى کسانى که ایمان آورده اید! کاملًا قیام به عدالت کنید!»
رسول گرامی اسلام در طی ۲۳ سال که مسئولیت هدایت و رهبری امت اسلام را بر عهده داشت و حتی قبل از آن، دارای روحیه عدالت بود. امام علی (علیهالسلام) در بیان روحیه عدالت پیامبر در تمام ابعاد آن، میفرماید:
«دین حق را به حق آشکار کرد. از نادرستیها و باطلهایی که سر و صدا به راه انداخته بودند، جلوگیری کرد و صولت گمراهیها را درهم شکست. همان گونه که با تمام قدرت، سنگینی بار رسالت را تحمل کرد، دین حق را به حق آشکار کرد و به سرعت در راه رضا و خشنودی او گام برداشت، حتی یک قدم هم عقب ننشست. اراده محکمش سست نگشت و در پذیرش وحی نیرومند بود. نگهبان پیمان رسالت بود. آنچنان در اجرای فرمان خدا کوشش کرد که شعله فروزان حق را آشکار و راه را برای جاهلان روشن ساخت. دلهایی که در فتنه و گناه فرو رفته بودند، به واسطه او هدایت شدند و پرچمهای حق را برافراشت. او دارای منطق عادلانه و طریقی جدا کننده حق از باطل بود.» [۹]
امید است تمام مردم جهان به خصوص مسلمانان که به داشتن پیامبری همچون حضرت محمد (صلیاللهعلیهوآله) افتخار میکنند، سیره نورانی حضرت را الگوی خود قرار بدهند و در تعاملات اجتماعی احترام دیگران را به خوبی حفظ کنند، جوانان را درک کرده و به تواناییهای آنان ارزش قائل باشند و از آنها برای مسئولیتهای مختلف استفاده کنند و در تمام زمینهها عدالت را رعایت کرده و موجبات رضایت حداکثری را فراهم سازند.
_______________________________
پی نوشت
[۱]. «ولد صلی الله علیه و آله یوم الجمعه عند طلوع الشمس السابع عشر من شهر ربیع الأول عام الفیل…و أرضعته حتى شب حلیمه بنت عبد الله بن الحارث بن شجنه السعدیه من بنی سعد بن هوازن و کانت ثوبیه مولاه أبی لهب بن عبد المطلب أرضعته أیضا بلبن ابنها مسروح و ذلک قبل أن تقدم حلیمه و توفیت ثوبیه مسلمه» شیخ طبرسی، إعلام الورى بأعلام الهدى، چاپ سوم، انتشارات اسلامیه، تهران، ۱۳۹ق، ص ۷ و ۸.
[۲]. «جَلِیسٍ لَهُ قَطُّ وَ مَا قَعَدَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص رَجُلٌ قَطُّ فَقَامَ حَتَّى یَقُوم» طبرسی، حسن، مکارم الأخلاق، چاپ چهارم، انتشارات شریف رضی، قم، ۱۳۷۰، ص ۱۸.
[۳]. «و لقد کان یدعو أصحابه، بکناهم اکراما لهم و استماله لقلوبهم. و یکنّی من لم یکن له کنیه. فکان یدعى بما کنّاه به. و یکنّی أیضا النّساء اللّاتی لهنّ الأولاد، و اللّاتی لم یلدن، و یکنّی الصّبیان فیستلین به قلوبهم» طباطبائی، علامه، فقیهی، محمد هادی، سنن النبى، چاپ هفتم، انتشارات کتاب فروشى اسلامیه، تهران، ۱۳۷۸، ج ۱، ص ۵۳.
َ[۴]. «مَا رُئِیَ مُقَدِّماً رِجْلَهُ بَیْنَ یَدَیْ جَلِیسٍ لَهُ قَطُّ » طبرسی، حسن، مکارم الأخلاق، چاپ چهارم، انتشارات شریف رضی، قم، ۱۳۷۰، ص ۲۴.
[۵]. «عَلَیکَ بِالأَحداثِ فَإِنَّهُم أسرَعُ إلى کُلِّ خَیرٍ» مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، چاپ گوناگون، انتشارات اسلامیه، تهران، ج ۲۳، ص ۲۳۶.
[۶]. «إِنْ خَطَبَ إِلَیْکَ رَجُلٌ رَضِیتَ دِینَهُ وَ خُلُقَهُ فَزَوِّجْهُ وَ لَا یَمْنَعْکَ فَقْرُه» نوری، میرزا حسین، مستدرک الوسایل، انتشارات آل بیت، بیروت، ۱۴۰۸ق، ج ۱۴، ص ۱۸۸، ح ۱۶۴۶۸.
[۷]. «قد قلّد محمد رسول اللَّه، عتّاب بن اسید احکامکم و مصالحکم، و قد فوّض الیه تنبیه غافلکم، و تعلیم جاهلکم، و تقویم أود مضطربکم، و تأدیب من زال عن ادب اللَّه منکم، لما علم من فضله علیکم .. فهو لنا خادم، و فی اللَّه أخ، و لأولیائنا موال، و لأعدائنا معاد؛ و هو لکم سماء ظلیله، و ارض زکیّه، و شمس مضیئه .. و لا یحتجّ محتجّ منکم فی مخالفته بصغر سنّه؛ فلیس الاکبر هو الأفضل، بل الافضل هو الاکبر» حکیمی، اخوان، آرام، احمد، الحیاه، چاپ مکرر، انتشارات دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، ۱۳۸۰، ج ۲، ص ۶۸۷.
[۸]. «فِی یَوْمِ أُحُدٍ وَ کَانَ اللِّوَاءُ یَوْمَئِذٍ فِی بَنِی عَبْدِ الدَّارِ فَأَعْطَاهُ رَسُولُ اللَّهِ ص مُصْعَبَ بْنَ عُمَیْرٍ فَاسْتُشْهِدَ وَ وَقَعَ اللِّوَاءُ مِنْ یَدِهِ…» شیخ مفید، الإرشاد فی معرفه حجج الله على العباد، چاپ اول، انتشارات کنگره شیخ مفید، قم، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص ۸۰.
[۹]. «لِمَا سَبَقَ وَالْفَاتِحِ لِمَا انْغَلَقَ وَالْمُعْلِنِ الْحَقَّ بِالْحَقِّ، وَالدَّافِعِ جَیْشَاتِ الاََْباطِیلِ وَالدَّامِغِ صَوْلاَتِ الاََْضَالِیلِ کَمَا حُمِّلَ فَاضْطَلَعَ قَائِماً بِأَمْرِکَ، مُسْتَوْفِزاًفِی مَرْضَاتِکَ، غَیْرَ نَاکِلٍعَنْ قُدُمٍ وَلاَ وَاهٍفِی عَزْمِ، وَاعِیاً لِوَحْیِکَ حَافِظاً لِعَهْدَکَ، مَاضِیاً عَلَى نَفَاذِ أَمْرِکَ؛ حَتَّى أَوْرَى قَبَسَ الْقَابِسِ وَأَضَاءَ الطَّرِیقَ لِلْخَابِطِ وَهُدِیَتْ بِهِ الْقُلُوبُ بَعْدَ خَوْضَاتِالْفِتَنِ، وَأَقَامَ مُوضِحاتِ الاََْعْلاَمِ وَنَیِّرَاتِ الاََْحْکَامِ، فَهُوَ أَمِینُکَ الْمَأْمُونُ، وَخَازِنُ عِلْمِکَ الَْمخْزُونِ وَشَهِیدُکَیَوْمَ الدِّینِ…» مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، چاپ گوناگون، انتشارات اسلامیه، تهران، ج ۷۴، ص ۲۹۹.
انتهای پیام/*