به گزارش پایگاه خبری تحلیلی اندیشه معاصر، پریسا کربلایی حسنی آموزگار و کارشناس ارشد روانشناسی بالینی در یادداشتی در ارتباط انتخاب شغل با نگاه دقیق روانشناسی نوشتند:
انتخاب شغل
نظریه پردازان معتقدند که افراد چند مرحلهی رشد شغلی را طی میکنند:
۱- دورهی خیالی (اوایل و اواسط کودکی): در این دوره، کودکان به خیالپردازی در مورد شغلهای مختلف میپردازند و ترجیحات آنها به مقدار زیادی تحت تاثیر آشنایان و هیجانانگیز بودن مشاغل است و با تصمیماتی که آنها در نهایت در مورد شغل خود میگیرند، ارتباط چندانی ندارد.
۲- دورهی دودلی ( اوایل و اواسط کودکی): نوجوانان بین ۱۱ تا ۱۷ سالگی به فکر کردن دربارهی مشاغل میپردازند. آنها ابتدا براساس تمایلات و آرزوهایشان به ارزیابی مشاغل میپردازند و بعد از اینکه از ضروریات زندگی و مشاغل آگاهی بیشتری پیدا میکنند، برحسب تواناییهایشان دست به انتخاب میزنند.
۳- دورهی واقعگرایی (اواخر نوجوانی و اوایل بزرگسالی): دراوایل بیست تا سی سالگی، واقعیتهای منطقی و اقتصادی بزرگسالی مطرح میشوند و جوانان، محدود کردن انتخابهای خود را آغاز میکنند.
آنها ابتدا به «کاوش» میپردازند تا در مورد مشاغلی که با ویژگیهای شخصی آنها هماهنگی دارد اطلاعات کسب کنند.
سپس وارد مرحلهی «تبلور» میگردند که در آن روی طبقهی شغلی معینی تمرکز میکنند و قبل از اینکه در آن مستقر شوند، برای مدتی دست به آزمایش میزنند.
عوامل متعددی بر تصمیمگیری شغلی تاثیر میگذارند. از آن جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
۱- شخصیت: افراد معمولاً جذب مشاغلی میشوند که شخصیت آنها را تکمیل کند. البته شخصیت، پیشبین قدرتمندی برای انتخاب شغل نیست؛ چرا که بسیاری از افراد، آمیختهای از چند نوع شخصیت هستند و میتوانند در بیش از یک شغل عملکرد خوبی داشته باشند.
جان هولند، شش تیپ شخصیت را شناسایی کرده است که بر انتخاب شغل تاثیر میگذارند:
۱- شخص جستجوگر: از کار کردن روی افکار و عقاید لذت میبرد، شغل علمی نظیر انسانشناس، فیزیکدان یا مهندس را برمیگزیند.
۲- فرد اجتماعی: تعامل با مردم را دوست دارد و به سمت خدمات انسانی نظیر مشاوره، مددکاری اجتماعی یا تدریس گرایش مییابد.
۳- شخص واقعگرا: مسائل دنیای واقعی را ترجیح میدهد و با اشیاء کار میکند، شغل فنی مثل ساختمانسازی، لولهکشی یا تحقیق را برمیگزیند.
۴- آدم هنردوست: عاطفی است، نیاز زیادی به بیان فردی دارد و به سمت رشتهی هنری مثل نویسندگی، موسیقی و هنرهای تجسمی گرایش مییابد.
۵- آدم سنتگرا: مشاغل سازمان یافته را دوست دارد و برای اموال و مقام اجتماعی ارزش قائل است. صفات او با مشاغلی چون حسابداری، بانکداری و کنترل کیفیت تناسب دارد.
۶- آدم با شهامت: ماجراجو، ترغیبکننده و رهبری قدرتمند است. او به سوی مشاغلی چون فروشندگی، سرپرستی و سیاست کشیده میشود.
شخصیت به این علت پیشبین قدرتمندی برای انتخاب شغل نیست که معمولاً خیلی از افراد، آمیختهای از چند نوع شخصیت هستند و میتوانند در بیش از یک شغل عملکرد خوبی داشته باشند.
۲- خانواده: آرزوهای شغلی جوانان با مشاغل والدینشان همبستگی نیرومندی دارد. شباهت والدین و فرزندان در زمینهی انتخابهای شغلی تا اندازهی زیادی حاصل تحصیلات آنهاست. به عبارت دیگر، تعداد سالهای تحصیلات، بهترین پیشبین مقام شغلی افراد است.
۳- معلمان: معلمان نیز در تصمیمات شغلی نقش مهمی دارند و میتوانند به عنوان الگوهای نقش، منبع مهمی برای حرکت صعودی نوجوانان باشند.
۴- کلیشهسازی جنسیت: در بیست سال اخیر، معمولاً مردان براساس کلیشههایی که در مورد جنسیتشان وجود دارد، دست به انتخاب شغل خود زدهاند و به عبارت دیگر مشاغل «مردانه» را برگزیدهاند. اما زنان به طور روز افزون به مشاغلی علاقه نشان دادهاند که عمدتاً در اختیار مردان است. البته نگرشهای نقش جنسی تغییرات زیادی کرده و اکنون مادرام شاغل، الگوهای شغلی مهمی برای دخترانشان به شمار میروند. همین امر جذب شدن خانمها به مشاغل غیرسنتی را توجیه میکند.
علاوه بر اینکه فرصتهای شغلی موجود برای فرد بر پیشرفت شغلی وی تأثیر میگذارد، ویژگیهای شخصی نیز اهمیت دارد. احساس کارآیی شخصی (یعنی اعتقاد داشتن به توانایی خویش برای موفق شدن)، بر انتخاب و رشد شغلی تاثیر میگذارد. جوانانی که دربارهی امکان شکست یا اشتباه کردن خیلی نگران هستند، معمولاً آرمانهای شغلی را در نظر میگیرند که یا خیلی عالی یا خیلی پست هستند. وقتی که آنها با موانع روبرو میشوند، فوراً نتیجه میگیرند که تکالیف شغلی خیلی دشوار هستند و از این رو، دست از تلاش برمیدارند، در نتیجه خیلی کمتر از توانایی هایشان پیشرفت میکنند.
انتهای پیام/*