۱۵:۴۶ - ۱۴۰۲/۱۲/۱۳

نقد سریال گناه فرشته؛

گناهکار یا فرشته؟ نسبیت‌گرایی در سطح

خط سير داستان فیلم، به واسطه كپی های مكرر، كاملا آشناست: « جنايتي رخ می‌دهد. قهرمان داستان با اينكه به خودش قول داده تا درگيرش نشود، ولي قولش را زيرپا می‌گذارد و دل به دريا می‌زند. در اين مسير رفيقي بازنشسته و دم غنيمت‌گزیده، او را همراهي...

گناه فرشته

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی اندیشه معاصر،  فیلم با یک شوک شروع می‌شود. دختری (فرشته-پردیس پورعابدینی) غرق در خون از خانه‌ای خارج می‌شود، بی‌هدف و مستاصل می‌رود تا به کلانتری می‌رسد. زحمت روایت بقیه داستان با دیالوگهایی است که در دادگاه بیان می‌شود. و بعد از این شروع طلایی، ضعف فیلم نیز آغاز می‌شود. اطلاعات دادن با دیالوگ، اصلی‌ترین ضعف فیلمنامه است که از همین سکانس‌های آغازین نمایان می‌شود. در سینما نقل مشهوری است که «نگو، نشان بده!» و این فیلم کاملا برعکس عمل می‌کند. فیلم پیش می‌رود و پای حامد (شهاب حسینی) به واسطه کینه عمیقی که از مقتول داشته به داستان باز می‌شود و اوج تزاحم جایی است که همسر او (مهتاب-لادن مستوفی) ، وکیل مدافع خانواده مقتول شده و این مطلب را از او پنهان کرده است.

خط سیر داستان فیلم، به واسطه کپی های مکرر، کاملا آشناست: « جنایتی رخ می‌دهد. قهرمان داستان با اینکه به خودش قول داده تا درگیرش نشود، ولی قولش را زیرپا می‌گذارد و دل به دریا می‌زند. در این مسیر رفیقی بازنشسته و دم غنیمت‌گزیده، او را همراهی می‌کند. در هر قدم از این راه؛ غافلگیری‌ای برای شخصیت هاست تا خودشان را دوباره بازیابند. و در پایان، گرچه پاسخ بسیاری از سوال هایشان را می‌گیرند ولی هیچ‌گاه رنگ آرامش گذشته را نخواهند دید.» روایتی تکراری اما آزمون پس داده در جذب مخاطب. در استفاده از الگوهای داستانی تکراری مشکلی وجود ندارد، بلکه استفاده خام‌دستانه از آنست که ایجاد مشکل می‌کند. در کنش و واکنش‌هایی که به تصویر کشیده می‌شود این دیالوگ است که نقش اصلی روایت داستان را برعهده دارد و غالبا دیالوگ‌هایی که فقط در حد دیالوگ باقی می‌مانند و باورپذیر نیستند. برای مثال همه پیوسته از کیاست حامد در وکالت صحبت می‌کنند ولی بیننده کیاستی از او نمی‌بیند. حتی از پس یک دفاعیه ساده؛ براساس مستنداتی که مدعی است دال بر بی‌گناهی فرشته است، برنمی‌آید. همه چیز در سطح و کم عمق باقی می‌ماند. گویی نویسنده می‌گوید قبول کن وکیل با درایت و کیاستی است، دلیل نخواه چون من می‌گویم!

نماهای کشدار از ورود و خروج شخصیت‌ها به قاب، رانندگی با موتور و ماشین‌های گران‌قیمت و …. بنابر منطق تدوین و کارگردانی کاملا بی‌مورد هستند. گویی نویسنده، چون نتوانسته به عمق داستان آن بیفزاید برای طولانی‌تر کردن سریال اصطلاحا به آن آب بسته است تا زمان بیشتری از مخاطب را در اختیار داشته باشد. در کنار این ضعف‌های داستانی، بازی‌های اغراق شده و صیقل نخورده ضربه دیگری به بدنه سریال وارد می‌کند. علارغم اینکه بازیگران مشهوری در این سریال بازی می‌کنند ولی بازی‌های قوی‌ای از خود به نمایش نمی‌گذارند. گاها در یک صحنه حتی بازی یک بازیگر هم یکسان نیست. مشکل دیگر اینست که بازی بازیگران مختلف در یک سطح نیست و همین باعث می‌شود تا اغراق‌شده یا ضعیف بنظر برسند.

همسر حامد، مهتاب، در نمایشی نخ‌نما شده موتور سوار شده و به زعم کارگردان، استایل یک زن پویا و فعال و امروزی را دارد و ورزش مورد علاقه‌اش بوکس است ولی در حقیقت زنی دلمرده است که همیشه رنگ های تیره بر تن دارد. کسی که در خلوت به خودش و تصمیمات وحرف هایش اعتماد ندارد ولی شهامت روبرویی با ضعف خود را ندارد. صرفا پوسته‌ای کلیشه‌ای و تکراری از زن مدرن که برای رفع نیازهایش، احتیاجی به مردان ندارد و خودش تکیه‌گاه مردان زندگی‌اش است! در کنار موتورسواری و مثلا! تابوشکنی و پیشرو بودن مهتاب، حامد زندگی سوپرلاکچری‌ای دارد. سیگار گرانقیمت، ماشین گران‌قیمت و استایل و پوشش اش همه موید همین نکته است. مشفق نیز در نوع خودش خوش‌گذران است. پیپ می‌کشد و موتورسوار می‌شود و زندگی گذشته را رها کرده و کافه‌داری می‌کند و در ظاهر از هیاهو به دور است.

و اما داستان. گناه فرشته روایتگر جبرگرایی چند گادفادر (پدرخوانده) است که دیگران عروسک های خیمه شب بازی آنها هستند. پرداختی دست چندمی از فضای گادفادری و اطاعت بی چون و چرای زیر دستان، که بارها در طی سال‌های اخیر در فیلم و سریال‌ها به نمایش درآمده و گناه فرشته به قطعیت یکی از ضعیف‌ترین این کپی برداری هاست. عماد از پررنگ‌ترین شخصیت‌های کنشگر است که خود جهان‌بینی جبرگرایانه دارد و در ظاهر همین جهان‌بینی را به دیگران القا می‌کند. ولی در حقیقت اوست که دلیل بسیاری از اتفاقات و پیامدهاست و اگر تصمیمات او نبود، زندگی دیگر شخصیت‌ها به این شکل پیش نمی‌رفت. در اختلاف بین حامد و همسرش مهتاب، او نقش کلیدی دارد. مثلث‌های عشقی که با دلیل و بی‌دلیل در گوشه و کنار هر قسمت شکل می‌گیرند، مانند زخم‌های کهنه‌ای هستند که بالاخره راه خود را به بیرون پیدا کرده‌اند.

مثلث عشقی حامد-مهتاب- نوید (پسر مقتول-امیر آقایی) که یکی از نقاط پررنگ سریال است، به ظاهراً ناگزیر اتفاق افتاده است اما اگر عماد، مهتاب را تشویق نمی‌کرد تا این پرونده قتل را قبول کند، این رابطه قدیمی به دست فراموشی سپرده می‌شد. اما مثلث عشقی فرشته-حامد-مهتاب تا اینجای سریال اساسا شکل نگرفته و مخاطب صرفا باید قبول کند که هست در حالیکه شاهد شکل‌گیری منطقی این احساس نبوده است. نقطه شروع این مثلث، از شک مهتاب به حامد آغاز می‌شود که بیشتر بنظر می‌رسد یک فرار رو به جلوست. او که خود در حال کمک به عاشق قدیمی‌اش (نوید) است، به حامد شک می‌کند که نکند عاشق فرشته شده که دفاع از پرونده او را برعهده گرفته است. این در‌حالیست که هیچ چیز بجز گرفتن انتقام، ذهن حامد را مشغول نکرده است. و با تکرار این شک، بیننده باید قانع شود که علیرغم رفتار حامد، شک مهتاب درست است! شکل گیری این احساس از طرف فرشته نیز روند منطقی خودش را سیر نمی‌کند و ناگهانی اتفاق می‌افتد. مشفق-فروزان- عشیری مثلث عشقی دیگری است که فقط در حد کوتاهی به آن اشاره شده است. در مجموع فیلمساز از هر حربه‌ای استفاده کرده است تا سریالی پرمخاطب را بسازد ولی چون کلیشه‌ای برخورد کرده و در هر بعدی از نویسندگی و کارگردانی در سطح مانده، نتوانسته آنگونه که باید مخاطب را با خود همراه کند.

 

 

 

پایان/*

اندیشه معاصر را در ایتا، روبیکا، پیام رسان بله و تلگرام دنبال کنید.

 

نویسنده : زینب امیری سیاوشانی

مطالب مرتبط