۱۸:۲۰ - ۱۴۰۰/۰۴/۰۳

پیاده روی امام حسن علیه السلام به سوی مکه

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی اندیشه معاصر، یک سال امام حسن مجتبی علیه السلام با پای پیاده به سوی مکه حرکت کرد. در بین راه پاهای مبارکش ورم نمود. یکی از همراهان گفت: مقداری از راه را سوار شوید تا این ورم خوب شود. حضرت فرمود: هرگز سوار نمی ش...

پیاده روی امام حسن علیه السلام به سوی مکه

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی اندیشه معاصر،

یک سال امام حسن مجتبی علیه السلام با پای پیاده به سوی مکه حرکت کرد. در بین راه پاهای مبارکش ورم نمود. یکی از همراهان گفت: مقداری از راه را سوار شوید تا این ورم خوب شود. حضرت فرمود: هرگز سوار نمی شوم، ولی وقتی به اولین منزل رسیدیم، شخص سیاه پوستی را که روغنی به همراه دارد می بینی. آن روغن را از او خریداری کن تا ورم پایم را با آن معالجه کنم. او گفت: ما در پیش روی خود محلی را که چنین روغنی در آن جا به فروش برسد سراغ نداریم!؟ حضرت فرمود: همان است که گفتم.

مقداری که راه را رفتند شخص سیاهی پیدا شد، امام به آن همراه گفت:

آن که می گفتم، آن جاست، برو و روغن را بخر و پول آن را پرداخت کن. او رفت تا روغن را بخرد. شخص سیاه پوست پرسید: این روغن را برای چه کسی می خواهی؟ گفت: برای امام حسن بن علی علیه السلام. سیاه پوست گفت:

مرا نزد او ببر، وقتی نزد امام آمد، گفت: فدای شما شوم، من نمی دانستم که شما به این روغن احتیاج دارید، پولی هم بابت آن از شما نمی گیرم و خود من هم غلام شما هستم. فقط از شما تقاضا دارم، دعا کنید خدا فرزند سالمی که دوست دار شما اهل بیت باشد به من مرحمت کند.

حضرت فرمود: به خانه ات باز گرد که خدا فرزند سالمی که شیعه و پیرو ما خواهد بود، به تو عنایت می فرماید.[۱]

پی نوشت:

[۱] محجه البیضاء، ج ۴، ص ۲۲۰؛ شنیدنی هاى تاریخ، ص ۱۳۹ و ۱۴۰

منبع:  داستان ها و حکایت های حج، ص۱۶

انتهای پیام/*

مطالب مرتبط