جشنواره فجر؛
نگاهی به فیلم «پروین»؛ ستارهای پرنور به نام پروین
"معجزه پروین" داستان زندگی پروین اعتصامی شاعر پر آوازه و معاصر ایرانی است. این فیلم به صورت گذرا به تولد، ازدواج و مرگ زودهنگام این شاعر پرداخته است.
جشنواره فجر؛
"معجزه پروین" داستان زندگی پروین اعتصامی شاعر پر آوازه و معاصر ایرانی است. این فیلم به صورت گذرا به تولد، ازدواج و مرگ زودهنگام این شاعر پرداخته است.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی اندیشه معاصر، “ معجزه پروین” آخرین ساخته محمدرضا ورزی است که پیشتر او را با سریالهای تاریخی چون “معمای شاه” و “تبریز در مه “و فیلم سینمایی “ابراهیم خلیل الله” میشناسیم این فیلم محصول مشترک بنیاد سینمایی فارابی و وزارت میراث فرهنگی و گردشگری است و تهیه کنندگی آن را محمدرضا شریفی نیا به عهده داشته است.
“معجزه پروین” داستان زندگی پروین اعتصامی شاعر پر آوازه و معاصر ایرانی است. این فیلم به صورت گذرا به تولد، ازدواج و مرگ زودهنگام این شاعر پرداخته است.
این فیلم را مانند هر اثر دیگری میتوان از چند وجه نگاه کرد و به نتایج متفاوتی رسید. میتوان صرفا به خاطر یادآوری بانویی فرهیخته از تاریخ معاصر و نه چندان دور این مرز و بوم از ورزی تشکر کرد و یا به خاطر روایت سطحی و غیر دراماتیک او از زندگی چنین هنرمندی، او را نکوهش کرد. می توان به دکور و صحنه و طراحی لباس فیلم پروین آفرین گفت و از نماهای درشت و اغراق شده آن انتقاد کرد.
به طور کلی نزدیک شدن به مفاخر همواره از حساسیت ویژهای برخوردار بوده است؛ چراکه بیم آن میرود مبادا با پرداخت غلط، سوژه که یکی از هنرمندان یا قهرمانان ملی است، حیف شود. ورزی این شجاعت را در خود دیده و به سراغ یکی از این مفاخر رفته است. پروین اعتصامی -بانوی شاعر- متولد ۱۳۸۵ و فوت شده به سال ۱۳۲۰ ه.ش.
استفاده از صدای راوی یا تعریف قصه از زبان یکی از شخصیتهای فیلم، روشی مرسوم در نوع روایت فیلمهای زندگینامه ایست؛ جمع کردن حوادث اتفاق افتاده در طول زندگی یک فرد در بازه زمانی نهایتا دو ساعته
امری محال است و انتخاب برش هایی از زندگی شخص نیاز به نخ تسبیحی دارد که روایت را از اعواج و پریشانی دور نگه دارد. “معجزه پروین” هم مانند بسیاری از فیلم های زندگی نامهای، از صدای راوی بهره گرفته است. سکانس ابتدایی که یکی از چشم نوازترین سکانسها هم هست با انداختن برگ سبزی روی برگ های نارنجی رنگ خیابان آغاز میشود که خود براعت و پیش آمدی برای از دست رفتن پروین در جوانی است. ابوالفتح این برگ را به زمین میاندازد و با صدایی غمگین از خواهر دلبندش پروین میگوید. او خاطراتی از پروین را به یاد میآورد و ما در ذهن او همراه با او به آن خاطره سفر میکنیم. اما این خط ادامه پیدا نمیکند و از جایی به بعد ابوالفتح دیگر راوی نیست و گاهی صدای یوسف خان اعتصامی پدر پروین و گاهی صدای مادرش را به عنوان راوی میشنویم. از طرف دیگر ما چیزهایی میبینیم که هیچ کدام از این افراد نمیتوانند راوی آن بوده باشند. این موارد، روایت فیلم را دچار خدشه کرده و از دلنشینی اش کاسته است. گویی مشغول شنیدن قصهای هستی و ناگهان قصه گو دیگر قصه نمیگوید و فقط تصویر نشانت میدهد.
پرداختن به شخصیت پروین اعتصامی میتواند انتخاب هوشمندانهای برای برهه حساس کنونی جامعه ایرانی باشد. چراکه به واسطه شخصیت پروین و شرایط زندگی او، میتوان خفقان جامعه در دوران پهلوی و ظلم و تبعیض نسبت به زنان را نشان داد. در واقع اگر حمایت خانواده فرهیخته پروین از او نبود، او هم مثل سیل عظیمی از بانوان با استعداد، در تاریخ گم میشد بدون اینکه بتواند استعدادهایش را شکوفا کند. فیلم پروین از این منظر کارکرد داشته و الهام بخش است و دقیقا از همین منظر هم قابل انتقاد است. اگر نام پروین اعتصامی و گریم شخصیت اصلی را از فیلم بگیریم، پروین میتواند هر بانوی دیگری هم باشد. در واقع می توان گفت ویژگیهای خاص پروین اعتصامی که از او نامی ماندگار به جا گذاشته در فیلم کمرنگ است. مثلا مبارزه همیشگی او با ظلم و استبداد، اطلاعات گسترده او از زبانهای دیگر، هم نوع دوستی و مهربانی او بسیار کلیشهای و سطحی بیان میشود و فیلمساز به جای پرداختن و دراماتیزه و نمایشی کردن این موارد در دم دستی ترین حالت ممکن از آنها میگذرد. یکی از معدود جاهایی که ورزی سعی کرده مخاطب را بیشتر همراه موضوع کند، ماجرای عدم تفاهم پروین احساسی و مستقل با شوهر نظامی و مستبدش است که آن هم با شخصیت اضافه خدمتکار پیر و خواندن و نواختن او و بازی بزرگنمایی شده فضل الله خان (همسر پروین) هدر می۹رود. حتی عشق یک طرفه علی به پروین که فرصت بسیار مناسبی برای نمایشی شدن قصه است، با بازی بد و تصنعی علی از بین میرود. حتی بازی مارال بنی آدم هم نقطه اوج و درخشانی ندارد. سکانسی مثل حضور پروین در انجمن شعر اگر طوری پرداخت میشد که همه ماجرا و چگونگی برنده شدن پروین در جمع آقایان شاعر اینقدر قابل حدس نبود، میتوانست یکی از سکانسهای جاندار و تاثیرگذار فیلم ورزی باشد.
همان طور که پیشتر نیز اشاره شد، یکی از نکات قابل توجه زندگی پروین، خانواده اوست که نه تنها برای آن زمان که در سال ۱۴۰۲ هم نمونه است. پدر پروین قبلا از وکلای مجلس بوده و حالا مترجم است و با ملک الشعرای بهار و دهخدا رفت و آمد دارد . او ساز میزند و خطاطی میکند. محمدرضا شریفی نیا با همان گرمی همیشگی در بازیهایش نقش یوسف خان اعتصامی را بازی کرده است. از طرف دیگر مادری فهیم و عاشق که درد دل دختر را خیلی زود میفهمد، مادر پروین است. این خانواده با سطح سواد و شأن اجتماعی بالا همواره حامی پروین هستند و برای رشد او تلاش میکنند. این حمایت تمام قد، زمینه ساز ظهور چنین بانوی مستعدی شده است. پروین نیز خیلی به خانواده به خصوص پدرش وابسته است و پس از مرگ پدر بسیار شکننده میشود.
در شرایطی که در هشتاد درصد از فیلمهای جشنواره یا زنها غایبند یا حضوری کمرنگ و منفعل دارند، فیلم پروین غنیمتی است، همین که مخاطب نام او را بشنود و اشعاری از پروین به گوشش بخورد، اتفاق خوبی است. اما حیف و صد حیف که نمیتواند آنقدر تاثیرگذار باشد که در یادها بماند.
به طور کلی “معجزه پروین” میتواند برای لحظاتی مخاطب را با خود همراه کند و به واسطه احساس، او را درگیر کند؛ چنانکه نمایی که پروین با نفس هایی به شماره افتاده و صدایی بی رمق، مصرع دوم شعر خودش را میخواند( زندگی جز نفسی نیست غنیمت شمرش/ نیست امید که همواره نفس برگردد) و از دنیا میرود یکی از تأثیرگذارترین سکانسهاست و تأثیرگذارتر میشود وقتی میدانیم که اگر پزشک درست تشخیص میداد، پروین مهربان میتوانست عمری دراز داشته باشد.
خالی از لطف نیست که به بهانه فیلم پروین یکی از زیباترین اشعار او را بخوانیم:
محتسب مستی به ره دید و گریبانش گرفت
مست گفت ای دوست این پیراهن است افسار نیست
گفت مستی زان سبب افتان و خیزان می روی
گفت جرم راه رفتن نیست، ره هموار نیست
گفت می باید تو را تا خانه قاضی برم
گفت رو صبح آی قاضی نیمه شب بیدار نیست
گفت نزدیک است والی را سرای، آنجا شویم
گفت والی از کجا در خانه خمار نیست؟
گفت تا داروغه را گوییم در مسجد بخواب
گفت مسجد خوابگاه مردم بدکار نیست
گفت دیناری بده، پنهان و خود را وارهان
گفت کار شرع کار درهم و دیینار نیست
گفت از بهر غرامت جامه ات بیرون کنم
گفت پوسیده است جز نقشی زپود و تار نیست
گفت آگه نیستی کز سر درافتادت کلاه
گفت در سر عقل باید بی گناهی عار نیست
گفت می بسیار خوردی زان چنین بی خود شدی
گفت ای بیهوده گو حرف کم و بسیار نیست
گفت باید حد زند هشیار مردم، مست را
گفت هشیاری بیار اینجا کسی هشیار نیست
پایان/*
اندیشه معاصر را در ایتا، روبیکا، پیام رسان بله و تلگرام دنبال کنید.
نویسنده : مریم معیری