جشنواره فجر؛
نگاهی به فیلم «قلب رقه»؛ معجزه عشق در وانفسای خون و آتش
داستان فیلم "قلب رقه"مثل سریال «سقوط» یا حتی تا حدودی فیلم «به وقت شام» حول یک عملیات نجات میگردد.
جشنواره فجر؛
داستان فیلم "قلب رقه"مثل سریال «سقوط» یا حتی تا حدودی فیلم «به وقت شام» حول یک عملیات نجات میگردد.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی اندیشه معاصر، داعش نامی است که در تمامی دنیا با ناامنی و قتل و عملیات انتحاری مترادف است. امروزه گرچه نبرد با تکفیری ها به همت و دلیری امثال حاج قاسم سلیمانی در عراق و شام پایان یافته است، اما این جنگ در عرصه نرم و فرهنگی ادامه دارد. اکنون این روایتهای رسانههای تصویری هستند که تصور جهانیان را درباره داعش و جریانی که این گروهک تروریستی را شکست داد، می سازند. اخبار شبکههای تلویزیونی، فیلمهای مستند، عکسها و به ویژه فیلمها و سریالهایی که درباره این موضوع ساخته و پرداخته میشوند،تصویر داعش، یاران و مخالفانش را بازسازی میکنند.
واقعیت تلخ این است که سینمای ما از این جبهه نبرد بازمانده است؛داعش در سینمای ایران بطور جدی با فیلم” به وقت شام” وارد شد و با فیلمهایی چون” امپراطور جهنم” و سریال نمایش خانگی ” سقوط” و سریال تلویزیونی” حبیب” ادامه یافت و حالا در چهل و دومین جشنواره فیلم فجر فیلم « قلب رقه » به کارگردانی و نویسندگی خیرالله تقیانیپور و تهیه کنندگی سعید پروینی بار دیگر به سراغ این گروهک تکفیری رفته است.
تقیانیپور از چهرههای شناخته شده تئاتر و به ویژه تئاتر دفاع مقدس است که از سال ۱۳۹۹ و با ساخت سریال «نجلا» به چهرههای شناختهشده برای مخاطبان تلویزیون نیز تبدیل شد.البته او پیش از این سریال، دو فیلم «تونل» و «اینجا خانه من است» را نیز ساخته بود که هر دو در دایره فلیمهای دفاع مقدس میگنجند. این فیلمساز جوان در ” قلب رقه” مخاطب را به قلب حکومت دهشناک و مخوف داعش میبرد تا گوشهای از جنایات آنها و دلاوری نیروهای سپاه در نابودی این گروهک جنایتکار را به تصویر بکشد .عشق و جنگ دو مقوله پرکشمکش و تنشزا هستند که هر دو دارای قابلیتهای دراماتیک زیادی بوده و فیلمهای زیادی را به تاریخ سینما عرضه کردهاند و «قلب رقه» فیلمی است که هر دو بستر دراماتیک را در آغوش کشیده است.
فیلم با ورود قهرمان داستان سید رضا با نام مستعار ابوعبدالرحمن به پایگاه داعش آغاز میشود. قهرمانی که خیلی زود مخاطب درمییابد یک پاسدار نفوذی است. ماموریت او نجات عباس مشهدانی از نیروهای مقاومت میباشد که توسط داعش زندانی شده و قرار است با اسرائیل تبادل شود تا اسرائیل از طریق آن مقاومت را تحت فشار قرار دهد. در وانفسای این مأموریت پیچیده سید رضا همسر خود ریما را پیدا میکند که توسط ابوعصام- رئیس امنیت شهر رقه_ برای ازدواج تحت فشار قرار دارد.
داستان فیلم “قلب رقه” مثل سریال «سقوط» یا حتی تا حدودی فیلم «به وقت شام» حول یک عملیات نجات میگردد. در ” قلب رقه” سیدرضا دو عملیات نجات را همزمان میخواهد پیش ببرد هم نجات عباس را و همنجات ریما؛ یکی بخاطر ارزش امنیتی و شغلی و دیگری بخاطر عشق. در واقع ” قلب رقه” هوشمندانه با روایت داستان عاشقانه خود در اتمسفر سیاه و تاریک سبب میشود تا مخاطب بویژه مخاطب عام بتواند چنین فضای خوفناکی را با معجزه نیروی عشق رضا و ریما به نظاره بنشیند اما ایکاش فیلمساز از این تمهید و فرصت برای نمایش چهره دقیق تری از داعش استفاده میکرد. گریم ها،قیافهها و اکتها، دیالوگها و حرف ها و انگیزههای داعشی همان است که در فیلمهای قبلی شاهد بودیم. در حالیکه اکنون زمان آن فرا رسیده است که نویسندگان، فیلمسازان،مستندسازان و …از بازتکرار این تصاویر کلیشهای دست برداشته و به سراغ موضوعات جدیدی درباره داعش بروند. موضوعاتی که متفاوتتر از چیزهایی است که تاکنون بدان پرداخته شده و کسی سراغش نرفته است.برای نسل جدید شناخت ریشههای شکل گیری داعش و اهداف آنها و پایه تفکرات ضداسلامی این گروهک تکفیری ضروری است. همچنین موضوعاتی چون «بازیهای کامپیوتری و داعش»، «آخرالزمان و داعش ” و یا”بحران هویت” است که داعش برای رسیدن به مقاصد خود به آن بسیار دامن زده است، میتواند دستمایه ساخت آثار متعددی درباره داعش بشود.
“ قلب رقه” تمام تلاشش را میکند تا شخصیتهای داستانش برای مخاطب باور پذیر باشند و در این امر تا حد زیادی موفق است؛ از آقا مرتضی و سیدرضا گرفته تا شیخ ابومصعب و ابوعصام. آقا مرتضی با شکل و شمایلی که تداعی گر حاج قاسم سلیمانی است با بازی دلنشین فرهاد قائمیان و متانت در عین قاطعیتی که در لحن و گفتارش است به دل مخاطب مینشیند؛ یادمان بیاید سکانسی که بعد از شکست عملیات رضا، او را در خرابهها پیدا میکند و با یادآوری خاطرهای از دوران بچگی او بطور تلویحی او را به ایستادگی و شروع دوباره دعوت کرده و میگوید: “اومدم تا فکر نکنن غریب گیر آوردن.” شخصیت سید رضا هم خوب از کار در آمده است و شهرام حقیقت دوست توانسته از چالشهای نقش یک نفوذی در داعش بربیاید. رضا مردی است که نیروی عشق هم عشق به مردم مظلوم سوری و هم عشق به همسرش او را در میانه خون و آتش پیروز بیرون میآورد. در این میان فقط شاید سن زیاد او برای این نقش مناسب نبود؛ اینکه فرهاد قائمیان همسن پدر شهرام حقیقت دوست باشد باتوجه به اخلاف سنی ناچیز آنها قابل باور نیست، همچنین اختلاف سنی حقیقت دوست با مختاری هم قریب به ۲۰ سال است. در میان شخصیتهای داعشی نیز فیلمساز بخوبی حرص و طمع آنها را بجای اعتقاد به دین و شریعت بعنوان هدف جنایاتشان نشان داده است، یادمان بیاید آنجا که ابوعصام به ریما میگوید: من به مذهب و شریعت اعتقادی ندارم، اگر جزو اینا شدم بخاطر حقارتی است که تو و خانوادهات به من کردید.” . همچنین نشان دادن یک اسرائیلی بعنوان سرکرده داعش_ ژاکوب با نام مستعار شیخ ابومصعب_ به ظرافت هرچه تمامتر ذات پلید این گروهک تروریستی و حامیان آنها را نشان میدهد؛ یادمان بیاید آنجا که شیخ اظهار میدارد: ” در فقه ما جنگ با اهل کتاب جایز نیست.”
در میان شخصیتهای داستان تنها ریما بعنوان یگانه زن داستان است که چندان به مخاطب نزدیک نمیشود؛گذشته او، خانواده بخصوص پدرش و چگونگی ازدواجش با سیدرضا در ابهام قرار دارد، ریما میپندارد رضا بخاطر بدست آوردن اطلاعات از پدرش که فرمانده سوری بوده با او ازدواج کرده است اما ناگهان قانع میشود که رضا عاشقش بوده است. ایکاش فیلمساز توضیح بیشتری از پدر ریما میداد و یا با نزدیک شدن به خلوت ریما و احساسات و تفکراتش او را برای مخاطب ملموس میکرد. شادی مختاری در نقش ریما تمام تلاشش را میکند تا دنیای دورن این شخصیت را از طریق نگاه و چشمان همیشه مضطربش به مخاطب بشناساند.«ریما» در قلب رقه نماد کشوری ویران شده است، کشوری که همه در آرزوی تصاحب آن هستند و در این میان عشق تنها چیزی است که می تواند درد آن را کم کند.
یکی از مهمترین ایرادات فیلم آنست که ابوعصام با آن هیبت و خشونت در برابر ریما سر تعظیم فرود میآورد و همه جوره توهین و تحقیرهای او را به جان میخرد، درحالیکه با قدرتی که دارد میتواند براحتی او را بدست آورد. در واقع برخی قسمتهای فیلم با فضای خشن و بسته داستان هماهنگی ندارد؛ رضا نیز هر وقت اراده می کند خودش را به مرکز فرماندهی داعش میرساند و زمانی دیگر در بین نیروهای خودی مشاهده میشود بی آن که فضای جغرافیایی اثر به گونهای طراحی شده باشد که کانالهای ورود و خروج رضا به منطقه خودی یا دشمن به قابل باورشدن نفوذها و عملیات متعدد رضا بینجامد.
در پایان باید گفت ” قلب رقه” بازسازی تکراری همان فضای کلیشهای و نخ نما شده از داعش است که میکوشد در زیرپوست شهر رقه با روایت یک داستان عاشقانه و لحظههای اکشن و هیجان انگیز مخاطب را با خود همراه سازد که البته تاحد زیادی موفق هم میشود.
نفیسه ترابنده
پایان/*
اندیشه معاصر را در ایتا، روبیکا، پیام رسان بله و تلگرام دنبال کنید.
نویسنده : نفیسه ترابنده