نگاهی به فیلم «در آغوش باز»؛ انتظارتان را پایین بیاورید و از آغوش باز لذت ببرید
"آغوش باز" تازهترین ساخته بهروز شعیبی است. تهیه کنندگی این فیلم بر عهده تهیه کننده با تجربه و بنام سینمای ایران علی سرتیپی است.
"آغوش باز" تازهترین ساخته بهروز شعیبی است. تهیه کنندگی این فیلم بر عهده تهیه کننده با تجربه و بنام سینمای ایران علی سرتیپی است.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی اندیشه معاصر، “آغوش باز” تازهترین ساخته بهروز شعیبی است. تهیه کنندگی این فیلم بر عهده تهیه کننده با تجربه و بنام سینمای ایران علی سرتیپی است.
بهروز شعیبی کاری کرده که دیگر نمیتوان از نامش به سادگی گذشت. او با فیلمهای پرمخاطب و به یاد ماندنی دهلیز، سیانور، دارکوب، بدون قرار قبلی و سریال جذاب و بی مثالی مانند پرده نشین خود را در صف کم تعداد کارگردانان جوان، کاربلد و موثر قرار داده است. اما در مواجهه با آغوش باز بهتر است فراموش کنیم که شعیبی کارگردان آن است. اگر نام شعیبی را در پیشانی این اثر نادیده بگیریم میتوانیم بدون مقایسه این فیلم با با فیلمهای قبلی کارگردان به خصوص فیلم دهلیز، در آرامش، آغوش باز را تماشا کنیم و با خود بگوییم کارگردان این فیلم دفعه بعدی حتما بهتر فیلم میسازد، حرف برای گفتن دارد، حتما در آینده آثاردرخشانی از او شاهد خواهیم بود. اما نمیتوانیم…
از شعیبی انتظار نمیرود که پس از ساخت فیلمهای موفقی چون سیانور و دهلیز عقب گرد کند. او در گذشته طوری فیلم ساخته که گویی نبض مخاطب در دست اوست اما حالا با ساخت چنین فیلمی هوادارانش را تا حد زیادی ناامید کرده است.
“آغوش باز” فیلم بدی نیست؛ بلکه مانند نمره ۱۵ برای شاگردیست که همیشه بالای ۱۹ میگرفته ولی همین نمره ۱۵ برای کسی که همیشه ۱۰ میگرفته عالی به حساب میآید. مسئله انتظار مخاطب است و شعیبی انتظارها را از خود بالابرده است.
“آغوش باز” داستان زندگی خواننده مشهور و جوانی است که قرار است کنسرت برگزار کند و اولویتش عالی برگزار شدن کنسرت است و برای همین از خانواده دور شده و اشخاص مهم زندگیاش را به خوبی نمیبیند و همسرش زهره در روز کنسرت او را ترک میکند تا خواننده جوان نهیب بخورد و به خودش بیاید. در کنار این روایت اصلی، شاهد رابطه پدر و مادر خواننده هم هستیم و از طرف دیگر تلاش مدیر پروژه و برگزارکننده کنسرت را برای حل مشکلات و برگزار شدن کنسرت شاهدیم.
شخصیت پیام به خوبی شکل نگرفته و این ایراد بیش از اینکه به بازی حامد کمیلی مرتبط باشد به ضعف فیلمنامه مربوط است. از رفتارهای پیام و نوع پدر بودنش و برخوردهایش با بچهها برمیآید که شخصیتی مهربان و خانواده دوست دارد. اما فیلم تاکید دارد که به ما بگوید: پیام با همسرش خوب برخورد نمیکند، از او دور شده و با او بد رفتار است. این دو مدل شخصیتی در یک ظرف نمیگنجند؛ اگر پیام بی توجه و بدرفتار است، امکان ندارد با این خونسردی و متانت در روز کنسرتش با قهر همسرش کنار بیاید و با بچهها اینقدر خوب و منطقی و مهربان رفتار کند.
همچنین تحول شخصیت او بسیار ناگهانی و غیرقابل باور است. اصلا باور پذیر نیست که یک خواننده مشهور در صبح روز کنسرت با علم به اینکه همسرش قهر کرده و رفته، در شهر دوره بیفتد و بچهها را از این کلاس به آن کلاس ببرد و نصیحتهای حکیمانه بگوید و تازه یادش بیفتد که همسرش را نشناخته و سعی کند در همان چند ساعت او را بشناسد.
رفتار نگین به عنوان مدیر برنامه کنسرت هم طبیعی نیست. او تا جایی سعی می کند که مشکلات را حل کند و از چالشها گذر کند. ولی معلوم نیست چرا و با چه دلیلی تا لحظه آخر معتقد است که پیام میآید و اجرا میکند و کنسرت را کنسل نمیکند.
شخصیتها پشتوانه ندارند و برای همین رفتارهایشان توجیه نمیشود و به تبع این مسئله، اتفاقات منطقی به نظر نمیرسند و این بزرگترین ضعف “آغوش باز” است. حضور حسن معجونی در نقش سیاهرنگ، ناگهانی و عجیب است و باور این مطلب که او واقعا خیرخواه هومن است، سخت است.
فیلم چند تکه است. لحظاتی به یک درام تنش و پر اتفاق تبدیل میشود و لحظاتی به یک درام آرام و درونی.
بخش دلپذیر فیلم سکانسهای مربوط به پدر و مادر پیام با بازیهای درخشان احترام برومند و مهدی هاشمی است.
اگر بخواهیم فنی و تکنیکی و زیبایی شناسانه به “آغوش باز” نگاه کنیم با فیلمی متوسط طرف خواهیم بود. ولی میتوانیم آغوشمان را برای آغوش باز شعیبی باز کنیم و حرف فیلمش را بشنویم. حرفی که شاید لازم است بین جملاتش حرف ربط بگذاریم و گاهی پس و پیشش کنیم تا مفهوم شود. اگر برای دریافت محتوا نیاز به این پیرایش و آرایش نبود، احتمالا “آغوش باز” هم به موفقیت ساختههای تاثیرگذار شعیبی دست مییافت.
حرف اصلی فیلم خانواده است. خانوادهای که باید با گرمای عشق پایدار بماند و محبت را به نسل بعدی منتقل کند. خانوادهای که باید در خوش و ناخوشی پشت همدیگر باشند و دست هم را رها نکنند. اگر پایان ماجرا برای پیام خوش است فقط به خاطر تربیت خانوادگی اوست. او در بستر خانواده و با دیدن پدر و مادرش یادگرفته که مهرورزیدن چگونه است. احترام گذاشتن را بلد است و درک و همدلی را تجربه کرده اما همه اینها در بحبوبه کنسرت و حساسیت شغلش از یادش رفته و با تلنگری یادش میآید. سکانسهای زیبا و رنگین احترام برومند و مهدی هاشمی بسیار تاثیرگذار است. مصطفی –پدر پیام- به این پذیرش رسیده که آلزایمر همسرش در حال پیشرفت است و تمام سعیش را میکند تا بدون ناراحتی و گلایه از لحظه لحظه بودن در کنار یار قدیمیاش لذت ببرد. او حتی از شغلش کنار میکشد و بی منت از همسرش مراقبت میکند. “آغوش باز” میگوید که درمان همه ناکامیها و راه فائق آمدن بر مشکلات، آغوش باز کسانی است که دوستشان داریم و دوستمان دارند. این فیلم گوشزد میکند که محبت همیشگی آدمها نباید باعث عادت شود و به جایی برسیم که دیگر زهره زندگیمان را که مایه آرامش و شادی است، نبینیم.
درست است که شعیبی در “آغوش باز” چندان موفق نیست اما مرام فیلمسازیاش را فراموش نکرده و کماکان فیلمش پر از انسانیت و شرافت است. نگاه امیدوارانه او در همه آثارش جریان دارد و به خود اجازه نمیدهد تا با فیلمهای سیاه، حال مخاطب را بد کند. او شریف و آرام حرفش را میزند حتی اگر در مواردی دچار لکنت باشد. در آثار او زنان و مردان به یک اندازه حضور دارند و همانقدر که مردان مسئولیت پذیر و کنشگر هستند، زنان هم نقش بسزایی دارند و این تصویر زندگی واقعی است.
آقای شعیبی ممنون که دیدن هیچ کدام از کارهایتان با تمام نقاط ضعف و قوت، هرگز حال آدم را بد نکرده و همواره دریچهای برای بیشتر اندیشیدن است.
پایان/*
اندیشه معاصر را در ایتا، روبیکا، پیام رسان بله و تلگرام دنبال کنید.
نویسنده : مریم معیری