۱۵:۴۲ - ۱۴۰۰/۱۲/۱۵

منوچهر هادی پرکارترین کارگردان سینمای ایران در دهه نود با فیلم‌های تجاری

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی اندیشه معاصر، دهه نود در تاریخ جمهوری اسلامی ایران دهه عجیبی است. دهه‌ای که تمام توان دولت معطوف به سیاست خارجی بود و وضعیت فرهنگی کشور به طور کامل رها شده بود. دهه‌ای که در آن بودجه‌های میلیاردی وزارت فرهنگ و ...

منوچهر هادی پرکارترین کارگردان سینمای ایران در دهه نود با فیلم‌های تجاری

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی اندیشه معاصر، دهه نود در تاریخ جمهوری اسلامی ایران دهه عجیبی است. دهه‌ای که تمام توان دولت معطوف به سیاست خارجی بود و وضعیت فرهنگی کشور به طور کامل رها شده بود. دهه‌ای که در آن بودجه‌های میلیاردی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با استفاده از رانت، بی‌آنکه وارد میدان فرهنگ و هنر کشور شود به اسم مطالعه و پژوهش سر از جیب مدیران نالایق و کارچاق‌کن‌ها در می‌آورد. این دهه، دهه تناقض‌ها نیز بود. در این دوران جامعه هنری وضعیت معیشتی سختی را سپری می‌کرد و هم زمان «حراج تهران» رکورد میلیاری جابه جا می‌کرد. در این دهه مردم درگیر تحریم‌های سخت در فقر و تنگدستی به سر می‌بردند و همزمان در سریال‌های خانگی، «لاکچری‌سازی» ظهور پیدا می‌کرد. پدیده «سینمای تجاری» منوچهر هادی نیز محصول سیاست‌های همین دهه است.

پرکارترین کارگردان سینمای دهه نود

منوچهر هادی در دهه نود پرکارترین کارگردان سینمای ایران بوده است. حدود ۱۶ فیلم سینمایی، سریال و تله فیلم را در این سال‌ها ساخته و منتشر کرده است. با آثاری چون «یکی می‌خواد باهات حرف بزنه»، «زندگی جای دیگری‌ست» و «کارگر ساده نیازمندیم» گرایشی اجتماعی را پیش کشید و در نیمه دوم دهه نود با «من سالوادور نیستم»، «آینه بغل»، «عاشقانه»، «رحمان۱۴۰۰»، «دل»، «گیسو»، «نیسان آبی» و… مسیر طنز را پیمود.

آثار ابتدایی هادی، ظهور فیلم‌ساز مسئله‌مندی را نوید می‌داد اما این کارگردان در نیمه‌های راه به آرامی مسیرش را عوض کرد و به آغوش بازار غلتید. بازاری که غایت‌اش فروش بیشتر بود و در همان قدم اول «سینما» و «هنر» را قربانی می‌کرد. منوچهر هادی، فیلم به فیلم دایره طنزش را گسترش داد و سیاست و موضوعاتی جنسی را در هم آمیخت و برای خنداندن به هیچ چیزی رحم نکرد. از این رو آثارش به ساخت موقعیت‌های کلیشه‌ای، تیکه پرانی‌های تکراری و شوخی‌های عموما جنسی «فضای مجازی» تقلیل پیدا کرد. آثار آخر او مجموعه‌ای‌ست از کلیپ‌های اینستاگرامی که برای وایرال شدن تولید شده‌اند، سرهم‌بندی این کلیپ‌ها به اسم سریال در سینمای خانگی به خورد مخاطب داده می شود و البته همچنان به نسبت دیگر آثار رقیب خوب می‌فروشد.

وقتی نگاهی به نوع فیلم‌سازی کارگردان‌های مطرح دنیا می‌اندازیم خواهیم دید که رسم بر این است؛ کارگردان‌های خوب و کار بلد نهایتا در خوش‌‌بینانه‌ترین حالت سالی یک فیلم سینمایی می‌سازند، چرا که ساخت هر اثر هنری نیاز به مطالعه پژوهش و تفکر مداوم دارد. اما هادی سریال‌های طولانی‌ می‌سازد و این اثر تمام نشده، سراغ اثر بعدی رفته و همین رویکرد سری‌سازی روز به رو آثارش را بی‌کیفیت‌ و نازل‌ و از معنا تهی می‌کند.

کالایی‌سازی هنر و ظهور صنعت فرهنگ

در آثار متاخر منوچهر هادی روند ضدیت با زیبایی‌شناسی و تهی ساختن آثارش از وجوه زیباشناسیک چنان پیش می‌رود که سریال‌هایش به صورت اشیا و کالاهایی در میان سایر کالاها و اشیا در می‌آیند. در همین کلایی شدن است که«صنعت فرهنگ» وارد می‌شود و این مکانیسم را به کار انداخته و مورد بهره برداری قرار می‌دهد. این رویکرد را می توان باعنوان«بت وارگی کالایی»یاد کرد. خصلت بت وارانه‌ کالا حرمت و تقدیس چیزی است که شخص خودش تولید کرده است، اما در مقام ارزش مبادله‌ای، از تولیدکننده و مصرف کننده هر دو بیگانه شده است. این راز، راز حقیقی شهرت و موفقیت است.

تجاری‌سازی آنچنان بر آثار هادی سایه انداخته است که دیگر او را ذیل سینمای بدنه هم نمی‌توان گنجاند. آثار متاخرش ترکیبی است از فیلم‌فارسی و سریال‌های ترکیه‌ای، این آن ملغمه‌ای است که منوچهر هادی به اسم اثر هنری ارائه می‌کند.

او صاحب سبکی از «هنرنازل» شده که مبتنی بر پول و سرمایه‌داری شکل می‌گیرد و بیش از آنکه در مسیر سریال‌سازی باشد به سری سازی گرایش دارد. به نظر می‌رسد سرعت در ساختن و میل به «کسب درآمد بیشتر» باعث شده او در این موقعیت قرار گیرد. بازار و تجاری‌سازی هنر به طور کامل این فیلم‌ساز را بلعیده و از آثار او جز قبرستانی بر جا نمانده است.

چرا باید این نوع از هنر را نقد کرد؟

حال این پرسش پیش می‌آید که چرا باید با اینگونه از هنر (سینما و سریال‌سازی)مخالف بود و آن را به بوته نقد کشاند؟ همان‌گونه که در سطرهای پیش گفته شد آثار هادی «صنعت فرهنگ» هستند. هنر توده‌ای و محصولات صنعت فرهنگ، کارکرد ذهن مخاطب را «نیم خودکار» می‌کنند. آن‌ها ذهن را در اختیار خود می‌گیرند و عنصر رهایی‌بخش هنر، یعنی خیال‌پردازی را به شدت محدود می‌کنند. بدین سان معناهای ضمنی محدود می‌گردند و همه چیز قابل پیش‌بینی می‌شود.

 در این گونه آثار مخاطب فقط مصرف کننده صرف می‌شود و امکان تفکر مستقل را از کف می‌دهد، فرصت اندیشیدن و تعقل را از مخاطب می‌گیرد.

در این نوع آثار، ابداع، تازگی و هرچیز خلاف عادت، رد می‌شود و مخاطب در این دنیای رام، یکنواخت و شناخته شده، به آسانی تسلیم ایدئولوژی سازندگان اثر می‌شود. در آثار سینماگرانی چون منوچهر هادی افکار مخاطب به طور سیستماتیک دستکاری می‌شود و مخاطبان به طور فزاینده‌ای قدرت نقادی موثر جامعه‌شان را از دست می‌دهند. در واقع صنعت فرهنگ عامل اصلی این اتفاق است.

در تحلیل نهایی آثار هادی مخاطب منفعل تولید می‌کنند و سطحی نگری وجهه غالب آنهاست. برخی از منتقدان معتقدند «پرکاری»  باعث کم شدن کیفیت کارهای هادی شده است، اما به نظر می‌رسد سرمایه داری،  بازار و تجاری‌سازی دلیل اصلی این ماجرا است.

در آخر اینکه هادی در پی همگانی کردن هنر است از این رو تابع قانون بازار شده است، با آرمانی‌کردنِ فرهنگ قشر خاصی از توده‌ها، تسلیم عقب‌مانده‌گی آن‌ها شده، و با این کار موقعیت واپس‌ماندۀ آن‌ها را پذیرفته و حتی تقدیس می‌کند. تسلیم فرهنگ توده‌ها شدن، یعنی پذیرش ایدیولوژی سرمایه‌داری که وارونه حقیقت و قبول موقعیت از خود بیگانه آن‌هاست.

انتهای پیام/*

مطالب مرتبط

آخرین اخبار