۲۲:۴۰ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۲

شعری از مهدی عزیزی درباره چهارده معجزه + صوت

چهارده معجزه غم ما باعث محزونی مولا بشود به حریمت ز ادب نوکرتان تا بشود ما فقیران به در خانه تان معتکفیم مفلس اینگونه نخواهید که رسوا بشود سبب رونق بازار شمایید شما یوسُف از لطف شما هست که آقا بشود معجزات تو شود باعث فخرَت به مسیح چارده م...

شعری از مهدی عزیزی درباره چهارده معجزه + صوت

چهارده معجزه

غم ما باعث محزونی مولا بشود
به حریمت ز ادب نوکرتان تا بشود

ما فقیران به در خانه تان معتکفیم
مفلس اینگونه نخواهید که رسوا بشود

سبب رونق بازار شمایید شما
یوسُف از لطف شما هست که آقا بشود

معجزات تو شود باعث فخرَت به مسیح
چارده معجزه از سوت چو پیدا بشود

پیرِزن گریه کنان غُصّه خود عَرضه نمود
نیشِ پایی بُخُورد گاو که بر پا بشود

مرده را زنده کنی،خواه چه اهلی و چه دد
این دل زار امید است که اِحیا بشود

حضرتِ موسی عمران که عصا کرد رها
شک و تردید به دل داشت که اجرا بشود؟!

علمتان قفلِ سوالی که نپرسیده شکاند
با تکَلُّم ز عصا شان تو اعلا بشود

تا زبان باز نمودیم به اعجاز شما
لکنت چاکرتان پیش شما وا بشود

شان همسایگی از مادرتان ماند به یاد
ادب و معرفت از گفته هویدا بشود

سایه ای از کَرم توست به روی سر ما
غصه ی بی کسی ماست مداوا بشود

تا وضو ساخت به زیر شجر سدر ز جود
بر درختی که ثمر نیست به اِحصا بشود

ثمر و میوه ای از آن شجر ابتر و پیر
یُحیی الارَض ز بعدش ، زکریّا بشود

حرز زهراست گمانم به بر و بازویتان
بَشَرٌ کَیْفَ بَشَر از تو شکوفا بشود

داد تعلیم به ما حصن حصین با حرزش
رحم بر بی سر و پا باعث اغوا بشود

تا که مأمون بکند شاهدِ کاذب حاضر
لرزه افتد به زمین غائله افشا بشود

رعشه بر جان حسودان بِکُند آتشِ کین
تا ستون‌های بنا لرزه به اعضا بشود

دید مأمون که ز عجزِ خود و اعجاز شما
هر چه خواهید همان لحظه مهیا بشود

شده تسبیحِ فلک ذکر و دم مادرتان
مدحِ او زمزمه در عرشِ مُعَلّا بشود

عاشقی را که به اعجاز زیارت بردی
از مدینه به نجف تا به ثریا بشود

گوشه ی کوچک اعجاز چو طی الارض است
بنده آزاد و رها از کفِ اعدا بشود

با ولایات شما کون و مکان هست ایاق
گلشن از آتش نمرود پدیدا بشود

حرف از معجزه ی آل علی هست میان
تکیه گاه علوی زهره ی زهرا بشود

حاجتی بُرد به درگاه جواد از زر و سیم
آن که از فهم حقایق کَفِ دریا بشود

معدن جود و سخا کوفت به رد سینه ی او
نظر لطف بر آن دعبل شیدا بشود

عاشق از مرحمت اوست که شاعر شده است
کوثری بر لب مفلوک، خوش اعطا بشود

شعر و صوت از مهدی عزیزی

انتهای پیام/*

مطالب مرتبط