۰۹:۰۸ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۳

شب هفتم محرم به نام کیست؟ / نام گذاری شب های محرم، علت نامگذاری روزهای محرم |/ شب هفتم محرم متعلق به کیست؟ / شب هفتم محرم، شب کیست؟/ وقایع شب و روز هفتم محرم الحرام سال ۶۱ هجری قمری

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی اندیشه معاصر، شب هفتم محرم به نام کیست؟ / نام گذاری شب های محرم، علت نامگذاری روزهای محرم |/ شب هفتم محرم متعلق به کیست؟ / شب هفتم محرم، شب کیست؟/ وقایع شب و روز هفتم محرم الحرام سال ۶۱ هجری قمری شب هشتم محرم ب...

شب هفتم محرم به نام کیست؟ / نام گذاری شب های محرم، علت نامگذاری روزهای محرم |/ شب هفتم محرم متعلق به کیست؟ / شب هفتم محرم، شب کیست؟/ وقایع شب و روز هفتم محرم الحرام سال 61 هجری قمری

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی اندیشه معاصر، شب هفتم محرم به نام کیست؟ / نام گذاری شب های محرم، علت نامگذاری روزهای محرم |/ شب هفتم محرم متعلق به کیست؟ / شب هفتم محرم، شب کیست؟/ وقایع شب و روز هفتم محرم الحرام سال ۶۱ هجری قمری

شب هشتم محرم بنام کیست؟ / امشب شب چندم محرم است ؟ نام گذاری شب های محرم، علت نامگذاری روزهای محرم |/ شب هشتم محرم متعلق به کیست؟ / شب هشتم محرم، شب کیست؟/ وقایع شب و روز هشتم محرم الحرام سال ۶۱ هجری قمری

شب هفتم: حضرت علی اصغر(علیه السلام)

علی اصغر(ع) فرزند کوچک امام حسین(ع) و حضرت رباب دختر امرءالقیس است که با تیر سه شعبه حرمله بن کاهل اسدی به شهادت رسید.

مصیبت علی اصغر(ع) برای حسین(ع) جان فرسا بود چنان که گریست و به خداوند عرض کرد: خدایا خودت میان ما و این قوم داوری کن.

آنان ما را فرا خواندند تا یاری کنند ولی برای کشتن ما کمر بسته اند. در این لحظه ندایی از آسمان رسید که: ای حسین(ع) در اندیشه اصغر(ع) مباش، هم اکنون دایه ای در بهشت برای شیر دادن به او آماده است.

شب هفتم، شب رضاست. حسین(ع) بهترین الگوی پایداری و رضآیت است. او پس از تحمل شهادت همه یاران و جوانانش، کودک شیرخوار خود را به میدان آورد. هنگامی که علی اصغر نیز فدا شد بر قضای الهی گردن نهاد و خطاب به خداوند گفت: ای خدا! چون تو این صحنه ها را می بینی تحمل این مصیبت ها بر من آسان می شود.

امام حسین(ع) و طفل شیرخواره

شهادت کودکی شیرخوار در حادثه کربلا، واقعه‌‌ای انکارناپذیر و دردناک است که توسط بسیاری از مورخان بیان شده است.

طرح مسأله: وجود فرزندی شش ماهه برای امام حسین(علیه السلام) و نحوه شهادت او از جمله اموری است که هیچ تشکیکی مخالفان در آن ندارند. آنچه مورد تشکیک آنان است این جمله است. «ابی عبدالله الحسین ( علیه السلام ) کودک شش ماهه‌ای به نام علی اصغر داشته است. زمانیکه امام تشنگی کودک خود را احساس کرد، او را جلوی لشکر دشمن آورد و گفت: اگر به من رحم نمی‌کنید، لااقل بر لب تشنه و جگر سوخته این کودک رحم کنید و جرعه‌ای آب به او بنوشانید.

در این زمان حرمله با تیر سه شعبه گلوی علی اصغر را نشانه گرفت.» مخالفان معتقدند  این قضیه به این شکل هیچ مستند تاریخی درستی ندارد و از جعلیات ملاحسین کاشفی سنی مذهب، در کتاب «روضه الشهداء» باشد.

در پاسخ باید گفت :

۱. از جمله جنایاتی که در حادثه کربلا به وقوع پیوست، شهادت کودکی شیرخوار از خاندان رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) است. بر خلاف ادعای مخالفان، بررسی منابع تاریخی حاکی از آن است که داستان شهادت فرزندی شیر خوار از امام حسین(علی السلام) در منابعی آمده که دارای قدمتی بیش از کتاب روضه الشهدا کاشفی هستند.

۲. درباره اصل حادثه در کتاب تذکره الخواص سبط ابن جوزی که از بزرگان اهل سنت است و حدود ۲۰۰ سال قبل از روضه الشهداء نوشته شده چنین آمده است: «سپس امام حسین (علیه السلام)، به سوى یکى از کودکانش که از تشنگى مى گریست رفت . او را بر سرِ دست گرفت و گفت: «اى قوم ! اگر بر من رحم نمى کنید، بر این کودک رحم کنید». در این حال مردى از آنان تیرى به سوى او انداخت و ذبحش کرد. حسین( علیه السلام) مى گریست و مى گفت: «خدایا ! میان ما و گروهى که ما را دعوت کردند تا ما را یارى دهند، امّا ما را کُشتند داورى کن» در این هنگام از آسمان ندایى رسید: « ای حسین، او را وا گذار که در بهشت او را شیر مى دهند»».[تذکره الخواص، ص ۲۵۲]

۳. آنچه از منابع معتبر تاریخی به دست می‌‌آید، چنین است که نام این طفل «عبد الله(علیه السلام)» و از مادری به نام رباب دختر امرء القیس بود. در زیارت ناحیه مقدسه نیز که منسوب به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) است به ایشان چنین سلام می‌‌دهند: «سلام بر عبد الله بن حسین، طفل شیر خوار، که خونش در آسمان پاشیده شده است، کسی که در دامان پدرش با تیر حرمله بن کاهل اسدی ذبح شد».[بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۶۶]

پی‌نوشت:
ابن طاووس، علی بن موسی، لهوف، دلیل ما، قم، ۱۳۸۰ش، ص۱۵۰.
مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ۱۴۰۳ق، ج ۴۵، ص ۶۶.
مجلسی، محمد تقی، لوامع صاحبقرانی، مؤسسه اسماعیلیان، قم، ۱۴۱۴ ق، ج ۷، ص ۲۲۴.
سبط ابن جوزی، تذکره الخواص، بی جا، بی تا، ص۲۵۲.
منبع: سایت اسلام کوئست

شب هفتم محرم به نام کیست؟ / نام گذاری شب های محرم، علت نامگذاری روزهای محرم |/ شب هفتم محرم متعلق به کیست؟ / شب هفتم محرم، شب کیست؟/ وقایع شب و روز هفتم محرم الحرام سال 61 هجری قمری

شب هفتم محرم به نام کیست؟ / نام گذاری شب های محرم، علت نامگذاری روزهای محرم |/ شب هفتم محرم متعلق به کیست؟ / شب هفتم محرم، شب کیست؟/ وقایع شب و روز هفتم محرم الحرام سال ۶۱ هجری قمری

وجود حضرت علی اصغر در کربلا

در یکی از سایت های مخالفین شیعه نوشته بود که: همه شنیده‌ایم که ابی عبدالله الحسین (علیه السلام) کودک شش ماهه‌ای به نام علی اصغر داشته است اما این داستان به این شکل هیچ مستند تاریخی درستی ندارد و به نظر می‌ رسد که از جعلیات شیعیان باشد!!
سایر موارد›حلقه معرفت›آقای معمار

در یکی از سایت های مخالفین شیعه نوشته بود که: همه شنیده‌ایم که «ابی عبدالله الحسین (علیه السلام) کودک شش ماهه‌ای به نام علی اصغر داشته است. زمانیکه امام تشنگی کودک خود را احساس کرد، او را جلوی لشکر دشمن آورد و گفت: اگر به من رحم نمی‌ کنید، لااقل بر لب تشنه و جگر سوخته این کودک رحم کنید و جرعه‌ای آب به او بنوشانید. در این زمان حرمله با تیر سه شعبه گلوی علی اصغر را نشانه گرفت.» اما این داستان به این شکل هیچ مستند تاریخی درستی ندارد و به نظر می‌ رسد که از جعلیات شیعیان باشد.

پاسخ:

اگر کسی تاریخ را بررسی کند به این نتیجه می رسد که کودکی در کربلا حضور داشته است که حتی دشمنان هم به او رحم نکرده اند. تنها چیزی که مورد اختلاف است، نام و سن این کودک می باشد. در برخی از منابع نام این کودک را “عبد الله” و برخی نامش را “علی” ذکر کرده اند.
حال در ادامه به برخی از اسناد این جریان در منابعی از کتب مورد تایید مخالفین اشاره می نماییم تا معلوم شود که آیا کودکی با این مشخصات در کربلا وجود داشته است یا نه؟

منبع اول:

مردی از بنی اسد آن کودک را هدف تیر قرار داد. تیر به گردن او اصابت کرد و او را کشت.
حسین خون آن طفل مقتول را گرفت و بر زمین ریخت و گفت خداوندا اگر نصرت و یاری ما را در آسمان باز داشتی چنین باشد که برای ما سودمندتر باشد. (ثواب آن برای ما باشد). انتقام ما را از این ستمگران بکش.[۱]

منبع دوم:

یعقوبی می‌گوید: امام (علیه السلام) بر اسب خود سوار و عازم میدان بود، کودکی که در همان ساعت متولد شده بود نزد آن حضرت آوردند. امام (علیه السلام) در گوش فرزند خود اذان گفت و کام او را برداشت. در آن هنگام تیری به حلق آن طفل اصابت کرد و او را به شهادت رسانید. امام آن تیر را از حلق طفل بیرون کشید و کودک را به خونش آغشته ساخت و گفت: «به خدا سوگند، تو گرامی‌تر از ناقه(ناقه صالح) در پیشگاه خدای تعالی هستی و جد تو رسول خدا، نزد خداوند گرامی‌تر از صالح پیامبر است» آنگاه بدن خون آلود کودک را نزد سایر فرزندان و برادر زادگان خود نهاد. [۲]

این اسناد در حداقل مراتب، وجود کودکی در کربلا که توسط دشمنان هدف اصابت تیر قرار گرفته و به شهادت رسید ثابت می نماید، حال اگر بیان مقاتل شیعه را نیز بنگریم علاوه بر این به جزئیات بیشتری در مورد نام و نسب وی، چگونگی شهادت او و … دست می یابیم.
یکی از شبهات دیگری که وهابیون در مورد واقعه کربلا و شهادت امام حسین علیه السلام مطرح می کنند این است که می گویند : اگر امام حسین علیه السلام مستجاب الدعوه بود، چرا در کربلا معجزه نکرد تا باران ببارد؟
چرا دعای باران نکرد تا خاندانش را یا حداقل طفل شیر خوارش را از تشنگی نجات دهد؟
اصلا اگر امام شما حق است چرا فرشتگان به کمکش نیامدند؟

پاسخ:

نکته اول:

قطعا امام حسین علیه السلام اگر دعا می کردند مستجاب می شد ولی ایشان مثل دیگر ائمه علیهم السلام موظف بودند کارها را از اسباب و مجرای عادی خودشان پیش ببرند

بعضی از مواقع ارزش یک کار در این است که از معجزه و علم غیب استفاده نشود و کار از طریق مجرای عادی پیش رود.
قرآن می فرماید:

وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ حَتَّی نَعْلَمَ الْمُجاهِدینَ مِنْکُمْ وَ الصَّابِرینَ وَ نَبْلُوَا أَخْبارَکُمْ؛ ما همه شما را قطعاً می ‏آزمائیم تا معلوم شود مجاهدان واقعی و صابران از میان شما چه کسانی هستند، و اخبار شما را بیازماییم‏ [۳]
طبق این آیه:اگر در کربلا با دعای امام حسین علیه السلام باران می بارید، آیا در این موقع به امام حسین علیه السلام مجاهد واقعی گفته می شد؟

نکته دوم:

در منابع روایی آمده است که:

زمانی که امام حسین (علیه السلام) از مدینه حرکت کرد، گروهی از ملائکه و گروه هایی از مسلمانان و شیعیان جن برای پیشنهاد کمک به آن حضرت نزد ایشان آمدند، اما حضرت در پاسخ جنیان فرمودند : “خدا به شما جزای خیر دهد من مسئول کار خود هستم و محل و زمان قتل من نیز مشخص است. جنیان گفتند: اگر امر شما نبود همه دشمنان شما را می کشتیم. حضرت در پاسخ فرمود: ما بر این کار از شما تواناتریم، اما چنین نمی کنیم تا آنها که گمراه می شوند با اتمام حجت باشد و آنها که راه حق را می پذیرند با آگاهی و دلیل آشکار باشد. [۴]

نکته سوم:
انصافا چیزی که باعث ماندگاری و بقای قیام امام در اذهان مردم شده است، همین دلاوری ها و رشادت های امام و اهل بیتش بوده است.
حال اگر امام تقاضای باران در آن بیابان کرده بود، یا فرشتگان به کمکش آمده بودند، آیا قیام امام دارای ارزش چندانی بود؟

پی نوشتها:
[۱] ترجمه الکامل طبری ج‏۱۱ ص۱۸۶
[۲] تاریخ الیعقوبی ج۲ ص ۲۴۵
[۳] سوره محمد آیه ۳۱
[۴] بحار الانوار ج ۴۴ ص ۳۳۰

نقش جهاد با نفس در کربلا

برتر و دشوارتر از جهاد با دشمن بیرونی، مبارزه با تمنیات نفس و کنترل هوای نفس و خشم و شهوت و حب دنیا و فدا کردن خواسته‌های خویش در راه «خواسته خدا» است. این خودساختگی و مجاهده با نفس، زیربنای جهاد با دشمن بیرونی است…

نویسنده: حجت الاسلام جواد محدثی                    نقش جهاد با نفس در کربلا
برتر و دشوارتر از جهاد با دشمن بیرونی، مبارزه با تمنیات نفس و کنترل هوای نفس و خشم و شهوت و حب دنیا و فدا کردن خواسته‌های خویش در راه «خواسته خدا» است.

این خودساختگی و مجاهده با نفس، زیربنای جهاد با دشمن بیرونی است و بدون آن، این هم بی‌ثمر یا بی‌ثواب است؛ چون سر از ریا، عُجب، غرور، ظلم و بی‌تقوایی در می‌آورد.

کسی که در «جبهه درونی» و غلبه بر هوای نفس، پیروز باشد، در صحنه‌های مختلف بیرون نیز پیروز می‌‌شود و کسی که تمنیّات نفس خویش را لجام گسیخته و بی‌مهار، برآورده سازد، نفس سرکش انسان را بر زمین می‌زند و به تعبیر حضرت علی علیه‌السلام او را به آتش می‌افکند. (۱)

در صحنه عاشورا، کسانی حضور داشتند که اهل جهاد با نفس بودند و هیچ هوا و هوسی در انگیزه آنان دخیل و شریک نبود. از همین رو، بر جاذبه‌های مال، مقام، شهوت، عافیت و رفاه، ماندن و زیستن، نوشیدن و کامیاب شدن و … پیروز شدند.

عمرو بن قرظه انصاری، از شهدای کربلا، در جبهه امام حسین علیه‌السلام بود و برادرش «علی بن قرظه» در جبهه عمر سعد. (۲) اما خودساختگی او سبب شد که هرگز محبت برادرش، سبب سستی در حمایت از امام نشود و دلیرانه در صف یاران امام، ایستادگی و مبارزه کند.

محمد بن بُشر حَضرمی در سپاه امام بود. فرزندش در مرز «ری» اسیر شده بود. با این که امام به او رخصت داد که کربلا را ترک کند و در پی آزاد کردن فرزند اسیرش برود او که مساله «علاقه به فرزند» را در راه هدفی دینی، حل کرده بود. «حاضر نشد امام را ترک کند» و وفا نشان داد. (۳)

نافع بن هلال، شهیدی دیگر از عاشوراییان بود. نامزد داشت و هنوز عروسی نکرده بود. در کربلا هنگامی که می‌خواست برای نبرد به میدان رود، همسرش دست به دامان او شد و گریست. این صحنه کافی بود که هر جوانی را متزلزل کند، و انگیزه جهاد را از او سلب کند. با آن که امام حسین علیه‌السلام نیز از او خواست که شادمانی همسرش را بر میدان رفتن ترجیح دهد، بر این محبت بشری غلبه یافت و گفت: ای پسر پیامبر! اگر امروز تو را یاری نکنم، فردا جواب پیامبر را چه بدهم؟ آنگاه به میدان رفت و جنگید تا شهید شد. (۴)

در یکی از شب‌های عطش در کربلا، نافع بن هلال همراه جمعی برای آوردن آب برای خیمه‌های امام، به فرات رفتند. نگهبانان فرات گفتند: می‌توانید خودت آب بخوری ولی حق نداری برای امام، آب ببری. نافع گفت: محال است که حسین و یارانش تشنه باشند و من آب بنوشم! (۵)

در کربلا، عبدالله پسر مسلم بن عقیل، به میدان رفت و جنگید. بنا به نقلی، امام به او فرمود: شهادت پدرت مسلم برای خانواده شما بس است، دست مادرت را بگیر و از این معرکه بیرون روید. گفت: به خدا سوگند، من از آنان نیستم که دنیا را بر آخرت برگزینم. (۶)

عباس بن علی علیهماالسلام روز عاشورا، وقتی تشنه‌لب وارد شریعه فرات شد، دست به زیر آب برد اما با یاد‌آوری تشنگی امام و اهل‌بیت، آب را بر روی آب ریخت و ننوشید و تشنه بیرون آمد. (۷)

این نمونه‌ها هر کدام جلوه‌ای از پیروزی عاشوراییان را در میدان «جهاد نفس» نشان می‌دهد. یکی عُلقه به فرزند یا همسر را در پای عشق به امام، ذبح می‌کند، یکی تشنگی خود را در مقابل عطش امام، نادیده می‌گیرد، دیگری بر زندگی خود پس از امام، خط بطلان می‌کشد، و یکی هم اجازه نمی‌دهد که درد و داغ شهادت پدر بر انجام وظیفه و ادای تکلیف، مانعی ایجاد کند.

وقتی بر عباس بن علی و برادرانش، پیشنهاد «امان‌نامه» می‌دهند و آنان نمی‌پذیرند، وقتی امام به یارانش از شهادت در آینده خبر می‌دهد ولی آنان حاضر به تنها گذاشتن امام نمی‌شوند، وقتی هانی را در کوفه، تحت فشار قرار می‌دهند تا مسلم بن عقیل را تحویل دشمن دهد؛ او شهادت را می‌پذیرد ولی مسلم را تحویل نمی‌دهد، وقتی امام حسین علیه‌السلام در عاشورا دست به نبرد نمی‌زند و مقاومت می‌کند تا آغازگر جنگ نباشد، (۸) وقتی مسلم بن عقیل در خانه هانی، به خاطر یادآوردن حدیث پیامبر که از ترور غافلگیرانه و از روی نیرنگ منع می‌کند، از نهانگاه بیرون نمی‌آید تا ابن زیاد، خانه هانی را ترک می‌کند، (۹) وقتی زینب کبری علیهاالسلام به خاطر دستور برادر، آن همه داغ و مصیبت را تحمل می‌کند و گریبان چاک نمی‌‌دهد، (۱۰) و بسیاری از اینگونه صحنه‌ها و حادثه‌ها، همه نشانه‌ «جهاد با نفس» یاران و همراهان امام حسین علیه‌السلام در نهضت عاشورا است.

درس عاشورا

درس عاشورا این است که کسانی قدم در میدان مبارزه با ستم بگذارند که نیت‌هایشان خالص باشد، هوای نفس نداشته باشند، میل به قدرت‌طلبی و شهرت و ریاست‌خواهی و تعلقات دنیوی و محبت دنیا را در وجود خود از بین برده باشد تا بتوانند در خط مبارزه، ثبات قدم و استقامت داشته باشند، وگرنه، خوف رها کردن مبارزه و هدف و خطر افتادن در دام و دامن نفس اماره باقی است.

امام حسین علیه‌السلام از ویژگی‌های پیشوای صالح، این را می‌داند که پایبند دین حق باشد و خود را وقف خدا و راه او کرده باشد؛ «الدائنُ بدین الحقِّ و الحابسُ نفسَهُ علی ذاتِ الله.» (۱۱)

امام خمینی (ره) می‌فرماید:

باید خودتان را بسازید تا بتوانید قیام کنید، خود ساختن به این که تبعیت از احکام خدا کنید. (۱۲)

تا در بند خویشتن خویش و هواهای نفسانی خود باشید، نمی‌توانید «جهاد فی سبیل‌الله» و دفاع از «حریم الله» نمایید. (۱۳)

شهدای عاشورا، همه مجاهدان با نفس بودند. پیامشان به آیندگان نیز همین است.

پی‌نوشت‌ها:

۱- نهج‌البلاغه، خطبه ۱۶.

۲- موسوعه کلمات الامام الحسین، ص ۴۴۲.

۳- اعیان الشیعه، ج ۱، ص ۶۰۱.

۴- موسوعه کلمات الامام الحسین، ص ۴۴۷.

۵- همان، ص ۳۸۶.

۶- معالی‌السبطین، ج ۲، ص ۴۰۲.

۷- بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۴۱.

۸- ارشاد، ج ۲، ص ۹۶، (چاپ آل البیت).

۹- وقعه الطف، ص ۱۱۴.

۱۰- همان، ص ۲۰۰.

۱۱- ارشاد، شیخ مفید، ج ۲، ص ۳۹ (چاپ آل‌‌‌‌البیت)

۱۲- کلمات قصار، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ص ۶۶.

۱۳- کلمات قصار، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ص ۷۵.

 

تشنگی در صحنه کربلا

زمان دستور منع آب، سه روز پیش از عاشورا، یعنی روز هفتم یا حداکثر هشتم محرّم بوده است. اهداف دشمن از این اقدام را می‏توان این گونه بیان کرد که اوّلاً اردوی امام با مشکل دسترسی به آب روبرو ‏شود و مبارزه، برای او سخت‏ تر ‏گردد.

تشنگی در عاشورا: همان‌گونه که از طبری نقل شد، زمان دستور منع آب، سه روز پیش از عاشورا، یعنی روز هفتم یا حداکثر هشتم محرّم بوده است. اهداف دشمن از این اقدام را می‏توان این گونه بیان کرد که اوّلاً اردوی امام با مشکل دسترسی به آب روبرو ‏شود و مبارزه، برای او سخت‏ تر ‏گردد.

نامه ‏ای از عبیداللَّه بن‌زیاد به عمر بن‌سعد رسید که در آن آمده بود:

از رسیدن آب به حسین† و یارانش مانع شو، به گونه ‏ای که حتّی یک قطره از آن ننوشند.

پس عمر بن‌سعد، عمرو بن‌حَجَّاج زُبَیْدِی را با پانصد سوار به سوی شریعه فرات روانه کرد تا امام و یارانش را از رسیدن به آب منع کنند. این جریان [در هفتم محرّم یعنی‏] سه روز پیش از کشته شدن حسین بن‌علی‡ اتّفاق افتاد.[۱]

به گزارش برخی مقتل‌نویسان پس از آن که دشمن مانع رسیدن آب به امام حسین† و یارانش شد و تشنگی به آنان آسیب رساند، آن حضرت کلنگی برداشت و به پشت خیمه زنان آمد، نوزده گام به سمت قبله برداشت، و آنجا را حفر نمود، چشمه‏ای از آب گوارا پدیدار گشت، که امام و همراهانش از آن نوشیدند و مشک‏های خود را پُر کردند. سپس آن چشمه ناپدید گشت و کسی از آن اثری ندید.[۲] پس از این بود که ابن‌زیاد به ابن‏سعد نوشت:

«به من خبر رسیده که حسین ‏چاه حفر کرده و به آب دست یافته است. هرگاه این نامه به دستت رسید تا می‏توانی آنان را از حفر چاه منع کن و کار را بر آنان تنگ بگیر. نگذار حتّی یک قطره از آب فرات بنوشند».

از آن پس عمر بن‌سعد فشار و سخت‏گیری را درباره آب چنان بیشتر کرد[۳] که امام دیگر موفق به کندن چاه نشد.

مقدسی و ابن‌حجر هَیْتَمِی (دو تن از علمای بزرگ اهل سنّت) می‌گویند: اگر نه این بود که ستمگران میان حسین† و آب حائل شده بودند و منع آشامیدن آب از وی می‏کردند، به واسطه شجاعت و مردانگی زوال‏ناپذیر او، هرگز بر وی دست نمی‏یافتند.[۴]

آوردن آب توسط عباس بن‌علی†‏

چون تشنگی بر امام و یارانش شدّت گرفت، برادرش عباس‏ را با سی سوار و بیست پیاده[۵] همراه با بیست مشک[۶] [جهت آوردن آب] به سوی شریعه روانه کرد. آنان شبانه تا نزدیکی فرات پیش رفتند در حالی که پیشاپیش ایشان نافع بن‌هلال جملی پرچم را در دست داشت. عمر بن‌حَجَّاج زُبَیْدِی (مأمور شریعه) صدا زد: کیستی و برای چه آمده‏ای؟، نافع گفت: آمده‏ایم تا از این آبی که ما را از آن منع کرده‏اید بنوشیم.

بنوش گوارایت باد.

– قطره‏ای از این آب نمی‏نوشم در حالی که حسین‏ و این اصحابش که می‏بینی تشنه‏اند. در این هنگام همراهان نافع پیش آمدند. عمرو گفت: این کار انجام شدنی نیست و راهی برای آب دادن به اینان نیست. ما را اینجا گماشته ‏اند که آب را از آنها منع کنیم. وقتی همراهان نافع به او نزدیک شدند، نافع [بدون توجّه به سخن وی‏] به یاران پیاده‏اش گفت مشک‏ها را پر کنند و آنان یورش برده، مشکها را پر کردند. عمرو بن‌حَجَّاج با افرادش به همراهان نافع حمله کردند، امّا عباس بن‌علی‏† و نافع بن‌هلال به آنها هجوم برده، حمله آنان را دفع کردند. سپس آنان به جای خویش بازگشتند، ولی باز راهشان را سدّ کردند و عمرو بن‌حَجَّاج با آنان درگیر شد که یکی از یارانش زخمی شد و به همان زخم مُرد. سرانجام یاران امام حسین‏ با مشک‏های پر به نزد آن حضرت بازگشتند.[۷] خوارزمی گوید: از این پس عباس‏ را «سقّاء» لقب دادند.[۸]

موضوع تشنگی و هدف دشمن از منع آب

همان‌گونه که از طبری نقل شد، زمان دستور منع آب، سه روز پیش از عاشورا، یعنی روز هفتم یا حداکثر هشتم محرّم بوده است. اهداف دشمن از این اقدام را می‏توان این گونه بیان کرد که اوّلاً اردوی امام با مشکل دسترسی به آب روبرو ‏شود و مبارزه، برای او سخت‏تر ‏گردد. دوّم اینکه این حربه می‏توانست اطفال و زنان را بیشتر بیازارد و چه بسا دشمن تصوّر می‏کرد بتواند به این وسیله راهی برای فشار داخلی بر امام بیابد و مثلاً کودکان و زنان، آن حضرت را ناچار به تسلیم کنند که البتّه ‏چنین نشد. امّا اینکه آیا امام در این مدّت به آب دسترسی داشته است یا نه، باید گفت برخی شواهد نشان می‌دهد که امام تا صبح عاشورا (البتّه به سختی) توانسته است در حدّ محدود، و به مقدار نیاز، آب تهیه کند. گزارش کندن چاه گرچه در منابعی چون طبری و ابن‏اعثم نیامده است، امّا نامه ابن‏زیاد به ابن‏سعد نشان می‏دهد که امام حسین† ـ حدّاقل یکبار ـ اقدام به حفر چاه نموده است. این موضوع چه بوسیله کرامت و مقام امامت و چه به طریق عادی و احتمال بالا بودن آب در آن منطقه انجام شده باشد، دسترسی محدود اردوی حسینی به آب را در این حدّ نشان می‏دهد. قرائن نشان می‌دهد که این جریان پس از دستور اوّل برای منع آب یعنی پس از روز هفتم بوده است. بنابراین به نظر می‌رسد در خیمه‌گاه امام تا روزهای آخر، آب وجود داشته است.

چنانکه گذشت، قبلاً اباالفضل‏† با گروهی از یاران امام، بیست مشک[۹] آب برای اردوگاه تهیه کرده بود و احتمالاً هنوز چیزی از آن باقی بود. به گزارش ابی‌مِخْنَف امام حسین† در آخرین لحظات به فرات نزدیک شد، امّا پیش از آنکه آب بردارد دشمن او را مجروح کرد.[۱۰]

آنچه گفته شد به معنای نفی اصل جریان تشنگی در کربلا، نیست؛ بلکه مقصود این است که، آنچه مربوط به کمبود آب و تشنگی است مربوط به روز عاشورا است و همین اندازه هم مصیبت کمی نیست؛ زیرا حالت جنگ و مبارزه و مجروح شدن که خود موجب تشنگی است از یک سوی و سخت‌گیری دشمن از سوی دیگر کافی است که برای امام و یارانش بخصوص کودکان و زنان شرایط بسیار سختی را بوجود آورده باشد. ضمن اینکه دشمن پیوسته با سخنانی اهانت‌آمیز در صدد ایجاد جنگی روانی برضد امام و اردوگاه او بوده است.

منابع:

[۱]. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج ۵، ص۴۱۲؛ انساب‌الاشراف، ج۳، ص۳۸۹.
[۲]. خوارزمی، مقتل‌الحسین، ج۱، ص۲۴۴.
[۳]. ابن‌اعثم، کتاب الفتوح، ج۵، ص۹۱؛ خوارزمی،‌ مقتل‌الحسین، ج۱، ص۲۴۴.
[۴]. مطهّر بن‌طاهر مقدسی، اَلْبِدَءُ و التاریخ، ج۶، ص ۱۱؛ ابن‌حجر هَیْتَمِی، الصواعق المحرقه، ص۱۹۷.
[۵]. ابوالفرج اصفهانی: سی پیاده. (مَقاتل‌الطالبیین، ص۱۱۷).
[۶]. ابوحنیفه دِیْنَوَری: هر نفر یک مشک داشت. (الاخبار الطِّوَال، ص۳۷۶).
[۷]. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج ۵، ص۴۱۲؛ ابن‌اعثم، کتاب الفتوح، ج۵، ص۹۲؛ بَلاذُری، انساب‌الاشراف، ج۳، ص۳۸۹.
[۸]. خوارزمی، مقتل‌الحسین، ج۱، ص۲۴۵. در منابع، زمان این آب آوردن روشن نیست. طبری آن را پس از دستور منع آب از سوی ابن‌زیاد، گزارش می‏کند. بنابراین باید مربوط به روز هفتم یا پس از آن باشد. امّا ابوالفرج اصفهانی آوردن آب را در روز عاشورا می‌داند. (مَقاتل‌الطالبیین، ص۱۱۷).
[۹]. و بنا بر آنچه از گزارش ابوحنیفه دِیْنَوَری استفاده می‌شود حدود ۵۰ مشک. (الاخبار الطِّوَال، ص۳۷۶).
[۱۰]. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۴۹. بنا به گزارش ابن‌سعد و دِیْنَوَری، ظرفی آب در اختیار حضرت قرار گرفت، امّا چون خواست بیاشامد، حُصَیْن بن‌نُمَیْر با زدن تیر بر دهان مبارک آن حضرت، مانع از خوردن آب شد. (ترجمه الحسین و مقتله، فصلنامه تراثنا، ش۱۰، ص۱۸۳، الاخبار الطِّوَال، ص۳۸۱).

 

شهادت حضرت علی اصغر و جاذبه زمین

اکثر کتب تاریخی نقل کردن که امام حسین(علیه‌السلام) مقداری از خون حضرت علی اصغر رو به آسمان پاشید و آن خون به زمین بر نگشت.

بعد از مراسم هیئت، یکی از جوانان هیئت اومد جلو و گفت: سلام حاج آقا،  این درسته که گفته شده در کربلا خون حضرت علی اصغر بر زمین ریخته نشد و امام حسین(علیه‌السلام) اون خون رو به آسمان پاشید؟

من: بله درسته سند تاریخی داره.

جوان: آخه حاج آقا این قضیه مخالف قانون جاذبه کره زمینه و با عقل سازگاری ندارده.

من: ببین دوست عزیز نباید به این راحتی این قضیه رو انکار کرد، اکثر کتب روایی نوشتن بعد از شهادت حضرا علی اصغر، امام حسین(علیه‌السلام) کف دستش رو زیر خون [گلوى او] گرفت و خون رو به آسمان پاشید و فرمود: «آنچه بر من وارد مى شود، برایم آسان است؛ چون بر خدا پوشیده نیست و در پیش دید اوست». امام باقر(علیه السلام) [در باره آن خون] فرموده: «از آن خون، یک قطره هم به زمین باز نگشت». این جریان رو قریب به اتفاق مورخین نقل کردن.[۱]

جوان: خوب حالا مشکلش با نیروی جاذبه رو چیکار کنیم. شاید این نقل‌ها اشتباه باشه.

من: آخه وقتی این همه کتاب‌ها نقل کردن احتمال اشتباهش خیلی کم میشه، اگر یه کتاب بود میشد احتمال داد.

جوان: خلاصه برای من حل نمیشه.

من: هنگامی که انسان با پیشرفت علم، توانایی پیدا کنه که وسائلی بسازه که به سرعت از حوزه جاذبه زمین بیرون بره و اشعه های مرگ‌بار بیرون جو رو تحمل کنه، با تمرین به بی وزنی عادت کنه؛ خلاصه جایی که انسان بتونه با استفاده از نیروی محدودش، این راه رو طی کنه، آیا با استمداد از نیروی نامحدود الهی حل شدنی نیست؟ آیا قدرت خداوند برای غلبه بر جاذبه زمین از بشر کمتره؟ بنابراین به زمین نریختن خون حضرت علی اصغر و غلبه اون بر جاذبه زمین، به قدرت خارق‌العاده خداوند بوده است که مورد شک و انکار نیست.

دانشجو: یعنی میخای بگی این کار با نیروی خاص الهی صورت گرفته؟
من: بله.

دانشجو: غیر از این ها مثال دیگری هم داریم؟

من: بله عزیزم؛ داستان شکافته شدن رود نیل توسط حضرت موسی(علیه السلام) هم در واقع نوعی عمل خلاف جاذبه زمین بود که آب‌ها روی هم سوار شدن و کوچه‌ای باز کردن و بنی اسرائیل از آن رد شدن و خیلی از معجزات دیگه مثل بیرون اومدن درخت از ریشه و اومدن به سمت پیامبر گرامی اسلام(صلی‌الله‌علیه‌وآله)[۲]

دانشجو: حاج آقا اینها معجزه بوده و برای اثبات پیامبری بوده و فرق می‌کنه.

من: نه هیچ فرقی نمی‌کنه، معجزات زیادی از ائمه اطهار(علیهم‌السلام) هم رخ داده که البته بهش کرامت میگن نه معجزه.

دانشجو: آخه چرا باید معجزه ای رخ بده؟ اگه بحث معجزه هستش خوب شمر سنگ میشد تا سر مبارک امام حسین(علیه‌ السلام) رو جدا نکنه.

من: این که امام حسین(علیه السلام) خون علی اصغر را به آسمان می‌پاشه، شاید وجهش این باشه که می خواد به خداوند بگه این قربانی رو از من قبول کن و خداوند نیز با جلوگیری از ریخته شدن خون بر زمین، این قربانی رو قبول کرد؛ وجه دیگرش اینه که خداوند با این عمل، می فهمونه که خودش منتقم خون طفل شیر خوار امام هستش.

دانشجو: بله ممنون از شما، مقداری حل شد، هر چند بیشتر باید فکر کنم.

من: خواهش می‌کنم، ان شاءالله که موفق باشی.

 

انتهای پیام/*

مطالب مرتبط