۱۱:۲۱ - ۱۴۰۰/۰۹/۱۲

سرجوخه؛پازلی از موضوعات اجتماعی و امنیتی

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی اندیشه معاصر، در این روزهای سوت و‌ کور تلویزیون و در میان بازپخش سریال های تکراری، شبکه سه سیما با پخش«سرجوخه» توانست اندکی تنور سریال سازی را گرم کند. «سرجوخه» که با برچسب سریال امنیتی چند بار به دلایل مختلف پ...

سرجوخه؛پازلی از موضوعات اجتماعی و امنیتی

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی اندیشه معاصر، در این روزهای سوت و‌ کور تلویزیون و در میان بازپخش سریال های تکراری، شبکه سه سیما با پخش«سرجوخه» توانست اندکی تنور سریال سازی را گرم کند.

«سرجوخه» که با برچسب سریال امنیتی چند بار به دلایل مختلف پخش آن عقب افتاد،در همان چند قسمت ابتدایی توانست بیننده را به وجد آورد چون نه تنها برخلاف بسیار دیگری از مجموعه های این رسانه یا شبکه نمایش خانگی پایان آن قابل حدس نیست بلکه بدون اغراق می توان گفت که مخاطب در هر سکانس چیزی را می بیند که انتظارش را نداشته است.

این‌سریال از یک سو روایتگر قصه ای اجتماعی است که از دل جامعه بیرون آمده و از سوی دیگر با دست گذاشتن روی موضوعات حساس و به روز جامعه چون سایت های شرط بندی،ورود به‌زندگی شاخ های مجازی و اینفلوینسرها و موضوعات امنیتی چون نقش جوخه های اسراییل برای ضربه زدن به ایران در کنار خلق لحظه های اکشن و ریتم تند توانسته مخاطبانی از تمام گروه های سنی و قشر های مختلف را جذب نماید و خرده داستانهایش را همچون تکه های پازل به درستی کنار هم بچیند.

بعد از نمایش نقش پرستوها در شکار طعمه ها از سوی گروههای خرابکارانه در سریال نمایش خانگی«اقازاده»،برای نخستین بار در قاب تلویزیون با به تصویر کشیدن شخصیت فلورا شاهد نقش پرستوها در جذب انسانهای عادی جامعه هستیم،مردان ساده ای چون غلامرضا که ابتدا از سر دلسوزی و خیرخواهی به این زنان نزدیک میشوند و بعد از مدتی با تحریک و اغوای آنان در دام افتاده و بازیچه دستشان می شوند.

«سرجوخه»برای جذاب تر شدن به مثابه سریال های مشابه خود«گاندو»و«خانه امن»در کنار پرداخت به موضوعات امنیتی،چند داستان موازی را با هم روایت می کند،این داستانها گاه مثل ماجرای رامین کشمیری و خرابکاری در نیروگاه هسته ای زود به پایان میرسد و گاه مانند ماجراهای کیان و غلامرضا تا پایان سریال ادامه می یابد و به هم مرتبط می شود.

در سرجوخه برخلاف«خانه امن»و«گاندو»فیلمساز وارد زندگی شخصی مأموران امنیتی نمی شود و تمرکز خود را بر زندگی شخصیت های خرابکار می گذارد و از این حیث مخاطب چندان نمی تواند به این سربازان گمنام امام زمان نزدیک شود و شناخت عمیقی از شخصیت آنان بدست آورد.

داستان کیان و دارودسته اش یعنی شهروز،رزی، ساسان و آوین به موازات داستان غلامرضا،فلورا و ثریا پیش میرود و فیلمساز توانسته در این گروه شخصیت های شناسنامه داری را به تصویر بکشد؛«کیان»شخصیتی بسیار خشن است که از شاخ های فضای مجازی می باشد، بنگاه شرط‌بندی دارد، آدم‌ها را جا به جا می‌کند، با خواننده‌ها، بازیگران و فوتبالیست‌های معروف در ارتباط است و برای کسب درآمد زیاد به هر نوع کار این‌چنینی دست می‌زند. اما مانند بسیاری از روسای مافیا طبق قانون خودساخته خودش با آدم‌های نامرد کار نمی‌کند و به حوزه مواد مخدر وارد نمیشود،او با وجود ظاهر سرد و سکوت های ممتدش عاشق رزی است و در بزنگاه های زندگی اش همیشه نگران عشق خود می باشد.فیلمساز عامدانه کیان را پسری خانواده دوست به تصویر می کشد که همواره دلواپس مادر پیرش می باشد و شاید همین حس و دعای خیر مادر موجب می شود تا از مهلکه ای بزرگ نجات یابد و به راه راست هدایت شود درست مانند«غلامرضا» که بخاطر حفظ آبروی مادر،خواهر و برادر کوچکش چشم طمعش را کور می کند تا دستش به خون آلوده نشود.گرچه در داستان غلامرضا فیلمساز هوشمندانه تلنگری به مسئولان می زند تا با فراهم کردن شرایط اشتغال جوانان را دریابند.

از آن طرف شخصیت« شهروز»، نماد یک انسان بی‌هویت در رفتار و گفتار است که فقط به پول می اندیشد و طعمه بسیار خوبی برای موساد می شود تا بر روی او سوار شوند.

فیلمساز سعی دارد نشان دهد که طمع و زیاده خواهی و در یک کلام رویای یک شبه پولدار شدن تا چه اندازه می تواند انسانها را به موجوداتی پلید تبدیل نماید،رزی و غلامرضا هر کدام در آروزی پولدار شدن وارد ببراهه می شوند،در این میان غلامرضا وجدانش بیدار می شود ولی رزی حتی حاضر می شود به کیان نیز خیانت کند.حتی عامل اصلی تن دادن رامین کشمیری به خرابکاری و خیانت نیز سودای مهاجرت و ثروت بود.

اینکه در طول سریال هم کیان و هم غلامرضا توسط نیروهای امنیتی رصد شده و به عامل نفوذی آنها تبدیل می شوند،بیش از اندازه خوش بینانه است.

به نظر می رسد از آنجاییکه این گروه فیلمسازی بلافاصله بعد از«خانه امن»به سراغ ساخت «سرجوخه»امده اند،موجب کم دقتی آنها چه از لحاظ انسجام فیلمنامه و‌چه از لحاظ قدرت کارگردانی شده است.همچنین یکی از ایرادات بزرگ این سریال نسبت به ساخته پیشین کارگردانش،شعار زدگی و گنجاندن پیامهای گل درشت در داستان است یادمان بیاید دیالوگهای سالار خان را که کیان در زندان با او هم بند می شود.این درحالی ست که خود داستان و موضوعاتش پتانسیل های زیادی برای جذابیت دارد و نیازی نبود که فیلمساز پیامهای خود را تا این اندازه مستقیم برای مخاطب بیان کند.

در پایان باید گفت «سرجوخه»در این قحطی ساخت سریالهای تلویزیونی موفق عمل کرده است و در رقابت با سریالهای شبکه نمایش خانگی که غالبا بی محتوا و مبتذل هستند، نمره قابل قبولی می گیرد.

 

*نفیسه ترابنده

انتهای پیام/*

مطالب مرتبط

آخرین اخبار