۱۱:۲۰ - ۱۴۰۲/۰۵/۰۶

در آخرین لحظات بر امام حسین(علیه السلام) چه گذشت؟

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی اندیشه معاصر ، مناجاتی مملو از معارف والای الهی و سراسر تسلیم و رضا. نه شکوه اى، نه بى تابى، نه اظهار عجز و ناتوانى، و نه ابراز یأس و ناخشنودى ابداً در آن دیده نمى شود. همه جا سخن از صبر و شکیبایى و رضا و تسلیم...

در آخرین لحظات بر امام حسین(علیه السلام) چه گذشت؟

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی اندیشه معاصر ، مناجاتی مملو از معارف والای الهی و سراسر تسلیم و رضا. نه شکوه اى، نه بى تابى، نه اظهار عجز و ناتوانى، و نه ابراز یأس و ناخشنودى ابداً در آن دیده نمى شود. همه جا سخن از صبر و شکیبایى و رضا و تسلیم در برابر قادر متعال و خداوند لایزال است.

امام(علیه السلام) در آخرین لحظات عمر گرانبهایش با خداى خود چنین مناجات مى کرد:
«اَللّهُمَّ! مُتَعالِىَ الْمَکانِ، عَظیمَ الْجَبَرُوتِ، شَدیدَ الِْمحالِ، غَنِىٌّ عَنِ الْخَلائِقِ، عَریضُ الْکِبْرِیاءِ، قادِرٌ عَلى ما تَشاءُ، قَریبُ الرَّحْمَهِ، صادِقُ الْوَعْدِ، سابِغُ النِّعْمَهِ، حَسَنُ الْبَلاءِ، قَریبٌ إِذا دُعیتَ، مُحیطٌ بِما خَلَقْتَ، قابِلُ التَّوْبَهِ لِمَنْ تابَ إِلَیْکَ، قادِرٌ عَلى ما أَرَدْتَ، وَ مُدْرِکٌ ما طَلَبْتَ، وَ شَکُورٌ إِذا شُکِرْتَ، وَ ذَکُورٌ إِذا ذُکِرْتَ، أَدْعُوکَ مُحْتاجاً، وَ أَرْغَبُ إِلَیْکَ فَقیراً، وَ أَفْزَعُ إِلَیْکَ خائِفاً، وَ أَبْکی إِلَیْکَ مَکْرُوباً، وَ اَسْتَعینُ بِکَ ضَعیفاً، وَ أَتَوَکَّلُ عَلَیْکَ کافِیاً، أُحْکُمْ بَیْنَنا وَ بَیْنَ قَوْمِنا، فَإِنَّهُمْ غَرُّونا وَ خَدَعُونا وَ خَذَلُونا وَ غَدَرُوا بِنا وَ قَتَلُونا، وَ نَحْنُ عِتْرَهُ نِبَیِّکَ، وَ وَلَدُ حَبیبِکَ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِاللّهِ، اَلَّذی اصْطَفَیْتَهُ بِالرِّسالَهِ وَ ائْتَمَنْتَهُ عَلى وَحْیِکَ، فَاجْعَلْ لَنا مِنْ أَمْرِنا فَرَجاً وَ مَخْرَجاً بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ».
(خدایا! اى بلند جایگاه! بزرگ جبروت! سخت توانمند [در کیفر و انتقام]! بى نیاز از مخلوقات! صاحب کبریایى گسترده! بر هر چه خواهى قادرى! رحمتت نزدیک! پیمانت درست! داراى نعمت سرشار! بلایت نیکو!
هر گاه تو را بخوانند نزدیکى! بر آفریده ها احاطه دارى! توبه پذیر توبه کنندگانى! بر هر چه اراده کنى توانایى! و به هر چه بخوانى مى رسى! چون سپاست گویند سپاسگزارى! و چون یادت کنند یادشان مى کنى! حاجتمندانه تو را مى خوانم و نیازمندانه به تو مشتاقم و هراسانه به تو پناه مى برم و با حال حزن به درگاه تو مى گریم و ناتوانمندانه از تو یارى مى طلبم تنها بر تو توکّل مى کنم، میان ما و این قوم حکم فرما!
اینان به ما نیرنگ زدند، ما را تنها گذارده، بى وفایى کردند و به کشتن ما برخاستند.. ما خاندان پیامبر و فرزندان حبیب تو محمّد بن عبدالله(صلى الله علیه وآله) هستیم، همو که او را به پیامبرى برگزیدى و بر وحى ات امین ساختى. پس در کار ما گشایش و برون رفتى قرار ده، به مهربانیت اى مهربانترین مهربانان!).
و آنگاه افزود: «صَبْراً عَلى قَضائِکَ یا رَبِّ لا إِلهَ سِواکَ، یا غِیاثَ الْمُسْتَغیثینَ، مالِىَ رَبٌّ سِواکَ، وَ لا مَعْبُودٌ غَیْرُکَ، صَبْراً عَلى حُکْمِکَ یا غِیاثَ مَنْ لا غِیاثَ لَهُ، یا دائِماً لا نَفادَ لَهُ، یا مُحْیِىَ الْمَوْتى، یا قائِماً عَلى کُلِّ نَفْس بِما کَسَبَتْ، اُحْکُمْ بَیْنی وَ بَیْنَهُمْ وَ أَنْتَ خَیْرُ الْحاکِمینَ»؛ (پروردگارا! بر قضا و قدرت شکیبایى مىورزم، معبودى جز تو نیست، اى فریادرس دادخواهان! پروردگارى جز تو و معبودى غیر از تو براى من نیست. بر حکم تو صبر مى کنم اى فریادرس کسى که فریاد رسى ندارد! اى همیشه اى که پایان ناپذیر است! اى زنده کننده مردگان! اى برپا دارنده هر کس با آنچه که به دست آورده! میان ما و اینان داورى کن که تو بهترین داورانى!). (۱)
راستى که چه زیبا و پر محتوا، و چقدر آموزنده است این مناجات که در واپسین ساعات عمر امام(علیه السلام) با بدنى خونین و مجروح و در میان اندوه عمیق از دست دادن یاران و عزیزان، و آینده نگران کننده همسر و دختران و بازماندگان، بر زبان مبارک آن حضرت جارى شد!
معارف الهیه و بالاترین درجه رضا و تسلیم در کلمات آن موج مى زند؛ نه شکوه اى، نه بى تابى، نه اظهار عجز و ناتوانى، و نه ابراز یأس و ناخشنودى ابداً در آن دیده نمى شود.
همه جا سخن از صبر و شکیبایى و رضا و تسلیم در برابر قادر متعال و خداوند لایزال است. آفرین و هزاران آفرین از سوى خدا بر تو باد اى پیشواى آزادگان!
«هلال بن نافع» مى گوید: «کنار قتلگاه ایستاده بودم و جان دادن امام(علیه السلام) را نظاره مى کردم. بخدا سوگند! هرگز به خون آغشته اى را ندیده بودم که خون بدنش رفته باشد ولى این چنین زیبا و درخشنده باشد. آنچنان نور چهره اش خیره کننده بود که اندیشه شهادت او از یادم رفت.
حسین(علیه السلام) در آن حال شربتى آب مى خواست. شنیدم مردى سنگدل و بى ایمان پاسخ داد: (آب نیاشامى تا بر آتش درآئى [نعوذ بالله] و از حمیم آن بنوشى)؛ «وَاللهِ لا تَذُوقُ الْماءَ حَتَّى تَرِدَ الْحامِیَهَ فَتَشْرَبَ مِنْ حَمیمِها».
امام(علیه السلام) در پاسخ فرمود: «إِنَّما أَرِدُ عَلى جَدِّی رَسُولِ اللهِ وَأَسْکُنُ مَعَهُ فِی دارِهِ فِی مَقْعَدِ صِدْق عِنْدَ مَلیک مُقْتَدِر وَأَشْکُو إِلَیْهِ ما ارْتَکَبْتُمْ مِنِّی وَ فَعَلْتُمْ بِی»؛ (بلکه من بر جدم رسول خدا وارد مى شوم و در خانه اش در بهشت جایگاه صدق و در جوار قرب خداى مقتدر ساکن مى شوم و از جنایاتى که نسبت به من روا داشتید به او شکایت مى برم).
سپاه ابن سعد با شنیدن این سخن چنان به خشم آمدند که گویا خداوند در دل آنها هیچ رحمى قرار نداده بود. (۲)
هنگام مصیبت عظمى فرا رسیده بود. حالت ضعف بر امام(علیه السلام) مستولى شده بود، هر کس با هر وسیله اى که در اختیار داشت به آن حضرت ضربه مى زد، ولى هر کس به قصد کشتن نزدیک آن بزرگوار مى شد، لرزه بر اندامش مى افتاد و به عقب بر مى گشت.
«مالک بن نمیر» نزدیک رفت و شمشیرى بر فرق مبارکش زد که خون از سر آن حضرت جارى شد. امام(علیه السلام) فرمود: «هرگز با آن دست، غذا و آب نخورى و خدا تو را با ظالمان محشور گرداند». در تواریخ آمده است که او پس از آن چون بیچارگان در نهایت فقر و تنگدستى به سر مى برد و دستانش از کار افتاد. (۳)
«زُرعه بن شریک» ضربه اى بر دست چپ آن حضرت وارد ساخت.
«سنان بن انس» با دو سلاح نیزه و شمشیر ضرباتى بر حضرت وارد ساخت، و به آن افتخار مى کرد!
زمان به کندى مى گذشت و جهان در انتظار حادثه اى عظیم بود. عمر سعد مى خواست که کار سریعتر تمام شود و انتظار به پایان رسد. به خولى بن یزید که در کنارش بود دستور داد که کار حسین(علیه السلام) را تمام کند. وى پیش رفت تا سر از بدن آن حضرت جدا سازد ولى لرزه بر اندامش افتاد و به عقب برگشت.
«سنان بن انس» ـ بنا به نقلى ـ جلو رفت و شمشیرى را حواله گلوى مبارک امام کرد و گفت: «ترا مى کشم و سر از بدنت جدا مى کنم در حالى که مى دانم تو پسر رسول خدایى و پدر و مادرت بهترین خلق خدایند!!» پس سر مبارک امام را از بدن جدا کرد. (۴) جهل و نادانى و حماقت و بى ایمانى تا چه حد بود که با این همه اعتراف به گناه عظیم باز هم افتخار مى کند؟!
در روایت دیگر، شمر بن ذى الجوشن در خشم شد و روى سینه مبارک امام(علیه السلام) نشست و محاسن آن حضرت را به دست گرفت و چون خواست امام را به قتل برساند، آن حضرت لبخندى زد و فرمود: آیا مرا مى کشى در حالى که مى دانى من کیستم؟
شمر گفت: آرى، تو را خوب مى شناسم، مادرت فاطمه زهرا(علیها السلام) و پدرت على مرتضى(علیه السلام) و جدت محمد مصطفى(صلى الله علیه وآله)است، تو را مى کشم و باکى ندارم!! پس با دوازده ضربه سر مبارک امام(علیه السلام) را از بدن جدا ساخت. (۵)
هر قدر قاتلان شهداى راه خدا کثیف تر و جنایتکارتر و بى ایمان تر باشند، مقام والاى شهدا آشکارتر مى گردد. راستى حیرت آور است که حکومت جنایتکار بنى امیّه چه کسانى را براى مقابله با فرزند رسول خدا(صلى الله علیه وآله) امام حسین(علیه السلام) و یاران بزرگوار و جانباز و فداکارش فرستاده بود و دم از حکومت اسلامى و جانشینى پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) مى زد و اینجاست که باید گفت: «تفو بر تو اى چرخ گردون تفو».
چرخ گردون همان جامعه رمق رفته و بزدل و ضعیف الایمانى است که دست از مبارزه با ظالمان کشید و نشست و به چنین حکومتى تن در داد.
انسان نگاه به این دو صف لشکر مى کند در یک طرف گروهى از عابدان شب و شیران روز و پاى بند به تمام ارزشهاى اخلاقى و انسانى، و در نهایت فداکارى و از خودگذشتگى و در طرف مقابل، گروهى کافر و بى ایمان و بى اعتنا به همه ارزشها. آرى همین نگاه گذرا ما را به اهمیت این قیام و اهدافش آشنا مى کند و نشان مى دهد اسلام عزیز در دست چه گروهى گرفتار شده بود و اگر این قیام افشاگر روى نمى داد چه خطراتى اسلام را در آینده تهدید مى کرد.
درود و رحمت بیکران خداوند بر او و یارانش باد که همه چیز خود را دادند و نقاب از صورت دشمنان اسلام برداشتند و خون تازه در رگ هاى مسلمین جارى کردند و به دنبال آن قیام ها بر ضد بنى امیه همان تفاله هاى عصر جاهلیت شروع شد و سرانجام ریشه این شجره خبیثه از سرزمین اسلام کنده شد. (۶)


پی نوشت:
(۱). مقتل الحسین مقرّم، ص ۲۸۲ – ۲۸۳.

(۲). مقتل الحسین مقرّم، ص ۲۸۲ و بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۵۷؛ و رجوع شود به: نفس المهموم، ص ۱۹۶.

(۳). انساب الاشراف، ج ۳، ص ۴۰۸.

(۴). کامل ابن اثیر، ج ۴، ص ۷۸؛ انساب الاشراف، ج ۳، ص ۴۰۹.

(۵). بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۵۶.

(۶). گرد آوری از کتاب: عاشورا ریشه ‏ها، انگیزه‏ ها، رویدادها، پیامدها، سعید داودی و مهدی رستم نژاد،(زیر نظر آیت الله العظمى ناصر مکارم شیرازى)، امام على بن ابى طالب علیه السلام‏، قم‏، ۱۳۸۸ ه. ش‏، ص ۵۲۹.

پایان/*

اندیشه معاصر را در روبیکا دنبال کنید.

برای عضویت در کانال بله اندیشه معاصر کلیک کنید.

برای عضویت در کانال تلگرامی اندیشه معاصر کلیک کنید.

مطالب مرتبط