۰۹:۳۰ - ۱۴۰۰/۰۵/۰۷

داستان غدیر چیست ؟ / بیان اهمیت غدیر در تاریخ

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی اندیشه معاصر، ده سال از هجرت پیامبر بزرگ اسلام مى گذرد. در خلال این مدت ، شالوده دین مقدس اسلام در پرتو مجاهدات و مبارزات شبانروزى محمد(ص ) و یاران وفادارش گذارده شده است . داستان غدیر دامنه تعلیمات قرآن مجید ه...

عید غدیر

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی اندیشه معاصر، ده سال از هجرت پیامبر بزرگ اسلام مى گذرد. در خلال این مدت ، شالوده دین مقدس اسلام در پرتو مجاهدات و مبارزات شبانروزى محمد(ص ) و یاران وفادارش گذارده شده است .

داستان غدیر
دامنه تعلیمات قرآن مجید هم اکنون به آن سوى مرزهاى جزیره العرب رسیده است . اوضاع آشفته و پریشان قبایل عرب به تدبیر و رهبرى خردمندانه نبى اکرم سر و صورتى یافته و آتش فتنه ها، قتلها، غارتها، برادرکشیها خاموش شده و نغمه دوستى و برادرى اسلام (انما المؤ منون اخوه ) دلها را به یکدیگر نزدیک ساخته و رشته محکمى از اتحاد و اتفاق ایجاد کرده است .
در این مدت تقریبا تعالیم اسلام گسترش یافته است .

اقوام و طوایف بسیارى در سایه دستورات سعادت بخش محمد به آیین مقدسش ‍ گرویده اند.

دژهاى مستحکم خیبر به پایمردى دلاورمرد جنگنده اسلام گشوده شده است و سرداران خیبر فاتح مسلمان هر روز براى گشودن دروازه هاى امپراطوریهاى ایران و روم آمادگى بیشترى پیدا میکنند.

قیام مردانه و مجاهدات حکیمانه محمد(ص ) در برابر جهل و بت پرستى ، اجتماعات بزرگى را به کیش آسمانى اسلام درآورده است .

اینک پس از یک عمر تلاش و کوشش و ده سال دورى از موطن اصلى ، پیشواى شصت و سه ساله اسلام مصمم است که به منظور برگزارى مراسم حج به شهر مکه سفر کند، و براى اولین و آخرین بار در اجتماع بزرگ اسلامى که در ماه ذیحجه پیرامون خانه خدا تشکیل مى گردد، شرکت جوید.
خبر تصمیم پیامبر اکرم به سفر حج و اعلام حرکت او به سوى مکه معظمه ، توده هاى انبوهى از قبایل بزرگ عرب و سایر مردم مسلمان را همچون سیل به سوى مدینه سرازیر مى کند؛ مردمى که از راههاى دور و نزدیک طى طریق مى کنند تا به حضرتش اقتدا کنند و همسفرش باشند و به افتخار برگزارى این سنت بزرگ در حضورش ، نائل آیند.
هم اکنون روز شنبه بیست و پنجم ماه ذیقعده سال دهم هجرت است .

وضع شهر مدینه گویى با دیگر روزها فرق کرده است . جنب و جوش بیسابقه یى است .

در بیشتر خانه ها و منازل ، افرادى خود را براى سفر آماده مى کنند. در کوچه ها و معابر پر پیچ و خم شهر عده اى به شتاب در رفت و آمدند. دسته اى با کسان خود وداع مى کنند و به عجله خود را به کاروانهاى مکه مى رسانند. هیاهویى برپاست و جمیعت فراوانى از مرد وزن به بدرقه عزیزان خود آمده اند و در حالتى که قطرات اشک از چشمانشان سرازیر است ، کاروانیان را سفر به خیر مى گویند.
در این میان ، پیامبر عظیم الشاءن اسلام پس از غسل و نظافت ، تنها در دو جامه صحرایى ، پیاده در پیشاپیش مردم حرکت مى کند و به همراهیش کلیه افراد خاندان ، زنان و مهاجران ، انصار و سایر مسلمانان در حرکتند. پس از چند ساعت این قافله بزرگ ، شهر مدینه را پشت سر گذارده به جانب مکه روان مى شود. در این هنگام به واسطه شیوع بیمارى آبله ، عده کثیرى از اهالى مدینه مبتلایند و قادر به همراهى پیغمبر در این سفر نیستند.

با وجود این ، جمعیت بزرگى – که شمارشان بنابر اقوال مختلف مورخین بین نود هزار تا صد و بیست و چهار هزار نفر است – کاروان همسفر پیامبر را به قصد حج تشکیل مى دهند.
مسافت میان مدینه به مکه در فاصله ده روز پیموده مى شود. این قافله بزرگ مدت پنج روز منازلى را طى میکند و پس از عبور از (سقیا)، صبحگاه پنجشنبه روز ششم به محلى به نام (ابواء) فرود مى آید. به دستور نبى اکرم کاروانیان در این مکان توقف زیادترى مى کنند.
او علاقه مند است چند ساعت در این منزلگاه بماند واز نزدیک در کنار آرامگاهى که از مدتها قبل مشتاق زیارت آن بوده است دعا کند. اینجا سرزمینى است که سالها پیش ، زنى جوان در آغوش خاکهاى گرمش به خواب ابدى فرو رفت و کودک خردسال خود را یتیم و بى سرپرست در زیر آسمان نیلگونش به خداى بزرگ سپرد؛ کودکى که اینک در قیافه مردى شصت و سه ساله جلوه گر است و دیر زمانى است که به فرمان آفریدگار عالم ، برگزیده انسانها و پیشواى جهانیان شده است و اکنون در جوار آرامگاه او به روح بلندش درود مى فرستد و براى او دعا مى کند. آرى اینجا تربت پاک (آمنه ) مادر رسول خداست . کاروانیان در همینجا نماز صبح را نیز بجا مى آورند.
گرچه کشش مهر مادر، مانع از حرکت اوست ، لیکن شوق زیارت خانه آفریدگار و کعبه یکتاپرستان ، او را به ترک این مکان وادار مى کند. لذا پس از این توقف ، شب همان روز آنجا را ترک گفته فردا وارد صحراى (جحنه ) مى شوند. و سپس از راه (قدید) و (غمیم ) و (سرف ) گذشت روز سه شنبه ششم ذیحجه وارد مکه مى گردند.
پس از ورود به شهر، نبى اکرم بى درنگ به قصد زیارت کعبه از در بنى شیبه وارد مسجد الحرام مى شود. و پس از حمد و ثناى پروردگار آسمانها به ابراهیم خلیل جد بزرگوار خود و بنیانگذار این حرم مقدس تحیت و سلام مى فرستد، سپس تکبیر گویان هفت بار خانه خدا را طواف مى کند.
تا روز هشتم ماه ، دسته دسته مرد و زن – غیر از همراهیان پیغمبر و آنان که على (ع ) و ابوموسى از یمن آمده اند – از اطراف و اکناف بلاد وارد مکه مى شوند. در چنین روزى است که شهر مکه شاهد یکى از باشکوهترین مراسم اسلامى است . مراسمى که هزاران تن مسلمان در حضور پیشوا و قائد اعظمشان اجرا مى کنند.
صحن مسجدالحرام ، فضاى وسیع بین صفا و مروه ، دامنه کوههاى منى و عرفات … مملو از جمعیتى است که زیر یک شعار ( لا اله الا الله ، محمد رسول الله ) و در یک رنگ لباس (حرام ) تهلیل گویان همچون پروانگان ، اطراف شمع وجود پیشواى عزیزشان گرد آمده در پرتو راهنمایى و هدایتش با آفریدگار بزرگ خویش راز و نیاز مى کنند.
محمد(ص ) نیز در حالى که برابر قبیله به حالت خضوع و خشوع ایستاده و ناظر اعمال این جمعیت بیشمار است – که همچون امواج اقیانوسى خروشان در تلاطمند و (الله اکبر) گویان مشغول انجام فرائض حج هستند – به وقایع گذشته مى اندیشد و دورانى را به یاد مى آورد که در آن دوران ، کعبه اى که امروز قبله یکتاپرستان و شاهد این اجتماع عظیم موحدان است ، مرکز شرک و جهل و معبد خدایان ساختگى بود. و تنها او بود که توانست متکى به نیروى لایزال خداوندى ، به حکومت شرک و دوران تاریکى و جهل خاتمه دهد و حاکمیت توحید و یکتاپرستى و دانش و اخلاق را براى ابد بنیان گذارد. محمد(ص ) در پیشگاه پروردگار خود سرافراز است که توانسته است وظیفه سنگین رسالت را به بهترین وجه ادا کند و در نتیجه ، ثمرات کوششها و رنجهاى بى شمار خود را در چنین روزى بنگرد.
او آخرین سفارشهاى مذهبى و فرمانهاى الاهى را طى خطابه هاى متعددى در این چند روز ابلاغ کرد و مسلمین را به پایدارى در اداى وظیفه و پیروى از قوانین مقدس اسلام فراخواند.
نبى اکرم در این روز باز هم براى مردم سخن گفت و در حالى که ربیعه بن امیه بن خلف گفتارش را براى رسیدن به تمامى جمعیت حجگزار تکرار مى کرد چنین فرمود:
اى مردم ! گفتار مرا بشنوید، شاید پس از این سال هرگز شما را در این مکان نبینم . اى مردم ! خونها و مالهاى شما بر یکدیگر حرام و از نظر همدیگر محترم است . شما خدا را ملاقات مى کنید و از اعمال شما خواهند پرسید.
گفتار مرا بفهمید. من به شما ابلاغ کردم . و بدانید که دو چیز گرانمایه در میان شما باقى گذاشتم که اگر بدانها چنگ در زنید، هرگز گمراه نخواهید شد. و آن دو چیز روشن است : نخست کتاب خداست و دوم عترت من .
اى مردم ! بدانید که هر مسلمانى برادر مسلمان دیگر است و براى هیچ کس ‍ از برادرش چیزى حلال نیست ، مگر آن چه به رضاى خاطر بدو بخشد. پس ‍ بر خودتان ستم مکنید.
نبى اکرم آخرین خطبه را در محیط مکه در حالى که به پرده کعبه چنگ زده بود ایراد کرد و خدا را شاهد گرفت که دستورات او را به مردم رسانده است . سخنان او با نیرویى مرموز و نفوذى خارق العاده تا اعماق دل و روح شنوندگان اثر مى گذاشت و صفا و روشنى مخصوصى بدانها مى بخشید. ولى تنها گفته اش که موجب ولوله اى عجیب در صفوف متراکم حج گزاران شد و اندوه عمیقى در جان و دل مسلمانان پدید آورد، این مطلب بود که او ضمن بیانات خویش اعلام داشت که این آخرین سفرش به مکه است ، و آخرین زیارتى است که مى تواند از خانه خدا به جا آورد. او خبر داد که در آینده اى نزدیک ، دعوت الاهى را به سوى مقامات عالى ملکوت لبیک خواهد گفت .
پس از این گفتار بود که محیطى پر حزن و اندوه بر کعبه حکمفرما شد و اشک غم از دیدگان مردم جارى گشت . از این رو حج این سال به نام حج وداع نامیده شد.
در حدود یک هفته است که مراسم حج پایان یافته و نبى اکرم به همراهى کاروانهایى بزرگ ، خانه خدا را ترک گفته است این کاروانها – که رهسپار شهرهاى خویشند – وادیهایى را پشت سر گذاشته اند و اینک به منطقه وسیعى به نام (جحفه ) گام نهاده اند؛ به صحراى خشک که جز چند درخت تنومند بیابانى و مقدارى خاک و ریگهاى سوزان ، چشم انداز دیگرى ندارد. حرکت یکنواخت شتران قافله و آهنگ زنگها، کاروانیان را در رؤ یایى دور و دراز فرو برده است . هنوز آهنگ جذاب و نواى ملکوتى پیامبر(ص ) در فضاى کعبه – که سفارشهاى لازمى مى کرد و میگفت این آخرین سفر اوست – در گوش اصحاب و یارانش طنین انداز است .
این خاطره چهره آنان را در هاله اى از غم و اندوه گرفته است . یاد فرزندان و دوستان ، عده اى از مسافران را به خود مشغول داشته و مشاهدات تاریخى ، دسته اى دیگر را سرگرم کرده است و سرانجام گروهى به اموال و کالاهایى که در این سفر خریده اند و بهره اى از آنها در شهرهاى خویش خواهند برد، مى اندیشند.
اما در میان این جمع کثیر، پیامبر اکرم – به دلیل رسالت بزرگ و ابدى خویش – به افقى ماوراى اندیشه دیگران مى نگرد، و به موضوعى مى اندیشد که از سنخ منافع و خواسته هاى آنان نیست . فکر او در محور مطلبى دور مى زند که نه تنها بسته به مصلحت زندگانى آینده کاروانیان همسفر اوست ، بلکه متعلق به حیات سعادتمندانه کاروان عظیم بشریت است که بعد از او تا منزلگاه رستاخیز طى طریق خواهد کرد.
او مردى است که بیست و سه سال از عمر پر انقلاب خویش را در راه اشاعه قوانین آسمانى و هدایت انسانها به سوى فضیلت و تقوى سپرده کرده و کلیه دستوراتى که براى سعادتى و کامیابى بشر ضرورى بوده است ، از مبدا وحى کسب کرده و در دسترس جهانیان گذارده است و نکته و دقیقه اى نیست که تاکنون یادآور نشده باشد. در این هنگام او حس مى کند که بیش از چند صباحى از دوران حیات پر از افتخارش باقى نیست و در آینده نزدیکى خورشید جهان افروز وجودش در پس ابرهاى تیره و تار مرگ از دیدگان پنهان خواهد شد. این اندیشه او را به خود مشغول داشته است که :
آیا بعد از او چه کسى مى تواند حافظ این همه قوانین و سنن بوده ، اداره کننده و رهبر توده عظیم انسانیت به سوى کمال و رستگارى باشد؟
آیا آن کس که بعد از او با پاکترین سابقه قومى و نژادى و گذشته نیالوده به شرک و گناه ، وظیفه تهذیب اخلاق جامعه را به عهده خواهد گرفت کیست ؟ و شخصى که در میان مردم به حق و عدالت قضاوت خواهد کرد کدام است ؟
آیا آن فکر بلندى که از سرچشمه علم الاهى سیراب خواهد شد از آن چه کسى است ؟ و آن روح قوى و منطق بلیغى که افکار مردم را به خدا و روز جزا سوق خواهد داد و در نشر تعلیمات دین و اعتلاى اسلام حقیقى خواهد کوشید، به کدام انسان واقعى متعلق است ؟
آیا آن کس که پس از او خواهد توانست آیینه تمام نماى او در میان قوم باشد کیست ؟
آیا آن عنصر شایسته اى که در ارحام و اصلاب پاک پرورش یافته ، داراى سرشتى با صفا و روحى تابناک است و چونان خودش پذیراى حقایق است ، پیشواى هدایت خلق خواهد بود؟
و سرانجام جانشین و خلیفه او کدام انسان کامل است ؟
براى وى از روز روشن آشکارتر است که پس از او سزاوار رهبرى و پیشوایى کیست و خوب مى داند که جامعه امامت بر چه اندامى برازنده و رساست ، با این حال منتظر فرمان الاهى و چشم به راه امین وحى است که به نص ‍ صریح پروردگار، این موضوع را براى اجتماع مسلمانان آشکار سازد.
براى او به سابقه قبلى نزول وحى ، مسلم است که پروردگارش در این موضوع مهم او را بلاتکلیف نخواهد گذاشت و براى پرورش درخت برومند و بارآور دین ، باغبانى کارآزموده و مجرب و پرورش دهنده اى شایسته و کاردان انتخاب خواهد کرد. چون مى داند منصب عالى خلافت ، همانند مقام شامخ نبوت ، موهبتى است الاهى و خداوند به اقتضاى حکمت ، هر که را شایسته بداند براى آن برخواهد گزید و وظیفه مسلمین را پس از وى ؛ در مورد امام و هادى ، با نزول وحى معین خواهد کرد.
این شخص ، پیامبر عظیم الشان اسلام است که غرق در افکار عالى و عمیق خود در حالى که بر شترى سوار است ، در زیر آفتاب گرم صحراى جحفه طى طریق مى کند.
آفتاب سوزان روز هیجدهم ذیحجه کم کم به نصف النهار نزدیک مى شود. حرارت سوزنده صحرا هر لحظه شدیدتر مى گردد. کاروانیان چون رشته زنجیرى دراز به طول چند فرسنگ با آرامى در پى یکدیگر همچنان گام برمى دارند، ولى از آبادى و جاى توقف هنوز خبرى نیست .
تنها سرابهاى پهناورى در چشم اندازهاى دور که همان موج ریگهاى تفتیده در برابر آفتاب است ، با چند درخت پر سایه صحرایى نظرها را به خود جلب مى کند. حرارت آفتاب هر آن بر سرعت کاروان مى افزاید. مسافران شتاب دارند که هر چه زودتر به منزلگاهى فرود آیند، تا خود را از رنج راه و گرماى توانفرساى ریگزار برهانند.
اینک به ناحیه اى رسیده اند در (جحفه )، نزدیک (غدیر خم ) و اینجا محلى است که راه اهل مدینه و مصریان و عراقیان از یکدیگر جدا مى شود. پیغمبر اکرم همچنان سرگرم اندیشه هاى خویش است ، دل بر مبدا وحى گمارده و چشم به سوى آسمان دوخته است و با دیدگان جذاب خود – که دنیایى از عواطف بشر – دوستى و آثار جهان بینى در بر دارد – به دامنه ابهام آمیز افق خیره مى نگرد و گویى از مشرق انوار وحى الاهى منتظر فرمانى بزرگ و امرى خطیر است . آرى چنین است .
انتظار محمد(ص ) چندان نمى پاید. خداوند خواسته حبیبش را بر آورده آخرین و مهمترین موضوع اساسى اسلام را – که پیامبرش مدتهاست چشم به راه اعلام آن از جانب خداست – با فرستادن وحى آشکار مى کند.
در این لحظات ، اطرافیان پیامبر نیک مى بینند که ناگهان چهره گردآلود او بر افروخته مى شود، پلکهایش را بر هم گذارده سنگینى مخصوصى بر او چیره مى گردد، دانه هاى عرق از پیشانى بلندش فرو مى چکد و بیکباره چون کوهى در جاى خود مى ایستد و در این حال کلماتى زیر لب زمزمه مى کند؛ این حالت نزول وحى است که به رسول خدا دست داده است .
به اشاره او شترش را مى خوابانند. صدایش کم کم بلند مى شود. اطرافیانش ‍ به خوبى مى شنوند که این نغمه آسمانى را – که جبرئیل امین ، فرشته وحى بر او نازل کرده است – با لهجه گیرا و محکم خویش تلاوت مى کند:
( یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس …(۱))
– اى پیامبر! آنچه از پروردگارت به تو نازل شده است تبلیغ کن ، که اگر ابلاغ کنى رسالت خداوندى را به انجام نرسانده اى ، و (در این کار از کسى پروا مکن که ) خدا تو را از مردم حفظ مى کند.
فرشته وحى به امر خداوند به پیامبر مى گوید که آنچه در باره ولایت و امامت و خلافت بلافصل على (ع ) و واجب بودن پیرویش بر هر فرد مسلمان ، بر او نازل شده است به همه بگوید و به دستور خداوند بزرگ ، على را فرد شاخص و پایگاه عالى دین و رهبر مطلق مسلمانان جهان – بعد از خود – بگرداند.
توقف پیامبر همهمه اى در میان کاروانیان بر پا ساخته است ؛ هیاهویى که با شیهه اسبهاى عربى و زنگ شتران قوافل آمیخته است . سرما از هر سو کشیده شده جملاتى بین افراد رد و بدل میشود:
– چه اتفاق افتاده است ؟
– اینجا؟ اینجا که جاى فرود آمدن نیست !
این بیابان آتشزا که از تابش آفتاب سراسر آن زبانه مى کشد؟!
– در کنار این کوه تفتیده ! در این بیابان بى آب و علف !
– در اینجا چه مى خواهند بکنند؟ براى چه توقف کرده اند؟
– کاش زودتر به راه ادامه دهیم ، شاید از نسیم دشتهایى که در پیش است آسایشى یابیم و به منزلگاه مناسبى برسیم !
– آیا چه پیش آمد که محمد مهربان را وادار کرده است ما را در این سرزمین ملتهب و ظهر گرما بار امر به توقف دهد؟
– آیا باز چه فرمانى از خداوند بر محمد نازل گشته است ؟
در این هنگام ، از جمعیتى که با پیغمبر اکرم همراهند، جلودارانشان مسافتى از صحراى جحفه را پیموده اند و عده اى نیز هنوز به نقطه توقف او نرسیده اند. به فرمان پیامبر، آنان را که جلو رفته اند باز مى گردانند و آنان را که از عقب مى رسند نگاه مى دارند و محل اجتماع ، نزدیک برکه (غدیر) معین مى گردد. این آبگیر معروف – که اطراف آن را چند درخت تنومند پر سایه احاطه کرده است – مسافران خسته و گرمازده را به سایه هاى اطراف خودش که هنوز مقدارى از لطافت نسیم صبحگاهى را در خود نگاه داشته است فرا مى خواند، اما با اشاره پیامبر کسى به آنجا نزدیک نمى شود تا همه بیایند و این سایبانهاى طبیعى ، محلى براى اقامه نماز باشد. زیرا هنگام نماز باید از هر جهت آمادگى داشت . سپس عده اى ماءمور مى شوند که زیر درختان را از خار و خاشاک پاک کنند، تا ابتدا نماز ظهر که هنگام آن فرارسیده است در آنجا برگزار گردد.
نبى اکرم نماز ظهررا با افراد کاروان از مرد و زن به جاى مى آورد و پس از پایان نماز براى ابلاغ امر مهمى – که خداوند او را براى آن به توقف در این سرزمین مامور کرده است – به وسیله منادیانى چند، مردم را خبر مى دهد که همگى گرد او جمع شوند.
روز بسیارى گرمى است و حرارت آفتاب به منتها درجه شدت رسیده است ، به طورى که مردم از جامه خویش سایبانهایى بر روى سرشان درست کرده و رداهاى خود را به دور پا پیچیده اند. با این وصف در زیر اشعه آفتاب ، انبوه متراکم جمعیت سراسر صحرا را فرا گرفته است .
در مکان مرتفعى روى تخته سنگهاى دامنه کوهستان از چند جهاز شتر منبرى بلند بنا کرده اند که از فراز آن ، پیامبر بزرگ اسلام بتواند به صورتى در برابر این اجتماع وسیع قرار گیرد که همگى او را ببینند و سخنش را بشنوند. در این هنگام پیامبر مهربان بر فراز منبر میرود. با اشاره او غوغا و همهمه مردم یکباره خاموش مى شود، نفسها در سینه حبس مى گردد، بر سراسر جمعیت سکوتى محض مستولى مى شود و صحرا آرامش یکنواخت خود را باز مى یابد. گویى سراپاگوش شده اند که صداى مقتداى گرامى خود را از جان و دل بشنوند.
محمد(ص ) بر جهاز شتران مى ایستد و در برابر دیدگان هزاران تن مسلمان چنین آغاز سخن مى کند:
سپاس و ستایش مخصوص خداوند است . ما از او کمک مى خواهیم . به او ایمان مى آوریم و بر او توکل مى کنیم … ما از بدیهاى نفس و زشتیهاى کردارمان به پروردگار خود پناه مى بریم . او خداوندى است که اگر کسى را (به دلیل گناه کردن و نیب بد خود او) گمراه کند آن کس رهنمایى نمى یابد و اگر کسى را هدایت فرماید آن کس گمراه کننده اى نخواهد داشت . من گواهى مى دهم که معبودى نیست جز آفریدگار یکتا که بخشنده و مهربان است و شهادت مى دهم که محمد بنده و فرستاده اوست .
بارى ، اى مردم ! خداى مهربان آگاه مرا خبر داده است که عمر هر پیغمبر طبق سنتى است که از آن رو مى دانم نزدیک است مرا داعى الاهى و پیک اجل در رسد. من مسئولم و شما نیز مسئولیت دارید… از شما سؤ ال مى کنم : در پیشگاه خداوند درباره من چه خواهید گفت ؟ آیا وظیفه رسالت را ادا کرده ام و شما را به راه راست و دین خدا فراخوانده ام ؟
مردم یک آواز جواب مى دهند:
ما گواهى مى دهیم که تو همانا تبلیغ کردى و اندرز گفتى و فراوان کوشیدى . خداوند به تو پاداش خیر دهاد.
بار دیگر براى توضیح و تاءکید مى فرماید:
آیا شما شهادت نمى دهید که معبودى جز خداى یکتاى بیهمتا نیست ، و محمد بنده و رسول اوست و بهشت و دوزخ و مرگ و قیامت حق و مسلم است و بدون شک و تردید خواهد آمد؟
باز همگى مى گویند:
آرى ، به اینها گواهى مى دهیم .
پیامبر در آن حال مى فرماید:
(خداوند، گواه باش !)
سپس گفتارش را چنین ادامه میدهد:
– همگى سخن مرا مى شنوند؟
– آرى !
– بدانید من در رستاخیز پیش از شما کنار حوض کوثر مى رسم و شما بر من وارد خواهید شد. و آن حوضى است پهناور که بر لب آن جامهاى بیشمارى است .
اکنون که داستان چنین است و روز پاداشى در پیش ، و مى باید در روز قیامت به پیامبر خود ملحق شوید، ببینید! نگاه کنید! که در مورد دو شى ء گرانقدر و دو جانشینى که میان شما مى گذارم چگونه رفتار مى کنید؟
در این هنگام از میان انبوه جمعیت ، شخصى فریاد مى کشد:
اى رسول خدا! این دو جانشین که مى گویى کدامند؟
پیامبر اکرم پاسخ مى دهد:
کتاب خداوند که رشته اى است پیوسته ، از یک سر به دست اوست و از یک سر به دست شما. پس به کتاب خدا چنگ در زنید.
و عترت و خانواده من . پروردگار مهربان آگاه ، مرا خبر داده است که این دو شى ء گران ارج (قرآن مجید، خاندان نبوت ) هرگز از یکدیگر جدا نخواهند گشت تا در رستاخیز در کنار کوثر بر من وارد شوند. و من نیز همین را آرزو داشته و از خداوند بزرگ درخواست کرده ام . پس به شما سفارش مى کنم که این دو امانت گرانمایه و پر ارج را پشت سر مگذارید که به هلاکت و شقاوت خواهید رسید و از آن – دو فاصله هم مگیرید که سرانجامى بد خواهید داشت .
کلام گرم نبى اکرم و طنین آهنگ محکم و رساى او در فضاى (غدیر) همچون نواهاى آسمانى ، دلها را مى لرزاند و مانند آب زلالى جانهاى ملتهب را خنک و شادمان مى ساخت .
خطبه آن حضرت نزدیک چهار ساعت طول کشید. در فاصله این مدت امور مختلفى را یادآور شد و آیات بسیارى از کتاب آسمانى مسلمانان را به مناسبت مطالب خود قرائت کرد. سپس اندکى درنگ نمود و در حالى که به اطراف خود در میان توده مردم مى نگریست ، به آوازى بلند على را نزد خود فراخواند و او را ابتدا یک پله پایین تر از خویش بر فراز منبر نشایند و به جمعیت خطاب کرده چنین فرمود:
اى گروه مسلمانان ! تاکنون سه نوبت جبرئیل امین از جانب خداوند به من وحى آورد که تمام انبیاى پیش از تو خلفا و جانشینان خود را معرفى کرده اند. و چون در این روز ولایت و امامت على از طرف آفریدگار کائنات بر تمام موجودات عالم عرضه شده است . تو نیز باید ولایت و پیشوایى او را به مردم ابلاغ کنى .
ولى … چون مى دانم که برخى منافقند و مؤ من یکدل کم است ، در اجراى این فرمان خداوند سه مرتبه عذر آوردم ، تا این آیه : ( یاایها الرسول بلغ ما انزل الیک …) هم اکنون بر من نازل شده و مرا بر آن داشت تا شما را آگاه کنم که خلیفه و مولا و امیر بعد از من این مرد – اشاره به على (ع ) – یعنى پسر عم و داماد من است .
سپس پیشواى سالخورده اسلام ، در آن اجتماع بزرگ و روز داغ و بیابان تفتیده براى اینکه کمترین ابهامى نماند، دست على را گرفت وبلند کرد، چنانکه سپیدى زیر بغل آن دونمایان شد، آنگاه به دنبال سخنان خود چنین افزود:
اى مردم ! مى پرسم از شما: نسبت به مؤ منان حتى از خودشان سزاواتر به تصرف در امور و سنجش مصلحتها کیست ؟)
مردم یک آواز جواب دادند: (خدا و رسول او داناترند).
– آیا من سزاوارتر به شما از خود شما نیستم ؟
– چنین است .
آنگاه منشور آسمانى خلافت را خواند:
( من کنت مولاه فهذا على مولاه . (۲)
اللهم وال من والاه ، و عاد من عاداه
و انصر من نصره ، و اخذل من خذله …)
هر که من مولاى اویم ، این على مولاى اوست .
پروردگارا!
دوستى کن با آن کس که على را دوست و پیرو باشد!
دشمن بدار آن را که على را دشمن بدارد!
یارى کن هر کس یاریش کند!
یارى مکن کسى را که بى یارش گذارد!
دوستار آن باش که دوست على باشد!
کیفر ده آن را که با وى بستیزد!
حق را بر محور وجودش بچرخان ؛ هرگونه که او باشد!
هان ! هر حاضرى به غایبان ابلاغ کند.
پیامبر عظیم الشاءن ، زمانى دراز دست على (ع ) را همچنان بلند نگاه داشت و با تمام خصوصیات و مشخصات به مردم معرفیش کرد. آن حضرت ضمن بیاناتش در حدود هفتاد و سه مرتبه مردم را به عنوان (معاشر الناس ) (۳) مورد خطاب قرار داد و آنان را از مخالفت با على (ع ) ترسانید، و پى در پى مخالفان او را به عذاب دردناک ابدى و قهر و خشم خداوندى بیم داد و براى دوستانش سعادت جاودانى و بهشت موعود را ضمانت کرد و همى یادآور شد که : در پیروزى از على (ع ) بزرگى و سیادت مسلمانان مصون مى ماند و اعتلاى جهانى دین اسلام مسلم است و گرنه جز تباهى و فساد اجتماع ، و روشهاى غلط، و دورى از علوم قرآن و محرومیت از تربیت صحیح ، چیزى دیگر عایدشان نخواهد گشت .
طى این سخنرانى چند ساعته ، حجت بر امت تمام شد و موضوع خطیر خلافت و امامت از جانب خداوند به مردم ابلاغ گردید. هنوز دریاى جمعیت ، رسول خدا(ص ) را احاطه کرده بود که فرشته وحى فرود آمد و از سوى خدا او را ماءمور ساخت که این آیه را براى مردم بخواند. پیامبر خدا با لهجه روح پرور خود چنین خواند:
( الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دینا )
– امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم ، و اسلام را برگزیدم تا آیین شما باشد.
سپس با صدایى که گویى از اعماق طبیعت برمى خاست فریاد کشید:
الله اکبر!!
دین کامل گشت ، نعمت خداوند اتمام پذیرفت ، و پروردگار به رسالت من و امامت على پس از من خوشنود شد.
آنگاه در برابر گروهى متجاوز از صد و بیست هزار مسلمان از منبر فرود آمد، در حالتى که به قول یکى از فصحاى عرب که در آن روز حاضر بود، (حضرت ) محمد در حال پایین آمدن به قدرى شادمان و فرحناک بود که گفتى مهمترین وظیفه را انجام داده و بزرگترین فرمان الاهى را ابلاغ کرده است .
بدین ترتیب فصل نوینى در تاریخ اسلام گشوده مى شود، زیرا با شخصیت ترین مرد نامى دنیاى اسلام ، یعنى فاتح جنگهاى خیبر و بدر و خندق و…، یار وفادار و شجاع رسول خدا و پسر عم و داماد او، در شهر علم نبوى و مجسمه تمام نماى اخلاق نبى معظم ، از امروز به فرمان پروردگار عالمیان و به ابلاغ رسولش ، به مقام والاى امامت و جانشینى پیامبر خدا مى رسد، و منبر و محراب پیغمبر بدو تفویض مى گردد. آرى او شایسته ترین انسانى است که سزاوار است بر کرسى جانشینى نبى اکرم جاى گیرد و بر مسند رهبرى مسلمانان تکیه زند.
على (ع ) به پیشوایى اسلام برگزیده شد، چه مژده اى بزرگ ! و چه انتخابى شایسته !
با فرود آمدن پیامبر اکرم از منبر، هلهله شادى از میان انبوه مردم برخاست و اشک شوق از دیدگان اصحاب او و دوستداران اسلام جارى گشت ، احساسات گرم و پر شورى که صد و بیست هزار مسلمان ، بلکه بیشتر، نسبت به على (ع ) ابراز مى داشتند و فریادهاى شعفى که به آسمان بلند مى گشت ، شکوه و ابهت بیمانندى به این اجتماع وسیع مى بخشید.
على آن بزرگ پیشواى پرهیزگاران در حالتى که پشت سر پیغمبر به آهستگى گام بر مى داشت ، از میان افرادى که او را احاطه کرده بودند به طرف سراپرده اى که برایش ساخته بودند و محل بستن پیمان و اجراى مراسم بیعت بود، پیش مى رفت .
در این هنگام دسته دسته مردم به حضورش مى رسیدند و دست مردانه او را به عنوان پیشوایى خویش مى فشردند. رؤ ساى قبایل ، سران عشایر و طوایف و بزرگان مهاجر و انصار به خدمتش مى رسیدند و رهبریش را تهنیت و تبریک مى گفتند: از میان این جمع بسیار، کسانى از همه بیشتر از امامتش ‍ اظهار خوشوقتى مى کردند. از اینان ابوبکر بن ابى قحافه ، طلحه ، زبیر و عمر بن خطاب را مى توان اسم برد. مخصوصا ابوبکر و عمر، به وى چنین اظهار مى کردند:
به به اى پسر ابوطالب ! تهنیت باد تو را که مولاى ما و مولاى هر مرد و زن مؤ من شدى .
ابن عباس که از قبیله بنى هاشم و از بزرگان اصحاب بود، گفت :
به خدا قسم این پیمان در گردن مردم ثابت شد.
حسان ، شاعر معروف پیغمبر مى گفت : اى بزرگان قریش ! من پس از بیعت در حضور پیغمبر گواهى مى دهم که ولایت و امامت على ثابت شد. آنگاه به عرض پیغمبر رسانید که اجازه دهید اشعارى درباره على بگویم و شما بشنوید. با کسب اجازه از پیغمبر قصیده شیوایى همان هنگام به مبارکى آن روز فرخنده سروده در برابر جمع خواند و در آن گفت :
پیامبر مسلمانان ، در روز غدیر با آواز رسا آنان را فراخواند. و شگفتا! چگونه گفتارش را به گوش همگان رسانید. همانا فرشته وحى به امر خداوند بر او نازل شد که تو در پناه آفریدگارى . از دشمنان مترس و امر ولایت را که خدا بر تو نازل کرده است ابلاغ کن .
او در کنار برکه (غدیر) به پا ایستاد و دست على را گرفت و بلند کرد و به آوازى بلند، از مردم پرسید:
سرپرست شما، و سزاوارتر از شما به شما کیست ؟ و پیشوا و راهنمایتان چه کسى است ؟
در آنجا همه بدون هیچ گونه ابهامى گفتند: خداى تو مولاى ماست ، و تو پیغمبر و رهبر ما هستى و هرگز کسى نسبت به تو عصیان نخواهد ورزید و از گفته امروز تو سرباز نخواهد زد.
آن گاه به على خطاب کرد و گفت : برخیز و در برابر مردم بایست . چون همانا دوست دارم و خوشنودم که تو بعد از من امام و رهبر باشى . پس هر کس من مولاى اویم همانا این على مولا و ولى اوست ، و شما اى مسلمانان ! نسبت به على یارانى وفادار و صادق باشید و از سر صدق و دوستى او را یارى کنید!
و در آنجا دعا کرد که : خداوندا! دوست على را دوست بدار و با آن کس که با على دشمنى کند دشمن باش !
پروردگارا! یاران على را کمک کن ؛ آن کسانى که یارى مى کنند پیشواى رستگارى و هدایت را؛ همو را که چون ماه شب چهارده با تابش فروغ خود تاریکیهاى جهل و گمراهى را مى زداید و شاهراه مستقیم را با پرتو جمال خویش روشن می کند.

اهمیت غدیر در تاریخ 

دانشمند بزرگ و محقق ، نویسنده (الغدیر)، در ابتداى نخستین جلد کتاب جهانى خود، بحثى علمى و جالب زیر عنوان (اهمیت غدیر در تاریخ ) مطرح کرده است که ما خلاصه آن را با بیانى ساده و توضیحى کوتاه در اینجا مى آوریم :
(در نظر خردمندان ، ارج و شرف دو چیز وابسته به نتیجه آن است و به اندازه ثمره اى است که مى بخشد. بنابراین در دامنه پهناور تاریخ و موضوعات آن ، مهمترین مطلبى که با توجه به نتیجه اش ، داراى موقعیت شایانى است ، آن بخشهایى است که پیدایش ادیان را نشان مى دهد و مذاهب بر آنها پایه گذارى شده است و سرچشمه عقاید ملتها و جمعیتهایى قرار گرفته است .

از این رو، این بخش از تاریخ – که مبدا پیدایش اعتقادات و مقدسات ملتهاست – به ابدیت راه جسته است و هیچ گاه تاریخ جهان آن را فراموش نمى کند و با جاودانى و همیشگى در سراسر دوران آینده تاریخ توام است .
به این ملاحظه است که مى بینیم دانشمندان بزرگ و امین تاریخ ، در ضبط و صحیح نگاشتن مبادى تاریخ ادیان و آغاز مذاهب ، به خود رنجهاى فراوان مى دهند و در این راه کوشش بسیار مى کنند. سپس به گزارش موجبات نشر تعالیم آنها پرداخته خصوصیاتش را با دقت تمام مى نگارند. و اگر مورخ ، این موضوع را اهمیت ندهد در تاریخ خود رخنه اى التیام ناپذیر ایجاد کرده و مطالبى ناقص و بى ارج نوشته است و خواننده کتاب خود را گمراه کرده است .

چون خواننده نمى تواند از این نوشته بفهمد که ابتداى آن دین چه بوده و دورانش چگونه سپرى شده و در مراحل بعدى به کجا گراییده است ).
توضیح : اگر در نوشتن تاریخ ، شرح حال پادشاهان ، شاعران ، هنرمندان و مخترعان ضرورى است ، و بحث و تحقیق درباره منشا علوم و محیط تربیتى متفکران و امثال اینها بسیار جالب و مفید است ، پس چگونه مى توان نسبت به تاریخ دین و مذهبى که ملتهاى زنده اى به آن اعتقاد دارند سهل انگارى کرد؟ مخصوصا در مورد دینى که پیروانش سنن و آداب آن را هر روز از صمیم قلب برگزار مى کنند و در تشکیل مراسم ملى و رسمى خود نیز مدخلیت مى دهند و هماره با سازمان فکرى و روحى آنان آمیخته بوده و هست .
سپس مؤ لف عالیقدر چنین مى نویسد:
داستان غدیر از با اهمیت ترین موضوعات این بخش از تاریخ است . زیرا مذهب آن ملتها و طوایفى که آل رسول را پیروى کردند بر این واقعه – و بسیارى از دلیلهاى محکم دیگر – پایه گذارى شده است . و آنان که پیروى خاندان رسول کردند، تعدادشان به میلیونها نفر مى رسد، که از نظر کیفیت همیشه پیشرو کاران دانش و عظمت و فرهنگ بوده اند و همواره در میانشان حکیمان و عالمان ، زبدگان جهان انسانیت ، نابغه هایى در علوم و فنون مختلف ، مصلحان و رهبران ، پادشاهان و سیاستمداران وجود داشته اند. و هم آنان داراى ادبیاتى سرشار، و فضل و دانشى فراوان بوده و کتابهایى گرانبها و نیکو در هر فن نگاشته اند.
روى این حساب ، نویسنده تاریخ از هر ملت و مذهبى که باشد، نمى تواند در بیان پیدایش و مبداء این ملت کوتاهى کند. به ویژه در مورد داستان سراسر اهمیت غدیر که صحنه حساسى از صحنه هاى نزول وحى و قیام تبلیغى بانى اسلام بوده است .
اگر مورخى از روى تعصب جاهلانه ، از بیان این داستان و حقایق وابسته به آن چشم بپوشد، نسبت به دین اسلام و نبى بزرگوار آن خیانتى بزرگ کرده و هم در صفحات تاریخ خود، جنایتى مرتکب شده که جبران ناپذیر است . زیرا حدیث غدیر و آنچه که پیامبر گرامى ما در آن روز فرخنده و با شکوه ابلاغ کرده و صحنه تبلیغیى را که برگزار نموده است . وظیفه اى بوده که به ماءموریت وحى انجام شده است .

و هیچ کس تردید ندارد که (روز غدیر) در تاریخ اسلام موجى افکنده است که هیچ گاه از ارتعاشات آن کاسته نمى شود.
از اینجا که مى بینیم مورخین ، نظر به حفظ حقایق تاریخ و ضبط حوادث بزرگ به بررسى درباره حدیث غدیر و جمع آورى مآخذش همت گماشته اند، همین عظمت که براى آن در علم تاریخ دیده مى شود، در علم حدیث نیز وجود دارد. چون محدثین به هر طرف مى نگرند احادیث صحیح فراوانى در مورد داستان غدیر مى بینند که این افتخار را براى ولى امر دین ، على (ع ) ثابت مى کند؛ احادیثى که با فروغ خیره کننده اى در همه ادوار اسلامى به چشم مى خورد، و مردم هر عصرى ، آن را از گذشتگان خود یاد گرفته اند، تا برسد به اصحاب که از خود پیغمبر اکرم (ص ) شنیدند و فراگرفتند.
بنابراین اگر حدیث دانى از چنین حدیثى غفلت ورزد، حق امت را پایمال و به مسلمانان ظلم کرده و آنان را از عنایت و احسانى که پیغمبر رحمت کرد و بهره وافرى که از خیرخواهى و صلاح اندیشى وسیعش بخشید، محروم داشته و رهنمایى امت را به شایسته ترین راه ، کتمان کرده است .
همین طور مفسران نیز آیاتى پیش چشمشان است که در این موضوع نازل گشته است ، و بر مفسر است که مورد نزول آیه و تفسیر آن را بنگارد و به حدیث غدیر اشاره کند؛ تا زحماتش بى اثر و کوشش او ناقص ‍ نماند.
عقایدشناسان اهل تسنن نیز از ذکر حدیث غدیر گزیرى نداشتند و به عنوان نقل دلیل شیعیان آن را نگاشته اند، تا جایى که فرهنگ نویسان نیز هنگامى که به واژه هایى مانند: غدیر، خم ، ولى ، مولى رسیده اند، به حدیث غدیر اشاره کرده اند.
پس به طور کلى دانشمندان مطلع و بى غرض اهل تسنن ، از مورخان و محدثان و مفسران و عقایدشناسان ، این واقعه را با مدارک و سندهاى فراوانى در کتابهاى خود آورده اند؛ که اینک به عنوان نمونه به نام صد تن از آنها ذکر شده است ببینند و اطلاع عمیق ترى از شخصیت علمى آنان به دست آورند، به کتاب (الغدیر) مراجعه کنند.

اینک مورخان

 

وفات در کتاب
حافظ(۵)بلاذرى
حافظ طبرى
حافظ ابن زولاق مصرى
حافظ خطیب بغدادى
حافظ ابن عبدالبرقرطبى
ابوالفتح شهرستانى
حافظ ابن عساکر دمشقى
یاقوت حموى
حافظ ابوالحسن ، ابن اثیر
ابن خلکان
ابن الوردى شافعى
حافظ ابن کثیر شامى
ابن خلدون اشبیلى
حافظ ابن حجر عسقلانى
نورالدین سمهودى
ابوالعباس قرمانى دمشقى
نورالدین حلبى
ابوالعرفان صبان شافعى مصرى
زینى دحلان مکى
شیخ یوسف نبهانى
۲۷۹(۶)
۳۱۰
۳۸۷
۴۶۳
۴۶۳
۵۴۸
۵۷۱
۶۲۶
۶۳۰
۶۸۱
۷۴۹
۷۷۴
۸۰۸
۸۵۲
۹۱۱
۱۰۱۹
۱۰۴۴
۱۲۰۶
۱۳۰۴
معاصر
انساب الاشراف
الولایه فى طرق حدیث الغدیر
تاریخ ابن زولاق
تاریخ بغداد
استیعاب
ملل و نحل
تاریخ کبیر
معجم الادباء و معجم البلدان
اسدالغایه
وفیات الاعیان
تتمه المختصر
البدایه و النهایه
مقدمه تاریخ
الاصابه و تهذیب التهذیب
جواهر العقدین
اخبارالدول
السیره الحلبیه
اسعاف الراغبین
الفتوحات الاسلامیه
الشرف المؤ بد

محدثان

نام وفات در کتاب
محمد بن مسلم زهرى
حافظ ابوهشام ضبى
یحیى بن سعید تیمى
حافظ عبدالملک عرزمى
حافظ ابوعروه ازدى
حافظ شعبه بن حجاج واسطى
حافظ ابویوسف سبیعى
حافظ ابوسلمه بصرى
حافظ ابوعبدالرحمن مصرى
حافظ ابوهشام خارفى
حافظ ابواحمد زبیرى
حافظ ابوزکریاى قرشى
محمد بن ادریس شافعى
حافظ ابوعمرو فزارى
حافظ عبدالرزاق صنعانى
حافظ ابومحمد انماطى
احمد حنبل شیبانى
حافظ بخارى (صاحب صحیح )
حافظ ابن ماجه قزوینى
حافظ ترمذى (صاحب صحیح )
حافظ نسایى
حافظ ابویعلى موصلى
حافظ ابوالقاسم بغوى
ابوبشر دولایى
حافظ ابوجعفر طحاوى
حافظ ابوالقاسم طبرانى
حافظ ابن بطه عکبرى
حافظ ابوبکر احمد فارسى
حافظ ابوبکر بیهقى
ابن مغازلى شافعى
حافظ ابوسعد سمعانى (صاحب کتاب الانساب )
حافظ ضیاءالدین مقدسى
حافظ گنجى شافعى
حافظ نووى شافعى
حافظ محب الدین طبرى
شیخ ‌الاسلام حموئى
حافظ ابوالحجاج شافعى
حافظ جمال الدین زرندى
ابن شهاب همدانى
حافظ ابوالحسن هیثمى
ابوعبدالله وشتانى مالکى
قاضى بدرالدین عینى حنفى
ابوعبدالله سنوسى
حافظ ابوالعباس قسطلانى
متقى هندى
جمال الدین شیرازى
قارى هروى
زین الدین مناوى
شهاب الدین خفاجى حنفى
برهان الدین مصرى
ابن حمزه حرانى
ابوعبدالله زرقانى مصرى
شیخ محمد بیروتى شافعى
حافظ ناصرالسنه شهاب الدین
۱۲۴
۱۳۳
۱۴۵
۱۴۵
۱۵۴ یا ۱۵۳
۱۶۰
۱۶۲
۱۶۷
۱۷۴
۱۹۹
۲۰۳
۲۰۳
۲۰۴
۲۰۶
۲۱۱
۲۱۷
۲۴۱
۲۵۶
۲۷۳
۲۷۹
۳۰۳
۳۰۷
۳۱۷
۳۲۰
۳۲۱
۳۶۰
۳۸۷
۴۰۷ یا ۴۱۱
۴۵۸
۴۸۳
۵۶۲ یا ۵۶۳
۶۴۳
۶۵۸
۶۷۶
۶۹۴
۷۲۲
۷۴۲
۷۵۰
۷۸۶
۸۰۷
۸۲۷ یا ۸۲۸
۸۵۵
۸۹۵
۹۲۶
۹۷۵
۱۰۰۰
۱۰۱۴
۱۰۳۱
۱۰۶۹
۱۱۰۶
۱۱۲۰
۱۱۲۲
۱۲۷۶
معاصر
اسدالغابه ابن اثیر
مسند احمد حنبل
زین الفتى ، حافظ عاصمى
مسند احمد حنبل
البدایه و النهایه ، ابن کثیر
البدایه و النهایه ، ابن کثیر
کفایه الطالب
مسند احمد حنبل
البدایه و النهایه
مسند احمد حنبل
مسند احمد حنبل
البدایه و النهایه
النهایه ، ابن اثیر
مسند احمد حنبل
البدایه و النهایه
الکشف و البیان ، ثعلبى
مسند و مناقب
تاریخ بخارى ج ۱ بخش ۱ص ۳۷۵
سنن ابن ماجه (از صحاح ششگانه )
صحیح (از صحاح ششگانه )
خصایص و سنن (از صحاح ششگانه )
المسندالکبیر
معجم الحدیث
الکنى و الاسماء
مشکل الاثار
المعجم الکبیر
الابانه
ما نزل من القرآن فى امیرالمؤمنین
سنن الکبرى
مناقب
فضایل الصحابه
الفصول المختاره
کفایه الطالب
ریاض الصالحین و تهذیب الاسماء و اللغات
الریاض النضره و ذخایر العقبى
فرائد السمطین
تحفه الاشراف
نظم دررالسمطین
موده القربى
مجمع الزوائد و منبع الفوائد
شرح صحیح مسلم
عمده القارى شرح صحیح بخارى
شرح صحیح مسلم
المواهب اللدنیه
کنزالعمال
الاربعین فى مناقب امیرالمؤ منین
المرقاه
فیض القدیر
نسیم الریاض
فتوحات وهبیه
البیان و التعریف
شرح مواهب
اسنى المطالب
تشنیف الاذان

مفسران ، عقایدشناسان و سایر دانشمندان

نام وفات در کتاب
قاضى ابوبکر باقلانى
ابواسحاق ثعلبى
ابوالحسن واحدى
ابن سعدون قرطبى
فخررازى
قاضى بیضاوى
سعیدالدین فرغانى
قاضى عبدالرحمن ایجى
سعدالدین تفتازانى
قاضى نجم الدین ابن عجلون
علاء الدین قوشچى
شربینى قاهرى
عبدالحق دهلوى
حامد عمادى دمشقى
عبدالعزیز دهلوى
قاضى محمد شوکانى
مولوى محمد سالم دهلوى
شیخ محمد عبده مصرى
آلوسى بغدادى
استاد احمد زکى مصرى
دکتر احمد نسیم مصرى
دکتر احمد فرید رفاعى
استاد رافعى مصرى
استاد محمد شاکر نابلسى
استاد عبدالفتاح عبدالمقصود
دکتر صفا خلوصى
۴۰۳
۴۲۷ یا ۴۳۷
۴۶۸
۵۶۷
۶۰۶
۶۸۵
۷۰۰
۷۵۶
۷۹۲ یا ۷۹۳
۸۷۶
۸۷۹
۹۷۷
۱۰۵۲
۱۱۷۱
۱۱۷۶
۱۲۵۰
سده ۱۳
۱۳۲۳
۱۳۲۴
۱۳۵۳
۱۳۵۶
۱۳۷۶
معاصر
معاصر
۱۴۱۴
معاصر
التمهید
الکشف و البیان (تفسیر)
اسباب النزول
تفسیر کبیر قرطبى
مفاتیح الغیب – تفسیر
طوالح الانوار
شرح قصیده تائیه ابن فارض
مواقف
شرح المقاصد
بدیع المعانى
شرح تجرید خواجه نصیر طوسى
السراج المنیر (تفسیر)
لمعات
الصلاه الفاخره
ازاله الفاخره
فتح القدیر (تفسیر)
اصول الایمان
المنار – (تفسیر)
نثر اللالى
تعلیقات اغانى
تعلیقات دیوان مهیار
تعلیقات معجم الادباء
شرح هاشمیات کمیت
شرح هاشمیات کمیت
تفریظ (الغدیر)
تفریظ (الغدیر)

 

 

این بود نام مختصرى از دانشمندان اهل تسنن که حدیث غدیر را ذکر کرده اند. ولى تمام آنان که غدیر را در کتاب خود نوشته و ثابت دانسته اند، بیشتر از ۳۶۰ نفرند، (۷) که از بزرگان و محققان مذاهب اهل تسنند. و در بزرگ نامه (الغدیر) نامشان با شرح حالى که از کتابهاى اهل تسنن اقتباس ‍ شده ، درج است ما براى رعایت اختصار، از ذکر نام همه آنان خوددارى کردیم .
غدیر در کتاب خدا 
قرآن و خاندان نبوت  
در سراسر قرآن کریم ، آیات بسیارى – و گاه سوره اى – وجود دارد که درباره امیرالمؤ منین ابوالحسن على بن ابیطالب (ع ) نازل شده است و دانشمندان تفسیر، از شیعه و سنى ، در تفسیرهاى خود با ذکر مدرک بیان کرده اند. این آیات ، بعضى مربوط به خود آن حضرت و پاره اى مربوط به خاندان نبى اکرم (ص ) است ، که وى بزرگ و سرور آنان مى باشد. این گونه آیات بسیار است ، که اگر بخواهیم تنها به نام بردن آنها هم اکتفا کنیم ، باز سخن به درازا خواهد کشید. از این رو سه مورد را با شرح مختصرى ذکر مى کنیم و سپس ‍ به بیان آیات غدیر که مقصود اصلى این فصل است مى پردازیم .
آیه ولایت
( انما ولیکم الله و رسوله والذین آمنوا، الذین یقیمون الصلاه و یؤ تون الزکوه و هم راکعون )
– همانا جز این نیست که ولى امر شما خداوند است و رسول او، و کسانى که گرویدند و نماز مى گزارند و زکات (صدقه ) مى دهند، در حالتى که در رکوع باشند.(۸)
این آیه به نقل ۶۶ نفر از مفسران و فقیهان بزرگ اهل تسنن ، درباره على (ع ) نازل گشته است ، و حتى دانشمندان سنى ، اشعارى را که (حسان بن ثابت ) در این موقع در ستایش امام سروده و این موضوع را به روشنى تشریح کرده است ، نگاشته اند. (۹)
این آیه ، صرف نظر از اصل خلقت و نزول آن درباره امیرالمؤ منین ، بر امامت و ولایت او پس از نبى اکرم دلالت مى کند؛ آن هم ولایت و سرپرستیى که در ردیف ولایت خداوندى و ولایت رسول اکرم است ، مخصوصا با این اسلوب ادبى محکم و جمله بندى مؤ کد و بلیغ ، و صراحت تمام و آغاز کردن آیه به (انما) که انحصار را مى رساند. و از اینجاست که امامت بلافصل و خلافت او، در متن کتاب آسمانى ما به خوبى دیده مى شود.
سوره (هل اتى )
این سوره نیز به نقل ۳۴ دانشمند و مفسر از اهل تسنن ، درباره خاندان نبى گرامى نازل شده که سه شب پیاپى ایثار کردند و غذاى افطار خویش را به مسکین و یتیم و اسیر دادند. (۱۰) این فضیلت به قدرى اشتهار یافت که شعراى تازى ، قصیده ها و اشعار بسیارى ، از جمله این مصرع لطیف ( وفى غیرهم هل اءتى هل اءتى ؟ ) را سرودند. و شافعى گفت :
( انا عبد لفتى # انزل فیه هل اءتى )
– من بنده جوانمردى هستم که سوره هل اتى در باره اش شده است .
نامگذارى شیعه 
در میان آیاتى که در مدح على (ع ) نازل گشته است ، این آیه :
( ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات اولئک هم خیر البریه . )
– همانا کسانى که گرویدند، و کردار شایسته انجام دادند، خود بهترین آفریدگان هستند.
و حدیث پیغمبر اکرم (ص ) درباره آن ، که در کتابهاى تفسیر و تاریخ اسلامى مذکور است ، بسیار جلب نظر مى کند. چون علماى اهل تسنن در شاءن نزول آن ، از جابر بن عبدالله انصارى ، صحابى جلیل ، روایت کرده اند که مى گفت :
در حضور پیغمبر بودیم که على بن ابیطالب رسید. پیغمبر فرمود: برادرم بر شما وارد شد. آنگاه دست به کعبه زد و فرمود:
(به خدایى که جانم در دست اوست : ( ان هذا وشیعته هم الفائزون یوم القیامه ) : همانا فقط این مرد و شیعیانش در روز پاداش رستگارند. او نخستین کسى است که به من گرویده و از همه شما در پیمان خدا پایدارتر و در امر خدا استوارتر است ، و نسبت به مردم عادلتر و در تقسیم ، مساوات جوتر، و مزیتش پیش خداوند از همگان افزونتر است .)
آنگاه آیه مذکور نازل گشت .(۱۱)
نیز روایت کرده اند که هنگام فرود آمدن این آیه ، پیامبر بزرگ فرمود:
( انت یا على وشیعتک . )
– این کسان که گرویدند، و کردار شایسته انجام دادند، و بهترین آفریدگانند، تو و شیعیانت هستید.(۱۲)
محدثان و مفسران اهل تسنن که این حدیث را در بیان نزول آیه مذکور نقل کرده اند، نامها و کتابهایشان در (الغدیر) یاد شده است . براى اطلاع بیشتر به آن کتاب ، و کتاب (اصل الشیعه و اصولها) (۱۳) و کتاب (اعیان الشیعه ) (۱۴) و کتاب (المراجعات ) (۱۵) مراجعه کرد.
نتیجه 
شیعه (پیروان على ) را خود پیامبر اکرم و بانى اعظم اسلام ، به این اسم نامیده است . و حتى مدتها پیش از صحنه فروزان غدیر، شیعه وجود داشته ، و در زمان حیات پیغمبر به این نام خوانده مى شده اند. و تا آنجا مورد لطف خاص وى بوده اند که نتیجه اصلى و منظور نهایى دین را – که رستگارى در جهان جاوید و روز پاداش است – بدانان منحصر کرده است . و از اینجا به تاریخ پیشینیان شیعه و نامگذارى آنان کاملا آگاه مى شویم ، و هم به غرض ‍ ورزى برخى از نویسندگان و بى اطلاعى برخى دیگر پى مى بریم ، که این حقایق را درست مطرح نکرده اند.
تذکر اخلاقى
شیعیان على که رستگارى و سعادت ، ویژه آنان خواهد بود، همان کسانى هستند که پس از ایمان به خدا، جز به کردار نیک و اعمال شایسته ، مبادرت نورزند و امیرالمؤ منین – آن نمونه عالى تربیت اسلامى و پیشواى مقدس ‍ انسانى – و گفتار و کردارش را سرمشق خود قرار دهند.
آیات غدیر 
پس از این مقدمه مى گوییم : مقصود از این فصل ، اشاره به آیاتى است که پیرامون (واقعه غدیر) نازل گشته و این حدیث و داستانش را به متن کتاب آسمانى مسلمین پیوسته است . در این مورد، نویسنده بزرگ ، مؤ لف (الغدیر) مى نویسد:
پروردگار را به مشهور ساختن این حدیث ، توجهى خاص بوده است که همیشه بر سر زبانها باشد و هماره راویان ، آن را بازگو کنند؛ تا اینکه براى اثبات حقانیت بزرگ نگهبان دانش ، امام و پیشواى ما (على ) حجتى استوار باشد، بدین جهت ، پیامبر را هنگامى که توده هاى انبوه گردش ‍ ازدحام داشتند، با امرى مؤ کد، به تبلیغ وادار کرد. او هم در همان حال که جمعیتهاى فراوان مردم شهرهاى مختلف ، دورش را گرفته بودند، این دعوت اکید را اجابت کرد. جلوافتادگان را بازگردانید و عقب ماندگان را نگاه داشت و آوازش را به گوش همگان رسانید. و فرمود که گفتارش را حاضران به مردمى که غایبند ابلاغ کنند، تا جمعیتى که از صد هزار نفر افزون بودند، همه راوى و ناقل این حدیث باشند.
خداوند سبحان به اینها همه اکتفا نکرد و باز آیات کریمه اى در این باره فرو فرستاد، که صبح و شام با گذشت شب و روز، خوانده مى شود؛ تا در نتیجه ، مسلمانان همیشه این واقعه را در خاطر داشته به یاد سپارند و راه کمال و رستگارى خود را بیابند و پیشوایى را بشناسند که واجب است تعلیمات دینشان را از او فراگیرند.
پیامبر بزرگ ما نیز همین توجه و عنایت را به حدیث غدیر داشت که تصمیم خود را براى سفر حج وداع به همه مسلمین اطلاع داد و مردم را به این سفر کوچ داد؛ تا مسلمانان دسته دسته به او پیوستند. چون او مى دانست که در پایان این مسافرت ، حادثه بزرگى به وقوع خواهد پیوست که با آن ، کاخى بلند دین برپا مى شود و بناى عالى اسلام سر بر مى کشد و امتش به وسیله آن بر سایر امتها سیادت خواهد یافت و دولت قرآن خاور و باختر جهان را خواهد گرفت …) اگر مسلمانان ، مصلحت عالى خود را تشخیص مى دادند و راه رستگارى را مى دیدند!
به همین منظور اساسى بود که پیشوایان دین نیز این داستان را یاد مى کردند و براى امامت نیاى خود بدان استدلال مى جستند. چنانکه خود امیرالمؤ منین در دوران زندگانیش همواره به این حدیث ، احتجاج (۱۶) مى کرد و در اجتماعات و انجمنها، از اصحاب رسول اکرم که در حجه الوداع حضور داشتند و آن را شنیده بودند، مى خواست که بازگویند و گواهى دهند. ائمه طاهرین نیز پیروان خود را به عید گرفتن (روز غدیر) و اجتماع و تبریک و تهنیت گفتن امر مى کردند. اینها همه براى این بود که داستان غدیر، به رغم گذشت زمان و تطاول روزگار، همیشه با طراوت و شاداب بماند و تازگى این واقعه بزرگ ، پیوسته تجدید گردد.
و در روز غدیر، برابر تربت پاک علوى ، شیعیان را اجتماع باشکوهى است که رجال قبایل ، شخصیتهاى مشهور، و عموم مردم از کوچک و بزرگ از دور و نزدیک ، در آن شرکت مى کنند؛ تا با ثنا و ستایش ، نام این روز عزیز و این یادگار مقدس را بلند کنند. و در این روز، زیارت مفصلى را که از پیشوایانشان نقل شده و در آن ، شماره امامان و دلیلهاى محکم امامتشان از قرآن و حدیث نبوى بیان شده است و هم متضمن روایت غدیر است ، مى خوانند.
اینجاست که هزاران فرد مسلمان را مى بینید که غرق در ابتهاج و سرور از این فیض معنوى داستان را مى گویند و صداى خود را به بیان حقایق آن بلند کرده بر نعمت ولایت و هدایت به صراط مستقیم ، خداى را سپاسگزارند. و خود، حدیث را نقل کرده اعتقادشان را بدان وابسته مى دانند. کسانى هم که به حضور در آن ساحت مقدس موفق نمى شوند، از دور، این سنت مذهبى را انجام مى دهند و به عبادات و کار نیک مى پردازند. پس بیشتر از یک سوم مردم جهان اسلام ، حدیث غدیر را شعار خود دانسته از این گفته پیغمبر، حقیقت دین را مى جویند و آن را وسیله تقرب به خداوند قرار مى دهند…(۱۷)
باز صاحب (الغدیر) در بحثى تحت عنوان (غدیر در کتاب عزیز) (۱۸) مى گوید:
ما در پیش به این حقیقت اشاره کردیم که خداوند پاک ، خواست این حدیث همواره تازه و نوین بماند و پیاپى رسیدن شب و روز، آن را کهنه نکند و دستخوش گذشت روزگار نگردد؛ از این رو آیاتى درخشان و واضح در اطراف آن نازل کرد که امت اسلام هر صبحگاه و شامگاه آنها را مى خوانند. گویى خداوند در هر بار که یکى از این آیات تلاوت مى شود، نظر خواننده را جلب مى کند و در روان او نقشى مى گذارد و آنچه واجب است که وى درباره خلافت کبراى الاهى بدان ایمان داشته باشد، در گوشش فرا مى خواند. آیه زیر، از این آیات است :
آیه تبلیغ 
( یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس . ) (۱۹)
نزول این آیه در طلیعه صحنه غدیر و امر خداوند به پیغمبر را – مبنى بر تعیین پیشواى امت – ۳۰ نفر از دانشمندان و مفسران اهل تسنن نوشته اند؛ که نام خود و کتابشان در (الغدیر) درج است ، (۲۰) و از حافظ ابوجعفر طبرى شروع شده به شیخ محمد عبده مصرى منتهى مى گردند. و نیز حافظ طبرى حدیثى مفصل از زید بن ارقم صحابى ، در ذیل این آیه روایت کرده است . از آن جمله مى گوید: پیغمبر فرمود:
هرگز براى شما جز این کس که دستش را گرفته ام و بازویش را فرا داشته ام ، دیگرى قرآن را تفسیر نمى کند. او معلم و آموزنده شماست . هر کس من مولاى اویم على مولاى اوست ، لزوم دوستى و موالات او از طرف خداوند – عزوجل – بر من نازل شده است . آگاه باشید! همانا من ادا نمودم و تبلیغ کردم . بدانید! من شنواندم و واضح ساختم . بعد از من براى احدى جز او عنوان (امیرالمؤ منین ) روا و سزاوار نیست . (سپس افزود) اى مردم ! این برادر و وصى و فراگیرنده علم من است و در میان آنان که به من ایمان آورده اند، جانشین من براى تفسیر کتاب پروردگار است …) (آنگاه پس از بیاناتى فرمود) (اى مردمان ! به خدا و رسول خدا و نورى (۲۱) که با او فرستاده است بگروید و ایمان بیاورید… آن نور خداوندى با من است و بعد با على و سپس با اولاد او خواهد بود تا قائم مهدى – علیه السلام -…(۲۲)
آیه اکمال دین 
( الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دینا ) (۲۳)
این آیه چنانکه در پیش اشاره شد، پس از تعیین و نصب امیرمؤ منان به مقام امامت ، و تمام شدن خطبه غدیر نازل گشته است . و در روایت حافظ طبرى است که پیغمبر فرمود: (پروردگارا! تو این آیه را هنگام آشکار ساختن مقام على نازل کردى ؛ که به امامت او دین را کامل ساختى . هرکس به امامت او و اولاد من از صلب او ایمان نیاورد، کردارش تباه مى شود و در آتش مخلد مى ماند.) و در روایت حافظ ابونعیم اصفهانى است که پیغمبر پس از نزول آن فرمود: (الله اکبر! از کامل ساختن دین ، و تمام کردن نعمت ، و خوشنودى خدا به رسالت من و امامت على پس از من .)
متجاوز از ۱۵ نفر از دانشمندان و مفسران اهل تسنن ، نزول این آیه را در غدیر، و نیز حدیث مذکور را نوشته اند؛ که اسامى و گفتار آنان در صفحات ۲۳۰ تا ۲۳۸ جلد اول (الغدیر) گرد آمده است .
سوره معارج 
( سال سائل بعذاب واقع # للکافرین لیس له دافع # من الله ذى المعارج (۲۴) )
– پرسش کننده اى از عذابى که واقع گشت پرسش کرد. کافران را از آن بازدارنده اى نیست . از طرف خداوندى است که مالک آسمانها و عوالم برین است .
به روایت ۳۰ نفر از علماى اهل تسنن ، این سه آیه نیز پیامبران واقعه غدیر نازل شده است . (۲۵) ما به ملاحظه اختصار، از ذکر آنان خوددارى مى کنیم . در این مورد مؤ لف گرامى (الغدیر) تحقیقات علمى ، تفسیرى و لغوى پرارزشى کرده که در صفحات ۲۴۷ تا ۲۶۶ کتابش ثبت است .
عید غدیر 
از امورى که در جاودان ماندن و انتشار داستان غدیر اثر داشته و آن را ثابت و محرز ساخته آن است که از نخستین سال پیدایش واقعه غدیر، این روز را عید مى گرفتند و جشنها بر پا کرده در آن روز به خوشى و شادمانى به یکدیگر تبریک مى گفتند؛ به دیدن هم ، به ویژه به دیدن سادات و علما مى رفتند؛ نیز به دعا و زیارت و کارهاى نیک و دلجویى مستمندان و دستگیرى ناتوانان و اطعام بینوایان مى پرداختند؛ و بر خویشتن و خانواده شان وسعت بیشترى داده جامه هاى نو مى پوشیدند.
پس هرگاه توده هاى متدین ، در روزى مخصوص ، با شوقى فراوان ، بدین کارها اشتغال ورزند، طبعا اشخاص دیگر در صدد پرسش برمى آیند که علت و سبب چیست و این روز را چه خصوصیت و امتیازى است ؟ بدیهى است گفتگوها و مذاکراتى که در این گونه اوقات در انجمنها و اجتماعات پیش مى آید و سخنرانیهایى که مى شود و خطبه ها و اشعار و قصایدى که در مساجد و مجالس مذهبى خوانده مى گردد، انسان را به علت پیدایش این عید و چگونگى مراسم آن رهنمایى مى کند.
صفحات تاریخ اسلام را که بنگرم ، شواهد بسیارى از احادیث نبوى و روایات رهبران دینى و آثار سخنوران برجسته و دانشمندان بزرگ و شعراى معروف مى بینیم که هر کدام خود دلیل زنده اى است که روز (غدیر) از اعیاد بزرگ اسلامى است .
پس با گذشت زمان و سپرى شدن قرنها و دوره ها، هر سال این عید سعید، داستان خود را تازه تر جلوه گر مى سازد و توجه جهانیان را به واقعه مهمى که در خود گنجانده دارد، جلب مى کند؛ و بدین وسیله این یادگار اسلام ، و سفارش و تاءکید صریح پیامبر عزیز بر امامت حضرت على ، و روشن ساختن وظیفه مسلمانان نسبت به او، از دستبرد فراموشى محفوظ مانده ، غبار گذشت زمان از چهره سترده مى گردد.
آنچه از سراسر این پیشامد و تجدید عید غدیر در هر سال براى ما آشکار مى شود، دو چیز است :
۱ – این عید، تنها به شیعیان اختصاص ندارد. نظرى اجمالى به تاریخ ، معلوم مى کند که در ادوار قبل ؛ تمام مسلمانان در برگزارى مراسم آن شرکت مى جستند؛ اگرچه ما شیعیان را علاقه ویژه اى به این عید و برپاداشتن هرچه باشکوهتر آن مى باشد.
ابوریحان بیرونى ، دانشمند ایرانى قرن پنجم (م : ۴۴۰ ق ) در کتاب (الاثار الباقیه ) (۲۶) غدیر را از عیدهایى شمرده است که همه مسلمانان آن را بر پا مى داشتند و جشن مى گرفتند.
ابن طلحه شافعى در کتاب (مطالب السؤ ول ) مى گوید:
روز غدیر خم را على در شعرش یاد کرده است ، و آن روز، عید است و یادگار تاریخى است . زیرا روزى است که پیغمبر(ص ) در آن ، آشکارا و صریح ، على را به مقام ارجمند امامت و پیشوایى بعد از خود معرفى کرد و با آن موقعیت رفیع ، او را بر دیگر مسلمانان فضیلت بخشید. (۲۷)
در کتابهاى تاریخ ، شواهد زیادى بر این موضوع ملاحظه مى شود که عید غدیر در بین همه مسلمانان جهان ، در خاور و باختر، مورد قبول و احترام بوده است . مصریان به آن توجه مى کردند و مسلمانان غرب و آسیاى صغیر و عراق و هندوستان نیز کاملا آن را به پا مى داشتند؛ و آن روزى بسیار مشهود بوده است که در آن به ویژه به عبادت و پرستش خداى توانا مى پرداختند و انجمنهاى سخنرانى و وعظ تشکیل مى دادند و شعرا ترانه ها مى سرودند.
دانشمندان معروفى از اهل تسنن ، در کتب خود روز غدیر را (عید) نامیده اند و به مناسبت ، ذکر کرده اند که در آن روز نبى اکرم ، على بن ابیطالب را در بیابان غدیر خم ، جانشین و وصى خود قرار داد و همه اصحاب و همراهان را امر کرد که به وى تبریک بگویند (۲۸) و چون تهنیت و تبریک گفتن ، از اعمال مخصوص عیدها و روزهاى شادمانى است ، تایید مى کند که روز غدیر عیدى است اسلامى که به دست بانى و مؤ سس عالیقدر اسلام پایه گذارى شده است و هیچ گاه اختصاص به شیعه ندارد.
اشتها روز غدیر، مخصوصا در میان ملتهاى عربى زبان به اندازه اى بوده است که در خلال آثار ادبى و اشعار شعراى آنان ، تشبیهات زیبایى که به شبهاى جشن عید غدیر شده است ملاحظه مى شود، و هم از زبان ترانه ، بهجت و فرحناکى روزهاى غدیر را با بیانى شیرین مى شنویم . (۲۹)
ابومنصور ثعالبى ، (۳۰) ادیب و دانشمند معروف ، در کتاب (ثمارالقلوب ) (۳۱) از (اضافه )هاى مشهور، یکى (لیله الغدیر) را (مانند لیله القدر، مثلا) نام برده است .
۲ – ابتداى پیدایش این روز فرخنده و اهمیت آن در اسلام از تاریخ هیجدهم ماه ذى حجه سال دهم هجرت است ؛ و چنانکه گذشت ، پیامبر اکرم در بازگشت از حجه الوداع ، در این روز، در دامنه بیابان غدیر، مقام جانشین خود را آشکار و به جمعیتهاى انبوهى که در آن سفر همراهش ‍ بودند ابلاغ کرد که وظیفه امر و نهى و رهبرى در امور دین و حفظ نظام دنیاى اسلام با على بن ابیطالب (ع ) است . از این رو این روز در تاریخ اسلام ، روزى بس درخشان گشت . زیرا در آن روز، با معین شدن سرپرست مسلمین بعد از رسول اکرم ، دین کامل شد و صراط مستقیم الاهى نمودار گردید و تابشگاه حقایق قرآن پدیدار گشت ؛ تا مسلمانان در پرتو مشعل هدایت به پیشرویهاى خود ادامه دهند و به پرتگاههاى جهل و انحطاط نیفتند و مقام علمى و عملى جانشینان حقیقى پیغمبر را شناخته از آنان حداکثر استفاده را بکنند.
پس کدام روز را از (غدیر) بزرگتر مى توانیم بدانیم ؟ با آنکه در این روز وظیفه بزرگ مسلمانان نسبت به بعد از درگذشت پیامبر عزیزشان واضح شد و نعمت هدایت از طرف خداوند به سر حد اتمام رسید، و در این باره چنانکه در پیش گفتیم آیاتى چند از جانب خداوند نازل گشت ؛ که از جمله این آیه کریمه است :
( الیوم اکملت لکم دینکم و اتمتت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دینا )
در تواریخ آورده اند که روزى یکى از مسیحیان به نام (طارق ابن شهاب ) در اجتماع مسلمانان در آمد و گفت :
اگر در کتاب ما این آیه – الیوم اکملت لکم دینکم …- وجود داشت ، که خداوند گفته بود: (دین شما را کامل کردم ) ما روز نزول آن را عید مى گرفتیم و بدین نوید شادمانى مى کردیم .(۳۲)
حدیث تهنیت  
پیشواى اسلام در آن روز، براى به آخر رساندن وظیفه گران خویش و اتمام حجت بر همگان و محکم کردن این پیمان دینى و مسلم قرار دادن امامت براى وصى خویش و رفع هر گونه ابهام ، به همه مردمى که در آن انجمن پرشکوه صحرایى حاضر بودند؛ بزرگان ، سران مهاجر و انصار، بانوان و سایر مسلمانان ، امر کرد که به حضور على (ع ) برسند و او را بر نائل شدن به مقام عالى امامت تبریک و تهنیت گویند. مسلمین اطاعت کرده به طرف مردى که قهرمان پیروزیها و مایه امید و نشاطشان بود، شتافتند. این مراسم به طول انجامید، تا جایى که نماز را (از جهت مقدار فاصله بین نمازها) قدرى تغییر دادند.(۳۳)
داستان تهنیت نیز همدوش اصل ماجراى غدیر اشتهار یافت ، و تهنیت ابوبکر و عمر را به حضرت على شصت نفر از دانشمندان بزرگ سنى روایت کردند، که تفصیل موضوع با نام آنان و اسامى کتب و مدارکشان در صفحات ۲۷۲-۲۸۳ جلد اول (الغدیر) مذکور است .
در این مورد طبرى مى گوید: پیغمبر در پایان خطابه خود فرمود: اى گروههاى مردم ! بگویید:
ما بر این سفارش و انتصاب با تو پیمان بستیم و از دل و جان پذیرفتیم و به زبان اقرار کردیم و دست بیعت دادیم و عهد مى کنیم که این امر به فرزندان و خانواده هاى خود ابلاغ کنیم و تغییرش ندهیم . تو گواه ما هستى ؛ و بس ‍ است که خدا گواه و شاهد ما باشد. این سخنان را بگویید و به على به عنوان (امیرالمؤ منین ) سلام بدهید و او را امیرمؤ منان بخوانید و بگویید: خداوندى را سپاس که ما را به این پیشوا و هادى رهبرى کرد. اگر او ما را رهنمون نشده بود، راه را نمى دانستیم و حق را تشخیص نمى دادیم ؛ و همانا خداوند گفتار و پیمان شکنى و خیانت هر کس را مى داند. پس هر کس این پیمان را بشکند، به ضرر خویش رفتار کرده است ؛ و هر آن که عهدى را که با خدا بسته است استوار بدارد؛ ایزد متعال پاداش بزرگ به او دهد. این گفتار را که باعث خشنودى خدا از شماست ، بر زبان بیاورید!
به روایت طبرى ، زید بن ارقم که از اصحاب مشهور پیغمبر(ص ) است مى گوید:
مردم در این هنگام ریختند و بر سر پیغمبر و على ازدحام کردند و مى گفتند: آرى شنیدیم و به جان و دل ، امر خدا و رسول را اطاعت مى کنیم و نخستین کسانى که با پیغمبر و على دست بیعت دادند و پیمان بستند، ابوبکر، عمر و طلحه و زبیر بودند، سپس بقیه مهاجران و انصار، بعد دیگر مردم تا اینکه برگزارى این مراسم ، سه روز طول کشید.(۳۴)
عید غدیر، اسلامى است  
از توضیحات بالا که از اصیلترین مدارک تاریخى و حدیثى اهل تسنن نقل شده است ، نتیجه مى گیریم که : عید غدیر اسلامى است ، یعنى به دست بانى اعظم اسلام تاءسیس شده است ، و روزى بس بزرگ است . پس وظیفه مسلمانان جهان است که در بزرگداشت چنین روزى بکوشند و از این شعار مقدس حمایت کنند و در نگهداشت آن همت گمارند؛ و در این روز، منظور پیغمبر ارجمند را به جوانان و نوجوانان اسلام یادآور شوند و در انجام این وظیفه بزرگ دینى و تظاهر اسلامى و اجراى منویات رسول خدا(ص ) شیعیان را تنها نگذارند؛ چنانکه مسلمانان قرنهاى اول چنین بوده اند و این گونه رفتار مى کرده اند.
و هم در این روز باید به سایر تعلیمات اسلام توجه کرد و در انجام کارهاى نیک و پیروى از روش على (ع ) کوشید و خداوند را بر این نعمت که دین را کامل ساخته سپاس گزارد.
و در حدیث است که پیغمبر گرامى فرمود:
بهترین عیدهاى امت من روز غدیر است ؛ و آن روزى است که خداوند امر مرا کرد که على را راهنماى مسلمین قرار دهم ؛ تا بعد از من به وسیله او هدایت جویند؛ و آن روزى است که خداوند دین را کامل کرد…(۳۵)
صحنه تاریخى غدیر
از: دکتر قاسم رسا

مى رسد از خم ندایى دلپذیر

کز ره آمد کاروانى با بشیر

از دراى کاروان ، خم در خروش

و زخروش خم جهانى در صغیر

دست افشان از نشاط افلاکیان

پاى کوبان از طرب برنا و پیر

از سفارتخانه کبراى حق

با همایون نامه نازل شد سفیر

از حریم کبریا آمد سروش

تا گشاید پرده از رازى خطیر

کرد روشن صحنه اسلام را

صحنه تاریخى عید غدیر

از وداع کعبه چون شد رهسپار

خواجه (لولاک ) با جمعى کثیر

در (غدیر خم ) به ختم انبیا

گشت فرمان صادر از حى قدیر

کاى محمد! کن رسالت را تمام

کن فضا را روشن از مهر منبر

بر على امر ولایت را سپار

کاو بود شایسته تاج و سریر

از جهاز اشتران آماده ساخت

منبرى پیغمبر روشن ضمیر

خواند بر منبر پس از حمد خداى

خطبه اى غرا و نغز و دلپذیر

کاین على باشد ولى کردگار

بعد من بر خلق ، مولا و امیر

نور او سرگشتگان را رهنما

لطف او افتادگان را دستگیر

در شجاعت شهسوارى بى قرین

در عدالت شهریارى بى نظیر

رهبر آزادگان کز روى لطف

بند غم بگشاید از پاى اسیر

بار ذلت گیرد از دوش گدا

گرد محبت شوید از روى فقیر

جملگى دادند با دست خداى

دست بیعت از صغیر و از کبیر

اى (رسا) خوش سفت این رخشنده در

خامه شیواى استاد شهیر

از (امینى ) گوش کن این داستان

در کتاب مستطاب (الغدیر)

مؤلفان اسلامى و حدیث غدیر 
بر طلوع و غروب ستارگان ، ادوارى گذشت . رهگذر طبیعت ، هزاران پیامبر و مصلح و آموزنده فضیلت را از خود عبور داد. زحمات طاقت فرسا و مجاهدات بهت آور انبیا در خلال روزگاران کهن ، بشر را به دست تربت سپرد و افق تاریک گیتى را براى تابش فروغ جهانتاب (قرآن ) آماده ساخت . دین اسلام بر شالوده علم و معرفت پى ریزى شد و با احکام فطرى و جذبه روحانى خویش پیش رفت و جهان را به روش تربیتى خود توجه داد.
این همه معارف و علوم ، آموزنده اى مى خواست ؛ و این همه تعلیمات و سنن که جاى یک رشته خرافات و جنایات جاهلیت را گرفته بود، بدون شک به مرزدارى دانا و توانا نیازمند بود.
بنیان گذار اسلام ، وحى اکید خداوندى را امتثال کرد و با به وجود آوردن صحنه غدیر در دامن طبیعت ، این داستان مقدس را با طبیعت و مناظر خاطره انگیزش در آمیخت ؛ و نشر مکتبى را که از دامنه (حراء) آغاز کرده بود، در دل وادى (غدیر) به پایان رساند؛ و از کنار این برکه ، بر اقیانوس ‍ زمان موجى نوسان خیز و پرخروش (۳۶) بیفکند…
هان اى اقیانوس بیکران زمان ! آیا باز هم چنین موجى بر سطح خود دیده اى ؟
اى کاروان شتابان روزگار! آیا باز هم در چنین منزلگاه حساسى فرود آمده اى ؟
اى امتداد لرزان تاریخ ! آیا چنین صحنه اى را بار دیگر در خود جاى داده اى ؟
نه ، شما هم اى نوامیس پنهان گیتى ! اى مظاهر فریبنده طبیعت ! این روز را ندیده بودید.
اگر قاموس زندگى بشر را ورق زنیم ، آیا واژه اى مى یابیم که معنى این عشق پر شور را – که رهبرى سالخورده ، به سعادت آینده امت خود دارد – بفهماند؟
آیا در و دشت و کوهساران شاهد چنین روزى بوده اند که پیشوایى بدین سان ، شایسته ترین مرد انساندوست را بر سر دست به جامعه بعد از خود بشناساند؟
آیا سرزمین مقدس انبیاء: کلده ، بیت المقدس ، ناصره ، مدین ، و مصر؛ و وطن حکیمان : ملطیه ، آتن و اسکندریه ، چنین داستانى را از خود به یادگار گذاشته است ؟
روز غدیر براى سعادت ابدى انسان و آزادى واقعى بشر و حکومت دادگرى و فضایل بود. اگر مسیر این هدایت بزرگ انحراف نمى یافت و در جلو این پرتو عدالت و تربیت ابرهاى تیره قرار نمى گرفت و تندرهاى خشن از انعکاس این نداى صفابار جلوگیرى نمى کرد و مانند على بن ابیطالبى زمام رهبرى و سرپرستى اجتماع اسلامى را در دست مى گرفت ، اصلاح یکسره جهان عملى مى گشت ، اگر آنان که سنگ دلسوزى اسلام به سینه مى زدند، مى کوشیدند تا حکومت عادله على (ع ) استقرار یابد و حق خاندان رسول (ص ) محفوظ ماند، طولى نمى کشید که بانگ عدالت در خاور و باختر طنین انداز مى شد و دین به معناى واقعیش در اعماق اجتماعات و دورترین نقاط سکونت انسان بسط مى یافت و (قرآن کریم ) با مبینى چون (نهج البلاغه ) به جاى سایر برنامه ها به کار بسته مى شود؛ آنگاه فرشته عدالت بال مى گشود و جهانى سعادتمند تشکیل مى یافت و از این همه ظلمها و بدبختیها، جهالتها و رذالتها و تباهیها، و این سپرى شدن عمر انسانها بدون تربیت صحیح ، اثرى نبود.
این است غدیر و موقعیت غدیر….
پس اگر مى بینید دانشمندان اهل تسنن ، حدیث غدیر را نگاشته اند، یا درباره فضایل على (ع ) تاءلیفها به یادگار گذاشته اند، به شگفتى میفتد. چه ، این مردان حدیث دان که اطلاعات سرشارى از گفته هاى پیغمبر عزیز داشتند، خوب مى دانستند که این همه سفارش و پى گیرى ، براى روشن کردن یک حقیقت اصولى بوده است که سعادت و آسایش دو جهان و ترقى و پیشرفت مسلمانان ، وابسته به آن است . درست است که عواطف مذهبى و شرایط محیط، بیش از این آزادشان نگذاشت ، ولى باز حق را نوشتند و به دست آیندگان سپردند و امانتى را که لازمه شخصیت حدیث دان است رعایت کردند.
آرى علماى اهل تسنن به این اندازه اکتفا نکردند که حدیث غدیر را با اسناد و مدارکش در کتابهاى خود نقل کنند – با اینکه نسبت به آن ، چنانکه دیدیم ، توجهى بسزا کردند – بلکه از دیرباز درصدد برآمدند که جداگانه درباره آن دست به تاءلیف زنند؛ تا متن خطبه غدیر را که آخرین خطابه مفصل و اجتماعى پیغمبر اسلام و دستور جامع نهایى بود، از فراموش شدن و تحریف مصون بدارند و ابهام گذشت زمان را از سطور تابناکش ‍ بزدایند.
اینک نام چند تن از مورخان و حدیث دانان مشهور، و کتابى را که هر یک ، مستقلا راجع به حدیث غدیر نوشته اند ذکر مى کنیم :
۱ – حافظ ابوجعفر محمد بن جریر طبرى ، مؤ لف تاریخ و تفسیر مشهور (م : ۳۱۰) (۳۷)، تاءلیفش در این موضوع ، (الولایه فى طرق حدیث الغدیر) نام دارد.
شمس الدین ذهبى شافعى ، دانشمند و مورخ معروف مى گوید: (محمد بن جریر در فضائل على کتابى نوشت و بر صحت حدیث غدیر دلیل آورد… من یک جلدش را دیدم و از فراوانى مدرکها و سندهایش به حیرت افتادم ). یاقوت حموى مى گوید: (طبرى را کتابى است در فضائل على بن ابیطالب که ابتدا راجع به صحت اخبارى که درباره غدیر خم رسیده ، سخن گفته است .) و عمادالدین دمشقى مى گوید: (کتابى دیدم از طبرى در دو جلد قطور که در آن ، احادیث غدیر را فراهم آورده بود.) (۳۸)
۲ – حافظ ابن عقده همدانى (م : ۳۳۳)، کتاب (الولایه فى طرق حدیث الغدیر)
۳ – حافظ ابوبکر جعابى (م : ۳۵۵)، کتاب (من روى حدیث غدیرخم ) .
۴ – حافظ دارقطنى بغدادى (م : ۳۸۵)، (رساله در اسناد حدیث غدیر).
۵ – حافظ ابوسعید سجستانى (م : ۴۷۷)، کتاب (الدرایه فى حدیث الولایه ) (در ۱۷ بخش ).
۶ – حافظ ابوالقاسم حسکانى (م : پس از ۴۹۰)، کتاب (دعاه الهداه الى اداء حق الموالاه ).
۷ – حافظ شمس الدین ذهبى (م : ۷۴۸)، کتاب (طریق حدیث الولایه ).
۸ – حافظ شمس الدین ابن الجرزى (م : ۸۸۳)، کتاب (اسنى المطالب فى مناقب على بن ابى طالب ).
مجموع دانشورانى که در این باره کتاب نوشته اند بیش از بیست و پنج نفرند که در جلد اول (الغدیر) صفحات ۱۵۲ تا ۱۵۸ به تفصیل یاد شده اند. و از امام الحرمین جوینى (م : ۴۷۸ ق ) (۳۹)، حکایت شده که با تعجب مى گفت :
در بغداد کتابى پیش صحاف دیدم که در آن ؛ روایات غدیر خم بود و پشت جلدش نوشته شده بود: این جلد بیست و هشتم است از سندهاى قول پیامبر: ( من کنت مولاه ، فهذا على مولاه ) و پس از این ، جلد بیست و نهم مى آید.(۴۰)
این نمودارى از توجه سرشار گذشتگان اهل تسنن به نقل و ثبت فضایل على (ع ).
در این عصر نیز اگر قصیده ها، رساله ها، و مقاله هاى جذابى در اطراف شخصیت على (ع ) و خاندان رسالت بنگارند، گامى به سوى حقیقت پیش ‍ نهاده اند، کتابهایى مانند:
عبقریه الامام – تاءلیف : استاد عباس محمد عقاد مصرى ، الامام على بن ابیطالب (۴۱) – تاءلیف : استاد عبدالفتاح عبدالمقصود مصرى ،
حیاه على بن ابیطالب – تاءلیف : محدث علامه شیخ محمد حبیب الله شنقیطى ازهرى ،
فاطمه الزهراء و الفاطمیون – تاءلیف : عباس محمود عقاد مصرى ،
ابوالشهداء (۴۲) تاءلیف : عباس محمود عقاد مصرى ،
سمو المعنى فى سموالذات (۴۳) تاءلیف : استاد عبدالله علایلى لبنانى ،
بطله کربلا (۴۴) – تاءلیف : بانو دکتر بنت الشاطى مصرى ،
الشهید الخالد الحسین بن على – تاءلیف : استاد حسن احمد لطفى ،
الامام على بن ابیطالب – تاءلیف : شیخ محمد رضا مصرى ،
تاریخ الحسین (۴۵) – تاءلیف : استاد عبدالله علایلى ،
نویسندگان این کتابها پاره اى از حقایق دینى و تاریخى را یادآور شده اند و گامى به سوى حقیقت پیش رفته پرتوى از تابش نافذ معارف آل محمد را نمایان کرده اند و وظیفه علمى و اخلاقى و اجتماعى خود را انجام داده اند.
اکنون ببینیم دانشمندان ما، در تمدن مذهبى چه کرده اند! زیرا وقتى این ، نتیجه کار و فعالیت علماى تسنن براى نمایاندن مبانى تاریخ شیعه و خلافت حضرت على (ع ) و نتایج بزرگ نهضتهاى پیشوایان ما باشد، مى سزد که دانشمندان ما هرچه بیشتر بکوشند و با پشتکار و نشاطى عمیق ، عمر خود را در راه به پا داشتن پرچم تشیع راستین و نشر روحیه آزادگى و فضیلت خواهى سپرى سازند.

انتهای پیام/*

مطالب مرتبط