۱۶:۱۷ - ۱۴۰۰/۰۹/۲۲

تلویزیون مستقیم، سریع و واقعی در راستای خدمت به دوربین و در نتیجه خدمت به درآمد یا سود عمل می‌کند

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی اندیشه معاصر،«نهوند القادری» استاد علوم رسانه و ارتباطات، معتقد است که تلویزیون، یک واقعیت است که تا حد بسیار زیادی رواج پیدا کرده؛ به طوری که هیچ فاصله‌ای بین انسان و آنچه که می‌خواهد وجود ندارد و تلویزیون به ...

تلویزیون مستقیم، سریع و واقعی در راستای خدمت به دوربین و در نتیجه خدمت به درآمد یا سود عمل می‌کند

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی اندیشه معاصر،«نهوند القادری» استاد علوم رسانه و ارتباطات، معتقد است که تلویزیون، یک واقعیت است که تا حد بسیار زیادی رواج پیدا کرده؛ به طوری که هیچ فاصله‌ای بین انسان و آنچه که می‌خواهد وجود ندارد و تلویزیون به صورت مستقیم، سریع و واقعی و کاملاً در راستای خدمت به دوربین و در نتیجه خدمت به درآمد یا سود عمل می‌کند.

القادری، دکترای علوم ارتباطات و رسانه است که آثار فردی و گروهی زیادی در حوزه رسانه و ارتباطات و روابط آن با زن از جمله «خوانشی در فرهنگ ماهواره‌های عربی: ایستادن در مرزهای تجزیه»، «زنان و مردان رسانه‌ای در تلویزیون»، «پژوهشی درباره نقش‌ها و موقعیت‌ها» و بسیاری از تألیفات دیگر از او منتشر شده است.

به منظور انجام پژوهشی درباره کنار آمدن با خشونت جاری علیه زنان در برنامه‌های کنونی تلویزیون تونس با نهوند القادری به عنوان متخصص حوزه رسانه و ارتباطات و فعال مسائل زنان گفت‌وگویی توسط حقائق آنلاین انجام گرفته و به همت رایزنی فرهنگی ترجمه شده است.

*  تعریف شما از تلویزیون واقعی چیست؟

تلویزیون واقعی نسل جدیدی از تلویزیون است. تلویزیون چندین مرحله را پشت سر گذاشت، از کلاسیک سنتی، که حکومت در راستای فرهنگ و آموزش و آنچه که توسعه نامیده می‌شود، از آن استفاده می‌کرد. این تلویزیون مانند یک خلبان اتوماتیک بود و تقریباً به صورت کامل و گاهی نیز به صورت غیر مستقیم در اختیار دوایر دولتی قرار داشت. یعنی آنچه که از تلویزیون انتظار می‌رفت این بود که کارکرد مشخصی را انجام دهد. این، مرحله نخست است که تلویزیون قدیمی نامیده می‌شود. حتی در اروپا نیز می‌توان گفت که کارکرد تلویزیون‌های قدیمی همین بود، اما می‌توان گفت که اوضاع در آمریکا تا حدی متفاوت بود. در اروپا تلویزیون باید توسط حکومت مدیریت می‌شد، زیرا وظیفه فرهنگسازی و تربیت جامعه بسیار اهمیت داشت.

«تلویزیون جدید» متفاوت از تلویزیون قدیمی تحت مدیریت دولت‌ها بود و تاحدودی پشت پرده‌ها را نشان می‌داد

تلویزیون، در مرحله دوم از فعالیت خود، به «تلویزیون جدید» رسید که تا حدی متفاوت بود و پشت پرده‌ها را نشان می‌داد. یعنی دیگر هیچ پرده برای فعالیت تلویزیونی وجود نداشت و پشت پرده‌ها به بخشی از صحنه تبدیل شده بودند. در اینجا هسته اولیه تلویزیون واقعی پایه‌گذاری شد. در این مرحله، روش فعالیت تلویزیون کاملاً با گذشته متفاوت و تلویزیون از کنترل نهادهای دولتی خارج شد و بر آگهی و سود فوری مبتنی گشت.

پس از آن به مرحله سوم، یعنی مرحله «فرا تلویزیون» رسیدیم که بدین معنی است که هر عنصری در خدمت دوربین قرار می‌گیرد و تنها این طور نیست که پشت پرده‌ها نشان داده شوند، بلکه همه چیز در برابر ما روی صفحه تلویزیون نشان داده می‌شود. در اینجا ایده تلویزیون واقعی قدرت گرفت که در آن می‌گوییم همه چیز در خدمت دوربین است و در واقع، به عواطف، احساسات و اشک در صحنه‌ها نیز اشاره می‌کنیم، زیرا در غیر این صورت این منظومه کار نخواهد کرد. همه چیز در خدمت دوربین قرار گرفت و همه چیز در مقابل ما پدیدار شد. دیگر بین آنچه که در پشت پرده به وقوع می‌پیوندد و آنچه که در برابر ما اتفاق می‌افتد، تفاوتی نیست. در اینجا همه چیز در خدمت این صفحه شیشه‌ای قرار می‌گیرد و تمامی رفتار‌ها و احساس‌ها نیز در همین راستا عمل می‌کنند. موارد بسیار خصوصی در برابر بیننده آشکار می‌شود و دیگر نمی‌توانیم بین سخن کارشناسی شده و سخنان افراد عادی تمایز قائل شویم، دیگر نمی‌توانیم بین احساس و کلام نخبگی تشخیص دهیم. به همین دلیل، تلویزیون واقعی شکوه و اهمیت خود را به دست آورده و تا حد زیادی توسعه پیدا کرده است، به طوری که دیگر هیچ مانعی بین انسان و خواسته‌هایش وجود ندارد. یعنی این تلویزیون به صورت مستقیم، سریع و واقعی در راستای خدمت به دین و در نتیجه خدمت به درآمد و سود فعالیت می‌کند.

* به نظر شما نقشی که برنامه‌های تلویزیون واقعی در رابطه با جامعه ایفا می‌کنند، به ویژه برنامه‌هایی از نوع برنامه «عندی ما نقلک» (برایت حرف دارم) که به طرح مشکلات اجتماعی می‌پردازند، چیست؟

برنامه‌های تلویزیون واقعی یک روش جدید از عملکرد تلویزیونی را با خود آوردند و این روش جدید، آن است که دیگر لزومی ندارد که این گفتمان، نخبگانی باشد. هر انسان عادی احساس می‌کند که وجود دارد و بین او و بین افرادی که در مقابل او در تلویزیون حضور دارند، فاصله‌ای وجود ندارد، چه در جزئیات زندگیشان و چه در شکست‌هایشان و چه در هر کار دیگری که انجام می‌دهند، احساس می‌کنند که در این مکان وجود دارند و آنها حقیقتی هستند که از آن شرایط سخن می‌گویند. در این جا دام بزرگی وجود دارد که انسان در آن گرفتار می‌شود، زیرا اولین و آخرین هدف در این تلویزیون‌ها، جذب آگهی است که به روش‌های متفاوت از منطق آگهی‌ها صورت می‌گیرد. زیرا تلویزیون در گذشته به روش متفاوتی از امروز سخن می‌گفت و تردیدی وجود ندارد که با تحولات اقتصادی و بحران‌های متوالی همراه بود.

روش برنامه‌های تلویزیون واقعی این است که دیگر لزومی ندارد که مهمانانش نخبگان باشند. در این جا دام بزرگی وجود دارد که انسان در آن گرفتار می‌شود، زیرا اولین و آخرین هدف در این تلویزیون‌ها، جذب آگهی است

در ابتدا آگهی‌های تلویزیونی زندگی آرام و در ناز و نعمت و زندگی شیرین و زیبایی را به ما معرفی می‌کردند اما زندگی زناشویی در تلویزیون با آنچه در واقعیت وجود دارد متفاوت است. نوعی شکاف بین واقعیت و بین آنچه که در تلویزیون مشاهده می‌کنیم وجود دارد، زیرا منطق رسانه در آغاز این بود که از جنگ‌ها و بحران‌ها بیزار است و به همین دلیل، زندگی آرام و سرشار از آسایش را به واسطه پیوند دادن آن با مصرف گرایی تبلیغ می‌کرد. یعنی هرچه که مصرف این کالاها بیشتر باشد از زندگی بهتری برخوردار خواهیم بود.

امروز و با نسل جدید تلویزیون موسوم به «فرا تلویزیون» و با بحران‌های اقتصادی و شدت رقابت و رسانه‌های جدیدی New Media  که شبکه‌های اجتماعی آن را به وجود آورده‌اند، باید گفت که بی‌تردید منطق رسانه‌ای نیز با این تغییرات همراه خواهد شد. امروز معنای فنی مصرف گرایی شکاف برداشته است و لزوماً اینگونه نیست که تمامی مواد مصرفی به مردمی تعلق دارد که از امکانات مادی برخوردارند یا زندگی مرفهی دارند. دیگر رسانه فقط قصد ندارد که این مردم را شبیه‌سازی کند، بلکه تلاش دارد تا همه مردم را مورد خطاب قرار دهد تا بتواند به بیشترین تعداد ممکن از مخاطبان دسترسی داشته باشد. در اینجاست که فعالیت روی مسائل اجتماعی، فقر، محرومیت و مشکلات حوزه خشونت که در جامعه به وقوع می‌پیوندد، مورد توجه رسانه قرار می‌گیرد.

من معتقدم که این مسائل نیز به همان شکل مصرفی مطرح می‌‌شوند که بتوانند عواطف را تحریک کند. افراد در فضای عمومی به بحث فکری نمی‌پردازند و در سخنان آنها به اشکال مسائل مطرح شده پرداخته نمی‌شود، بلکه محتوا به شکلی نمایشی و جذاب و تحریک کننده مطرح می‌‌شود تا بتواند مردم را جذب کند. مخاطبان نیز آن را مشاهده می‌کنند و به آن سرگرم می‌شوند و می‌گویند الحمدلله که ما اینگونه نیستیم. این داستان‌ها در هر فردی غریزه مشخصی را شبیه‌سازی می‌کند، تا این که در نهایت به مرحله‌ای رسیدیم که می‌توانیم آن را تجارت مشکلات بنامیم. حتی گفته می‌شود کسانی که در چنین برنامه‌هایی شرکت می‌کنند و مشکلاتشان را مطرح می‌کنند، در ازای این حضور در برنامه پول دریافت می‌کنند. یعنی هیچ چیز رایگان نیست.

* آیا کسانی که در برنامه‌های تلویزیون واقعی به فعالیت می‌پردازند، باید در ارائه چنین برنامه‌هایی به مجموعه‌ای از قواعد پایبند باشند؟ آیا پایبندی به این قواعد در رابطه با ارائه برنامه‌های تلویزیون واقعی در جهان عربی وجود دارد؟

من فکر می‌کنم دست‌اندرکاران این تلویزیون‌ها بخشی از سناریویی هستند که برای این برنامه‌ها تنظیم شده است و نقش از پیش تعیین شده خود را دارند. بی‌تردید این نقش هر چقدر که ناگهانی باشد و هر چقدر که از صفت بدیهی بودن و سرعت بداهه در رفتار و عملکرد برخوردار باشد، بیشتر مخاطبان را جذب می‌کند و این مسئله به شخصیت فعالان این حوزه بر می‌گردد. اما به طور کلی چارچوب کلی این فعالیت‌ها از پیش تعیین شده و مشخص است و فعالان و دست اندرکاران این برنامه‌ها نمی‌توانند از خطوطی که از قبل برای آنها و نقششان تعیین شده است، عبور کنند. در رابطه با چگونگی تصرف مردم و احساسات‌شان و قدرت این فعالان در نشان دادن این توانمندی با زبردستی و کیفیتی که او را به ورود به درون مردم و خارج ساختن تمامی این انفعالات از آن‌ها توانمند سازد، باید گفت که این امر به شخصیت دست اندرکاران این حوزه باز می‌گردد. برخی از آنها مهارت‌های بالایی دارند که آنها را قادر می‌سازد تا موانع موجود بین خود و میهمانانشان را بردارند و برخی دیگر از این توانمندی برخوردار نیستند. اما فکر می‌کنم که نقش آنها در این نقطه با توجه به آنچه که برایشان تعیین شده است بسیار بزرگ است.

به نظر من این نوع از برنامه‌ها زاییده اندیشه جهان عرب نیست، بلکه برآمده از شعاری است که آن را «فکر جهانی و عملکرد داخلی» می‌داند. به عبارت دیگر، ایده از خارج آمده است و ما با توجه به محیط، فرهنگ و روش‌مان و بدون این که از چارچوب نقاب‌هایی که برای آن تعریف شده است فراتر رویم، می‌توانیم از آن بهره‌برداری کنیم. زیرا هر چه که باشد، این‌ها افکار و تصورات اعلام شده است. چگونه می‌توان به هدف سود از تمامی مسائل ملی و اجتماعی از طریق ارائه مستقیم، سریع و طنز گونه آن بهره برد؟ آنچه که در اینجا اهمیت دارد، این است که این نوع از برنامه‌ها را مورد استفاده قرار دهید.

به عبارت دیگر، محتوای این برنامه‌ها را ما یا هیچ کسی در جهان عرب طراحی نکرد که بتواند ادعایی درباره آن داشته باشد. طرح از آن ما نیست و اهداف نیز از سوی ما مشخص نشده است، بلکه به شکلی به ما رسیده است که از آن تقلید کنیم. اما با این وجود، از حاشیه مانور داخلی برای تبیین خصوصیت‌ها و فرهنگمان برخورداریم، هر چند که در برخی مواقع، موضوعات مطرح شده در تلویزیون واقعی برای اشخاص عادی جامعه شوک‌آور است، زیرا به چنین موضوعاتی، به ویژه اگر مسئله به زنان مربوط باشد، عادت نکردند. این مسئله تا حدی برای عموم مردم طبیعی نیست، اما مخاطبان و عامه مردم در حال عادت کردن به آن هستند، زیرا همه چیز در اطراف آنها جهانی شده است. شاید همه چیز به یکدیگر شبیه شده است و هر جا که بحثی بین امر خصوصی و جهانی در بگیرد، این شباهت ایجاد می‌گردد، اما چه شکلی لطیف.

* در صفحه ۱۷۲ از کتاب «زنان و مردان رسانه‌ای در تلویزیون» درباره رسانه‌ها و اینکه چگونه ایدئولوژی سرمایه‌داری را باز ولید می‌کنند، سخن گفتید و بیان داشتید که این رسانه‌ها از سوی سرمایه‌داران مدیریت و تامین مالی می‌شوند. همچنین گاهی دربرنامه‌ها می‌بینیم که مجری برنامه در برخورد با بانوانی که مهمان او هستند، سطحی از خشونت کلامی را به کار می‌گیرد که هدف از آن تکرار نوعی کنترل اجتماعی و بازدارندگی‌ است. آیا چنین رفتارهایی که به نوعی خشن تلقی می‌شوند، رفتارهای روشمند توسط دست‌اندرکاران برنامه‌ها هستند یا اینکه به صورت خارج از برنامه اتفاق می‌افتند؟

این رفتارها ناگهانی نیست. من در یکی از مطالعات به این نتیجه رسیدم که اصلاً مهمان با سطحی از خشونت مواجه می‌شود تا سلسله مراتب جایگاه‌ها را درک کند، جایگاه‌هایی که در واقع اصلاً وجود ندارد. از مهمانان خواسته می‌شود که در مدت برنامه به آن چه که برای او تعیین شده است، پایبند بماند و تمام تلاش خود را به کار بندد تا بتواند بالاترین میزان مشاهده را از سوی مخاطبان رقم بزند که در واقع، این امر به منزله اعمال سطحی از خشونت در برابر اوست. این کار راحتی نیست و مهمان نمی‌تواند پاسخ منفی دهد و مجبور است که به خواسته‌های میزبان حتی اگر برایش قانع کننده نباشد، عمل کند.

آیا ما می‌توانیم در جهان عرب تکذیب کنیم که در معرض خشونت قرار نداریم؟

به همین دلیل ما شاهد هستیم که رفتارهایی از او صادر می‌شود که می‌توان آن را در چارچوب خشونت تعریف کرد، خشونت با شخصی که با او در ارتباط است، خشونتی که نتیجه سلسله مراتب است و سلسله مراتبی که از زمان طراحی برنامه ایجاد شده است. درجات و طبقاتی از خشونت وجود دارد که خود را بازتولید و خود را ایجاد می‌کند تا به شخص شرکت کننده در برنامه برسد و در عین حال پس از او به بینندگان منتقل می‌‌شود. بنابراین آیا ما می‌توانیم در جهان عرب تکذیب کنیم که در معرض خشونت قرار نداریم؟ همه ما خشونت‌زده هستیم!

مطالب مرتبط

آخرین اخبار