به گزارش پایگاه خبری تحلیلی اندیشه معاصر، دکتر مهناز عسکریان در یادداشتی در ارتباط تلنگرهای سازنده در برابر احساس باخت در روابط در یادداشتی نوشتند: شاید وقت آن رسیده است که انتظارات بیجا از دیگران را کنار بگذاریم و مسئولیت زندگی خودمان را بر عهده بگیریم. تا چه زمان میخواهیم با سنگ محک دیگران خود را محک بزنیم؟ تا چه زمان میخواهیم انتظار بازگشت محبتهایمان را نسبت به دیگران با خود همراه سازیم ؟ تا به کی میخواهیم تاوان اشتباهات گذشتهمان را پس بدهیم؟ چقدر میخواهیم درصدد توجیه رفتارها و گفتههای دیگران نسبت به خودمان باشیم؟ تا کجا میخواهیم کوله باری از توقعات نابجا را بردوش نحیف خود حمل کنیم؟ فراموش نکنید که وقت تنگ است ، زمان زندگی محدود و قدرت ما برای همراه کردن همه آدمها با خودمان ، محدودتر. زندگی برای خود جریان دارد ، دوستان واقعی در تمام این جریان در کنار شما در همه پستی ها و بلندی ها میمانند و دوستان مسافر چند صباحی در کنار شما هستند و سپس از جریان زندگی شما کنار میروند . آنچه برای ما نقش حیاتی برای احساس خوشبختی کردن دارد ، سطح انتظارات و توقعات ما از دیگران است. افراد سلائق خاص خودشان را دارند و این بدین معنی است که بدون هیچ دلیل موجهی، همهی افرادِ نجیب، مهربان و قابل احترام ، ابدا همدیگر را دوست ندارند. وقتی شما فکر میکنید که همه باید شما را دوست داشته باشند، دچار آسیبهای احساسی میشوید. درحالی که شما نمیتوانید محبوب همه باشید . پس بهجای اینکه انتظار داشته باشید که دیگران شما را دوست داشته باشند، روی جلب اعتماد و احترام آن ها تمرکز کنید.
دکتر مهناز عسکریان در ادامه نگاشت: شما در مسیر پرفراز و نشیب زندگی نمیتوانید از هیچ احدی انتظار داشته باشید که ذهن شما را بخواند و آنچه شما در حال تلاش برای گفتن آن هستید، بهندرت آن موضوعی است که دیگران آن را میشنوند. شما نمیتوانید از دیگران انتظار داشتهباشید ، فقط به این دلیل که شما صحبت میکنید ، منظورتان را بفهمند . ارتباط شما تا وقتی که زمان کافی برای فهم چشمانداز و جنبهی فکری نگذارید، ارتباطی واضح و روشن نخواهد بود. درک و فهم انسانها نسبت به دردها و زخمهای شما در وهله اول وابسته به شرایط روانی و موقعیت زمانی که وی در آن بسر میبرد ، درتلاطم و تغییر است . شاید کسی که تا دیروز بهترین شنونده برای دردها و رنجهایت به حساب می آمد، امروز حتی توان مرور دردها و رنجهای خودش را هم در ذهن خود ندارد.
دندان این انتظار را در خود بکشید که قادر به تغییر دادن آدمهای اطرافتان باشید . تنها یک نفر در این دنیا وجود دارد که شما واقعا می توانید او را تغییر دهید و آن یک نفر فقط و فقط خودتان هستید و لاغیر. تنها راهی که مردم از طریق آن تغییر میکنند ، امیال، خواستهها و آرزوهای خودشان است. حتی ممکن است شما از عمد، کسانی را که مشکل دارند، انتخاب کنید و به این فکر کنید که میتوانید مشکلات آنها را حل کنید در حالیکه این رفتارعمدی ره به هیچ جایی نمیبرد. . باید این انتظار اشتباه را کنار بگذاریم و زندگیمان را کنار آدمهای اصیل، درست، کامل و مثبت بسازیم و از افراد مشکلساز که ما را پایین میکشند، اجتناب و دوری کنیم.
شما نمیتوانید انتظار داشته باشید دیگران با شما مانند فردی ارزشمند رفتار کنند، وقتی خودتان چنین رفتاری با خودتان ندارید و خودتان به خودتان احترام نمیگذارید.بسیاری از ما خود را دست کم گرفته و از دیگران این انتظار را داریم که ما را در سطحی فراتر از وانمودمان در ذهن بپرورانند . در حالیکه دوستان گذرا ، شما را همچون گرگ میدرند، اگر در نزد آنها همچون یک گوسفند رفتار کرده باشید.
خود را بری از جائزالخطا بودن ندانید و ایمان داشته باشید که همه ما گاهی مرتکب اشتباه میشویم، با مشکلاتی روبهرو می گردیم و افسوسها و حسرتهایی دردل داریم؛ ولی نباید خودمان را دائما سرزنش کنیم و این مجال را در دیگران ایجاد نماییم که دائما نقاط ضعف و حسرت ما را همچون پتک بر سرمان بکوبندو هر بار که این پتک بر سرمان وارد آمد، خود را عاجزتر و پشیمان تر نشان دهیم. هر یک از ما بی تردید قدرت و ارادۀ تغییر زندگیمان را داریم؛ پس باید قدر و منزلت خویش را به باد فراموشی نسپریم و خود را همچون یک موجود بی ارزش در نزد همه انسانها رهانکنیم . دوستان واقعی از کنار تمام این ضعفها عبور میکنند و دوستان سطحی، از هرکدامشان یک پتک برای لحظه های مختلف میسازند، پس حواسمان به پتکهایی که به دست اطرافیان میدهیم باشد .
بزرگترین خطای ما انسانها در مسیر کسب آرامش و شادمانی ، نگهداشتن افرادی است که تنها در مسیر زندگی ما یک مسافر چند روزه اند . بعضیها وارد زندگیمان میشوند و میمانند، ولی بیشترِ افراد وارد زندگیمان میشوند و میروند. بگذارید کسانی که دیگر نمیخواهند با شما باشند ، از شما جدا شوند و بروند. آنها که با شما میمانند کسانیاند که در روزهای خوشی و ناخوشی کنارتان هستند و در زندگیتان مهم و باارزشاند. حتی گاهی نیز کسی کنارتان نیست و باید روی پای خودتان بایستید، که البته تجربه خوشایندی نیست، ولی پایداری و قدرت را به شما میآموزد. گاهی یگانه پایان خوش «دلکندن» است .
در برابر افرادیکه فقط از راهی که وارد زندگی شما شده اند ، خارج میشوند و قصد ویران کردن شما را با حربه هایی غیر منصفانه ندارند ، سکوت کنید و با قطره اشکی او را بدرقه نمایید، و برای برگرداندن آن که برای رفتن برنامه ریزی کرده ، تلاش و تقلا نکنید. اما در برابر افرادی که قبل رفتن برای ویران کردن شما از هر گونه حربه ای چه منصفانه و چه غیر منصفانه استفاده میکنند ، سکوت نکنید، بلکه برای خودتان ارزش قائل شوید و از خودتان منصفانه دفاع کنید، زیرا در غیر اینصورت بهشدت خودتان را کوچک و حقیر کرده اید و این پیام را به دیگران میدهید که حتی برای خودتان نیز فرد ارزشمندی نیستید.
اگر چنانچه گامی را برای آدمها برداشتید و این افتخار نصیب شما شد که قدرت رساندن به آرزوهای دیگری را در دستان شما قرار دادند ، قدر این نعمت را بدانید و نگذارید این قدرت در دستان شما بدون هیچ شکوفتن آرزویی خشکیده گردد. اما یادتان باشد که انگیزه شما برای انجام آن کار رضایت خودتان باشد ، نه دیگری. وقتی کاری را برای رسیدن به رضایت درونی انجام دهید، موجب میشود حس بهتری پیدا کنید. پس بهتر است ، هر بار که در مسیر درستی گام برمیدارید یا احساسی منفی را از بین میبرید یا به دیگران مهربانی میکنید، حتما خودتان را تحسین کنید و به خود تبریک بگویید، مهم نیست که دیگران چه فکری میکنند،چیزی که اهمیت دارد این است که خودمان درمورد خودمان چه فکری میکنیم.
به قول یکی از بزرگان ، اگرجای دانه هایت را که روزی کاشته ای فراموش کرده ای ، باران روزی به تو خواهد گفت که کجا کاشته ای ؟ پس نیکی را بکار بالای هر زمینی و زیر هر آسمانی وبرای هر کسی ، تو نمیدانی که آن را کجا خواهی یافت ؟ اما هر کار نیکی که کاشته شود به بار می نشیند و اثر زیبا همیشه باقی می ماند.
یادمان باشد که هیچکس نمیتواند همیشه ما را تشویق کند. گاهی وقتی حال بدی داریم و غمگین هستیم، حتی یک دوست هم نمیتواند حالمان را بهتر کند؛ و یا ما را وادار کند که از زندگی لذت ببریم.این خود ما هستیم که باید اهدافی را برای خود تعیین کنیم و برای رسیدن به آنها تلاش کنیم؛ پس، نباید از دیگران انتظار نداشته باشیم که این کار را برای ما انجام دهد.
از سویی نباید صرفا اهدافی که تعیین کنیم که حتما بسیار چشمگیر و خاص باشند، ولی باید این اهداف آنقدر پر انرژی باشندکه شما را به جلو و بهسمت چیزی هدایت کنند که برایتان ارزشمند است. با بیان دیگر هدف باید آنقدر قدرتمند باشد حرکت و رسیدن به مقصد ، در خودش نهفته باشد، نه اینکه آن انرژی را در انگیزه های بیرونی پیدا کنیم. رابرای
در قالب انتظاراتمان از دیگران بگنجانیم که هیچکس مانند ما تربیت نشده، جای ما نبوده و بهجای ما زندگی نکرده است. تجربههایی که نگرش فعلیمان درمورد زندگی را شکل دادهاند، با تجربههای هر فرد دیگری که روی زمین زندگی میکند کاملا متفاوت است؛ بنابراین از کسی انتظار نداشته باشیم ما را کاملا درک کند. بعضیها میتوانند ارتباط نزدیکی برقرار کنند و بعضی دیگر حتی نمیتوانند بفهمند درمورد چهچیزی حرف میزنید.دوستانی هم که قادرند برای مدتی عامل شادمانی مان را برجستهتر و پررنگتر کنند، با این وجود ، اگر خودمان به دیدن نوری که به زندگی روزمرهمان میتابد تمایلی نداشته باشیم، دیگران نمیتوانند ما را وادار کنند آن را ببینیم.
به خاطر داشته باشیم که اگر با بازخوردهای منفی بزرگ شده باشیم، همیشه وقتی کسی نظرش را میگوید ، در پسِ کلمات او دنبال معنای پنهانی میگردیم. معتقدیم همه افکار پنهانی دارند و ما درصددیم که آن بخش نهانی این کلمات را دریابیم ، لذا در بسیاری از موارد دچار کج فهمی هایی میشویم که روابط ما را مخدوش میسازد و از بین کلمات دیگران کلمات جدیدی را برای ما به ارمغان می آورد که اصلا جزو فهوای کلام وی نیز نبوده. پس حواسمان را خوب به بازخوردهایی که در زندگی گرفته ایم و به تعصبات ذهنی خود جمع کنیم و در حین تعبیر و تفسیر حرفهای دیگران ؛ ریشه های آن بازخوردها را بی اثر نماییم تا بتوانیم بدون سوگیری و بدون تعصب حرفهای اطرافیان را بشنویم و از آنها در سمت موفقیت استفاده کنیم.
دکتر مهناز عسکریان
منبع: اندیشه معاصر
انتهای پیام/*