به گزارش پایگاه خبری تحلیلی اندیشه معاصر، دکتر مهناز عسکریان عضو هیئت علمی، مدیر گروه روانشناسی و استاد دانشگاه در یادداشتی در ارتباط آلکسی تایمیا یا ” فقر کلمات در بیان احساسات” یا ” کمبود کلمات در ابراز احساسات”چنین نوشتند:
آیا تاکنون با واژه ای به نام آلکسی تایمیا برخوردید؟ به طور حتم بارها و بارها با این ساختارشخصیتی در افراد روبرو شده و بارها و بارها هریک از ما در قالب این نوع ساختار شخصیتی قرار گرفته ایم.
آلکسی تایمیا یا نارسایی هیجانی، نوعی ساختار شخصیتی است که مشخصه اصلی آن، ناتوانی در تشخیص و تحویل احساسات خود به دیگران است. به بیان دیگر فردی با این نوع ساختارشخصیت هم در شناخت احساسات خود نسبت به دیگران و هم نسبت به ابراز ان احساس به دیگران دچار ضعف میباشد.
روانشناسان آلکسی تایما را معادل با ” فقر کلمات در بیان احساسات” یا ” کمبود کلمات در ابراز احساسات”میدانند.
تاسف برانگیزترین حادثه آنست که فرهنگ غلط عامیانه توانسته از این ساختارشخصیتی معیوب یک ارزش بسازد و افراد را به سویی سوق دهد که پنهان کردن احساسات جهت ممانعت از سواستفاده دیگران و یا مغبون شدن در یک رابطه عاطفی یک اصل ارزشمند در تعاملات اجتماعی به حساب آید و در نتیجه افراد سعی در مخفی سازی احساسات واقعی خود داشته و یا ابراز احساساتشان با آنچه در واقعیت وجودشان مخفی شده متناقض باشد.
به عنوان مثال همسری که نگران تزلزل پایه های زندگیش میباشد و از لغزش همسرش در روابط واهمه دارد به گونه ای رفتار میکند که گویا هیچ اعتمادی به همسر خود نداشته و او را کنترل مینماید و یا مادری که نگران وضعیت تحصیلی فرزندش است اما به گونه ای با وی رفتار میکند که گویا او را از نظر هوشی بسیار عاجز و ناتوان فرض مینماید.
متاسفانه در فرهنگ ما این نوع رفتارها با وجودناپسند بودن رسم شده و تاکید برآنست که در روابط تا میتوانیم احساساتتمان را پنهان کنیم وآن را بروز ندهیم. به عنوان مثال در آتش عشق و علاقه میسوزیم اما خود را کاملا بی تفاوت نشان میدهیم و یا مشتاق دیدار کسی هستیم اما در هنگام ملاقات با وی کاملا خنثی رفتارمینماییم و به هیچ عنوان مجال سرازیر شدن اشک شوق را به چشمانمان نمیدهیم.
گویا یک نیروی نامرئی، فراتر از ما وجود دارد که دهان مان را می بندد تا مبادا احساس واقعی مان را برملا کنیم. در نتیجه شهامت ابراز دوست داشتن را از دست میدهیم و توان ابراز محبت را از خود ساقط میکنیم و در نتیجه در بیان احساساتمان فقیر و ناتوان و بخیل و خسیس عمل میکنیم.
تراژدی این داستان زمانی حاصل میگردد که آنقدر در این مقاومت و پافشاری در ابراز احساساتمان تعلل میکنیم که زمان را از دست داده و همام آن افرادی را که برایمان عزیز بوده اند و نسبت به آنها عشق میورزیدیم از دست میدهیم و دیگر نقش ابراز احساساتمان نوش دارو بعد از مرگ سهراب است.
بنابراین باید آلکسی تایما را بشناسیم وآن را محدود به شرایط استثنایی کنیم که یا ابراز احساسات واقعی ممنوع است و یا برای خود یا دیگران مضر و آسیب زا میباشد.
در غیر اینصورت باید تا دیر نشده است و زمان و انسانهای با اهمیت زندگیم را از دست نداده ایم سکوتهای خطرناک و طولانی مان را بشکنیم ، ابراز عشق و علاقه نماییم و با اهدای یک لبخند محبت آمیز امگیزه و شوق را در عزیزانمان احیا نماییم و شهامت گفتن دوستت دارم را در خود پیدا کنیم و آنچه را که در اعماق قلبمان مدفون کرده ایم کالبدشکافی کنیم
زیرا باید کسی که دوستش داریم بداند که چقدر با بودنش حال ما را خوب کرده و دوستش داریم.
شکستن تابوی آلکسی تایما کیفیت روابط عاطفی را در افراد دگرگون میسازد و موجبات تحکیم روابط عاطفی واقعی را فراهم میسازد .
دکتر مهناز عسکریان
انتهای پیام/*