تعریف پلتفرم و انواع آن
پلتفرم چیست؟|ساختار کسب و کار پلتفرمی
پلتفرم کسب و کاری است که فضای مناسب و زیرساختی برای رابطه ی میان تولیدکنندگان و مصرف کنندگان ایجاد می کند که باعث فراگیر شدن کسب و کار می شود.
تعریف پلتفرم و انواع آن
پلتفرم کسب و کاری است که فضای مناسب و زیرساختی برای رابطه ی میان تولیدکنندگان و مصرف کنندگان ایجاد می کند که باعث فراگیر شدن کسب و کار می شود.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی اندیشه معاصر،این روزها همهٔ ما اصطلاحهای پلتفرم (Platform) و کسب و کارهای پلتفرمی (Platform Businesses) را میشنویم و بهکار میبریم.
پلتفرمها آنقدر جای خود را در زندگی و زبان ما باز کردهاند که بسیاری از افراد حتی بدون این که بدانند پلتفرم یعنی چه، کلمه پلتفرم را در حرفها و گفتگوهای روزمرهٔ خود بهکار میبرند (مثلاً زیاد میشنویم که میگویند پلتفرم های خارجی باید اینطور شوند؛ پلتفرم های داخلی باید آنطور شوند؛ پلتفرم اینستاگرام باید بسته شود؛ پلتفرم های آنلاین باید پاسخگو باشند و …).
برخی طرفداران پلتفرمها معتقدند که «آینده یعنی پلتفرم» و زمانی میرسد که تقریباً هیچ بازیگر جدیای جز پلتفرم در اقتصاد وجود نداشته باشد (حتماً اصطلاح اقتصاد گیگ را شنیدهاید). غالب مخالفان پلتفرمها هم بهرغم همهٔ مخالفتهایشان، تلویحاً این نکته را پذیرفتهاند که حتی اگر پلتفرمها تمام قلمرو اقتصاد و فرهنگ و تکنولوژی و سیاست را تسخیر نکنند، لااقل یکی از مهمترین نیروهای تأثیرگذار بر آیندهٔ این حوزهها هستند.
پیش از اینکه درسمان را دربارهٔ پلتفرم و مدل کسب و کار پلتفرمی ادامه دهیم، برای چند لحظه به پلتفرمهایی که با آنها سر و کار دارید فکر کنید و چند مورد از آنها را در ذهن بیاورید. در فهرست زیر تعدادی از پلتفرم های موفق و پرمخاطب را نام بردهایم که میتواند به شما کمک کند (فعلاً ذهن خود را درگیر دستهبندیها نکنید. چون با اندکی تغییر در تعریف، پلتفرمها را میشود از دستهای به دستهٔ دیگر جابهجا کرد):
◼️ شبکه های اجتماعی مانند اینستاگرام، فیس بوک، تردز، گودریدز، تیک تاک و توییتر (ایکس)
◼️ پلتفرمهای تجارت الکترونیک مانند آمازون، دیجی کالا، باما، دیوار و شیپور
◼️ پلتفرمهای معامله خدمات مانند اوبر، اسنپ، تپسی، علی بابا، فلایتیو، جاباما و خدمت از ما
◼️ پلتفرمهای پیامرسان مانند واتس اپ و تلگرام
◼️ پلتفرمهای انتشار محتوا مانند یوتیوب، آپارات، ویرگول و شنوتو
◼️ پلتفرمهای توزیع دیجیتال محصول مانند اپ استور، گوگل پلی، کافه بازار، طاقچه و فیدیبو
◼️ پلتفرمهای استریم مانند نت فلیکس، یوتیوب تیوی، نماوا و فیلیمو
◼️ پلتفرمهای آموزشی مانند کورسرا، یودمی، فرادرس و مکتبخونه
◼️ پلتفرمهای کاریابی و ارتباط حرفهای مانند لینکدین و پونیشا
◼️ پلتفرمهای تولید جمعی دائرهالمعارفهای آنلاین مانند ویکی پدیا
حالا که چند مثال از پلتفرمها را تصور کردید، بهتر میتوانیم دربارهٔ تعریف پلتفرم و ویژگیهای پلتفرم صحبت کنیم.
کلمه پلتفرم (به انگلیسی: Platform) به معنای سکو است. این کلمهٔ قدیمی بیش از پنج قرن است که در زبان انگلیسی برای توصیف سکوهایی که ارتفاعشان از بقیهٔ زمین یا سالن بلندتر است به کار میرود.
کاربرد پلتفرم معمولاً این بوده که افراد روی آن میرفتند و میایستادهاند تا بهتر دیده شوند یا راحتتر بتوانند برای جمع سخنرانی کنند و صدایشان بهتر به گوش مخاطبان برسد.
شاید برایتان جالب باشد که در زبان عربی برای پلتفرم از کلمهٔ «منصه» استفاده میشود. مثلاً منصه تویتر، منصه فیسبوک، منصه ردیت. این کلمه برایتان آشنا نیست؟ باید باشد. طی دهههای اخیر که زبان عربی در گفتار مدیران و صاحبمنصبان رواج یافت، ما اصطلاح «منصهٔ ظهور» را زیاد میخوانیم و میشنویم. اینجا هم منصه به معنای سکو است و وقتی مسئولی میگوید که میخواهد چیزی را جایی به منصهٔ ظهور برساند، منظورش به زبان فارسی این است که میخواهد کاری کند که چیزی در جایی بیشتر به چشم بیاید و دیده شود.
خلاصه اینکه تقریباً در همهٔ زبانها معنی کلمه پلتفرم به سکو نزدیک است و اگر بخواهیم صرفاً با تکیه بر ریشه شناسی کلمه پلتفرم درباره مدل کسب و کار پلتفرمی اظهارنظر کنیم، میتوانیم بگوییم که کسب و کارهای پلتفرمی به بهتر دیده شدن (برای آنهایی که میخواهند چیزی را نمایش دهند) و بهتر دیدن (برای کسانی که در پی دیدن و یافتن چیزی هستند) کمک میکنند.
فرهنگستان زبان و ادب فارسی دو کلمهٔ «بن سازه» و «سکو» را به عنوان معادل پلتفرم انتخاب کرده و بسته به ترکیب عبارت، یکی از این دو را پیشنهاد میکند. مثلاً «سکوی آموزشی» را معادل پلتفرم آموزشی (Learning Platform) و «بنسازه محصول» را معادل پلتفرم محصول (Product Platform) در نظر میگیرد. واژهٔ بنسازه، با وجودی که سلیقه و خلاقیت فراوانی در خلق آن به خرج داده شده، نهایتاً در جامعه رواج نیافت (قاضی آخر در انتخاب کلمات، مردم هستند و هر پیشنهادی که مردم نپذیرند، شکستخورده محسوب میشود). سکو بهنسبت بنسازه، بیشتر رواج پیدا کرد. اما این کلمه هم چون بیشتر در متنهای دولتی بهکار رفت و در دستورها و بخشنامهها (مسدودسازی، حمایت و …) نوشته و خوانده شد، نتوانست بار معنای فناورانه را با خود حمل کند (واژههای حوزهٔ تکنولوژی زمانی رواج پیدا میکنند که متخصصان و اصحاب تکنولوژی آنها را بهکار ببرند).
پلتفرم به زبان ساده
مفهوم پلتفرم در فضای دیجیتال و کسب و کارهای آنلاین پیچیدگیها و جزئیاتی دارد که در یک درس نمیگنجد. ما بارها در درسهای آتی به بحث تعریف پلتفرم برمیگردیم و با جزئیات کامل دربارهٔ پلتفرم حرف میزنیم. اما فعلاً میخواهیم پتلفرم را به زبان ساده توضیح میدهیم تا راه برای ادامهٔ درس هموار شود.
اکثر کسب و کارهایی که ما به عنوان پلتفرم میشناسیم، در یک ویژگی مشترک هستند:
پلتفرمها کمک میکنند دو یا چند گروه مختلف که به هم نیاز دارند یا کارشان به هم ربط دارد، یکدیگر را زودتر پیدا کنند و راحتتر به هم وصل شوند.
◼️ به آمازون یا دیجیکالا فکر کنید. کسانی که محصولی برای عرضه دارند (مثلاً لوازم خانگی، تجهیزات دیجیتال و مانند اینها) با استفاده از این سرویسها محصول خود را معرفی کرده و مشخصات و قیمت و موجودی آن را اعلام میکنند. کسانی هم که قصد دارند آن محصول را بخرند از همین سرویسها استفاده میکنند و فروشندگان را پیدا میکنند. پس در اینجا ما یک «پلتفرم دو وجهی» داریم که کمک میکند دو گروه خریدار و فروشنده یکدیگر را پیدا کرده و با هم معامله کنند.
◼️ حالا به یوتیوب یا آپارات فکر کنید. در اینجا هم کسانی که محتوایی برای عرضه دارند (ویدئوی آموزشی، کلیپهای خبری و هر چیزی از این دست) به سراغ این سرویسها میآیند و به امید یافتن مخاطب، محتوای خود را در آنجا منتشر میکنند. مخاطبی هم که دنبال محتوای ویدئویی است، میداند که اگر به این سرویسها سر بزند، احتمالاً میتواند محتوای مد نظر خود را پیدا کند. پس باز هم یک «پلتفرم دو وجهی» داریم که کمک میکند دو گروه تولیدکننده محتوا و مصرفکنندهٔ محتوا یکدیگر را پیدا کنند. البته در اینجا «معامله» اتفاق نمیافتد و اصطلاحاتی مثل «مبادله» یا «تعامل» مناسبترند. البته اگر دقیق باشید، گروه سومی هم در این پلتفرمها هستند: تبلیغدهندگان. تبلیغدهندگانی هم هستند که دنبال جایی میگردند که عدهای مشغول «دیدن» باشند تا خودشان را وسط «دیدنیها» جا بدهند و دیده شوند. در واقع اگر این گروه نباشد، دو گروه اول هم به هدفشان نمیرسند. چون بالاخره کسی باید باشد که خرج این پلتفرم را بدهد. پس اگر بخواهیم دقیقتر حرف بزنیم، باید بگوییم یوتیوب و آپارات و سرویسهای مشابه آنها «پلتفرمهای سه وجهی» هستند.
◼️ به عنوان مثال بعد میتوانید ایر بیانبی و جاباما یا جاجیگا را در نظر بگیرید. در اینجا هم کسانی که فضا و مکانی برای عرضه دارند (ویلا، سوئیت و مانند اینها) میآیند و ظرفیتهای آزاد خود را عرضه میکنند. در سوی دیگر هم کسانی که دنبال محلی برای اقامت هستند، به این پلتفرمها مراجعه میکنند تا محل مناسب را بیابند. در نهایت، یک تراکنش اتفاق میافتد و پلتفرم از این تراکنش سودی کسب میکند.
حالا که با معنی پلتفرم به زبان ساده آشنا شدیم، میتوانیم به سراغ توضیحات تخصصیتر برویم و درباره مدل کسب و کار پلتفرمی صحبت کنیم.
پس از توضیح ساده مفهوم پلتفرم، میتوانیم چند نمونه از تعریف پلتفرم را از منابع شناختهشده و معتبر نقل کنیم. اگر مثالهای پلتفرم در ابتدای درس و توضیحات بالا را مد نظر قرار دهید، درک این تعریفها ساده خواهد بود.
جفری پارکر و همکارانش پلتفرم را در کتاب انقلاب پلتفرم چنین تعریف میکنند:
A platform is a business based on enabling value-creating interactions between external producers and consumers.
The platform provides an open, participative infrastructure for these interactions and sets governance conditions for them.
همانطور که میبینید، آنها در تعریف پلتفرم به چند نکته اشاره کردهاند:
▪️ ارزش آفرینی در کسب و کار پلتفرم بر پایهٔ «مبادله / تراکنش / تعامل» است. یعنی پلتفرمها در پی شکلگیری مبادله و تعامل هستند تا بتوانند از این طریق ارزش (اقتصادی و غیراقتصادی) خلق کنند.
▪️ «طرفین تعامل (مشتری، عرضهکننده، تولیدکننده، فروشنده و …) همگی در بیرون از پلتفرم هستند.» این جمله، بیان دیگری از آن حرف معروف است که بزرگترین هتل دنیا (ایر بیانبی) هتل ندارد و بزرگترین تاکسیرانی دنیا (اوبر) تاکسی ندارد. حرف پارکر و همکارانش این است که رانندهٔ تاکسی و مسافر تاکسی و درخواستدهندهٔ اتاق و صاحب اتاق و … همگی بیرون پلتفرم هستند. پلتفرم چندوجهی ترجیح میدهد به طرفهای مبادله کمک کند یکدیگر را بیابند و از این طریق سود خود را کسب کند.
▪️ کار اصلی پلتفرم فراهم کردن زیرساخت است. زیرساختی که دسترسی باز و راحت برای همهٔ طرفها ایجاد کرده و آنها را به مشارکت ترغیب کند. در عین حال، تعیین چارچوب و قواعد حاکم بر مبادلهها و تعاملها هم بر عهدهٔ پلتفرم است.» این نکته را هم همهٔ ما به سادگی درک میکنیم. وقتی ما سراغ پلتفرم میرویم، انتظار داریم بیشترین عرضهکنندگان یا تقاضاکنندگان را گرد آورده باشد. همچنین میل داریم پلتفرم مراقب باشد که تعامل به شکل سالم و با کمترین دردسر انجام شود و اگر هم کسی به تعهدات خود عمل نکرد (مثلاً پول گرفت و کالایی تحویل نداد یا عنوانی برای ویدئوی خود انتخاب کرد و چیز دیگری نمایش داد) از پلتفرم حذف شده یا لااقل تنبیه شود.
کوسومانو و گور، نویسندگان کتاب کسب و کار پلتفرمها نیز تعریفی از پلتفرم ارائه کردهاند که یکی دیگر از ویژگی های پلتفرم را یادآوری میکند (+):
Platforms, in general, connect individuals and organizations for a common purpose or to share a common resource.
They bring together individuals and organizations so they can innovate or interact in ways not otherwise possible, with the potential for nonlinear increases in utility and value.
▪️ پلتفرمها افراد و سازمانها را برای دستیابی به هدف مشترک یا به اشتراک گذاشتن منابع مشترک به یکدیگر متصل میکنند. منظور نویسندگان از عبارت «دستیابی به هدف مشترک» را بهسادگی درک میکنیم. فروشنده و خریدار دنبال یک معاملهٔ خوب و مناسب هستند. تولیدکننده و مخاطب محتوا در پی تعامل با یکدیگرند. اعضای شبکه های اجتماعی هم میخواهند دوستان تازهای پیدا کنند و رابطههای تازهای بسازند. اما نکتهٔ تازه این تعریف، اشاره به «بهاشتراک گذاشتن منابع» است. به پلتفرم اندروید یا پلتفرم iOS فکر کنید. این پلتفرمها کمک کردهاند که برنامهنویسان و توسعهدهندگان نرم افزار، یکدیگر را پیدا کنند و وقت و دانش و دستاوردهایشان را با یکدیگر به اشتراک بگذارند. بسیاری از ماژولهای نرمافزاری، دهها و صدها و گاه میلیونها بار در اپلیکیشنهای مختلف بهکار میروند. اگر پلتفرم مشترک وجود نداشت، چرخ باید بارها و بارها از اول اختراع میشد.
▪️ در پلتفرمها ظرفیت رشد غیرخطی وجود دارد (رشد غیرخطی خروجیها، رشد غیرخطی ارزش ایجاد شده و …). این نکته هم بسیار مهم است. پلتفرمها با استفاده از اثر شبکه ای میتوانند از «افزایش مقیاس» بهره بگیرند. در کسب و کار سنتی، افزایش مشتری و مقیاس تولید، حداکثر میتواند هزینهٔ ثابت را سرشکن کند (مشتریهای یک ساندویچفروشی را دو برابر کنید، هزینههایی مثل اجارهٔ جا و حقوق کارگران سرشکن خواهد شد). اما در کسب و کار پلتفرمی، با افزایش مشتری و مقیاس، خروجیها و دستاوردها به شکل نمایی افزایش پیدا میکند.
قاعدتاً اکنون پس از آشنایی با تعریف پلتفرم، بهتر میتوانید در مورد اینکه چه کسب و کارهایی پلتفرم محسوب میشوند قضاوت کنید.
در بخش پلتفرم به زبان ساده چند بار اصطلاح پلتفرم دو وجهی (Two-sided Platform) و پلتفرم سه وجهی (Three-sided Platform) را به کار بردیم. بنابراین مناسب است در چند جمله تفاوت پلتفرم تک وجهی و چند وجهی را بیان کنیم.
پلتفرم های چند وجهی (به انگلیسی: Multi-sided Platforms) پلتفرمهایی هستند که دو یا چند گروه متمایز را به یکدیگر متصل و مرتبط میکنند؛ مثلاً کتابفروشان و خوانندگان یا مشتریان بلیط هواپیما و خطوط هوایی فروشنده و یا تولیدکنندهٔ محتوا و مصرفکنندهٔ محتوا و تبلیغدهنده.
تقریباً همیشه اصطلاح «پلتفرم» به «پلتفرم چندوجهی» اشاره دارد.
به عنوان مثال دیگری از پلتفرم چندوجهی میتوان به کسبوکارهایی مثل Uber Eats یا اسنپ مارکت اشاره کرد. اسنپ مارکت با سه گروه در ارتباط است: مشتریان، سوپرمارکتها و پیکهایی که محصولات سوپرمارکتها را به دست مشتریان میرسانند. بنابراین چنین پلتفرمی را میتوان یک پلتفرم سه وجهی دانست.
توجه کنید که اگر بخواهیم مدل درآمدی تبلیغ را هم در نظر بگیریم، سوپرمارکتهایی که محصولات خود را تبلیغ میکنند، نقش چهارمی را بر عهده گرفتهاند و ما عملاً با یک پلتفرم چهار وجهی روبهرو هستیم: تأمینکننده، تبلیغکننده، مسئول حملونقل و مشتری.
اما پلتفرم میتواند «تک وجهی» هم باشد (برای اینکه این بخش از توضیح را متوجه شوید، لازم است درس استراتژی پلتفرم در طراحی محصول را خوانده باشید). در پلتفرم تکوجهی، یک کسب و کار زیرساختی را آماده میکند که میتواند بارها و بارها تکثیر شود. سپس از این زیرساخت برای عرضهٔ محصولات خود استفاده کرده یا زیرساخت را در اختیار دیگران قرار میدهد تا آنها محصولاتشان را عرضه کنند.
به پلتفرمهای زوم، اسکای روم فکر کنید. کسی که میخواهد دنبال یک سمینار بگردد، به سراغ اسکای روم یا زوم نمیرود. چون این پلتفرمها برای این کار طراحی نشدهاند.
اما کسی که میخواهد سمینار یا جلسهای برگزار کند، به سراغ آنها میرود و خودش هم به مخاطبانش اطلاع میدهد که از طریق آدرس و لینک میتوانند در جلسه شرکت کنند.
اسکای روم و زوم در واقع از استراتژی پلتفرمی در طراحی محصول استفاده کردهاند. آنها زیرساخت تعامل گروهی را ساختهاند و میتوانند آن را بارها و بارها تکثیر کنند و در اختیار دیگران قرار دهند.
پس کسی که میگوید «من از طریق پلفترم اسکای روم سمینار خواهم گذاشت» حرف اشتباهی نزده است. چون اسکای روم یک پلتفرم تکوجهی است. اما از طرف دیگر باید یادمان باشد که وقتی از «اقتصاد پلتفرمها» یا «کسب و کارهای پلتفرمی» صحبت میکنیم، مخاطب معمولاً پلتفرم های چندوجهی را در ذهنش تصور میکند. مگر اینکه خودمان به او یادآوری کنیم که منظورمان همهٔ انواع پلتفرم است.
حدود یک یا دو دهه قبل، موضوع بحث اقتصاد، مدیریت و کسب و کار این بود که پلتفرم یعنی چه و مدل کسب و کار پلتفرمی چگونه کار میکند؟ اما این روزها آنقدر زندگیمان با پلتفرمها آمیخته شده که سمتِ دیگرِ این سوال معنا پیدا میکند: کسب و کاری که پلتفرمی نیست، چه نامیده میشود؟
آیا همینکه این کسب و کارها را کسب و کار سنتی بنامیم کافی است یا نام تخصصیتری برای این نوع کسب و کارها وجود دارد؟
استفاده از کسب و کار سنتی اصطلاح نادرستی نیست. اما از آنجا که در ادبیات مدیریتی معمولاً صفت سنتی به بخشهایی اطلاق میشود که نخواستهاند یا نتوانستهاند با دنیای مدرن همراه شوند، بهتر است از کلمهٔ دیگری استفاده کنیم که بار معنایی منفی نداشته باشد. چون پلتفرمها جایگزین همهٔ مدلهای کسب و کار غیرپلتفرمی نیستند، بلکه بخشی از اکوسیستم اقتصادی هستند که در کنار مدلهای دیگر معنا پیدا میکنند (اگر خودرو یا کتاب تولید نشود، اگر هتلدار هتلداری نکند، اگر تولیدکنندهٔ محتوا چیزی تولید نکند، پلتفرم میخواهد چه کاری انجام دهد؟).
با این توضیح، پیشنهاد ما این است که لااقل وقتی در فضای پلتفرمها بحث میکنید و به تحلیل مدل کسب و کار پلتفرمی میپردازید، از اصطلاح تخصصی پایپلاین (به انگلیسی: Pipeline) یا «کسب و کار خطی» استفاده کنید.
مدل کسب و کار خطی مدلی است که در آن یک یا چند زنجیره ارزش مستقیم و خطی وجود دارد. به این نمونه توجه کنید:
مثال مدل پایپ لاین (کسب و کار خطی)
کارخانه مواد اولیه را تأمین میکند.
محصول تولید میشود.
محصول به مشتریان بالقوه معرفی میشود.
مشتری محصول را میخرید.
محصول از طریق کانالهای عرضه (دیجیتال یا فیزیکی) به دست مشتری میرسد.
مشتری رضایت یا نارضایتی خود را به صورت کلامی یا در قالب خریدهای بعدی به کسب و کار اعلام میکند.
همانطور که میبینید مسیر عملیات در کسب و کار پایپلاین درست مثل یک لوله است: چیزهایی به سیستم وارد میشوند (دانش، تجربه، مواد اولیه و …). با استفاده از آن چیزها محصولی تولید و عرضه میشود. محصول تحویل میشود و دوباره چرخه آغاز میشود.
هر زمان شک داشتید که یک کسب و کار از نوع پایپ لاین است یا نه، میتوانید از خودتان این سوالها را بپرسید:
اگر پاسخ مثبت است، احتمالاً با یک کسب و کار خطی (پایپلاین) روبهرو هستید. اگر پاسخ منفی باشد، با یک پلتفرم مواجه هستید. مثلاً: آیا دیجیکالا که دوربین عکاسی میفروشد، در زمینهٔ دوربین عکاسی تخصص دارد؟ آیا اینستاگرام متخصص تولید محتوا است؟ آیا مدیران اسنپ در مسافربری حرفهایاند و تجربهٔ قابلقبولی در این زمینه دارند؟
پاسخ این پرسشها منفی است. چون کسبوکارهایی که نام بردیم، پلتفرم هستند.
آیا شرکت تویوتا در زمینهٔ تولید خودرو تخصص دارد؟ آیا مدیران سایتِ … در زمینهٔ موضوعاتی که در آن سایت منتشر میشود متخصصاند؟ اگر چنین است، این کسبوکارها را میتوان پایپلاین در نظر گرفت.
اگر شما اولین مشتری یک قنادی باشید، آنها میتوانند به شما شیرینی بفروشند. لازم نیست منتظر بمانید تا مشتریان دیگر برسند. همچنین اولین مشتری یک کتابفروشی میتواند به راحتی کتاب بخرد.
اما اگر یک شبکهٔ اجتماعی راه بیفتد و شما اولین کاربرش باشید، آن شبکه هیچ چیز برای عرضه ندارد. پلتفرمها زمانی ارزشمند میشوند که تعداد کاربرانشان (در همهٔ وجوه: تأمینکننده، فروشنده، مشتری و …) زیاد شود.
اگر مفهوم پلتفرم را در ذهن داشته باشید و این دو سوال را هم مد نظر قرار دهید، با خطای کمی میتوانید در مورد ماهیت مدلهای کسب و کار قضاوت کنید. ضمناً به خاطر داشته باشید که پلتفرم و پایپ لاین دو انتهای یک طیف هستند. نباید بحث پلتفرم و پایپ لاین را یک تقسیمبندی مطلقِ دوگانه (صفر و یک) در نظر بگیرید.
جایی در میانهٔ طیف پایپلاین و پلتفرم
اغلب سایتهای خبری را میتوان مصداق کسب و کار پایپلاین دانست؛ خبرها و تحلیلهایی تولید شده و به مشتریان عرضه میشوند.
اما نباید فراموش کنیم که کامنتها و نظرات خوانندگان هم نقش مهمی در رونق این پلتفرمها دارد و معمولاً خوانندگان هنگام خواندن خبرهای مهم، بخشی از کامنتها را هم میبینند (میدانید که به این نوع محتوا محتوای تولیدشده توسط کاربر یا UGC گفته میشود).
اینکه عدهای به سایت خبری سر بزنند و کامنتهای سایر خوانندگان را بخوانند، چیزی شبیه کارکرد شبکههای اجتماعی است و چنین سایتی را نمیتوان مصداق یک پایپلاین مطلق در نظر گرفت. اگرچه به علت وجود سردبیر و تحریریه و تولیدکنندگان محتوای سایت، نمیتوانیم آن را کاملاً از جنس پلتفرم هم بدانیم.
در چنین مواردی میتوانید به کمک یک سوال ساده، تشخیص دهید که سایت در کجای طیف پایپلاین و پلتفرم قرار میگیرد. از خود بپرسید: «اگر من امروز به ارزشآفرینی این سایت خبری (برای خودم به عنوان یک مخاطب) امتیاز ۱۰۰ بدهم و از فردا دیگر هیچ کامنتی روی این سایت ثبت یا منتشر نشود، امتیاز این سایت نزد من به چند کاهش خواهد یافت؟»
اگر کاهش امتیاز جدی باشد، میتوانید بگویید که سایت، کارکرد پلتفرمی هم پیدا کرده است.
موضوع دیگری هم هست که نباید فراموش کنید. گاهی اوقات کسب و کارهای پلتفرمی به سراغ مدل هیبرید میروند و با کسب و کار خطی ترکیب میشوند. مثلاً شرکتهایی مثل دیجیکالا یا آمازون تصمیم میگیرند یک محصول یا سرویس پرمخاطب را خودشان تولید کرده و به مشتریان عرضه کنند. یا ممکن است کسبوکاری مثل اوبر یا اسنپ و تپسی تصمیم بگیرد تعدادی خودروی بسیار لوکس را با مالکیت خود خریداری کرده و به مشتریان خاص عرضه کند (یا با هدف برندسازی و یا با هدف کسب سود).
همانطور که دیدید، کسب و کارهای پلتفرمی (مشخصاً: پلتفرم های چندوجهی) در تولید محصول تخصص ندارند. ارزشآفرینی آنها در این است که میتوانند عرضهکننده و تقاضاکننده را به یکدیگر برسانند و بستری برای تعامل، معامله یا مبادله میان آنها خلق کنند. به این کار «تطبیق دادن» یا «Matching» گفته میشود.
تطبیق دادن به عنوان یک کسب و کار، قدمتی طولانی دارد. وقتی برای اجارهٔ خانه به بنگاه معاملات املاک میروید و بودجهٔ خود را میگویید و آنها از میان پروندههای در دسترس، چند گزینه را معرفی میکنند، نقش تطبیقدهنده (Matchmaker) را بر عهده گرفتهاند. پس میبینید که این کار، بسیار قدیمی و باسابقه است.
اما اتفاقی که در عصر دیجیتال افتاد، این بود که عملیات تطبیق دادن به کامپیوتر و الگوریتم سپرده شد و فرصتی برای مقیاسافزایی پدید آمد. همین بود که انسان را برای نخستین بار با فرصتی مواجه کرد که هرگز در خیال خود هم تصور نمیکرد:
از کتابفروش تا آمازون
از آن زمان که ما به کتابفروش سر میزدیم و موضوع مورد علاقهمان را میگفتیم و او از بین چندصد کتابی که داشت، چند مورد را پیشنهاد میداد، تا امروز که به سراغ گوگل یا آمازون میرویم و دربارهٔ کتاب میپرسیم و آنها از بین دهها و صدها میلیون عنوان، چند گزینه را پیش روی ما قرار میدهند، فقط دو یا سه دهه گذشته است.
بنابراین میتوانیم بگوییم قلب کسب و کار پلتفرمی، تطبیق دادنِ عرضه و تقاضا با کمترین ریسک، هزینه و اتلاف منابع است. هر پلتفرمی در این زمینه موفقتر باشد، شانس بیشتری برای موفقیت و بقا خواهد داشت.
از تاکسیسرویس تا تاکسیهای اینترنتی
به پلتفرم تاکسیهای اینترنتی فکر کنید. رانندگان و مسافران بسیاری از این نوع پلتفرمها استفاده میکنند.
برای شما به عنوان مسافر، نه جذاب است و نه امکانپذیر که نام و مشخصات و موقعیت دهها هزار راننده را در شهرتان بدانید. راننده هم نه فرصت دارد و نه تمایل دارد مستقیماً با صدهاهزار نفر مسافر بالقوه در تماس باشد.
مسافر دوست دارد سرویسی وجود داشته باشد که از میان همهٔ رانندگان، رانندهای را که موقعیت فعلی و ترجیح مقصدش به موقعیت فعلی و مقصد شما نزدیک است، به او معرفی کند.
راننده هم دوست دارد سرویسی وجود داشته باشد که مسافران خوب (= هممسیر، آماده برای پرداخت کرایهٔ متعارف، خوشبرخورد) را برای او پیدا کرده و به او پیشنهاد دهد.
همانطور که میبینید، قلب یک پلتفرم تاکسی اینترنتی همین تطبیق دادن و Matching است. هر موضوع دیگری در اولویت بعدی قرار میگیرد.
پایان/*
اندیشه معاصر را در ایتا، روبیکا، پیام رسان بله و تلگرام دنبال کنید.