به گزارش پایگاه خبری تحلیلی اندیشه معاصر،چگونه مفاهیم اعتباری به زندگی انسان معنا میدهند؟. زندگی انسان وجهی معنادار دارد. تفاوت انسان و حیوان را برخی در همین معناداری زندگی انسان میدانند.
چگونه مفاهیم اعتباری به زندگی انسان معنا میدهند؟
حیوان نیازهایش را مبتنی بر غزایز خود به صورت طبیعی پاسخ میدهد اما انسان نیازهایش را به واسطه اعتباریات پاسخ میدهد. اعتباریاتی که با نسبت دادن معنایی خاص به کنش، شرایط انجام کنش را فراهم میسازد. به عنوان مثال وقتی انسان گرسنه میشود و سیب را میبیند، تا وقتی که اعتبار «خودنی بودن» را برای سیب نکند به سمت آن مایل نخواهد شد. گرسنگی واقعی است و انسان آن را از درون حس میکند. سیب نیز واقعی است و انسان آن را با قوه باصره حس میکند. اما «خوردنی بودن» مابه ازای خارجی ندارد و تنها ساخته ذهن انسان جهت ایجاد انگیزه برای حرکت به سوی سیب است. «خوردنی بودن» مصداقی است از معانی که انسان ها در زندگی اجتماعی خود اعتبار میکنند تا به واسطه آن ها نیازهای خود را پاسخ دهند.
زندگی انسان در دنیا لاجرم به صورت اجتماعی و محفوف در اعتباریات است. اعتباریات انسان را به معنا و جاری شدن اقتضائات معانی در زندگی دنیایی انسان پیوند میزنند. «عالم» عنوانی است که برای اشاره به پویایی یکپارچه و معنادار منظومه کنش های اجتماعی هم آهنگ عینیت یافته ناشی از اعتباریات انتخاب کرده ام. جمیع انسان ها عالمی انسانی دارند که بین همه انسان ها مشترک است. از طرفی تک تک انسان ها نیز عالم خاص خود را دارند. همچنین هر یک از اجتماعات بشری در عالمیمتمایز از سایر اجتماعات بشری زندگی میکنند.
“اما انسان نیازهایش را به واسطه اعتباریات پاسخ میدهد. اعتباریاتی که با نسبت دادن معنایی خاص به کنش، شرایط انجام کنش را فراهم میسازد. به عنوان مثال وقتی انسان گرسنه میشود و سیب را میبیند، تا وقتی که اعتبار «خودنی بودن» را برای سیب نکند به سمت آن مایل نخواهد شد.“
«حقیقت» از آن حیث که انسان به آن توجه میکند با «معنا» پیوند میخورد. در تفکر قرآنی، نظام معنایی حقیقی را میتوان با ابزار مفهومی«اسماء الهی» به خوبی صورت بندی کرد چرا که در مراتب حقیقت پس از مرتبه ذات که مرتبه وحدت است مرتبه اسماء است که کثرت از آنجا شروع میشود و اسماء واسطه فیض تمام موجودات میشوند. توجه به اسماء است که حقیقت را برای انسان آشکار خواهد ساخت که فرمود «ولله الاسماء الحسنی فادعوه بها»۱ برای خواندن او و توجه به «او» باید از واسطه اسماء حسنی استفاده کرد. در روایات آمده است که اهل بیت علیهم السلام خود را مصداق اسماء حسنی الهی معرفی کرده اند.۲
نکته ای که وجود دارد این است که معنا گاهی غیر حقیقی است. اعتباریاتی که انسان ها مبتنی بر «وهم» وضع میکنند بستر ظهور معانی غیرحقیقی هستند. در واقع اعتباریات اگر به واسطه شیطان لحاظ گردند و منشا آن ها توجه به خود بوده و از منیت انسان برخواسته باشد معانی دنیایی و غیر حقیقی را ظهور میدهند. شکل ظهور این معانی در حیات دنیایی با مفاهیم «لعب»، «لهو»، «زینت»، «تفاخر» و «تکاثر» قابل صورت بندی است که «اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیَاهُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِینَهٌ وَتَفَاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَتَکَاثُرٌ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ»۳
در داستان خلقت انسان، او در عالم قبل «هبوط» به خود توجهی ندارد. به واسطه وسوسه «شیطان» و به دلیل «توجه استقلالی» به «خود» وارد حیات دنیایی میشود. در دنیا به مرور بیشتر به خود توجه میکند و این توجه به خود نیازهایی را برای او ظاهر میسازد که منشا اعتبارسازی او میشود.
“در واقع اعتباریات اگر به واسطه شیطان لحاظ گردند و منشا آن ها توجه به خود بوده و از منیت انسان برخواسته باشد معانی دنیایی و غیر حقیقی را ظهور میدهند.“
زندگی دنیایی قرین با زندگی اجتماعی است و نیازها در بستر زندگی اجتماعی پاسخ داده میشود. نیازمندی مستلزم پاسخ به نیازها به واسطه یک کنش است و لازمه کنش، اعتبارسازی است چرا که بدون اعتبار انگیزه لازم برای انجام کنش شکل نخواهد گرفت. علامه طباطبایی در این باره میفرماید: «اگر ما تمامى معانى و اعتبارات مربوط به انسان و پیوندهایى را که بین خود این معانى و اعتبارات برقرار است- مثل مالکیت، ریاست، معاشرتها، متعلقات، دارایىها و سایر اختصاصات- مورد تتبع و تأمل قرار دهیم، مىیابیم که این امور، اعتبارى و وهمى هستند که انسان از ناچارى و براى رفع نیازهاى اولیه خود در اجتماع و تمدن و نیز براى جلب خیر و سود و دفع شرّ و زیان به ساختن آنها مىپردازد. پس همانگونه که گیاه در قلمرو وجود خود یک نظام طبیعى و یک سلسله عوارض منظم طبیعى دارد که از آن طریق ذات خود را به وسیله تغذى و نمو و تولید مثل حفظ مىکند، همانگونه، انسان نیز داراى نظامى طبیعى و صفات و عوارضى است که ذات خود را بدان وسیله حفظ و نگهدارى مىکند. جز اینکه این نظام انسانى، از طریق معانى وهمى و امور اعتبارى که ظاهر آن نظام اعتبارى و در باطن و ماوراى آن نظام طبیعى قرار دارد، حفظ مىشود. انسان ظاهراً با یک نظام اعتبارى زندگى مىکند، اما در حقیقت و به حسب باطن، در یک نظام طبیعى به سر مىبرد. پس به طور خلاصه، این نظام اعتبارى، در ظرف اجتماع و تمدن، موجود است و آنجا که اجتماعى نیست، اعتبارى هم نیست و نسبت این دو به شکل عکس نقیض است.»۴
“اگر انسان در اوایل مسیر اعتبار سازی خود کم کم متوجه هبوط خود بشود و به جای توجه به خود، جان خویش را غرق در توجه به ذکر الهی کند، کم کم اعتبارات او رنگ الهی میگیرد.“
این فرآیند «اعتباری شدن»، هم در ابتدای تاریخ دنیایی نوع انسان و هم در ابتدای تولد تک تک انسان ها قابل مشاهده است. هر کنش انسان با یک یا چند اعتبار همراه است. اگر انسان در اوایل مسیر اعتبار سازی خود کم کم متوجه هبوط خود بشود و به جای توجه به خود، جان خویش را غرق در توجه به ذکر الهی کند، کم کم اعتبارات او رنگ الهی میگیرد و تمامیکنش های او را در بر میگیرد. اما اگر خود را متوجه ذکر الهی نکند روز به روز بر ضیق معیشت و کوری خود خواهد افزود که فرمود «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَهً ضَنْکاً وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَهِ أَعْمى»۵ در هر دو حالت اتفاقی که کم کم صورت میپذیرد آن است که زندگی اجتماعی انسان به تدریج تبدیل میشود به مجموعه ای از کنش های با توجهات و اعتباریات ماهیتا همسنخ. یک پویایی یکپارچه معنادار ناشی از منظومه کنش های اجتماعی هم آهنگ عینیت یافته. این فرآیند برای نوع انسان در ابتدای تاریخ محقق شده است و برای تک تک انسان ها در طول زندگی دنیایی خود به تدریج شکل میگیرد و بدین گونه امورات مختلف در زندگی برای انسان ها توسط اعتباریات معنادار میشوند.
پ.ن
- آیه ۱۸۰ سوره اعرف
- بحار الأنوار – الجزء ۹۱ – صفحه ۵
- آیه ۲۰ سوره حدید
- رساله الولایه، ص ۲۸
- آیه ۱۲۴ سوره طه
برای عضویت در کانال اندیشه معاصر کلیک کنید.