۰۸:۱۴ - ۱۴۰۲/۰۲/۱۲

ماجرای ربودن ۴۸ ساعته زن مطلقه حسابی خبرساز شد

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی اندیشه معاصر به نقل از منیبان، مردی که متهم است زن جوانی را از تهران ربوده و به یکی از شهر‌های جنوبی کشور منتقل کرده‌است، در بازجویی‌ها ادعا کرد شاکی برای ازدواج با من این شکایت دروغین را مطرح کرده‌است. چند روز...

حادثه

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی اندیشه معاصر به نقل از منیبان، مردی که متهم است زن جوانی را از تهران ربوده و به یکی از شهر‌های جنوبی کشور منتقل کرده‌است، در بازجویی‌ها ادعا کرد شاکی برای ازدواج با من این شکایت دروغین را مطرح کرده‌است.

چند روز قبل زن جوانی در تهران سراسیمه به اداره پلیس رفت و از مرد آشنایی به اتهام آدم‌ربایی شکایت کرد.

شاکی در توضیح ماجرا گفت: «چند سال قبل با یکی از بستگانم ازدواج کردم و الان هم صاحب چند فرزند هستیم. زندگی ما خوب بود، اما مدتی قبل با هم اختلاف پیدا کردیم و به همین‌خاطر از هم جدا شدیم. من زندگی جدیدم را آغاز کردم و در شرکتی مشغول به کار شدم. هر روز به محل کارم می‌رفتم تا اینکه ۷۲ ساعت قبل برای کار از خانه‌ام خارج شدم و به داخل خیابان رفتم که یکی از اقوام دورمان به نام اردشیر با خودرویش کنارم توقف کرد. ابتدا فکر کردم او با من کاری دارد، اما او از ماشین پیاده شد و با چاقویی که در دست داشت، به طرف من آمد و با تهدید مرا به داخل خودرویش کشاند. همان لحظه شروع به داد و فریاد کردم که مرد آدم‌ربا با چاقو تهدید کرد اگر سکوت نکنم بلایی سر خودم و بچه‌هایم می‌آورد و من هم از ترس جان فرزندانم حرفی نزدم.»

شاکی ادامه داد: «او مرا با خودرویش به یکی از شهر‌های جنوبی کشور منتقل و داخل خانه قدیمی حبس کرد. ۴۸ ساعت گروگان او بودم و در این مدت اردشیر به شدت مرا کتک می‌زد. آنقدر گریه و التماس کردم که دلش به حالم سوخت و مرا رها کرد. پس از این به سرعت خودم را به تهران رساندم و به اداره پلیس آمدم تا از او به اتهام آدم‌ربایی و کتک‌کاری شکایت کنم.»

با شکایت زن جوان، تیمی از مأموران پلیس تحقیقات خود را برای شناسایی و دستگیری متهم آغاز کردند و در نهایت پس از چند روز موفق شدند اردشیر را بازداشت و به اداره پلیس منتقل کنند.

متهم در بازجویی‌ها جرم خود را انکار کرد و گفت زن جوان به دروغ از او شکایت کرده‌است تا با این بهانه مرا وادار کند با او ازدواج کنم.

او در ادعایی گفت: «شهین از بستگان دور ما بود و من از قبل به او علاقه داشتم. چند ماه قبل او از شوهرش جدا شد و برای ادامه زندگی به تهران آمد. او خودش را به من نزدیک کرد و من هم به خاطر علاقه‌ای که به او داشتم، تصمیم گرفتم به خواستگاری‌اش بروم و با او ازدواج کنم. وقتی به او پیشنهاد دادم، قبول کرد و قرار شد همراه او به زادگاهمان برویم و با خانواده‌اش درباره ازدواج صحبت کنیم. برای او انگشتر فیروزه‌ای خریدم و دو نفری راهی شهرمان شدیم. روز اول من به خانه آن‌ها رفتم و روز دوم او به خانه ما آمد. من آدم وسواسی و تمیزی هستم، اما او خیلی به تمیزی اهمیتی نمی‌دهد و روز دوم سر همین موضوع با هم مشاجره لفظی کردیم. وقتی فهمیدم او زن تمیزی نیست به او گفتم از ازدواج پشیمان شده‌ام و نمی‌خواهم با او ازدواج کنم. شهین خیلی عصبانی و با حالت قهر از خانه ما خارج شد و به تهران برگشت. الان که دستگیر شده‌ام، فهمیدم او به دروغ از من به اتهام آدم‌ربایی شکایت کرده‌است تا مرا مجبور به ازدواج با خودش کند.»

تحقیقات از متهم ادامه دارد.

 

پایان*/

اندیشه معاصر را در روبیکا دنبال کنید.

برای عضویت در کانال بله اندیشه معاصر کلیک کنید.

برای عضویت در کانال تلگرامی اندیشه معاصر کلیک کنید.

مطالب مرتبط

آخرین اخبار