۱۰:۲۸ - ۱۴۰۰/۰۳/۱۷

ظهور اکبر خرمدین دیگری

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی اندیشه معاصر، آن شب خیابان شریعتی تهران ممکن بود تجربه‌ای مانند اکباتان و اکبر خرمدین دیگری را تجربه کند اگر داماد خانواده به داد دختر نرسیده بود، اما ماجرا طور دیگری رقم خورد و پدر فراری و دختر در بیمارستان با...

ظهور اکبر خرمدین دیگری

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی اندیشه معاصر، آن شب خیابان شریعتی تهران ممکن بود تجربه‌ای مانند اکباتان و اکبر خرمدین دیگری را تجربه کند اگر داماد خانواده به داد دختر نرسیده بود، اما ماجرا طور دیگری رقم خورد و پدر فراری و دختر در بیمارستان با درد و بخیه‌های زیاد دست و پنجه نرم می‌کند.

حالا دختر با شکایت از پدرش منتظر اجرای قانون است و مقصر همه این اتفاق‌ها را نامادری اش می‌داند که تنها مدت کوتاهی بعد از فوت مادرش وارد خانواده شان شده و تمایلی به حضور دختر و داماد خانواده در آن خانه ندارد.

ماجرا از کجا شروع شد؟

“همسرم مدت‌ها بود برای اینکه بتواند شب‌ها راحت‌تر بخوابد، قرص خواب می‌خورد، اما آن شب ماجرا طور دیگری شد” این جمله را داماد خانواده بیان می‌کند و اتفاق آن شب را اینگونه برای خبرنگار دیدار تعریف می‌کند.

” پدر همسرم خیلی زود بعد از فوت همسرش ازدواج مجدد کرد و همسر دومش از اینکه دختر و داماد خانواده با آن‌ها زندگی کنند رضایت نداشت و مدام پدر همسرم را تحریک می‌کرد و از اینکه ما آنجا بودیم به شدت ناراحت بود. آن شب هم بحث و جدل جدی در گرفت، اما من همسرم را آرام کردم و از او خواستم به اتاقش برود و خودم هم به اتاق دیگری رفتم و خوابیدم.”

او ادامه می‌دهد:” آن شب همسر من قرص نخورده بود و، چون خوابش نمی‌برد روی مبل وسط پذیرایی دراز می‌کشد ساعت چهار صبح با جیغ‌های همسرم که داد می‌زد سوختم سوختم از خواب بیدار شدم و خودم را به پذیرایی رساندم و دیدم پدر همسرم روی دخترش افتاده و قصد دارد او را خفه کند و همسرم هم در تلاش است خودش را نجات دهد خودم را به آن‌ها رساندم و همسرم را نجات دادم چند ثانیه بعد متوجه شدم همه جای بدن همسرم غرق در خون است اول متوجه نشدم ماجرا چیست، اما بعد فهمیدم که پدر همسرم با چاقو به جان دخترش افتاده و تمام دست او را چاقو زده است.”

او می‌گوید: “تنها کاری که در آن لحظه انجام دادم این بود که همسرم را به بیمارستان برسانم، وقتی به بیمارستان رسیدیم تشخیص اولیه دکتر‌ها این بود که تاندون و رگ‌های اصلی دست او آسیب جدی دیدند و باید عمل شود؛ چند ساعت بعد او راهی اتاق عمل شد و آنقدر آسیب به دست جدی بود که دکتر‌ها مجبور شدند از دست دیگرش رگ گرفته و به دست آسیب دیده پیوند کنند.”

از او درباره پدر همسرش پرسیدم اینکه در چه وضعیتی است که ادامه می‌دهد: “همان شب با حضور پلیس شکایتی علیه پدر همسرم تنظیم کردیم ما قصد داریم پرونده روال قانونی خود را طی کند.”

او در توضیح بیشتر از وضعیت همسرش می‌گوید: بعد از جراحی طولانی سه ساعته و سختی که داشته درد زیادی دارد و فعلا قادر به صحبت کردن نیست، اما خواسته هر دو ما روی شکایت از پدر همسرم همچنان پابرجاست.”

او می‌گوید: “اگر آن شب همسر من داروی خواب آور خورده بود و متوجه کاری که پدرش با او کرد نمی‌شد معلوم نبود چه سرنوشتی در انتظار ما بود!”

 

نمی‌دانم چرا پدرم آنقدر عوض شده است

برای آگاهی بیشتر از روند ماجرا منتظر ماندم تا کمی شرایط جسمی دختر خانواده بهتر شود تا بتوانم با او هم صحبت کنم، عصر روز یکشنبه بود که موفق شدم با او درباره اتفاقی که افتاده صحبت کنم؛ او ریشه درگیری شب گذشته با پدرش را از چند روز قبل‌تر تعریف کرد.

“با آمدن همسر جدید پدرم به خانواده ما اختلاف‌ها شروع شد، چند شب قبل از این اتفاق پدرم سر اینکه چرا من چای خوردم و لیوانم را نشستم با من دعوای سختی کرد و من، چون پایم شکسته بود گفتم هر وقت بلند شدم لیوانم را می‌شورم، اما پدرم قانع نشد و دعوا تا جایی پیش رفت که من ساعت ۱۲ شب مجبور شدم از خانه بزنم بیرون و به خانه دوستم بروم. بعدا فهمیدم که تا صبح همسرم و برادرم دنبال می‌گشتند و حتی به کلانتری هم رفته بودند و قرار بود اگر تا ۴۸ ساعت از من خبری نشود به کلانتری خبر دهند.”

او ادامه می‌دهد:”پدرم به برادر و خواهرم بار‌ها گفته که من این دختر را می‌کشم و بعد از درگیری بین ما هم گفته اگر هم بمیرد برایم مهم نیست؛ به اینجایی صحبت که رسیدیم او گریه اش می‌گیرد و می‌گوید: نمی‌دانم چرا پدرم با من اینگونه رفتار می‌کند من هیچ کاری به کار او نداشتم، پدرم در عرض سه روز با همسر فعلی اش ازدواج کرد کل زندگی ما تغییر کرد.”

او می‌افزاید:”خانه‌ای که در حال حاضر پدرم در آن زندگی می‌کند سه دانگ آن متعلق به مادرم بود که بعد از فوتش به ما می‌رسد و سه دانگ دیگر هم پدرم وکالتی به اسم خواهر کرده و عملا او هیچ سهمی در آنجا ندارد و ما خیلی راحت می‌توانیم او را از آن خانه بیرون کنیم.”

ماجرای این دختر و پدر و صحبت‌هایی که بین آن‌ها رد و بدل شده است، نگرانی از اتفاق دیگری مانند بابک خرمدین را پس پرده خود دارد و این پرسش را در ذهن همه ایجاد می‌کند که زیر پوست این شهر چه می‌گذرد؟ بی رحمی و قصاوت چگونه به قلب آدم‌ها را پیدا کرده است و هزاران چرای دیگر که پاسخ آن را باید از جامعه شناسان و روان‌شناسان پرسید.

 

انتهای پیام/*

مطالب مرتبط