۱۹:۳۱ - ۱۴۰۱/۰۲/۲۷

درباره پرسپولیس یحیی؛ سندرومی که بلای جان سرخ‌ ها شد

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی اندیشه معاصر ANDISHEMOASER News Agency،احتمالا نام سندروم پروزوپاگنوزیا بار اول است که به‌ گوش‌تان می‌ خورد. حق هم دارید، آن‌قدر مکانیسم و حتی اسمش پیچیده به نظر می‌رسد که اگر پای ابتلای برد پیت در میان نمی‌بود...

نقل و انتقالات پرسپولیس | از پایان همکاری 10 ستاره با پرسپولیس توسط یحیی تا بیانیه باشگاه علیه یحیی گل محمدی

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی اندیشه معاصر ANDISHEMOASER News Agency،احتمالا نام سندروم پروزوپاگنوزیا بار اول است که به‌ گوش‌تان می‌ خورد. حق هم دارید، آن‌قدر مکانیسم و حتی اسمش پیچیده به نظر می‌رسد که اگر پای ابتلای برد پیت در میان نمی‌بود، ناشناخته‌تر هم می‌شد. اما نه آن‌قدر عجیب و غریب که درکش نکنیم و یا حتی در درجات خفیف آن را نچشیده باشیم. علامت این سندروم رک و راست است؛ شما چهره آشناترین افراد زندگی‌تان را نمی‌توانید بشناسید. می‌دانید که یک برادر یا خواهر با فلان مشخصات دارید اما به هنگام دیدن وی، انگار با هفت پشت غریبه روبرو شده‌اید. درد این روزهای هواداران پرسپولیس هم همین است. می‌دانند که پوکر قهرمانی را دارند، می‌دانند که روزی کابوس آسیا بودند اما بخت بد آن ها را حتی از خودشان هم بیگانه کرد. پروزوپاگنوزیای سرخ که نمودش در یحیی بیداد می‌کند، بدترین درد آن‌هاست.

از پرسپولیس یحیی بسیار گفته‌اند و بسیار شنیده‌اید. از تمریناتی که اندازه یک زنگ مدرسه ابتدایی هم طول نمی‌کشد بگیرید تا مربی دروازه‌بانی که تمام تمرکزش خاکی نشدن ریشش است. یا حتی حمید مطهری که در حرکت رونالدینیو‌وار در شب قهرمانی استقلال شایستگی سپاهان را تبریک گفت. شدیدترین نمود پروزوپاگنوزیا را یحیی گل محمدی دارد.‌ خودش بهتر از من و شما می‌داند که پای چه باشگاه باقدمتی وسط است و چه قهرمانی ها و اسطوره‌هایی که از دل این بنای سرخ بیرون آمده‌اند. اما وقتی که چشمش به این عمارت پرقدمت می‌‌افتد سندرومش عود می‌کند و نمی‌داند که جایگاه خودش و تیمش دقیقا کجاست. برای همین هم تا دل‌تان بخواهد خریدهای بنجل خارجی‌اش را می بینید. چون در آن لحظه پاک فراموش کرد همه چیز را. نتیجه شد شوت های مریخ نورد تمیروف و رحمان و رحیم های تاجیکستانی. نتیجه شد از دست دادن خروارها امتیاز به واسطه باگ‌های حامد لک. نتیجه شد اتوبان شدن دفاع پرسپولیس که یک زمان با تانک هم‌نمی‌توانستند بن بستش را باز کنند.

حتی خود بازیکنان پرسپولیس هم این سندروم را دارند. بازیکنی که به ریش کریم باقری می‌خندد و تمرین تیم را برای جشن قهرمانی تیم دیگر طی می‌کند. یا سعید آقایی که با یک ضربه خودخواهانه در دربی معادله خطی و ساده قهرمانی را به چند مجهوله غیرقابل پاسخ مبدل کرد. حامد لک هم که کماکان اعتقاد دارم با آپدیت بعدی EA Sports هم باگ‌هایش برطرف نمی‌شود و هر آنچه که داشت را در همان لیگ قهرمانان آسیا جا گذاشت. من و شما هم پروزوپاگنوزیا داریم. اگر اسم پرسپولیس به گوش‌تان بخورد، چشمان‌تان را می بندید، خاطرات پادشاهی در ایران و غرب آسیا را مرور می کنید و لبخندزنان می‌گویید: “هوف عجب تیمی بود” .اما به محض این که چشم‌مان به این روزهای پرسپولیس بخورد، نه آن را می‌شناسیم و نه حتی خودمان را. ما وسط این سندروم مهیب سرگردانیم. از تیمی که تنها یادگارش از پرسپولیس سرخ بودن لباسش است.

روزی هواداران پرسپولیس، همین حوالی اردیبهشت کمر خم شده برانکو را گرفتند و تا فینال آسیا پا به پایش رفتند. آن روزها سرخ‌ها هویت گمشده‌شان را یافته بودند. دلیل ها داشتند برای شمشیر کشیدن در میدان‌ نبرد. و حالا لب پرتگاه هستند و نه شمشیر دارند و نه حتی پا برای تاختن. یحیی گل محمدی با تفکرات اشتباه تاکتیکی، نبود نظم تیمی و بیانیه‌های سرسام‌آور تیشه به ریشه عمارت برانکویی زد که در همین اردیبهشت اولین آجرش را گذاشت.آقای یحیی گل محمدی، این اردیبهشت با آن یکی فرق دارد. این یکی بوی تابستان جهنمی می دهد و آن یکی خود بهار بود. از این چاله فقط با طناب می‌شود خارج شد. یحیی طناب را داشت، اما به جای آن که برای رهایی تلاش کند، با آن خودش و پرسپولیس را حلق آویز کرد.

انتهای پیام/*

مطالب مرتبط

آخرین اخبار