به گزارش پایگاه خبری تحلیلی اندیشه معاصر، خانم پریسا کربلایی حسنی آموزگار ابتدایی و کارشناس ارشد روانشناسی بالینی در یادداشتی در ارتباط تاثیر سبک رفتاری و تربیتی والدین در وابسته و بیکفایت شدن فرزندان اینچنین نوشتند: والدین هلیکوپتری، کمالگرا، همراه و مضطرب فرزندان “وابسته و بیکفایت” تربیت میکنند!!!
آیا جملهی بالا شما را به تعجب واداشت؟!
و یا اینکه لحظاتی در فکر فرو رفتید؟!
شاید هم برایتان سوال شد منظور از جملهی بالا چیست؟!
در ادامهی مطلب منظور از این جمله را متوجه خواهید شد.
والدین هلیکوپتری چه ویژگی هایی دارند؟
والدین هلیکوپتری: به والدینی گفته میشود که بیش از حد درگیر زندگی فرزندانشان هستند و اجازهی انجام کاری را به آنها نمیدهند، مخصوصاً در دوران تحصیل. واژهی هلیکوپتر به دلیل اینکه والدین “همانند هلیکوپتری بالای سر فرزندانشان پرواز میکنند” و اعمال او را زیر نظر دارند، گذاشته شده است.
این والدین هر موقع برای فرزندشان مشکلی پیش میآید، همهی کارهای خود را رها میکنند و تمام و کمال در خدمت فرزند و حمایت از او قرار میگیرند. روانشناسی مشکلی با حمایت از کودک ندارد و اتفاقا تاکید میکند که حامی فرزندتان باشید اما باید در این حمایت “تعادل” رعایت شود.
ولی والدین هلیکوپتری در حمایت از فرزندشان افراط میکنند.
تکالیف فرزند را انجام میدهند، مسئولیت تمام کارهای خانه فرزندشان را بر عهده دارند، آنها را از شکست محافظت میکنند، به آنها حق انتخاب نمیدهند.
این والدین فرصت کسب تجربه را از کودک خود میگیرند.
برای درک بهتر مطلب مثالهایی ملموستر را بیان میکنم: تا ۱۰ سالگی برای نظافت شخصی همچنان فرزندشان را به حمام میبرند و یا خم میشوند و بند کفش او را میبندند.
روانشناسی رشد معتقد است کودکان در حدود ۶ سالگی قادر به بستن بند کفش خود هستند.
اما موفقیت در این کار به فراخنای توجه طولانیتر، حافظهی حرکات ظریف دست و چیرهدستی در انجام دادن آنها نیاز دارد.
بنابراین کفایت را از فرزند خود نگیرید و نگویید او نمیتواند.
او میتواند اما به آموزش و یاری شما نیاز دارد، نه اینکه مثلا تا ۱۰ سالگی بند کفش او را ببندید.
و یا مثلا: کودک در یخچال را باز میکند تا آب بخورد، سریعاً سر میرسند و میگویند تو نمیتوانی و یا صبر کن من به تو بدهم.
کلاً واژهی تو نمیتوانی را در استفاده از وسایل و کارها به کودکشان میگویند و خودشان همه را انجام میدهند.
والدین کمالگرا چه ویژگی هایی دارند؟
والدین کمالگرا: استانداردهای خیلی سختی برای فرزندان خود در نظر میگیرند و انتظارات بالای آنها با توان و شرایط فرزندان سازگاری ندارد؛ آنها از کودک خود پرتوقعی دارند بطوریکه کودک باید همهی کارها را به بهترین نحو و بدون خطا و اشتباه انجام دهد.
روانشناسی معتقد است کودک در جریان رشد و تحول برای شناخت محیط اطرافش باید تجربه کسب کند. در فرایند تجربه، والدین باید صبور باشند، اما والدین کمالگرا به دلیل پرتوقع بودن، این اجازه را به کودک نمیدهند.
در اینجا ذکر چند مثال ضرورت دارد. مثلا: وقتی که دیگر زمان تغذیه از شیر مادر به اتمام رسیده است، کودک در آن ابتدا میخواهد خودش غذا خوردن را تجربه کند، دستش را در ماست فرو کند، رشتههای ماکارونی را با دستش بردارد و….، اما والدین کمالگرا اجازه تجربه کردن را به کودک نمیدهند.
این مثالها فقط به تجربه غذا خوردن محدود نمیشود، بلکه اجازه کسب سایر تجربیات را هم به فرزندشان نمیدهند. مثلا: گِل بازی و….
چون در اوایل کودکی اجازه تجربه کردن به کودک داده نشده است، در اواسط کودکی او بلد نیست کارهای ترکیبی مثل درست کردن کاردستی را انجام دهد.
والدین همراه: آنها همیشه بطور افراطی همراه فرزندان خود هستند.
معتقدند فرزندشان وقتی میخواهد بیرون برود همیشه یکی باید با او باشد.
چون ضعیف و ناتوان است. مثلاً: وقتی در حیاط بازی میکند، از سر کوچه بستنی میخرد، اردو میرود و…. آنها همیشه همراه فرزندشان هستند.
والدین مضطرب: نگرانی از ویژگیهای والدین هلیکوپتری، کمالکرا و همراه است و درواقع یکی از عللی که این رفتارها را انجام میدادند، اضطراب آنها است.
اما این سبک رفتاری و تربیتی چه عوارض و پیامدهایی را به همراه دارد؟!
– فرد در بزرگسالی در انجام امور روزمرهی زندگی ناتوان، کار نابلد، بیکفایت و وابسته است. دقت کنید: امور روزمرهی زندگی!!!
مثلا: اتو کردن، کراوات بستن، واکس زدن کفش، غذا درست کردن، شستن لباس و حتی جوراب، پنچرگیری ماشین، بنزین زدن و….
اینها کارهایی زنانه و یا مردانه نیستند، بلکه از ضروریات زندگی روزمره هستند و همهی افراد باید آنها را بلد باشند و اگر شخصی بلد نباشد، ناشی از وابستگی و بیکفایتی اوست.
البته ذکر این نکته ضروری است که ما انسانها همهی کارها را که خود به خود بلد نیستیم اما کارهایی را که مربوط به امور روزمرهی زندگی ما است باید بلد باشیم و یاد بگیریم.
پس مثلا: هنگامی که ماشینی خریداری میکنی کارهای عادی مرتبط با ماشین را یاد بگیر. فرزندان وابسته و بیکفایت این مسئولیتها را به والدین هلیکوپتری خود واگذار میکنند و همیشه ایجاد مشکل میکنند.
بنزین زدن، پنچرگیری، بردن ماشین به تعمیرگاه و…. کارهایی است که والدین هلیکوپتری برای این افراد انجام میدهند.
مثالهای زیادی برای وابستگی و بیکفایتی در امور روزمرهی زندگی میتوان مطرح کرد که در این نوشتار نمیگنجد.
– کمکخواهی افراطی و چک کردن تصمیمها با دیگران در این افراد دیده میشود.
– ممکن است از انجام کارها اجتناب کند و بگوید من نمیتوانم، برای من سخت است، خودتان آن کار را انجام دهید.
بنابراین مسئولیتپذیر نیستند و اگر هم کاری به او تعلق گیرد، در انجام آن تعلل و یا خرابکاری میکنند.
– این افراد در رسیدن به استقلال عمل ناتوان هستند و اهمال کاری در تصمیم گیریها در این افراد دیده میشود.
– یک گروه دیگر از این افراد وابسته و بیکفایت، “مستقل نمایی” میکنند، یعنی خودشان را بیش از حد مستقل نشان میدهند و حتی کارهایی را که نیاز به همراه است، قبول نمیکنند.
حتی زمانی که کمک خواستن از دیگران امری طبیعی است.
– مورد دیگری که در فضای دانشگاههای ما بسیار رایج است، دانشجوهایی هستند که در جزوه نوشتن ناتوانند، بنابراین از دوستانشان جزوه میگیرند، اما تا شب امتحان آن را نمیخوانند، و شب امتحان تا لحظهی قبل از امتحان از صاحب جزوه میخواهند خلاصهی مطالب را برای او توضیح دهد. این مثالی از وابستگی و بیکفایتی دانشجویی است که والدین همراه داشته است.
انتهای پیام/*