به گزارش پایگاه خبری تحلیلی اندیشه معاصر، خانم پریسا کربلایی حسنی معلم آموزگار دلسوز و پرتلاش کشور و کارشناس ارشد روانشناسی بالینی در مصاحبه با خبرنگار اندیشه معاصر در ارتباط انزوای نوجوانان اینچنین گفتند: آیا میدانید که برخی از نوجوانان ما از سوی همسالانشان طرد میشوند؟!
وی افزود: آیا میدانید که طرد اجتماعی از سوی همسالان باعث ایجاد طرحواره (باور بنیادین) انزوای اجتماعی در نوجوانان میشود؟! چرا نوجوانان دچار انزوای اجتماعی میشوند؟!
این روانشناس بالینی بیان کرد: برای باور بنیادین طرد اجتماعی در نوجوانان میتوان سه ریشهی تحولی در نظر گرفت:
۱) ریشههای جسمی: بسیاری از افراد به لحاظ جسمی ممکن است با هنجار جامعه متفاوت باشند، مثلاً انسانهایی که خیلی قدبلند یا خیلی قدکوتاه هستند، خیلی چاق یا خیلی لاغر هستند، زال هستند، آبله روی صورت خود دارند که باعث میشود زیبایی طبیعی خود را از دست دهند، و مثالهای دیگر…
۲) ریشههای کلامی: افرادی که از نظر کلامی با هنجار اجتماعی متفاوتند، مثلاً: لکنت زبان دارند، نوک زبانی صحبت میکنند، لهجهای متفاوت از همسالانشان دارند و مثالهای دیگر…
۳) ریشههای قومی: مرتبط با عامل فرهنگ، زبان دین و نژاد است. مثلاً: اقلیتهای مذهبی، افرادی که رنگ پوستشان متفاوت از همسالانشان است، یا فرهنگ و زبان متفاوت دارند.
نوجوانی دورهی حساسی برای شکلگیری هویت است و با توجه به عوامل مذکور پیشنهاد علم روانشناسی به خانوادهها این است که اگر خواستید مهاجرت (از کشوری به کشور دیگر و یا از شهری به شهر دیگر) داشته باشید، در دوران نوجوانی (سن تقریبی ۱۳ تا ۱۹ سال) برنامه مهاجرت خود را منتفی کنید. یا در زمانی که فرزند شما هنوز کودک است و هنوز به مدرسه نرفته است مهاجرت کنید، یا وقتی دوران نوجوانی فرزندتان به پایان رسید. چون در سن نوجوانی پذیرش از سوی همسالان برای فرد خیلی اهمیت دارد و عوامل بالا ممکن است باعث شود پذیرش از سوی همسالان رخ ندهد.
خانم کربلایی حسنی گفتند: اگر نوجوان دچار باور بنیادین انزوای اجتماعی شود، نشانههایی منفی را در بزرگسالی تجربه میکند که عبارتند از:
۱) فرد از وارد شدن به جاهای شلوغ اجتناب میکند، دیگران ممکن است این افراد را درونگرا توصیف کنند ولی این افراد درونگرا نیستند. چون افراد درونگرا از تنهایی خود لذت میبرند، اما این افراد علیرغم اینکه دوست دارند در اجتماع باشند، میترسند و نمیتوانند. چون باور بنیادی آنها این است که من در جمع پذیرفته نمیشوم، در واقع مسائل و مشکلات دوران نوجوانی را هنوز با خود دارند.
۲) این افراد در حاشیه میمانند، وارد گروه نمیشوند، انسانهای دیگر آنها را گوشهگیر و تنها میشناسند، حتی اگر هم مجبور شوند جایی بروند رفتارهای خاصی انجام میدهند، مثلا یا خیلی زود و اولین نفر میروند که در جایی از مجلس بنشینند که دیده نشوند، یا آخر مراسم میروند که دیگر مراسم تمام شده و در معرض دید در کل مراسم نباشند بطوریکه دیگران فقط بگویند فلانی آمد. در مراسمهای ختم در آن لحظه که باید وارد شود و به همه دست بدهد و تسلیت بگوید، میترسد و وحشت میکند و….
۳) در دوستیابی انتخاب میشوند ولی کسی را انتخاب نمیکنند. اما مدل دوستیشان طولانیمدت و بیحاشیه است. مثلا: با کسی ده سال دوست است ولی فقط در مناسبتها به او پیام تبریک میفرستد.
در پایان خانم پریسا حسنی اینگونه به جمع بندی پرداختند: ذکر این نکته ضروری است که روانشناسی با تکنیکهای رفتاری و شناختی، تکنیکهای حضور در گروه، به چالش کشیدن افکار خودآیند منفی و مدیریت اضطراب به کمک این افراد میآید تا بتوانند بر باور بنیادین غیر منطقی خود غلبه کنند و مشکلشان برطرف شود.
انتهای پیام/*