۰۸:۱۰ - ۱۴۰۰/۰۲/۰۱

اندیشمندان آیا باید به نتایج اخلاقی افکارشان بیندیشند؟/ رابطه جنسی با محارم تا سربریدن انسان‌ها، چگونه از اندیشه‌هایی غیراخلاق‌گرا سربرآوردند؟

[ad_1] می‌خواهیم از برخی آسیب‌های اجتماعی همچون رابطه جنسی با محارم که این روزها موضوعش در فرانسه داغ شده و بعضی‌ آنرا حاصل برخی اندیشه‌ها می‌دانند به این ایده برسیم که نتایج اخلاقی هر اندیشه‌ای بایستی مورد توجه باشد. امین پاکزاد – ...

اندیشمندان آیا باید به نتایج اخلاقی افکارشان بیندیشند؟/ رابطه جنسی با محارم تا سربریدن انسان‌ها، چگونه از اندیشه‌هایی غیراخلاق‌گرا سربرآوردند؟

[ad_1]

60603013ad998_2021-03-28_11-58

می‌خواهیم از برخی آسیب‌های اجتماعی همچون رابطه جنسی با محارم که این روزها موضوعش در فرانسه داغ شده و بعضی‌ آنرا حاصل برخی اندیشه‌ها می‌دانند به این ایده برسیم که نتایج اخلاقی هر اندیشه‌ای بایستی مورد توجه باشد.

امین پاکزاد – موضوع تعرض جنسی به کودکان (پدوفیلیا) یا محارم چندی‌ست محل بحث فضای عمومی در فرانسه شده است و جنبشی مشابه آنچه در سال پیش درباره تجربه‌های آزارهای جنسی با هشتک «من هم» (metoo) خبرساز شده بود، اینبار با هشتک «من هم رابطه با محارم» (metooincest) که تاکید بر رابطه جنسی با خویشان و محارم دارد، در فرانسه بازتاب‌های فراوانی یافته است (اینجا بخوانید).

این بحث‌ها در فرانسه به فضای حکومت و قانون‌گذاری هم رسید تا جایی که وزیر دادگستری فرانسه گفت که مایل است ۱۸سالگی را به عنوان سن قانونی برای ابراز رضایت نسبت به برقراری رابطه جنسی با اعضای خانواده تعیین کند. در صورت تصویب نهایی این پیشنهاد، هرگونه رابطه جنسی بزرگسالان با کودکان زیر ۱۵ سال ممنوع خواهد بود. این در حالی است که نوجوانان بالای ۱۵ سال می توانند با رضایت خودشان با افراد بزرگسال (به استثنای افراد بزرگسال در خانواده شان) رابطه جنسی برقرار کنند. بنا به پیشنهاد دولت فرانسه هرگونه رابطه جنسی افراد بزرگسال با کودکان زیر ۱۸ سال عضو خانواده هایشان مصداق اذیت و آزار یا تجاوز جنسی خواهد بود (اینجا بخوانید).

معنای ضمنی این خبر این است که رابطه جنسی بالای ۱۸ سال با محارم در فرانسه به شرط رضایت طرفین، مجاز است که البته با فرهنگ، دین و اخلاقیات ما ایرانی‌ها منافات دارد و رابطه جنسی با محارم در هر سنّی نکوهش شده است. با این وجود، جامعه فرانسه که همواره به آزادی‌های جنسی منحصربفردش مشهور بوده، اینک می‌خواهد لگامی بزند به بخشی از آن آزادی‌ها. یعنی آنجایی که موضوع کودکان مطرح است تصمیم گرفته‌اند که مسئولانه‌تر و با احتیاط بیشتری از آزادی جنسی سخن بگویند و صرف رضایت کودک ملاک نیست و جنبش اخیر در همین سمت‌وسو اهمیت یافته است.

البته موضوع رابطه جنسی با محارم اگرچه در ایران مورد نکوهش است اما آمار زیادی از وجود این نوع روابط حکایت دارد. در آماری که سلامت نیوز در سال ۹۵ منتشر کرد از تشکیل ۵۲۰۰ پرونده قضایی در کشور در مورد رابطه جنسی برادر با خواهر و پدر با دختر خبر داد (این آمار غیر از تجاوزهای سایر محارم مانند دایی، عمو و پدرشوهر بوده). البته موضوع این پرونده‌ها تجاوز است یعنی رضایت طرفین مطرح نیست اما در مورد فرانسه موارد تجاوز مردود است و بحثِ امروز بر سر آن روابطی است که کودک با رضایت انجام می‌دهد. اما چالش اینجاست که آیا کودک (تا پیش از ۱۵ یا ۱۸ سال) می‌تواند تشخیص درستی درباره رابطه جنسی با بزرگسالان (از قبیل محارمشان) داشته باشد؟

در گزارشی در اینباره (اینجا بخوانید) مشخص شده است که رابطه جنسی بزرگسالان با کودکان در فرانسه دارای برخی آبشخورهای فکری-فلسفی بوده است. بعضی از مشهورترین متفکران و فیلسوفان فرانسوی همچون میشل فوکو، ژان پل سارتر، ژاک دریدا، لویی آلتوسر، رولان بارت، سیمون دوبوار، ژیل دلوز، ژاک رانسیر و فرانسوا  لئوتار که بسیاری‌شان برای کتاب‌خوان‌های پارسی زبان شناخته شده‌اند، در ۱۹۷۷، نامه سرگشاده ای خطاب به پارلمان فرانسه منتشر کردند که در آن خواست جرم زدایی از روابط آزاد و خودخواسته بین بزرگسالان و کودکان طرح شده بود. به عبارت دیگر این اندیشمندان در پای دفاع از آزادی، اخلاق و کودکان را قربانی می‌کردند.

در سالهای بعد، نوشته‌ها و تفکرات این اندیشمندان درباره رابطه جنسی بزرگسالان با کودکان، در ادبیات و هنر نیز تجلی‌هاییش را یافت تا جایی که امروز که نادرستی و آسیب‌زا بودن آن تفکرات و نتایجش در ارتباط با کودکان روشن شده است یکی از هم‌آوازان آن متفکران می‌گوید: «آن زمان ادبیات بر اخلاق تقدم داشت ولی امروز وضع برعکس شده است.» 

البته واضح است که آسیب‌های اجتماعی از قبیل رابطه جنسی با کودکان یا محارم دلایل و علل بسیارِ روان‌شناسی و جامعه شناسی دارد و نبایستی صرفا به تفکرات اندیشمندان گره زد. محسن مالجو در مقاله‌ای تحقیقی با عنوان «تجاوز جنسی به محارم در ایران» که در سال ۹۷ در سایت نقد اقتصاد سیاسی منتشر شد، به برخی از این دلایل اشاره دارد از جمله: مشکلات زناشویی، فقر اقتصادی (خصوصا مادران)، محدودیت‌های جنسی در ارتباط با دیگرانِ خارج از محدوده خانواده، روان‌پریشی‌ها، این تصور غلط که صرف حرام بودن دینی این عمل لزوما جلوگیری می‌کند، عدم حمایت‌گری سازمان‌های مربوطه از بهزیستی تا آموزش و پرورش و نیز عدم وجود سازوکارهای قضایی و پلیسی موثر توسط قوه قضائیه و نیروی انتظامی.

اما موضوع این نوشته من، واکاوای علل جامعه‌شناسی و روان‌شناسی نیست بلکه تمرکز بر این نکته است که اندیشمندان و هنرمندان تا به کجا می‌توانند و مجازند که اندیشه‌هایشان را پرواز دهند و منتشر کنند بی‌آنکه دغدغه اخلاق را داشته باشند؟ البته ممکن است پرسشی دیگر مطرح شود که اخلاقِ عرفیِ جامعه و حاکمان ممکن است چفت‌وبست بزنند بر هر گونه تفکری و آن را از فراتر رفتن بازدارند. بنابر این با وجهی دوسویه در نسبت اخلاق-تفکر مواجهیم. ایجاد توازن بین آنها البته کاری است که نمی‌توان برای آن فرمولی همه‌زمانی و همه‌جایی نوشت.

 با این‌حال، متفکران باید به نتایج افکارشان بیاندیشند. چرا متفکرین بزرگی همچون سارتر و فوکو نبایستی به آنچه ممکن است بر سر کودکانِ بازیگوش و کنجکاوی می‌آید که به اقتضای سن و سال پرکشکمش نوجوانی (با رضایت حتی) با اغوای بزرگسالِ سرزبان‌دارِ باتجربه و برانگیخته جنسی، رابطه برقرار می‌کنند، بیاندیشند؟ روایت دختر ۱۳ ساله کتابخوانی که مجذوب نویسنده مشهور ۵۰ ساله شد و امروز در ۴۷ سالگی از اثرات بسیار نابهنجار آن رابطه در زندگی‌اش می‌گوید، در فرانسه باعث رسوایی آن نویسنده در سن ۸۴ سالگی شده است (اینجا بخوانید). فکر کردن به این ناهنجاریها نبایستی برای آنچنان مغزهای فرهیخته‌ای مشکل بوده باشد، مگر اینکه خودِ نوع فکرشان آنها را از دقیق شدن در برخی زوایا و نتایج برحذر کند و یا شاید هم نوعی نمایش‌دهیِ آوانگارد و خاص بودن، مُد روزگارشان بوده است.

می‌گویند ادبیات بالاتر از اخلاق بود در آن سالهای دهه ۷۰ میلادی. در دوگانه مشهور «هنر متعهد» و «هنر برای هنر» که همواره در بین افراد هنری جدل آفرین بوده، آنهایی که در جناح هنر برای هنر هستند گویی خود هنر را برتر از هر چیزی می‌دانند. نمونه اخیرش فیلم ژوکر که سال گذشته بسیار سروصدا کرد. فیلم به لحاظ هنری، زیبایی سینماییِ زیادی داشت. دیالوگ‌ها، بازی‌ها، شخصیت‌پردازی و تصاویر و میزانس‌های بسیار زیبا و موثر فیلم، آنچنان مجذوب کننده از کار درآمده بود که خود شخصیت دلقکِ قاتل را نیز جذاب نشان داده بود. تا جایی که در جای‌جای جهان از آمریکا گرفته تا خاورمیانه در اعتراضات خیابانی (که به علل گوناگون برگزار می‌شد) از شمایل ژوکر به عنوان نوعی نماد و یا رهبر استفاده کرده بودند. یعنی اولا پیام اصلی فیلم که چگونه مردی معمولی و مهربان در فرآیندی تبدیل به قاتلی خونسرد می‌شود و دوم اعتراضات مردم در خیابان که به علل فقر یا نابرابری بود، همه، در اثر زیبا نمایاندن دلقلکِ قاتل پوشیده ماند و فقط اعتراض آشوب‌طلبانه و انتقام‌گیر دلقک‌وار برجسته شد. اینجا گویی هنر( زیبایی) بالاتر از اخلاق قرار گرفت.

در واقع هنر در اینجا، فقط برای هنر است و زیباتر کردن هرچه بیشتر قاتلی که ژست معترض می‌گیرد و می‌شود نماد. گویی کارگردان هیچ نگرانی‌ای بابت قهرمان شدن این قاتل ندارد و او بر حسب آزادی خلاقیت و هنر، تنها تصویری زیبا از او ساخته است.

البته تفکر، منهای توجه به سویه‌های اخلاقی تنها در فلسفه و هنر خلاصه نمی‌شود، در دین هم دیده می‌شود. در سالهای اخیر تصاویر سر بریدن انسان‌ها توسط داعش همه جا منتشر شد و موج نفرت از این گروه را برانگیخت. اما از دید خود داعشیان، افکار و ایمانشان این بود که لابد با این عمل، دنیا را پاک‌تر می‌کنند و قدمی به بهشت نزدیک‌تر می‌شوند. اما اگر با پرسشی اخلاقی درباره جان انسان‌ها خود را به صورتی جدی رودرو می کردند، مشکل بود به کشتن وحشیانه انسانی دیگر تن بدهند.

فاصله و تفاوت ژان پل سارتر و ابوبکر البغدادی داعشی بسیار است اما در زمینه توجه به اخلاقیات و آثار و نتایجِ افکارشان بر زندگی همه انسان‌ها وجوهی از اشتراک یافت می‌شود که لازم است در هر نوع نوآوری فکری، بدان سویه‌ها و نتایج اخلاقی توجه کرد. چراکه اندیشه‌ها سربرمی‌آورند و بر کرسی درستی می‌نشینند و ارزیابی می‌شوند و تصحیح می‌شوند و گاهی رد می‌شوند و اندیشه‌ای نو جایگزین آنها می‌شود اما اگر انسانی زندگی‌اش تباه شود دیگر دنیا را هم دگرگون کنیم آن زندگیِ انسانِ تباه شده، بازنخواهد گشت.

می‌خواهیم از برخی آسیب‌های اجتماعی همچون رابطه جنسی با محارم که این روزها موضوعش در فرانسه داغ شده و بعضی‌ آنرا حاصل برخی اندیشه‌ها می‌دانند به این ایده برسیم که نتایج اخلاقی هر اندیشه‌ای بایستی مورد توجه باشد.

پایگاه خبری خبر فوری (khabarfoori.com)

60603013ad998_2021-03-28_11-58

۱ اردیبهشت ۱۴۰۰
۰۷:۴۷

امین پاکزاد – موضوع تعرض جنسی به کودکان (پدوفیلیا) یا محارم چندی‌ست محل بحث فضای عمومی در فرانسه شده است و جنبشی مشابه آنچه در سال پیش درباره تجربه‌های آزارهای جنسی با هشتک «من هم» (metoo) خبرساز شده بود، اینبار با هشتک «من هم رابطه با محارم» (metooincest) که تاکید بر رابطه جنسی با خویشان و محارم دارد، در فرانسه بازتاب‌های فراوانی یافته است (اینجا بخوانید).

این بحث‌ها در فرانسه به فضای حکومت و قانون‌گذاری هم رسید تا جایی که وزیر دادگستری فرانسه گفت که مایل است ۱۸سالگی را به عنوان سن قانونی برای ابراز رضایت نسبت به برقراری رابطه جنسی با اعضای خانواده تعیین کند. در صورت تصویب نهایی این پیشنهاد، هرگونه رابطه جنسی بزرگسالان با کودکان زیر ۱۵ سال ممنوع خواهد بود. این در حالی است که نوجوانان بالای ۱۵ سال می توانند با رضایت خودشان با افراد بزرگسال (به استثنای افراد بزرگسال در خانواده شان) رابطه جنسی برقرار کنند. بنا به پیشنهاد دولت فرانسه هرگونه رابطه جنسی افراد بزرگسال با کودکان زیر ۱۸ سال عضو خانواده هایشان مصداق اذیت و آزار یا تجاوز جنسی خواهد بود (اینجا بخوانید).

معنای ضمنی این خبر این است که رابطه جنسی بالای ۱۸ سال با محارم در فرانسه به شرط رضایت طرفین، مجاز است که البته با فرهنگ، دین و اخلاقیات ما ایرانی‌ها منافات دارد و رابطه جنسی با محارم در هر سنّی نکوهش شده است. با این وجود، جامعه فرانسه که همواره به آزادی‌های جنسی منحصربفردش مشهور بوده، اینک می‌خواهد لگامی بزند به بخشی از آن آزادی‌ها. یعنی آنجایی که موضوع کودکان مطرح است تصمیم گرفته‌اند که مسئولانه‌تر و با احتیاط بیشتری از آزادی جنسی سخن بگویند و صرف رضایت کودک ملاک نیست و جنبش اخیر در همین سمت‌وسو اهمیت یافته است.

البته موضوع رابطه جنسی با محارم اگرچه در ایران مورد نکوهش است اما آمار زیادی از وجود این نوع روابط حکایت دارد. در آماری که سلامت نیوز در سال ۹۵ منتشر کرد از تشکیل ۵۲۰۰ پرونده قضایی در کشور در مورد رابطه جنسی برادر با خواهر و پدر با دختر خبر داد (این آمار غیر از تجاوزهای سایر محارم مانند دایی، عمو و پدرشوهر بوده). البته موضوع این پرونده‌ها تجاوز است یعنی رضایت طرفین مطرح نیست اما در مورد فرانسه موارد تجاوز مردود است و بحثِ امروز بر سر آن روابطی است که کودک با رضایت انجام می‌دهد. اما چالش اینجاست که آیا کودک (تا پیش از ۱۵ یا ۱۸ سال) می‌تواند تشخیص درستی درباره رابطه جنسی با بزرگسالان (از قبیل محارمشان) داشته باشد؟

در گزارشی در اینباره (اینجا بخوانید) مشخص شده است که رابطه جنسی بزرگسالان با کودکان در فرانسه دارای برخی آبشخورهای فکری-فلسفی بوده است. بعضی از مشهورترین متفکران و فیلسوفان فرانسوی همچون میشل فوکو، ژان پل سارتر، ژاک دریدا، لویی آلتوسر، رولان بارت، سیمون دوبوار، ژیل دلوز، ژاک رانسیر و فرانسوا  لئوتار که بسیاری‌شان برای کتاب‌خوان‌های پارسی زبان شناخته شده‌اند، در ۱۹۷۷، نامه سرگشاده ای خطاب به پارلمان فرانسه منتشر کردند که در آن خواست جرم زدایی از روابط آزاد و خودخواسته بین بزرگسالان و کودکان طرح شده بود. به عبارت دیگر این اندیشمندان در پای دفاع از آزادی، اخلاق و کودکان را قربانی می‌کردند.

در سالهای بعد، نوشته‌ها و تفکرات این اندیشمندان درباره رابطه جنسی بزرگسالان با کودکان، در ادبیات و هنر نیز تجلی‌هاییش را یافت تا جایی که امروز که نادرستی و آسیب‌زا بودن آن تفکرات و نتایجش در ارتباط با کودکان روشن شده است یکی از هم‌آوازان آن متفکران می‌گوید: «آن زمان ادبیات بر اخلاق تقدم داشت ولی امروز وضع برعکس شده است.» 

البته واضح است که آسیب‌های اجتماعی از قبیل رابطه جنسی با کودکان یا محارم دلایل و علل بسیارِ روان‌شناسی و جامعه شناسی دارد و نبایستی صرفا به تفکرات اندیشمندان گره زد. محسن مالجو در مقاله‌ای تحقیقی با عنوان «تجاوز جنسی به محارم در ایران» که در سال ۹۷ در سایت نقد اقتصاد سیاسی منتشر شد، به برخی از این دلایل اشاره دارد از جمله: مشکلات زناشویی، فقر اقتصادی (خصوصا مادران)، محدودیت‌های جنسی در ارتباط با دیگرانِ خارج از محدوده خانواده، روان‌پریشی‌ها، این تصور غلط که صرف حرام بودن دینی این عمل لزوما جلوگیری می‌کند، عدم حمایت‌گری سازمان‌های مربوطه از بهزیستی تا آموزش و پرورش و نیز عدم وجود سازوکارهای قضایی و پلیسی موثر توسط قوه قضائیه و نیروی انتظامی.

اما موضوع این نوشته من، واکاوای علل جامعه‌شناسی و روان‌شناسی نیست بلکه تمرکز بر این نکته است که اندیشمندان و هنرمندان تا به کجا می‌توانند و مجازند که اندیشه‌هایشان را پرواز دهند و منتشر کنند بی‌آنکه دغدغه اخلاق را داشته باشند؟ البته ممکن است پرسشی دیگر مطرح شود که اخلاقِ عرفیِ جامعه و حاکمان ممکن است چفت‌وبست بزنند بر هر گونه تفکری و آن را از فراتر رفتن بازدارند. بنابر این با وجهی دوسویه در نسبت اخلاق-تفکر مواجهیم. ایجاد توازن بین آنها البته کاری است که نمی‌توان برای آن فرمولی همه‌زمانی و همه‌جایی نوشت.

 با این‌حال، متفکران باید به نتایج افکارشان بیاندیشند. چرا متفکرین بزرگی همچون سارتر و فوکو نبایستی به آنچه ممکن است بر سر کودکانِ بازیگوش و کنجکاوی می‌آید که به اقتضای سن و سال پرکشکمش نوجوانی (با رضایت حتی) با اغوای بزرگسالِ سرزبان‌دارِ باتجربه و برانگیخته جنسی، رابطه برقرار می‌کنند، بیاندیشند؟ روایت دختر ۱۳ ساله کتابخوانی که مجذوب نویسنده مشهور ۵۰ ساله شد و امروز در ۴۷ سالگی از اثرات بسیار نابهنجار آن رابطه در زندگی‌اش می‌گوید، در فرانسه باعث رسوایی آن نویسنده در سن ۸۴ سالگی شده است (اینجا بخوانید). فکر کردن به این ناهنجاریها نبایستی برای آنچنان مغزهای فرهیخته‌ای مشکل بوده باشد، مگر اینکه خودِ نوع فکرشان آنها را از دقیق شدن در برخی زوایا و نتایج برحذر کند و یا شاید هم نوعی نمایش‌دهیِ آوانگارد و خاص بودن، مُد روزگارشان بوده است.

می‌گویند ادبیات بالاتر از اخلاق بود در آن سالهای دهه ۷۰ میلادی. در دوگانه مشهور «هنر متعهد» و «هنر برای هنر» که همواره در بین افراد هنری جدل آفرین بوده، آنهایی که در جناح هنر برای هنر هستند گویی خود هنر را برتر از هر چیزی می‌دانند. نمونه اخیرش فیلم ژوکر که سال گذشته بسیار سروصدا کرد. فیلم به لحاظ هنری، زیبایی سینماییِ زیادی داشت. دیالوگ‌ها، بازی‌ها، شخصیت‌پردازی و تصاویر و میزانس‌های بسیار زیبا و موثر فیلم، آنچنان مجذوب کننده از کار درآمده بود که خود شخصیت دلقکِ قاتل را نیز جذاب نشان داده بود. تا جایی که در جای‌جای جهان از آمریکا گرفته تا خاورمیانه در اعتراضات خیابانی (که به علل گوناگون برگزار می‌شد) از شمایل ژوکر به عنوان نوعی نماد و یا رهبر استفاده کرده بودند. یعنی اولا پیام اصلی فیلم که چگونه مردی معمولی و مهربان در فرآیندی تبدیل به قاتلی خونسرد می‌شود و دوم اعتراضات مردم در خیابان که به علل فقر یا نابرابری بود، همه، در اثر زیبا نمایاندن دلقلکِ قاتل پوشیده ماند و فقط اعتراض آشوب‌طلبانه و انتقام‌گیر دلقک‌وار برجسته شد. اینجا گویی هنر( زیبایی) بالاتر از اخلاق قرار گرفت.

در واقع هنر در اینجا، فقط برای هنر است و زیباتر کردن هرچه بیشتر قاتلی که ژست معترض می‌گیرد و می‌شود نماد. گویی کارگردان هیچ نگرانی‌ای بابت قهرمان شدن این قاتل ندارد و او بر حسب آزادی خلاقیت و هنر، تنها تصویری زیبا از او ساخته است.

البته تفکر، منهای توجه به سویه‌های اخلاقی تنها در فلسفه و هنر خلاصه نمی‌شود، در دین هم دیده می‌شود. در سالهای اخیر تصاویر سر بریدن انسان‌ها توسط داعش همه جا منتشر شد و موج نفرت از این گروه را برانگیخت. اما از دید خود داعشیان، افکار و ایمانشان این بود که لابد با این عمل، دنیا را پاک‌تر می‌کنند و قدمی به بهشت نزدیک‌تر می‌شوند. اما اگر با پرسشی اخلاقی درباره جان انسان‌ها خود را به صورتی جدی رودرو می کردند، مشکل بود به کشتن وحشیانه انسانی دیگر تن بدهند.

فاصله و تفاوت ژان پل سارتر و ابوبکر البغدادی داعشی بسیار است اما در زمینه توجه به اخلاقیات و آثار و نتایجِ افکارشان بر زندگی همه انسان‌ها وجوهی از اشتراک یافت می‌شود که لازم است در هر نوع نوآوری فکری، بدان سویه‌ها و نتایج اخلاقی توجه کرد. چراکه اندیشه‌ها سربرمی‌آورند و بر کرسی درستی می‌نشینند و ارزیابی می‌شوند و تصحیح می‌شوند و گاهی رد می‌شوند و اندیشه‌ای نو جایگزین آنها می‌شود اما اگر انسانی زندگی‌اش تباه شود دیگر دنیا را هم دگرگون کنیم آن زندگیِ انسانِ تباه شده، بازنخواهد گشت.

[ad_2]

Source link

مطالب مرتبط

آخرین اخبار