به گزارش پایگاه خبری تحلیلی اندیشه معاصر، بیست و چهارمین سوگواره نمایشی کوچه های بنی هاشم به همت هیات محبین حضرت زینب واقع در بلوار عمار یاسر به مدت ۱۸ شب و بازی ۳۵ نفر از منتخبین بازیگران حرفه ای تئاتر قم تا تاریخ ۱۶ آذر در خیابان عمار یاسر نبش بلوار تعاون برقرار است در حال اجرا می باشد.
در این مجموعه با زبان هنر نمایشی بخشی از تاریخ سیر زندگی حضرت زهرا(س) از ولادت تا شهادت آن بزرگوار با حضور هنرمندان قمی به تصویر کشده می شود.
علاقهمندان برای حضور در این مجموعه میتوانند از طریق سایت mohebinzeinab.ir برای یکی از نوبت های ساعت ۱۹، ۲۰، ۲۱ و ۲۲ نوبت خود را رزرو کنند.
روحانی، مدیر سوگواره نمایشی کوچه بنیهاشم گفت: برای حضور در مجموعه حتما باید نوبت رزو شده باشد، ادامه داد: این دوره نسبت به سوگواره قبلی متفاوت است. ۴۰۰ خادم در ۱۸ روز پذیرای روزانه ۹ هزار تماشاگر هستند.
هیچ ارگان و نهاد دولتی و حاکمیتی وابستگی ندارد و بخش بسیار زیادی از هزینه های برگزاری از کمک های مردمی شما خیّرین گرامی تأمین میگردد.
حضور پرشور عزاداران فاطمی در این شب ها بسیار دیدنی است.
خادمی که خدمت و نوکری به خاندان عصمت و طهارت را افتخاری برای خود می دانست و معتقد بود، وقتی پایان می رسد، بسیار ناراحت می شود و مدتی در حزن و اندوه قرار می گیرد و برای رسیدن چنین افتخارو خادمی یک سال را انتظار می کشد
و یا خادم دیگری که همزمان با دیدن صحنه های از شهادت آن بزرگوار اشک می ریخت که گویی همین الان دچار هزاران درد و غم است. به واقع هم همین طور بود.
مادری که آمده بود و در دست او فرزند مریضی بود و از مردم و دلسوخته ها التماس دعا می گفت و می خواست برای شفاء فرزندش دعا کنند.
یا آن دختر نوجوان با چادری که هدیه زهرای مرضیه بود،آمده بود. در حالی که دست در دست مادرش بود در لحظه ای با دیدن صحنه های آتش گرفتن خانه حضرت زهرا(س)، چنان ترس در وجودش شعله ور شده بود که از ناخودآگاه شروع به گریه و زاری کرده بود و با انگشت اشاره صحنه آتش گرفتن را به مادرش نشان می داد که گویی می خواست بگوید« یا علی! اگر ما بودیم، نمی گذاشتیم خانه شما را آتش بزنند و دختر پیامبر و فرزند شما در میان شعله های آتش و میخ در و سینه او.
وای منو وای منو، وای من و وای من
وای من میخ درو سینه زهرای من محمدحسین پویانفر
وای منو وای منو ، وای من و وای من
من بودم و میخ در و ، سینه زهرای من…
محکم لگد زدن به در ، با این که می دونستن
برای وا کردن در ، فاطمه رفت جای من
نه این که تنها یک نفر زمین خورد
مادر زمین خورد و پسر زمین خورد
فضه برا کمک رسید و حیدر
دو سه قدم مونده به در زمین خورد
یا آن مادر دل شکسته ای که با عصا آمده بود، می گفت هر شب به اینجا می آید، با این که طاقت دیدن این صحنه ها را ندارد، اما نمی تواند لحظه ای در خانه بشیند، می گفت، بی قرارم؛ وقتی صحنه ها را می دید، گریه امانش نمی داد، زار زار گریه می کرد.
بهش گفتم، مادر برای ما جوانان دعا کن، تبسمی زد، گفت خدا به شما جوانان سلامتی بده، شما جوانان آینده های این کشور هستید. بعد ما را با دنیایی از نگفته ها تنها گذاشت مسیری که آمده بود را درپیش گرفت و آرام آرام از ما دور شد…
این جا شهید سخن می گوید، مادری با پهلوی شکسته، مادری با میخ درب فرو رفته در سینه؛ فرزندانی که آمده بودند با مادر سخن بگویند، آقاییی که با شنیدن شهادت بانویش، چنان از خود بی خود شده بود، وقتی مسیر خانه را در پیش می گیرد، چند بار روی زمین می افتاد.
علی مظلومی که وقتی همسرش در دل شب به خاک می سپارد
کنارش قبر می نشیند و زار زار گریه می کند…
صدا می زند فاطمه من…
حسن گریان حسین نالان پریشان زینبین از غم
چسان آرام بنایم من این بیمادران امشب
حسن نالان حسین گریان پریشان زینبم از غم
چسان آرام بنمایم من این بی مادران امشب
نشینم تا سحرگه بر سر قبرت من دلخون
چو بلبل از فراقت سر کنم آه و فغان امشب
گرفتم آنکه برخیزم بسوی خانه برگردم
چگویم گر زمن خواهند مادر کودکان امشب
زمین با پیکر رنجیده زهرا مدارا کن
که این پهلو شکسته برتو باشد میهمان امشب
پایان/*
اندیشه معاصر را در ایتا، روبیکا، پیام رسان بله و تلگرام دنبال کنید.
نویسنده :
قربان اسلامی نژاد