به گزارش پایگاه خبری تحلیلی اندیشه معاصر، جواد آل حبیب- کمالگراها اغلب انتظار دارند که شریک زندگیشان بهطور ضمنی با دیدگاه آنها از واقعیت موافق باشد. آنها در تفکیک «درست بودن» از «مهم بودن» دچار چالش هستند. در حالی که در یک رابطه سالم، تأیید هیجانی (emotional validation) به اندازه حقیقت اهمیت دارد.
کمالگرایی در زوجدرمانی: وقتی ایدهآلها به مانع تبدیل میشوند
در بسیاری از روابط، وقتی یکی یا هر دو نفر مسئولیتپذیر نیستند، مشکلاتی بروز میکند. جملههایی مانند «تو باید خودت میفهمیدی» یا «چرا باید بهت بگم؟» نشاندهنده وجود ذهنیتی است که طبق آن، رابطه باید بر اساس الگوهای نانوشتهای پیش برود که طرف مقابل هم بیچونوچرا آن را بپذیرد.
کمالگراها معمولاً با نوعی تفکر خشک و مطلقگرایانه روبهرو هستند. برای آنها، درست بودن حکم قانون دارد و انتظار دارند همه با این منطق همراه باشند. در زوجدرمانی، همین موضوع باعث میشود دنیای آنها به هم بریزد، چون نمیتوانند بپذیرند که نیت خوب همیشه به معنای بیگناهی نیست و اثر رفتار مهمتر از نیت است.
یکی از سوالهای کلیدی برای درمان این مشکل این است: «آیا درست بودن، همان مهم بودن است؟» بسیاری از کمالگراها بدون آنکه متوجه شوند، با اصول اخلاقیشان دیگران را میآزارند، چون بیش از آنکه در جستجوی درک متقابل باشند، به دنبال اثبات درستی خود هستند.
کمالگراها همچنین معمولاً نمیتوانند بپذیرند که خودشان هم به اصولشان وفادار نمیمانند. مثلاً ممکن است به شریکشان بابت بینظمی ایراد بگیرند، اما خودشان از انجام کارهای منزل سر باز بزنند. یا در حالی که تقاضای «فضا» میکنند، مدام پیام میدهند؛ یعنی رابطه باید مطابق میل و منطق آنها پیش برود.

آیا همیشه حق با شماست؟ نگاهی روانشناسانه به کمال گرایی در زندگی مشترک/ با جست و جوی رابطه بی نقص، صمیمیت را از دست می دهیم
در عمیقترین لایه، کمالگرایی اغلب با ترس از صمیمیت گره خورده است. بهجای گفتن «میترسم آسیب ببینم»، فرد میگوید «شریکم به مرزهای من احترام نمیگذارد». یعنی احساسات واقعی پشت عبارات منطقی پنهان میشود.
افراد کمالگرا ممکن است همیشه به دنبال بهانههایی برای پایان دادن به رابطه بگردند. آنها از «منطق» برای توجیه تصمیمات احساسی استفاده میکنند. در نتیجه، میتوانند فهرستی طولانی از دلایل برای ترک رابطه بسازند، بدون اینکه یک تصویر منسجم از آنچه واقعاً میخواهند ارائه دهند.
در درمان، آنها یاد میگیرند که حتی اگر «حق با آنها» باشد، ممکن است در عین حال «اشتباه» کنند. آنها باید یاد بگیرند که اعتبار دادن به احساسات طرف مقابل، اغلب از بیان حقیقت خشک و صریح مهمتر است. گاهی حقیقت گفتن به شیوهای نادرست میتواند آسیبزا باشد.
در نهایت، زوجها گاهی بیآنکه بدانند در حال رقابت برای یک جایزه نامرئی هستند؛ هرکدام تلاش میکنند «برنده» شوند. اما سؤال کلیدی این است: آیا ارزش دارد برای حفظ ایدهآلها، واقعیت رابطه را از دست بدهیم؟
پاسخ شاید این باشد: نه همیشه. گاهی باید ایدهآلها را کنار گذاشت، چون در واقعیت زندگی، حقیقت تنها یکی از عوامل مهم است — و نه مهمترین آن.
پایان/*
اندیشه معاصر را در ایتا، روبیکا، پیام رسان بله و تلگرام دنبال کنید.