به گزارش پایگاه خبری تحلیلی اندیشه معاصر، شبکههای اجتماعی مثل اینستاگرام، تیکتاک و X (توئیتر سابق) حالا دیگر فقط محل سرگرمی نیستند؛ بسیاری از نوجوانان از این پلتفرمها برای کسب اطلاعات درباره سلامت روان استفاده میکنند. اما کارشناسان هشدار میدهند که این روند، اگر بدون راهنمایی و آموزش باشد، میتواند به برداشتهای نادرست و حتی آسیب روانی منجر شود.
هانا کِمبل، مشاور یکی از مدارس ابتدایی در ایالت کانزاس آمریکا، میگوید:
«دانشآموز کلاس ششمیام یکبار وسط صحبت گفت که دچار اضطراب است. از او پرسیدم آیا به روانپزشک مراجعه کردهای؟ جواب داد نه؛ فقط ویدیوهای تیکتاک زیادی درباره اضطراب دیدهام و فکر میکنم منم دارم!»
این تجربه فقط مربوط به یک مشاور نیست؛ بسیاری از مشاوران در ایالتهای مختلف آمریکا با پدیدهای به نام “خودتشخیصی اینترنتی” روبهرو هستند، جایی که کودکان بر اساس دیدهها و شنیدههایشان در فضای مجازی، برای خودشان برچسبهای روانی میزنند.
وقتی کمبود آموزش، بحران میآفریند
کارشناسان دلایل مختلفی برای این روند برمیشمارند: از پیامدهای روانی دوران کرونا گرفته تا نبود آموزش سواد رسانهای در مدارس و عدم نظارت کافی بر فضای مجازی. با این حال، برخی مشاوران تلاش میکنند با بهرهگیری از ابزارهای نوین مثل هوش مصنوعی، به نوجوانان نزدیکتر شوند و خدمات مشاورهای دقیقتری ارائه دهند.
طبق پژوهش سال ۲۰۲۴ بنیاد «کامِنسِنس مدیا»، بیش از یکسوم نوجوانان در آمریکا از شبکههایی مثل یوتیوب (۳۸٪) و تیکتاک (۳۴٪) برای جستوجوی اطلاعات مربوط به سلامت روان استفاده کردهاند.
مدیر ارشد این بنیاد، جیمی نونز، میگوید:
«با توجه به تنهایی و انزوایی که هنوز بعد از کرونا در بین نوجوانان جریان دارد، مشاوران بهتنهایی پاسخگوی نیازهای عاطفی آنها نیستند؛ بهویژه وقتی تعداد دانشآموزان بسیار بیشتر از توان کاری یک مشاور است.»
نقش فراموششده مشاوران مدارس
هانا کمبل معتقد است نقش مشاور، فراتر از انتخاب رشته یا مشاوره تحصیلی است:
«ما اینجا هستیم تا مهارتهای زندگی به دانشآموزان بیاموزیم. از سلامت روان تا آمادگی شغلی و اجتماعی، همه اینها بخشی از وظایف ماست.»
اما واقعیت این است که بسیاری از مشاوران زیر فشار کاری هستند. سارا کِرک، مشاور پیشین و مدرس ملی مشاوران مدارس، میگوید:
«خیلی وقتها از ما کارهایی میخواهند که اصلاً در حیطه شغلیمان نیست. مثلاً آمادهسازی برای آزمونهای ایالتی یا کارهای اداری دیگر.»
در حالی که انجمن ملی مشاوران مدارس آمریکا نسبت استاندارد مشاور به دانشآموز را ۱ به ۲۵۰ اعلام کرده، در واقعیت این عدد حدود ۱ به ۳۸۵ است. در مدرسهای در کانزاس، کمبل تنها مشاور برای ۴۵۰ دانشآموز است.
کِرک میگوید:
«وقتی کودکان حس میکنند کسی را ندارند که با او درد دل کنند، سراغ شبکههای اجتماعی میروند. این یعنی ما مشاورها نتوانستهایم نقش واقعیمان را ایفا کنیم.»
وقتی الگوریتمها بهجای انسانها تصمیم میگیرند
مطالعات نشان میدهد بسیاری از نوجوانان با مشکلاتی مانند افسردگی، اضطراب، اختلالات خوردن و حتی سوءمصرف مواد دستوپنجه نرم میکنند. نونز هشدار میدهد:
«در زمان بحرانهای روحی، الگوریتمهای شبکههای اجتماعی ممکن است محتوای مخربی را مدام به نوجوان پیشنهاد دهند؛ و این یعنی وارد شدن به یک چرخه خطرناک از اطلاعات نادرست یا اغراقآمیز.»
از طرف دیگر، استفاده از چتباتها و هوش مصنوعی برای مشاوره روانی نیز در حال گسترش است. اما کارشناسان نسبت به فاصله عاطفی موجود در تعامل با رباتها هشدار میدهند. دانشگاه کمبریج اعلام کرده که این فاصله میتواند برای ذهنهای در حال رشد کودکان مضر باشد.
چند شرکت هوش مصنوعی در سالهای اخیر به دلیل ارائه راهکارهای خطرناک به نوجوانان (از جمله تشویق به خودکشی یا توصیههای نابهجا درباره روابط عاشقانه) با انتقاد شدید مواجه شدهاند. به همین دلیل، در کنگره آمریکا طرحهایی مانند «قانون منع حضور کودکان در شبکههای اجتماعی» و «قانون تحقیق درباره سلامت روان نوجوانان» در دست بررسی است.
همچنین برخی ایالتها مانند نیویورک و جورجیا استفاده از موبایل در مدارس را ممنوع کردهاند.
هوش مصنوعی؛ کمکیار مشاوران، نه جایگزین آنها

هوش مصنوعی؛ کمکیار مشاوران، نه جایگزین آنها
با وجود این نگرانیها، هانا کمبل از هوش مصنوعی بهعنوان ابزاری برای حمایت از دانشآموزان استفاده میکند. او از پلتفرم SchoolAI بهره میگیرد تا چتباتهایی برای مشاوره تحصیلی و روانی طراحی کند.
یکی از این رباتها به نام Scout the Career Fox حسابی در بین دانشآموزان محبوب شده و حتی میتواند علائم بحرانی را شناسایی کند:
«ربات به من گزارش میدهد که فلان دانشآموز حرفی زده که شاید نشانه اضطراب یا فشار روانی باشد.»
با این حال، کمبل تأکید دارد:
«این ربات، انسان نیست. به بچهها و والدین کاملاً توضیح میدهم که چتبات فقط یک ابزار است، نه جایگزین مشاور واقعی.»
او از یک الگوی سهمرحلهای استفاده میکند: H + AI + H، یعنی ابتدا گفتوگوی انسانی، بعد کمک گرفتن از هوش مصنوعی، و در نهایت بازخورد گرفتن از انسان. این مدل، به گفته او، هم ایمن است و هم اثربخش.
راه نجات: آموزش سواد رسانهای از سنین پایین
تقریباً همه کارشناسان روی یک نکته توافق دارند: آموزش سواد رسانهای باید از سنین پایینتر آغاز شود.
نونز میگوید:
«باید به کودکان یاد بدهیم سازنده محتوا کیست، با چه هدفی تولید محتوا کرده و چه چیزی میخواهد به آنها بفروشد. این آموزش، حتی از فیلتر و سانسور مؤثرتر است.»
او تأکید دارد که گفتوگوی باز بین والدین، معلمان و مشاوران میتواند محیطی امن برای نوجوانان بسازد.
در کالیفرنیا، سارا کرک و تیمش حتی از یوگا برای برقراری ارتباط احساسی بهتر با دانشآموزان استفاده میکنند. تاکنون حدود ۶۰ هزار معلم را آموزش دادهاند تا مهارتهایی مثل تنفس، مدیتیشن و تمرینهای کششی را به کلاسهای خود بیاورند.
کرک میگوید:
«ما به دنبال آموزش موقتی نیستیم. هدفمان این است که این مهارتها جزئی از زندگی روزمره کودکان شوند و به آنها در طول عمرشان کمک کنند.»
*زهرا شیخ باقری/ کارشناس ارشد مدیریت و فعال رسانه
پایان/*
اندیشه معاصر را در ایتا، روبیکا، پیام رسان بله و تلگرام دنبال کنید.