متن آیه:
لَیسَ عَلَی الْأَعْمی حَرَجٌ وَ لا عَلَی الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَ لا عَلَی الْمَریضِ حَرَجٌ وَ لا عَلی أَنْفُسِکمْ أَنْ تَأْکلُوا مِنْ بُیوتِکمْ أَوْ بُیوتِ آبائِکمْ أَوْ بُیوتِ أُمَّهاتِکمْ أَوْ بُیوتِ إِخْوانِکمْ أَوْ بُیوتِ أَخَواتِکمْ أَوْ بُیوتِ أَعْمامِکمْ أَوْ بُیوتِ عَمَّاتِکمْ أَوْ بُیوتِ أَخْوالِکمْ أَوْ بُیوتِ خالاتِکمْ أَوْ ما مَلَکتُمْ مَفاتِحَهُ أَوْ صَدیقِکمْ لَیسَ عَلَیکمْ جُناحٌ أَنْ تَأْکلُوا جَمیعاً أَوْ أَشْتاتاً فَإِذا دَخَلْتُمْ بُیوتاً فَسَلِّمُوا عَلی أَنْفُسِکمْ تَحِیهً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُبارَکهً طَیبَهً کذلِک یبَینُ اللَّهُ لَکمُ الْآیاتِ لَعَلَّکمْ تَعْقِلُون
ترجمه:
بر نابینا و افراد لنگ و بیمار گناهی نیست (که با شما هم غذا شوند)، و بر شما نیز گناهی نیست که از خانه های خودتان [خانه های فرزندان یا همسرانتان که خانه خود شما محسوب می شود بدون اجازه خاصّی ] غذا بخورید؛ و همچنین خانه های پدرانتان، یا خانه های مادرانتان، یا خانه های برادرانتان، یا خانه های خواهرانتان، یا خانه های عموهایتان، یا خانه های عمّه هایتان، یا خانه های داییهایتان، یا خانه های خاله هایتان، یا خانه ای که کلیدش در اختیار شماست، یا خانه های دوستانتان، بر شما گناهی نیست که بطور دسته جمعی یا جداگانه غذا بخورید؛ و هنگامی که داخل خانه ای شدید، بر خویشتن سلام کنید، سلام و تحیتی از سوی خداوند، سلامی پربرکت و پاکیزه! این گونه خداوند آیات را برای شما روشن می کند، باشد که بیندیشید!
موضوع:
امر شدن مخاطبان قرآن به تعقل، بیانگر اهمیت عقلانیت در اسلام
کلام رهبر:
یک جمله راجع به این حرفی که از قول پاپ نقل شده است؛ عرض بکنیم که دنیای اسلام بحق در مقابل این حرف عکس العمل نشان داد. این اظهارنظری که از یک شخصیتِ روحانی مسیحی درباره ی اسلام با یک میلیارد و نیم انسانِ متدینِ به اسلام و با میلیونها کتابِ نوشته شده ی درباره ی اسلام، صادر شد، از دو جنبه قابل توجه است:
جنبه ی اول که بیشتر هم امروز در دنیای اسلام و در این چند روز به آن توجه شده، مسأله ی تهمتی است که به اسلام متوجه شده است و این ایراد و این تهمت، ظلم به اسلام و بی انصافی درباره ی اسلام است. اسلام را متهم کردن به اینکه از عقلانیت جداست و نسبت به عقل بی اعتناست، همان قدر ظالمانه است که انکارِ یک امر بدیهی؛ انکار منافع خورشید یا انکار نور خورشید. در کدام کتاب آسمانی این همه مخاطبان امر شده اند به تفکر، به تعقل؛ «لعلّکم تتفکّرون» «لعلّکم تعقلون» به تدبر در آیات تکوینی الهی. در کدام کتاب آسمانی در اولین خطاب به علم، به قلم، به تعلیم، توجه شده و اهمیت داده شده است. و امروز اگر دنیای غرب در کار علم و پیشرفت علمی موفقیتی دارد، کدام مورخ و مطلعِ باانصافی است که تصدیق نکند که این را از دنیای اسلام گرفته است. قرون وسطی که قرون تاریکی و ظلمت و سیاهی دنیای غرب و اروپا بود، دوران شکوفایی علم و تعقل و اندیشه و فلسفه و ابن سیناها و فارابی ها و افرادی این چنین، در دنیای اسلام است.
تفسیر:
خانه هایی که غذا خوردن از آنها مجاز است
از آنجا که در آیات سابق سخن از اذن ورود در اوقات معین یا به طور مطلق به هنگام داخل شدن در منزل اختصاصی پدر و مادر بود، آیه مورد بحث در واقع استثنایی بر این حکم است که گروهی می توانند در شرائط معینی بدون اجازه وارد منزل خویشاوندان و مانند آن شوند و حتی بدون استیذان غذا بخورند. نخست می فرماید:” بر نابینا و افراد شل و بیمار گناهی نیست که با شما هم غذا شود” (لَیسَ عَلَی الْأَعْمی حَرَجٌ وَ لا عَلَی الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَ لا عَلَی الْمَرِیضِ حَرَجٌ ).
چرا که طبق صریح بعضی از روایات، اهل مدینه پیش از آنکه اسلام را پذیرا شوند افراد نابینا و شل و بیمار را از حضور بر سر سفره غذا منع می کردند و با آنها هم غذا نمی شدند و از این کار نفرت داشتند. و به عکس بعد از ظهور اسلام گروهی غذای این گونه افراد را جدا می دادند نه به این علت که از هم غذا شدن با آنها تنفر داشتند، بلکه به این دلیل که شاید اعمی، غذای خوب را نبیند و آنها ببینند و بخورند و این بر خلاف اخلاق است، و همچنین در مورد افراد لنگ و بیمار که ممکن است در غذا خوردن عقب بمانند و افراد سالم پیشی بگیرند.
به هر دلیل که بود با آنها هم غذا نمی شدند، و روی همین جهت افراد اعمی و لنگ و بیمار نیز خود را کنار می کشیدند، چرا که ممکن بود مایه ناراحتی دیگران شوند و این عمل را برای خود گناه می دانستند.این موضوع را از پیامبر خدا ص که سؤال کردند آیه فوق نازل شد و گفت: هیچ مانعی ندارد که آنها با شما هم غذا شوند. البته در تفسیر این جمله مفسران تفسیرهای دیگری نیز ذکر کرده اند از جمله اینکه آیه ناظر به استثنای این سه گروه از حکم جهاد است. و یا اینکه منظور این است که شما مجازید این گونه افراد ناتوان را با خود به خانه های یازده گانه ای که در ذیل آیه به آن اشاره شده ببرید و آنها نیز از غذای آنها بخورند.ولی این دو تفسیر بسیار بعید به نظر می رسد و با ظاهر آیه سازگار نیست (دقت کنید). سپس قرآن مجید اضافه می کند:” بر خود شما نیز گناهی نیست که از این خانه ها بدون گرفتن اجازه غذا بخورید: خانه های خودتان” (منظور فرزندان یا همسران است که از آن تعبیر به خانه خود شده است) (وَ لا عَلی أَنْفُسِکمْ أَنْ تَأْکلُوا مِنْ بُیوتِکمْ ).
” یا خانه های پدرانتان” (أَوْ بُیوتِ آبائِکمْ ).
” یا خانه های مادرانتان” (أَوْ بُیوتِ أُمَّهاتِکمْ ).
” یا خانه های برادرانتان” (أَوْ بُیوتِ إِخْوانِکمْ ).
” یا خانه های خواهرانتان” (أَوْ بُیوتِ أَخَواتِکمْ ).
” یا خانه های عموهایتان” (أَوْ بُیوتِ أَعْمامِکمْ ).
” یا خانه های عمه هایتان” (أَوْ بُیوتِ عَمَّاتِکمْ ).
” یا خانه های دائیهایتان” (أَوْ بُیوتِ أَخْوالِکمْ ).
” یا خانه های خاله هایتان” (أَوْ بُیوتِ خالاتِکمْ ).
” یا خانه ای که کلیدش در اختیار شما است” (أَوْ ما مَلَکتُمْ مَفاتِحَهُ ).
” یا خانه های دوستانتان” (أَوْ صَدِیقِکمْ ).
البته این حکم شرائط و توضیحاتی دارد که بعد از پایان تفسیر آیه خواهد آمد. سپس ادامه می دهد:” بر شما گناهی نیست که به طور دستجمعی یا جداگانه غذا بخورید” (لَیسَ عَلَیکمْ جُناحٌ أَنْ تَأْکلُوا جَمِیعاً أَوْ أَشْتاتاً). گویا جمعی از مسلمانان در آغاز اسلام از غذا خوردن تنهایی، ابا داشتند و اگر کسی را برای هم غذا شدن نمی یافتند مدتی گرسنه می ماندند، قرآن به آنها تعلیم می دهد که غذا خوردن به صورت جمعی و فردی هر دو مجاز است. بعضی نیز گفته اند که گروهی از عرب مقید بودند که غذای مهمان را به عنوان احترام جداگانه ببرند و خود با او هم غذا نشوند (مبادا شرمنده یا مقید گردد) آیه این قیدها را از آنها برداشت و تعلیم داد که این یک سنت ستوده نیست. بعضی دیگر گفته اند که: جمعی مقید بودند که اغنیاء با فقیران غذا نخورند، و فاصله طبقاتی را حتی بر سر سفره حفظ کنند، قرآن این سنت غلط و ظالمانه را با عبارت فوق نفی کرد. مانعی ندارد که آیه ناظر به همه این امور باشد.سپس به یک دستور اخلاقی دیگر اشاره کرده می گوید:” هنگامی که وارد خانه ای شدید بر خویشتن سلام کنید، سلام و تحیتی از نزد خداوند، سلام و تحیتی پر برکت و پاکیزه” (فَإِذا دَخَلْتُمْ بُیوتاً فَسَلِّمُوا عَلی أَنْفُسِکمْ تَحِیهً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُبارَکهً طَیبَهً).
و سر انجام با این جمله آیه را پایان می دهد:” این گونه خداوند آیات خویش را برای شما تبیین می کند، شاید اندیشه و تفکر کنید” (کذلِک یبَینُ اللَّهُ لَکمُ الْآیاتِ لَعَلَّکمْ تَعْقِلُونَ ).در اینکه منظور از این” بیوت” (خانه ها) چه خانه هایی است؟ بعضی از مفسران آن را اشاره به خانه های یازده گانه فوق می دانند. و بعضی دیگر آن را مخصوص مساجد دانسته اند.ولی پیدا است که آیه مطلق است و همه خانه ها را شامل می شود، اعم از خانه های یازده گانه ای که انسان برای صرف طعام وارد آن می شود، و یا غیر آن از خانه های دوستان و خویشاوندان یا غیر آنها، زیرا هیچ دلیلی بر تقیید مفهوم وسیع آیه نیست.
و اما اینکه منظور از سلام کردن بر خویشتن چیست؟ باز در اینجا چند تفسیر دیده می شود:بعضی آن را به معنی سلام کردن بعضی بر بعضی دیگر دانسته اند، همانگونه که در داستان بنی اسرائیل (سوره بقره آیه ۵۴) خواندیم فَاقْتُلُوا أَنْفُسَکمْ: “ بعضی از شما، بعضی دیگر را به عنوان مجازات باید بقتل برسانند”.بعضی از مفسران آن را به معنی سلام کردن بر همسر و فرزندان و خانواده دانسته اند، چرا که آنها به منزله خود انسانند، و لذا تعبیر به” انفس” شده است، در آیه مباهله (سوره آل عمران آیه ۶۱) نیز این تعبیر دیده می شود، و این نشان می دهد که گاه نزدیکی شدید یک فرد به دیگری سبب می شود که از او تعبیر به” نفس” (خود انسان) کنند، آن گونه که نزدیک بودن علی ع به پیامبر ص سبب این تعبیر شد.
بعضی از مفسران نیز آیه فوق را اشاره به خانه هایی می دانند که شخصی در آن ساکن نیست، انسان به هنگام ورود در آنجا با این عبارت بر خویشتن سلام می کند:السلام علینا من قبل ربنا (درود بر ما از سوی پروردگار ما)- یا- السلام علینا و علی عباد اللَّه الصالحین (درود بر ما و بر بندگان صالح خدا). ما فکر می کنیم منافاتی در میان این تفسیرها نباشد، به هنگام ورود در هر خانه ای باید سلام کرد، مؤمنان بر یکدیگر، و اهل منزل بر یکدیگر، و اگر هم کسی نباشد، سلام کردن بر خویشتن، چرا که همه اینها در حقیقت باز گشت به سلام بر خویش دارد.
لذا در حدیثی از امام باقر ع می خوانیم هنگامی که از تفسیر این آیه سؤال کردند در جواب فرمود:هو تسلیم الرجل علی اهل البیت حین یدخل ثم یردون علیه فهو سلامکم علی انفسکم:” منظور سلام کردن انسان بر اهل خانه است، به هنگامی که وارد خانه می شود، آنها طبعا به او پاسخ می گویند، و سلام را به خود او باز می گردانند و این است سلام شما بر خودتان. و باز از همان امام ع می خوانیم که می فرمود:اذا دخل الرجل منکم بیته فان کان فیه احد یسلم علیه، و ان لم یکن فیه احد فلیقل السلام علینا من عند ربنا یقول اللَّه عز و جل تَحِیهً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُبارَکهً طَیبَهً:” هنگامی که کسی از شما وارد خانه اش می شود اگر در آنجا کسی باشد بر او سلام کند، و اگر کسی نباشد بگوید: سلام بر ما از سوی پروردگار ما، همانگونه که خداوند در قرآن فرموده: تَحِیهً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُبارَکهً طَیبَهً..
نکته ها:
۱- آیا خوردن غذای دیگران مشروط به اجازه آنها نیست؟
چنان که در آیه فوق دیدیم خداوند اجازه داده است که انسان از خانه های بستگان نزدیک و بعضی از دوستان و مانند آنها- که مجموعا یازده مورد می شود- غذا بخورد، و در آیه اجازه گرفتن از آنها شرط نشده بود، و مسلما مشروط به اجازه نیست چون با وجود اجازه از غذای هر کس می توان خورد و این یازده گروه خصوصیتی ندارد. ولی آیا احراز رضایت باطنی (به اصطلاح از طریق شاهد حال) به خاطر خصوصیت و نزدیکی که میان طرفین است شرط است؟ ظاهر اطلاق آیه این شرط را نیز نفی می کند، همین اندازه که احتمال رضایت او باشد (و غالبا رضایت حاصل است) کافی می شمرد.ولی اگر وضع طرفین به صورتی در آمده که یقین به عدم رضایت داشته باشند گر چه ظاهر آیه نیز از این نظر اطلاق دارد اما بعید نیست که آیه از چنین صورتی منصرف باشد، به خصوص اینکه اینگونه افراد، نادرند و معمولا اطلاقات شامل این گونه افراد نادر نمی شود.بنا بر این آیه فوق، در محدوده خاصی، آیات و روایاتی را که تصرف در اموال دیگران را مشروط به احراز رضایت آنها کرده است تخصیص می زند، ولی تکرار می کنیم این تخصیص در محدوده معینی است، یعنی غذا خوردن به مقدار نیاز، خالی از اسراف و تبذیر.
آنچه در بالا ذکر شد در میان فقهای ما مشهور است، و قسمتی از آن نیز صریحا در روایات آمده.در روایت معتبری از امام صادق ع می خوانیم هنگامی که از این آیه- جمله أَوْ صَدِیقِکمْ – از آن حضرت سؤال کردند فرمود:هو و اللَّه الرجل یدخل بیت صدیقه فیاکل بغیر اذنه:” به خدا قسم منظور این است که انسان داخل خانه برادرش می شود و بدون اجازه غذا می خورد”.روایات متعدد دیگری نیز به همین مضمون نقل شده که در آنها آمده است اذن گرفتن در این موارد شرط نیست (البته اختلافی در میان فقهاء نیست که با نهی صریح یا علم به کراهت جایز نیست و آیه از آن انصراف دارد).
در مورد” عدم افساد” (و عدم اسراف) نیز در بعضی از روایات تصریح شده است. تنها چیزی که در اینجا باقی می ماند این است که روایتی که در همین باب وارد شده می خوانیم: تنها از مواد غذایی خاصی می توان استفاده کرد نه هر غذایی ولی از آنجا که این روایت مورد اعراض فقهاء است، سند آن معتبر نخواهد بود. بعضی دیگر از فقهاء طعامهای نفیس و عالی که صاحب خانه احیانا برای خود یا مهمان محترمی و یا مواقع خاصی ذخیره کرده است استثناء کرده اند، و این استثناء به حکم انصراف آیه از این صورت بعید به نظر نمی رسد.
۲- فلسفه این حکم اسلامی
ممکن است این حکم اسلامی در مقایسه با احکام شدید و محکمی که در تحریم غصب در برنامه های اسلامی آمده سؤال انگیز باشد که چگونه اسلام با آن همه دقت و سخت گیری که در مساله تصرف در اموال دیگران نموده چنین امری را مجاز شمرده است؟! ما فکر می کنیم این سؤال متناسب با محیطهای صد در صد مادی همچون محیط اجتماعی غربی ها است که حتی فرزندان خود را کمی که بزرگ شوند از خانه بیرون می کنند! و عذر پدر و مادر را به هنگام پیری و از کار افتادگی می خواهند! و هرگز حاضر نیستند در برابر آنها حق شناسی و محبت کنند، چرا که تمام مسائل در آنجا بر محور روابط مادی و اقتصادی دور می زند، و از عواطف انسانی خبری نیست!. ولی این مساله با توجه به فرهنگ اسلامی و عواطف ریشه دار انسانی، مخصوصا در زمینه نزدیکان و بستگان و دوستان خاص، که حاکم بر این فرهنگ است به هیچوجه جای تعجب نیست. در حقیقت اسلام پیوندهای نزدیک خویشاوندی و دوستی را ما فوق این مسائل دانسته است، و این در حقیقت حاکی از نهایت صفا و صمیمیتی است که در جامعه اسلامی باید حاکم باشد، و تنگ نظری ها و انحصارطلبی ها و خودخواهی ها از آن دور گردد.بدون شک احکام غصب در غیر این محدوده حاکم است، ولی اسلام در این محدوده خاص مسائل عاطفی و پیوندهای انسانی را مقدم شمرده، و در واقع الگویی است برای سایر روابط خویشاوندان و دوستان.
۳- منظور از” صدیق” کیست؟
بدون شک صداقت و دوستی معنی وسیعی دارد و منظور از آن در اینجا مسلما دوستان خاص و نزدیکند که رفت و آمد با یکدیگر دارند، و ارتباط میان آنها ایجاب می کند که به منزل یکدیگر بروند و از غذای هم بخورند، البته همانگونه که در اصل مساله یاد آور شدیم در این گونه موارد احراز رضایت شرط نیست همان اندازه که یقین به نارضایی نداشته باشد کافی است. لذا بعضی از مفسران در ذیل این جمله گفته اند: منظور دوستی است که در دوستیش صادقانه با تو رفتار می کند، و بعضی دیگر گفته اند: دوستی است که ظاهر و باطنش با تو یکی است، و ظاهرا همه اشاره به یک مطلب دارند. ضمنا از این تعبیر اجمالا روشن می شود آنها که تا این اندازه در برابر دوستانشان گذشت ندارند در واقع دوست نیستند! در اینجا مناسب است گسترش مفهوم دوستی و شرائط جامع آن را که در حدیثی از امام صادق ع نقل شده بشنویم: امام ع فرمود: لا تکون الصداقه الا بحدودها، فمن کانت فیه هذه الحدود او شی ء منها فانسبه الی الصداقه و من لم یکن فیه شی ء منها فلا تنسبه الی شی ء من الصداقه: فاولها ان تکون سریرته و علانیته لک واحده.
و الثانی ان یری زینک زینه و شینک شینه. و الثالثه ان لا تغیره علیک ولایه و لا مال. و الرابعه ان لا تمنعک شیئا تناله مقدرته. و الخامسه و هی تجمع هذه الخصال ان لا یسلمک عند النکبات:” دوستی جز با حدود و شرائطش امکان پذیر نیست، کسی که این حدود و شرائط یا بخشی از آن در او باشد او را دوست بدان، و کسی که هیچیک از این شرائط در او نیست چیزی از دوستی در او نیست: نخستین شرط دوستی آنست که باطن و ظاهرش برای تو یکی باشد.دومین شرط این است که زینت و آبروی تو را زینت و آبروی خود بداند و عیب و زشتی تو را عیب و زشتی خود ببیند.سوم این است که مقام و مال، وضع او را نسبت به تو تغییر ندهد! چهارم این که آنچه را در قدرت دارد از تو مضایقه ننماید! و پنجم که جامع همه این صفات است آنست که تو را به هنگام پشت کردن روزگار رها نکند”!.
۴- تفسیر” ما مَلَکتُمْ مَفاتِحَهُ “
در پاره ای از شان نزولها آمده است که در صدر اسلام هنگامی که مسلمانها به جهاد می رفتند گاهی کلید خانه خود را به افراد از کار افتاده ای که قادر بر جهاد نبودند داده، و حتی به آنها اجازه می دادند که از غذاهای موجود در خانه بخورند اما آنها احیانا از ترس اینکه مبادا گناهی باشد، از خوردن امتناع می ورزیدند. طبق این روایت منظور از ما مَلَکتُمْ مَفاتِحَهُ (خانه هایی که مالک کلیدهای آنها شده اید) همین است. از” ابن عباس” نیز نقل شده که منظور وکیل انسان و نماینده او نسبت به آب و ملک و زراعت و چهارپایان است که به او اجازه داده شده است از میوه باغ به مقدار نیاز بخورد و از شیر حیوانات بنوشد، بعضی نیز آن را به” شخص انباردار” تفسیر کرده اند که حق دارد کمی از مواد غذایی تناول کند. ولی با توجه به سایر گروه هایی که در این آیه، نام آنها برده شده، ظاهر این است که منظور از این جمله، کسانی است که کلید خانه خود را به خاطر ارتباط نزدیک و اعتماد، به دست دیگری می سپارند، ارتباط نزدیک میان این دو سبب شده که آنها نیز در ردیف بستگان و دوستان نزدیک باشند، خواه رسما وکیل بوده باشد یا نه. و اگر می بینیم در بعضی از روایات این جمله به وکیلی که عهده دار سرپرستی اموال کسی است تفسیر شده در واقع از قبیل بیان مصداق است و منحصر به آن نیست.
۵- سلام و تحیت
” تحیت” چنان که قبلا هم گفته ایم در اصل از ماده” حیات” است، و به معنی دعا کردن برای سلامت و حیات دیگری می باشد، خواه این دعا به صورت” سلام علیکم” یا” السلام علینا” و یا مثلا” حیاک اللَّه” بوده باشد، ولی معمولا هر نوع اظهار محبتی را که افراد در آغاز ملاقات نسبت به یکدیگر می کنند،” تحیت” می گویند.منظور از” تَحِیهً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُبارَکهً طَیبَهً” این است که تحیت را به نوعی با خدا ارتباط دهند، یعنی منظور از” سلام علیکم” این باشد که” سلام خدا بر تو باد” با” سلامتی تو را از خدا می خواهم” چرا که از نظر یک فرد موحد، هر گونه دعائی بالآخره به خدا باز می گردد و از او تقاضا می شود و طبیعی است دعائی که چنین باشد، هم پر برکت (مبارک) و هم پاکیزه و” طیبه” است.
منبع: تفسیر نمونه، ج ۱۴، ص: ۵۴۹