به گزارش پایگاه خبری تحلیلی اندیشه معاصر، علی علیزاده– در جهان امروز، مرز میان “زندگی واقعی” و “زندگی دیجیتال” بهطرز نگرانکنندهای دستخوش تغییرات شگفت انگیزی شده است.قبل از اینکه به فروپاشی روانی در عصر دیجیتال نگاهی بیاندازیم بهتر است در خصوص زندگی دیجیتال آگاهی مختصری داشته باشیم.
زندگی دیجیتال چیست:
زندگی دیجیتال به بخشهایی از زیست روزمره انسانها اتلاق می شود که در بستر فن آوری شکل می گیرد. این زندگی از ارتباط و برخوردها تا سرگرمی و خرید، همچنین آموزش و پرورش تا احساسات بشری تشکیل شده است.
زندگی دیجیتال به بخشهایی از زندگی ما گفته میشود که بهطور مستقیم با فناوری و ابزارهای دیجیتال گره خورده است. بواقع آن بخشهایی که از طریق گوشیهای هوشمند، اینترنت، شبکههای اجتماعی، اپلیکیشنها، رایانه و حتی ساعتهای هوشمند تجربه میکنیم.
بطور مثال وقتی از طریق تلفن همراه و فروشگاه آنلاین و یا پلتفرم های تجارت الکترونیک خرید میکنیم ، وقتی خبرها رو از شبکه های اجتماعی نظیر اینستاگرام یا تلگرام دنبال میکنیم، وقتی قرارها و آموزشهای کاری و درسی در بستر گوگل میت و واتساپ هماهنگ می شود و یا حتی وقتی خودمان و کودکانمان در حال بازی آنلاین هستیم، در حال زندگیکردن در دنیای دیجیتالیم.
شاید نگاه بدبینانه صرف به دنیای دیجیتال بی رحمانه باشد. زندگی دیجیتال لزوماً شرایط بد و تهدید برای بشریت محسوب نمی شود. نقش بسزای آن در سرعت و امنیت دادن به ارتباطات، دسترسی راحت به اطلاعات و ساده سازی بسیاری از کارهای روزانه بر کسی پوشیده نیست.
اما مشکل از جایی شروع میشود که این فضا جایگزین زندگی واقعی، تعاملات انسانی، طبیعت و حتی خودمان با خودمان میشود. سلامت روان دقیقاً از جایی با خطر مواجه می شود که انسان چنین فرصتهایی را از دست بدهد.زمانی که زندگی واقعی را فراموش کنیم.
زندگی واقعی، آن عرصهی ملموس و زندهای ترسیم می شود که در برخورد مستقیم با جهان پیرامون، آدمیان، طبیعت و لحظههای ناب زیستن معنا مییابد. جایی است که نگاهها، لبخندها، سکوتها و حتی اشکها، بیواسطه و بیپردهاند؛ نه پُشت نمایشگرها پنهان شدهاند و نه در میان سیگنالها و دادهها گُم!
زندگی واقعی، در لمس خاک و بوی باران، در صدای خندهی یک دوست واقعی، در گرمای دست یک عزیز و در سکوتی که میان دو انسانِ هم احساس برقرار میشود، جریان دارد. این زندگی، در کنشها و واکنشهای بیواسطه، در تجربهی مستقیم و بیفیلتر از جهان، در گفتوگوهای چهره به چهره و حسهای بیساختگی ریشه دارد.
در روزگاری که “بودن” گاه با “آنلاین بودن” اشتباه گرفته میشود، زندگی واقعی ما را به “حضور اصیل” فرا میخواند؛ حضوری که نه بر پایهی تصویرسازی و نمایش، بلکه بر بستر صداقت، تجربهی حسی و ارتباط انسانی شکل میگیرد.
پس زندگی واقعی، نه در پُستها و پیامها، که در لحظههاییست که با تمام وجود زیسته میشوند؛ در جهان عینی، در کنار آدمها، در دل لحظههایی که عبورشان را حس میکنیم، نه فقط مشاهده!
امروزه ما بیش از هر زمان دیگری با سرسپردگی غیر قابل درک به دنیای دیجیتال، حضوری بر خط و اما غیر واقعی در عرصه زندگی ماشینی داریم؛ از لحظهای که بیدار میشویم تا آخرین دقایق پیش از خواب! در این میان، آنچه کمتر دیده میشود، فشار روانی مداومی است که این زندگی دیجیتال به ذهن و روان ما وارد میکند؛ چیزی که به آن «فرسودگی روانی» میگویند.
فرسودگی روانی در عصر دیجیتال، پدیدهای خاموش اما فراگیر است. بسیاری از ما دچار خستگی ذهنی، بیحوصلگی، اضطراب، کاهش تمرکز یا حتی بیخوابی شدهایم، بیآنکه علتش را دقیق بدانیم. واقعیت این است که بمباران اطلاعاتی، حضور دائمی در شبکههای اجتماعی، پیامکها و اعلانهای بیپایان و مقایسه مداوم خود با دیگران، همگی بار سنگینی بر روان ما و اطرافیانمان تحمیل میکنند.
اما در جامعه و البته جوامع گوناگون این شرایط با دامنه محدود و گسترده از یکدیگر جدا می شوند. این فاصله در جامعه و کشورهای مدرن و عقب افتاده تفاوتهای معنی داری دارد. اما اثرات فرسودگی روانی در این جوامع و انسانهایی که به انواع مختلف به فن آوری های آنلاین و زندگی دیجیتال در آن عادت کرده اند تقریباً یکسان است.
افزایش این فرسودگی زمانی نگرانکنندهتر میشود که به شکل یک «عادت جمعی» در میآید؛ جایی که بودن در دنیای دیجیتال به یک اجبار تبدیل میشود، نه یک انتخاب. در چنین شرایطی، فراموش میکنیم که ذهن ما نیز همانند بدن، به استراحت، تنفس و فاصله نیاز دارد.
چه باید کرد و راه حل چیست؟
راهحل نجات از فرسودگی روانی قطعاً در ترک کامل فن آوری و قطع ارتباط با دنیای دیجیتال نیست، بلکه در آگاهی و مدیریت حضورمان در این فضاست. میتوان با چند گام ساده، از شدت این فشار روانی به شکل قابل ملاحظه ای کم کرد:
۱-اختصاص زمانی مشخص در روز برای فاصله گرفتن از موبایل و اینترنت
۲-خاموشکردن اعلانها (نوتیفیکیشنها) در ساعتهای استراحت
۳-پیگیری محتواهایی که باعث بهتر شدن حالمان می شود و دسترسی به محتواهای ناهنجار را قطع کرد
۴- تمرکز بر اینکه همیشه در دسترس بودن فضیلت محسوب نمی شود
مهم است که یادمان نرود: ذهن انسان برای حجم بیوقفه و بیرحمانهی اطلاعات طراحی نشده است. اگر میخواهیم در این دنیای پرسرعت، دوام بیاوریم، باید گاهی وقفه ای ایجاد کنیم، از وابستگی به دنیای دیجیتال و زندگی ماشینی رها شویم و چشم از صفحه نمایشگرها برداریم و به آرامش ذهنمان احترام بگذاریم.
راههایی برای رهایی از فرسودگی روانی ناشی از وابستگی به دنیای دیجیتال و ماشینی
در جهان امروز، وابستگی انسان به فناوری و ابزارهای ماشینی به امری ناگزیر و فراگیر تبدیل شده است. این وابستگی، اگرچه تسهیلاتی در زندگی فردی و اجتماعی بههمراه دارد، اما در عین حال، زمینهساز نوعی فرسودگی روانی پنهان و مستمر نیز شده است؛ فرسودگیای که آرامآرام، توان ذهنی، احساسات انسانی و نشاط درونی فرد را تحلیل میبرد.
برای رهایی از این وضعیت، نیاز به بازتعریف رابطه انسان با دنیای ماشینی و اتخاذ رویکردی آگاهانهتر در بهرهگیری از آن احساس میشود. از راهکارهای موثر می توان به موارد ذیل اشاره کرد:
ایجاد تعادل آگاهانه میان زندگی دیجیتال و زندگی واقعی:
اختصاص زمانی مشخص در روز برای دوری از وسایل الکترونیکی، حضور در طبیعت، گفتوگوی چهره به چهره با دیگران و بازگشت به تجربههای ملموس زندگی، نقش مهمی در بازسازی روان ایفا میکند.
تقویت آگاهی و مدیریت مصرف رسانهای:
کاهش مصرف بیرویهی شبکههای اجتماعی، فیلتر کردن منابع اطلاعاتی، و انتخاب آگاهانهی محتوایی که با آن مواجه میشویم، میتواند از ورود حجم بالای اطلاعات غیرضروری و مخرب به ذهن جلوگیری کند.
توجه به بهداشت روان و مراقبت از خود:
بهرهگیری از روشهایی چون مدیتیشن، تنفس آگاهانه، پیادهروی، یا نوشتن روزانه افکار، در کاهش فشارهای روانی بسیار مؤثر است.
تعریف مجدد از ارزشها و اولویتها:
بازنگری در اهداف زندگی، شناخت آنچه برای انسان حقیقتاً ارزشمند است، و پرهیز از زندگی در سایهی مقایسههای مجازی، به فرد کمک میکند تا زندگی اصیلتری را تجربه کند.
درخواست کمک حرفهای در مواقع لزوم:
مراجعه به مشاوران و رواندرمانگران در شرایطی که احساس فرسودگی شدید یا افسردگی بهوجود آمده، نهتنها نشانهی ضعف نیست، بلکه نشان از درک و مسئولیتپذیری فرد نسبت به سلامت روان خود دارد.
خطرات جدی فرسودگی روانی حاصل از زندگی دیجیتالی
۱. افزایش اضطراب و استرس مزمن
قرار گرفتن مداوم در معرض حجم عظیمی از اطلاعات، اخبار منفی، و مقایسههای اجتماعی در فضای مجازی، باعث تحریک مداوم سیستم عصبی شده و سطح اضطراب و استرس را بهصورت مزمن افزایش میدهد. بدن و ذهن در حالت «هشدار دائمی» قرار میگیرند که به مرور باعث فرسودگی روانی میشود.
۲. کاهش تمرکز و اختلال در حافظه
وابستگی شدید به فناوری و چندوظیفگی دیجیتال (مانند کارکردن، پیام دادن و جستوجوی همزمان) عملکرد شناختی مغز را تضعیف میکند. در نتیجه فرد دچار کاهش تمرکز، فراموشی و ناتوانی در پردازش عمیق اطلاعات میشود.
۳. فرسایش روابط انسانی
زندگی دیجیتال گاه بهقیمت کاهش تعاملات چهرهبهچهره تمام میشود. این مسئله میتواند منجر به احساس انزوا، کاهش کیفیت روابط عاطفی و از میان رفتن صمیمیت واقعی بین افراد شود. انسان، موجودی اجتماعی است و محرومیت از ارتباطات واقعی، آسیب جدی بر روان وارد میکند.
۴. کاهش کیفیت خواب و اختلالات جسمی
نور آبی صفحات دیجیتال، استفاده طولانیمدت از گوشی پیش از خواب، و درگیری ذهنی با محتوای فضای مجازی، بهطور مستقیم بر چرخه خواب تأثیر گذاشته و اختلالات خواب ایجاد میکند. همچنین نشستنهای طولانی، تحرک کم و تغذیه نادرست ناشی از استفاده مفرط از فناوری، زمینهساز مشکلات جسمی چون چاقی، کمردرد، و افت انرژی عمومی میشود.
۵. احساس پوچی، بیمعنایی و افسردگی
مواجهه مداوم با زندگیهای به ظاهر کامل و موفق دیگران در شبکههای اجتماعی، حس رضایت فرد را از زندگی شخصیاش کاهش میدهد. مقایسههای بیوقفه، احساس ناکامی، و فرار از واقعیت، میتواند به تدریج فرد را دچار بیانگیزگی، افسردگی و پوچی کند.
۶. فرسایش هویت فردی
در دنیای دیجیتال، افراد گاه ناگزیرند نقابی برای خود بسازند و آنچه هستند را با آنچه “باید باشند” جایگزین کنند. این فاصله میان هویت واقعی و هویت نمایشی، به مرور زمان تعارض درونی ایجاد کرده و باعث سردرگمی و فرسایش روانی میشود.
پایان/*
اندیشه معاصر را در ایتا، روبیکا، پیام رسان بله و تلگرام دنبال کنید.