۱۸:۵۲ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۴

شب هشتم محرم بنام کیست؟ / امشب شب چندم محرم است ؟ نام گذاری شب های محرم، علت نامگذاری روزهای محرم |/ شب هشتم محرم متعلق به کیست؟ / شب هشتم محرم، شب کیست؟/ وقایع شب و روز هشتم محرم الحرام سال ۶۱ هجری قمری

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی اندیشه معاصر، شب هشتم محرم بنام کیست؟ / امشب شب چندم محرم است ؟ نام گذاری شب های محرم، علت نامگذاری روزهای محرم |/ شب هشتم محرم متعلق به کیست؟ / شب هشتم محرم، شب کیست؟/ وقایع شب و روز هشتم محرم الحرام سال ۶۱ هج...

شب هشتم محرم بنام کیست؟ / امشب شب چندم محرم است ؟  نام گذاری شب های محرم، علت نامگذاری روزهای محرم |/ شب هشتم محرم متعلق به کیست؟ / شب هشتم محرم، شب کیست؟/ وقایع شب و روز هشتم محرم الحرام سال ۶۱ هجری قمری

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی اندیشه معاصر، شب هشتم محرم بنام کیست؟ / امشب شب چندم محرم است ؟ نام گذاری شب های محرم، علت نامگذاری روزهای محرم |/ شب هشتم محرم متعلق به کیست؟ / شب هشتم محرم، شب کیست؟/ وقایع شب و روز هشتم محرم الحرام سال ۶۱ هجری قمری

شب نهم محرم بنام کیست؟ / امشب شب چندم محرم است ؟ نام گذاری شب های محرم، علت نامگذاری روزهای محرم |/ شب نهم محرم متعلق به کیست؟ / شب نهم محرم، شب کیست؟/ وقایع شب و روز نهم محرم الحرام سال ۶۱ هجری قمری

شب هشتم: حضرت علی اکبر(ع)

علی اکبر(ع) نخستین فردی بود که از بنی هاشم به میدان رفت. او فرزند بزرگ امام است و نزدیک ترین فرد به ایشان. چون غربت پدر را در میان خیل گرگ های خون آشام کوفه و شام می بیند، از همه یاران و افراد خاندان پیشی می گیرد و خود را در راه آرمانی فدا می کند. او گام به میدان می نهد تا حجت را تمام کند و شوق رسیدن به فیض شهادت را در دل یاران حسین(ع) قوت بخشد. علی اکبر(ع) الگوی سبقت گرفتن در شهادت است.

شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام

اندیشه برتر نوشت: علی اکبر زیباترین و خوش‌خوترین مردم زمان خود بود که از عمر شریفش نوزده یا هیجده یا بیست و پنج بهار می‌گذشت او اول شهید ال ابو طالب در روز عاشورا بود که خدمت پدر امد و اذن میدان خواست و امام علیه السلام اجازه داد…

حضرت علی اکبر علیه السلام کسی که از خاندان پیامبر صلی الله علیه و اله اماده نبرد شد، علی اکبر فرزند امام علیه السلام بود. او زیباترین و خوش‌خوترین مردم زمان خود بود که از عمر شریفش نوزده یا هیجده یا بیست و پنج بهار می‌گذشت او اول شهید ال ابو طالب در روز عاشورا بود که خدمت پدر امد و اذن میدان خواست و امام علیه السلام اجازه داد. و چون رهسپار میدان شد، امام علیه السلام با ناامیدی بر او نگریست و اشک از دیدگان مبارکش جاری شد.

چون امام علیه السلام او را دید (که رهسپار میدان است) صورت بر اسمان داشت و عرض کرد: (بار الها! بر این قوم گواه باش که به جانب ایشان نوجوانی رهسپار است که در صورت و سیرت و گفتار شبیه‌ترین مردم به پیامبرت محمد صلی الله علیه و اله است و ما هرگاه مشتاق دیدار پیامبرت بودیم به چهره او می‌نگریستیم. خدایا! برکات زمین را از اینان بازدار و ایشان را سخت پراکنده و پاره پاره ساز و به راههای گوناگون بیفکن و والیان را هرگز از انان راضی مدار که انان ما را خواندند تا یاری‌مان کنند، چون پاسخ دادیم ستم کردند و ما را کشتند)۱.

سپس به عمر سعد ندا داد: (تو را چه می‌شود؟ خدا نسلت را قطع کند و کارت را بی‌برکت

۱) اللهم‌ اشهد علی هولاء القوم، فقد برز الیهم غلام اشبه الناس خلقا و خلقا و منطقا برسولک محمد صلی الله علیه و اله، کنا اذا اشتقنا الی وجه رسولک نظرنا الی وجهه، اللهم‌ فامنعهم برکات الارض، ان منعتهم ففرقهم تفریقا، و مزقهم تمزیقا، و اجعلهم طرایق قددا، و لا ترض الولاه عنهم ابدا، فانهم دعونا لینصرونا ثم‌ عدوا علینا یقاتلونا و یقتلونا.

۵۱۵ سازد و پس از من کسی را بر تو بگمارد که در بسترت بکشد، به همان سان که نسل مرا قطع کردی و حرمت پیوند مرا با پیامبر خدا صلی الله علیه و اله نگه نداشتی)۱. سپس با صدای رسا تلاوت فرمود: حقا که خدا ادم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر عالمیان برگزید، ذریه‌ای که برخی از نسل برخی دیگرند و خدا شنوا و داناست.۲

شب هشتم محرم بنام کیست؟ / امشب شب چندم محرم است ؟ نام گذاری شب های محرم، علت نامگذاری روزهای محرم |/ شب هشتم محرم متعلق به کیست؟ / شب هشتم محرم، شب کیست؟/ وقایع شب و روز هشتم محرم الحرام سال 61 هجری قمری

شب هشتم محرم بنام کیست؟ / امشب شب چندم محرم است ؟ نام گذاری شب های محرم، علت نامگذاری روزهای محرم |/ شب هشتم محرم متعلق به کیست؟ / شب هشتم محرم، شب کیست؟/ وقایع شب و روز هشتم محرم الحرام سال ۶۱ هجری قمری

پس علی اکبر علیه السلام بر انان یورش برد و این رجز می‌خواند:

منم علی فرزند حسین علیه السلام فرزند علی علیه السلام که ما – سوگند به خانه خدا – به پیامبر صلی الله علیه و اله سزاوارتریم. به خدا سوگند هیچ ناپاک سرشتی در ما (خاندان نور و نبوت) حکم نراند. با این نیزه ان قدر بر شما (ناکسان) زخم افکنم تا کج شود. در حمایت پدرم با این شمشیر – چونان ضربت نوجوان هاشمی علوی – شما را سخت درهم کوبم.

پس انچنان (دلاورانه) با کوفیان جنگید که از بسیاری کشتگان به ضجه افتادند! او با تشنگی که داشت صد و بیست نفر را کشت سپس در حالی که زخمهای بسیار برداشته بود به سوی پدر برگشت و گفت: پدر جان! تشنگیم کشت و سنگینی سلاح توانم را برد ایا ابی هست تا بر دشمنان نیرو گیرم‌؟ امام علیه السلام گریست و فرمود: (فرزندم! بر محمد صلی الله علیه و اله و بر علی علیه السلام و بر پدرت گران است که ایشان را بخوانی و پاسخت ندهند و دادشان طلبی و فریادت نرسند. فرزندم! زبانت را پیش ار)۳. پس ان را مکید و انگشتر خود را به او سپرد و فرمود: (این انگشتر را در دهانت بگذار و به نبرد دشمن برگرد که بزودی جدت با جامی سرشار از نوشیدنی – که پس از ان هرگز

۱) مالک‌؟ قطع الله رحمک! و لا بارک لک فی امرک، و سلط‍‌ علیک من یذبحک علی فراشک کما قطعت رحمی و لم تحفظ‍‌ قرابتی من رسول الله صلی الله علیه و اله.
۲) ان‌ الله‌ اصطفی‌ ادم‌ و نوحا و ال‌ ابراهیم‌ و ال‌ عمران‌ علی العالمین‌ ذریه‌ بعضها من‌ بعض‌ و الله‌ سمیع‌ علیم‌. ال عمران: ۳۳-۳۴.
۳) یا بنی‌ عز علی محمد و علی علی‌ و علی ابیک علیه السلام، ان تدعوهم فلا یجیبونک، و تستغیث بهم فلا یغیثونک، یا بنی‌ هات لسانک.

۵۱۶ تشنگی نیابی – تو را سیراب کند.)۱

در روایتی امده که فرمود: (فرزندم! زمانی کوتاه نیز بجنگ! چه زود است جد خود محمد صلی الله علیه و اله را دیدار کنی تا با قدحی لبریز از نوشیدنی – که پس از ان هرگز تشنگی نیابی – تو را سیراب کند)۲.

و ابو الفرج، از امام باقر او از امام سجاد علیهم السلام نقل کرده که فرمود: اول شهید ال ابو طالب که در رکاب حسین علیه السلام به شهادت رسید فرزندش علی اکبر علیه السلام بود.

سعید بن ثابت گوید: چون علی‌ بن الحسین علیه السلام به میدان رفت اشک امام علیه السلام جاری شد و عرض کرد: (بار الها! تو خود بر این قوم گواه باش که به جانب ایشان نوجوانی رهسپار است که شبیه‌ترین مردم به رسول خداست)۳. علی اکبر سخت بر انان حمله کرد و پس از مدتی به سوی پدر بازگشت و عرض کرد: پدر جان! تشنگی! امام علیه السلام فرمود: (محبوب دلم! صبر کن بزودی رسول خدا صلی الله علیه و اله با جام خود سیرابت می‌کند)۴. علی اکبر علیه السلام پی‌درپی حمله می‌کرد تا تیری به گلویش نشسته ان را شکافت و او در خون خود غلتید و ندا داد: پدر جان! بر تو باد سلام، اینک این جدم رسول خداست که به تو سلام می‌رساند و می‌فرماید: زود به سوی ما بشتاب! سپس اهی کشید و از دنیا رفت.

[۴۲۱]-۲۴۶ – و در برخی منابع امده که: علی اکبر علیه السلام به میدان برگشت و حمله کرد و این رجز خواند: حقایق جنگ اشکار گشت و پس از این نیز گواهان راستی ان نمودار شوند. سوگند به خدایی که پروردگار عرش است، از نبرد با سپاهیان انبوه شما فاصله نگیریم تا که شمشیرها در غلاف شوند.

۱) خذ هذا الخاتم فی فیک و ارجع الی قتال عدوک، فانی ارجو ان لا تمسی حتی یسقیک جدک بکاسه الاوفی شربه لا تظما بعدها ابدا.
۲) وا غوثاه! یا بنی‌ قاتل قلیلا، فما اسرع ما تلقی جدک محمدا صلی الله علیه و اله فیسقیک بکاسه الاوفی شربه لا تظما ابدا.
۳) اللهم‌ کن انت الشهید علیهم، فبرز الیهم غلام اشبه الخلق برسول الله صلی الله علیه و اله.
۴) اصبر حبیبی، فانک لا تمسی حتی یسقیک رسول الله بکاسه.

۵۱۷ و سخت و پیگیر جنگید تا دویست نفر را کشت. سپس منقذ بن مره عبدی (از کمین جست و) چنان بر فرق ان بزرگوار زد که بر زمین افتاد و دشمنان (گردش را گرفته) با شمشیر می‌زدند.

سپس (ناتوان شده) سر خود را روی یال اسب نهاد و اسب (وحشت زده) او را به سوی سپاه دشمن برد و انان با شمشیرهای خود او را قطعه‌قطعه کردند.

و چون اخرین لحظاتش فرا رسید. ندا داد: پدر جان! اینک این جدم رسول خدا صلی الله علیه و اله است که با قدح سرشار خود مرا شربتی داد که پس از ان هرگز تشنگی نیابم. و می‌فرماید:

بشتاب! بشتاب! که برای تو نیز جامی فراهم است. پس ناله امام حسین علیه السلام برخاست و فرمود: (خدا بکشد قومی را که تو را کشتند. فرزندم! اینان چه بسیار بر خدا و هتک حریم رسول خدا صلی الله علیه و اله گستاخ گشته‌اند! پس از تو خاک بر سر دنیا)!۱

حمید بن مسلم گوید: گویا بانویی را می‌بینم که همچون افتاب درخشان شتابان از خیمه‌ها بیرون امده فریاد می‌زد: ای محبوب دلم! میوه قلبم! نور دیده‌ام! پرسیدم که او کیست‌؟ گفتند: زینب دختر علی علیه السلام. او امد و خود را بر جسد بی‌جان علی علیه السلام افکند (و سخت گریست). امام علیه السلام امده دست خواهرش را گرفت و به خیمه‌ها برگرداند و رو به جوانان خود کرد و فرمود: (برادر خود را بردارید)۲. انان علی اکبر علیه السلام را برداشته اوردند تا در خیمه‌ای که رو به روی ان نبرد جریان داشت به زمین نهادند.

ابو مخنف گوید: سپس امام علیه السلام سر فرزند خود را بر دامن گرفت و خون از چهره او پاک کرده می‌بوسید و می‌فرمود: (فرزندم! تو از اندوه و فشارهای دنیا اسودی و به روح و ریحان رسیدی و پدرت هنوز در دنیاست و چه زود است که به تو پیوندم!)۳ قندوزی گوید:

۱) قتل الله قوما قتلوک یا بنی‌ ما اجراهم علی الله، و علی انتهاک حرمه رسول الله، علی الدنیا بعدک العفا.
۲) احملوا اخاکم.
۳) یا ولدی اما انت فقد استرحت من هم‌ الدنیا و غمها و شدایدها و صرت الی روح و ریحان و قد بقی ابوک و ما اسرع اللحوق بک.

۵۱۸(فرزندم! خدا کشندگان تو را از رحمت خود به دور کند. اینان چه بسیار بر خدا و هتک حریم رسول خدا صلی الله علیه و اله گستاخ‌اند)۱ اشک دیدگان امام علیه السلام جاری شد و شیون بانوان برخاست.

امام علیه السلام ایشان را ساکت کرد و فرمود: (ارام شوید که گریه‌ها پیش رو دارید!)۲

در روایتی امده که: امام علیه السلام چون فرزند شهید خود را دید فرمود: (ای میوه دلم! ای نور دیده‌ام!)۳
پی نوشت:
۱) لعن الله قوما قتلوک یا ولدی، ما اشد جراتهم علی الله، و علی انتهاک حرم رسول الله صلی الله علیه و اله.
۲) اسکتن فان‌ البکاء امامکن‌.
۳) یا ثمره فواداه، و یا قره عیناه.

 

با این چهار ویژگی شبیه رسول خدا می شوید

حضرت علی اکبر علیه السلام شبیه ترین فرد به پیامبر از لحاظ خَلقاً(چهره)، خُلقاً(اخلاقی) و منطقاً(نوع صحبت کردن) معرفی شده است و به واقع چه تعبیر زیبا و قابل تأملی است.
تاریخ و سیره

در باب زندگی حضرت علی اکبر علیه السلام در تاریخ مطالب زیادی وجود ندارد و آنچه بیش از هر چیزی نظر را به خود جلب می کند فضایلی است که برای ایشان نقل شده است.

اگر شما بخواهید ایمانتان را تقویت بکنید سرلوحۀ آن خوش اخلاقی است. در روایت داریم که وقتی خداوند حقیقت ایمان و حقیقت کفر را آفرید هر کدام از آن ها از خداوند درخواست کردند که آن ها را تقویت کند
اشبه الناس به پیامبر

در روایتی به نقل از شیخ جعفر شوشتری در کتاب خصائص الحسینیه آمده است: اباعبدالله الحسین هنگامی که علی اکبر را به میدان می فرستاد، به لشگر خطاب کرد و فرمود: «یا قوم، هولاءِ قد برز علیهم غلام، اَشبهُ الناس خَلقاً و خُلقاً و منطقاً برسول الله……. ای قوم، شما شاهد باشید، پسری را به میدان می فرستم، که شبیه ترین مردم از نظر خلق و خوی و منطق به رسول الله (صلی الله و علیه وآله) است بدانید هر زمان ما دلمان برای رسول الله(صلی الله و علیه وآله) تنگ می شد نگاه به وجه این پسر می کردیم.(۱)

حضرت علی اکبر علیه السلام شبیه ترین فرد به پیامبر از لحاظ خَلقاً(چهره)، خُلقاً(اخلاقی) و منطقاً(نوع صحبت کردن) معرفی شده و به واقع چه تعبیر زیبا و  قابل تأملی است.

در قرآن کریم خداوند رسول و فرستاده اش حضرت محمد صلی الله و علیه وآله را به عنوان اسوه و الگو معرفی کرده؛ لَقَد کانَ لَکم فی رَسولِ اللَّهِ اسوَهٌ حَسَنَهٌ (۲)
شاید در این جا این سؤال مطرح شود که آیا می توان به پیامبر خدا صلی الله و علیه وآله شباهت پیدا کرد؟ راهی هست که ما هم شبیه پیامبر خدا شویم؟

چه کنیم تا شبیه پیامبر صلی الله و علیه وآله شویم؟
رسول خدا صلوات الله علیه فرموده اند: هر کس چهار ویژگی را داشته باشد، شبیه من می باشد: رسول الله صلی الله و علیه وآله؛ الا اخبرکم باشبهکم بی؟ (۳)

ویژگی اول: احسنکم خلقا ؛ خوش اخلاق ترین

حضرت می فرمایند: فرقی نمی کند پیر باشید یا جوان، زن باشید یا مرد، عالم باشید یا غیر عالم اگر می خواهید به من پیامبر شبیه باشید بدانید که خوش اخلاق ترین شما به من شبیه تر است.

در روایتی از پیامبر اکرم صلوات الله علیه است که فرمودند: “اسلام دین خوش اخلاقی است.”(۴) چیزی که متاسفانه در جامعه ما به آن کمتر توجه می شود.
امیرالمومنین علیه السلام می فرمایند: “سرلوحۀ کتاب اهل ایمان در روز قیامت، حسن خلق است.”(۵)

اگر شما بخواهید ایمانتان را تقویت بکنید سرلوحۀ آن خوش اخلاقی است. در روایت داریم که وقتی خداوند حقیقت ایمان و حقیقت کفر را آفرید هر کدام از آن ها از خداوند درخواست کردند که آن ها را تقویت کند.(۶) خداوند هم برای هر کدام از آن ها دو نیروی تقویتی قرار داد؛ برای ایمان خوش اخلاقی و سخاوت را و برای کفر بد اخلاقی و بخل.

در روایات برای خوش اخلاقی اثرات بسیار عجیبی چون؛ زیاد شدن رزق، تأخیر در اجل و محبوب شدن و بسیار موارد دیگری ذکر شده است.

بیشتر بخوانیم:

اَشبَهُ النّاسِ
اشبه الناس به رسول خدا(ص) کیست؟
شاخص ترین الگوی جوان انقلابی
بزرگ‌ترین برتری برای حضرت علی‌اکبر علیه‌السلام

ویژگی دوم:  اعظمکم حلماً؛ حلیم و بردبارترین

دومین ویژگی حلم و بردباری و قدرت تحمل است. اینکه هر کسی در مواقع مختلف زود عصبانی نشود. چقدر از اتفاقات و دادگاه های ما بر سر این موضوع است که افراد زود از کوره در رفته اند و با کنترل نکردن عصبانیتشان اتفاقات ناگواری را رقم زده اند.

ویژگی سوم:و ابرکم بقرابته ؛ نیکوکارتر به خویشان

رسیدگی به خویشاوندان و فامیل. این رسیدگی و توجه به فامیل مصادیق و شکل های مختلفی می تواند داشته باشد؛

می تواند کمک مالی باشد: امیر مؤمنان علی علیه‌ السلام می‌ فرماید: «فَمَنْ اَتاهُ اللهُ مالاً فَلْیَصِله بِه قَرابَتَهُ»(۷) کسی که از سوی خدا ثروتی به دست آورد، باید بستگان خویش را به وسیله آن دستگیری کند.

و یا کمک عاطفی باشد. این تصور که صله ارحام تنها برای کسانی است که تمکّن مالی دارند، تصور نادرستی است، چرا که هدف از رسیدگی و صله ارحام برقرار کردن ارتباط و پیوند عاطفی با خویشاوندان است و این ارتباط از راه های گوناگونی امکان پذیر است. گاهی رفتن به منازل خویشان، سلام و احوالپرسی، تلفن زدن و نامه نوشتن، محبت ایجاد می‌کند و سبب دلجویی از خویشان می‌شود. به فرموده امیر مؤمنان ـ علیه‌السلام ـ : «صِلُوا اَرْحامَکُم وَ لَو بِالتَّسلیمِ» (۸) با بستگان خود صله رحم کنید، گرچه با سلام کردن (به آنان) باشد. امام صادق ـ علیه‌السلام ـ نیز می‌فرماید: پیوند میان برادران آن گاه که پیش هم هستند،

دیدار همدیگر است و در مسافرت نامه نوشتن به یکدیگر.(۹)

ویژگی چهارم؛ اشدکم بنفسه انصافا؛ با انصاف ترین آدم ها

کسی که در زندگی انصاف را رعایت می کند به پیامبر اکرم صلی الله و علیه وآله شبیه تر است.

هدف از رسیدگی و صله ارحام برقرار کردن ارتباط و پیوند عاطفی با خویشاوندان است و این ارتباط از راه های گوناگونی امکان پذیر است. گاهی رفتن به منازل خویشان، سلام و احوالپرسی، تلفن زدن و نامه نوشتن، محبت ایجاد می‌کند و سبب دلجویی از خویشان می‌شود.

امیرالمومنین علی علیه السلام، در آیه ۹۰ سوره نحل؛ انَّ اللّه َ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الإِحْسانِ وَ إِیتاءِ ذِی القُرْبَی وَ… منظور از عدل را، انصاف ذکر کرده اند.(۱۰)
و اگر بخواهیم بگوییم که چه کسی را می توان انسان منصف و عادلی خواند، رسول خدا صلی الله و علیه وآله قاعده طلایی را معرفی می کنند که با عمل کردن به آن انصاف و عدالت در شخصیت انسان نشان داده می شود؛ قال رسولُ اللّه صلی الله علیه و آله: ما کَرِهتَهُ لِنَفسِکَ فَاکرَهْ لِغَیرِکَ، و ما أحبَبتَهُ لِنَفسِکَ فأحبِبْهُ لِأخیکَ؛ تَکُن عادِلاً فی حُکمِکَ، مُقسِطا فی عَدلِکَ، مُحَبَّا فی أهلِ السَّماءِ، مَودودا فی صُدورِ أهلِ الأرضِ؛ پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: آنچه برای خود نمی پسندی، برای دیگری هم مپسند و آنچه برای خود دوست داری، برای برادرت نیز دوست بدار، تا در قضاوتت عادل باشی و در عدالتت دادگر و نزد آسمانیان دوست داشتنی و در دل های زمینیان محبوب.(۱۱)

به امید آنکه با عملی کردن این ۴ ویژگی در خود، روز به روز به اهل بیت علیهم السلام مخصوصاً پیامبر مهربانی ها نزدیک تر و شبیه تر شویم. ان شاء الله

پی نوشت:
۱- منتهی الآمال، ج ۱، ص ۳۷۵
۲- احزاب،۲۱
۳- وسائل الشیعه، ج ۶، ص ۲۱۲
۴- به نقل از استاد علوی تهرانی
۵- همان
۶- به نقل از حجت الاسلام دکتر رفیعی
۷- نهج البلاغه، خطبه ۱۴۲
۸- کافی، ج۲، ص۱۵۵
۹- اصول کافی، ج ۲، ص ۶۷۰
۱۰- النحل/آیه ۹۰
۱۱- نهج البلاغه: الحکمه ۲۳۱

 

درس های مهم شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام

امام حسین علیه السلام در حماسه شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام، جلوه های زیبایی از معرفت و اخلاص را به همراه فرزند برومندش به نمایش گذاشتند.

عاشورا میدان نمایش اوج عیار انسانیت توسط کسانی است که مرواریدهای معرفت و اخلاص خود را در جلوی چشمان تاریخ به نمایش گزاردند. در این میان، اهل بیت امام حسین علیه السلام جلوه تازه ای از صله رحم و نسبت های خانوادگی عیان ساختند.

اوج رخ نمایی شخصیت های عاشورایی در زمان شهادت عزیزان نمایان شد. در ماجرای شهادت جوان رعنای امام حسین علیه السلام، این دو پدر و پسر، درس های فراموش ناشدنی از خود به یادگار گذاشتند.

در این جا، پس از اشاره به تعلق خاطرشدید بین این دو پدر و پسر، به درس هایی که از سیره این دو بزرگوار در جریان به خون غلطیدن پسر، آموخته می شود خواهیم پرداخت.

علاقه شدید بین امام حسین و علی اکبر علیهما السلام

حضرت علی اکبر علیه السلام حقیقتاً میوه دل امام حسین علیه السلام بود. این نکته، از نوع رفتار امام حسین علیه السلام که گزارش شده نیز به خوبی روشن می شود. برای نمونه به چند گزاره تاریخی که نشان دهنده تعلق خاطر شدید امام علیه السلام به پسر بزرگشان است اشاره می کنیم.

خصلت های ویژه حضرت علی اکبر علیه السلام

در تاریخ نقل شده است که پس از راهی شدن حضرت علی اکبر علیه السلام به سوی میدان جنگ در کربلا، امام حسین علیه السلام جمله عجیبی در مورد خصلت های ویژه پسر خود بر زبان آوردند و فرمودند: «اللَّهُمَّ اشْهَدْ فَقَدْ بَرَزَ إِلَیْهِمْ غُلَامٌ أَشْبَهُ النَّاسِ خَلْقاً وَ خُلُقاً وَ مَنْطِقاً برَسُولِکَ ص وَ کُنَّا إِذَا اشْتَقْنَا إِلَى نَبیِّکَ نَظَرْنَا إِلَیْهِ فَصَاحَ وَ قَالَ یَا ابْنَ سَعْدٍ قَطَعَ اللَّهُ رَحِمَکَ کَمَا قَطَعْتَ رَحِمِی؛ ‏[۱]

خداوندا! شاهد باش، جوانى به جنگ با این ها شتافته که شبیه ترین مردم از نظر خلقت و خلق و منطق به پیامبر توس؛. هر گاه مشتاق پیامبرت می شدیم او را مى‏نگریستیم. بعد فریاد زد و فرمود: اى پسر سعد خدا رحِمت را قطع کند آن گونه که قطع رحم کردى».

از این عبارات روشن است که جدای از ویژگی های ممتاز ظاهری و باطنی حضرت علی اکبر علیه السلام، شباهت های بی همتای او با رسول خدا صلّی الله علیه و آله، شدت علاقه و محبت قلبی حضرت به پسرشان را صد چندان کرده است.

وداع سخت پدر و پسر

زاویه دیگری که نشان دهنده ارتباط ویژه قلبی بین این شاه و شاهزاده کربلا است در نوع وداع سخت، تلخ و جان فرسای این دو بزرگوار که در چند فراز عاطفی نمود عینی می یابد.

یکی هنگام عازم شدن پسر به میدان است که در مورد نوع نگاه و رفتار امام حسین علیه السلام در بعضی نقل ها چنین آمده است: «ثُمَ‏ نَظَرَ إِلَیْهِ نَظَرَ آیِسٍ مِنْهُ وَ أَرْخَى ع عَیْنَهُ وَ بَکَى‏؛ [۲] سپس نگاهى مأیوسانه به او کرد و چشمان خودرا به زیر افکند و اشک ریخت.»

زمان دیگر، موقعی بود که علی اکبر علیه السلام پس از جنگی طاقت فرسا، عطشناک خدمت پدر رسید و عرض کرد: «پدر جان، تشنگی مرا کشت و سنگینی آهن (زره) بی تابم کرد. آیا آبی هست؟» این جا بود که امام علیه السلام گریه کرد و وعده سیرابی ابدی را به او داد. [۳]

سومین زمان، موقعی بود که حضرت سید الشهداء خود را بالای سر بدن غرقه به خون جوانش رساند که تاریخ، این لحظه را جزء سخت ترین لحظات در کربلا ثبت کرده است به گونه ای که نقل شده است: «انْهَمَلَتْ‏ عَیْنَاهُ‏ بالدُّمُوعِ ثُمَّ قَالَ عَلَى الدُّنْیَا بَعْدَکَ الْعَفَاء؛ [۴] از چشم هایش اشک می بارید سپس فرمود: پس از تو، خاک بر سر دنیا و زندگانی دنیا.»

و اما درس های مکنون این مصیبت که از دو معلم کربلا می آموزیم، یکی امام و پدر؛ و دیگری مأموم و پسر!

درس هایی از پدر

امام حسین علیه السلام به عنوان یک امام معصوم و در نقش پدر، درس های بزرگی هنگام مواجهه با مصیبت جوان رعنا و میوه دل خود به یادگار گذاشتند که برخی از آن ها از این قرار است.
اگر چه سر رشته همه هدایت ها در امام معصوم خلاصه می شود اما پویندگان راه امام نیز می توانند در نقش هایی که خدا برای هر کسی مقدر کرده در قامت معلمی زبردست ظاهر شده و درس های قابل تأمل و ارزشمندی را خلق کنند.
گذر از دنیا و آرزوهایش

چنان که گفته شد، نگاه امام حسین علیه السلام به فرزند برومندش علی اکبر علیه السلام یادآور سیرت و صورت و صوت دلنشین جد بزرگوارشان رسول خدا صلّی الله علیه و آله بود، و چه چیزی در دنیا بیش نگاه به این فرزند خوش سیرت برای امام علیه السلام لذت آفرین است؟ با این حال، امام حسین علیه السلام نشان داد که باید بالأخره روزی از این دنیا و آرزوهایش دل برید و چه بهتر این که، میوه دل انسان، تحفه ای پیشاپیش انسان در بهشت باشد.

ایثار و فداکاری

اوج ایثار و فداکاری در جایی نمایان می شد که انسان، عزیزترین داشته های خود را در راه خدا فدا کند و چه کسی عزیزتر و دوست داشتنی تر از فرزندی همانند علی اکبر علیه السلام؟! چنان که، امام حسین علیه السلام هنگام روانه ساختن علی به میدان، از میزان علاقه خود پرده برداشته و می فرماید: «هر گاه مشتاق پیامبرت می شدیم او را مى‏نگریستیم.» [۵]

ادامه راه تا آخرین نفس

گاهی مصیبت ها موجب می شوند فرد مصیبت زده تا مدتی دست از کار و وظیف خود بردارد و مأیوسانه از ادامه زندگی و اهداف مورد نظر خود عقب نشینی کند در حالی که امام حسین علیه السلام در این مصیبت سهمگین همانند دیگر مصائب عاشورا هرگز و حتی برای لحظه ای از راه و هدف حق خود پشیمان و منصرف نشدند بلکه راه و هدف خود را تا آخرین لحظه ادامه دادند. این، یکی از بزرگ ترین درس ها برای استفاده از عمر است.
درس های مهم شهادت حضرت علی اکبر علیه السلامدرس های پسر

اگر چه سر رشته همه هدایت ها در امام معصوم خلاصه می شود اما پویندگان راه امام نیز می توانند در نقش هایی که خدا برای هر کسی مقدر کرده در قامت معلمی زبردست ظاهر شده و درس های قابل تأمل و ارزشمندی را خلق کنند.

حضرت علی اکبر علیه السلام، جوانی شایست و رشد یافته در ادبستان حسینی است که نقش بی بدیلی او در تابلوی حماسه عظیم عاشورا حاوی نکات ارزشمندی از جمله موارد ذیل است.

تکیه بر حقانیت

امام حسین علیه السلام در جایی قبل از رسیدن به کربلا به خاطر خوابی که خبر از نزدیکی مرگ می داد کلمه استرجاع [۶] را بر زبان آورد. حضرت علی اکبر علیه السلام از پدر پرسید: مگر ما بر حق نیستیم. حضرت فرمود: به خدا بر  حقیم. علی اکبر علیه السلام پاسخ داد: « یَا أَبَتِ‌ إِذًا لاَ نُبَالِی؛ نَمُوتُ‌ مُحِقِّین؛ [۷]  پدر جان؛ در این صورت، از مرگ حق مدارانه باکی نداریم.»

بار مسئولیت پسر بزرگ تر

همواره بین مسئولیت و حق تناسب برقرار است. هر مسئولیتی حق و هر حقی مسئولیتی را به دنبال دارد. در همین رابطه، امام رضا علیه السلام می فرمایند: «الْأَخُ‏ الْأَکْبَرُ بمَنْزلَهِ الْأَب؛ ‏[۸] برادر بزرگ تر به منزله پدر است.»

حُسن سیرت و صورت علی اکبر علیه السلام بر جایگاه او نزد خاندان حسینی افزوده بود و اکنون که اصلی ترین دغدغه اهل حرم، تنهایی و غربت امام حسین علیه السلام بود، جوان رعنایش علی اکبر علیه السلام مسدولیت خود در حمایت از پدر و امام زمان خویش را به انجام رساند؛ چنان که اولین شهید از فرزندان ابوطالب(بنی هاشم) نامیده شد.[۹]

اقدام به موقع

تیزبینی و شناخت سریع وظیفه و اقدام به موقع حضرت علی اکبر علیه السلام اولین رونمایی از حماسه حسینی او در کربلاست. او وقتی غربت و تنهایی پدر را مشاهده کرد و در حالی که اصحاب همگی به شهادت رسیده بودند با اجازه از پدر قدم به میدان شهادت گذاشت.

سبقت در شهادت

پیشتازی در کارهای صحیح و خیر، نشان دهنده برتری فضل و تقرب افراد است چنان که قرآن کریم می فرماید: «وَ السَّابقُونَ السَّابقُون‏؛ أُولئِکَ الْمُقَرَّبُون‏؛ [۱۰]  و سبقت‏گیرندگان مقدمند؛ آنانند همان مقربان [خدا].» حضرت علی اکبر علیه السلام اولین فرد از بنی هاشم بود که با اجازه از پدر وارد میدان مبارزه شده و به شهادت رسید. درس سبقت و پیشتازی در امور خیر، الگویی برای همه افراد جامعه اسلامی به خصوص جوانان انقلابی است.

پی نوشت
[۱] ابن طاووس، على بن موسى، اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى – تهران، چاپ: اول، ۱۳۴۸ش، ص۱۱۳.
[۲] همان.
[۳] ابن طاووس، على بن موسى، اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى – تهران، چاپ: اول، ۱۳۴۸ش، ص۱۱۳: قَالَ یَا أَبَتِ الْعَطَشُ قَدْ قَتَلَنِی وَ ثِقْلُ الْحَدید قَدْ أَجْهَدَنِی فَهَلْ إِلَى شَرْبَهٍ مِنَ الْمَاءِ سَبیلٌ فَبَکَى الْحُسَیْنُ ع وَ قَالَ وَا غَوْثَاهْ یَا بُنَیَّ قَاتِلْ قَلِیلًا فَمَا أَسْرَعَ مَا تَلْقَى جَدَّکَ مُحَمَّداً ص فَیَسْقِیَکَ بکَأْسِهِ الْأَوْفَى شَرْبَهً لَا تَظْمَأُ بَعْدَهَا أَبَدا.
[۴] مفید، محمد بن محمد، الإرشاد فی معرفه حجج الله على العباد – قم، چاپ: اول، ۱۴۱۳ ق، ج‏۲ ؛ ص۱۰۶.
[۵] ابن طاووس، على بن موسى، اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى – تهران، چاپ: اول، ۱۳۴۸ش، ص۱۱۳.
[۶] انّا لله و انّا إلیه راجعون.
[۷] ابو مخنف کوفى، لوط بن یحیى، وقعه الطفّ – ایران ؛ قم، چاپ: سوم، ۱۴۱۷ ق، ص۱۷۷.
[۸] ابن شعبه حرانى، حسن بن على، تحف العقول – قم، چاپ: دوم، ۱۴۰۴ / ۱۳۶۳ق، ص۴۴۲.
[۹] ابو مخنف کوفى، لوط بن یحیى، وقعه الطفّ – ایران ؛ قم، چاپ: سوم، ۱۴۱۷ ق، ص۲۴۱: کَانَ‌ أَوَّلَ‌ قَتِیلٍ‌ مِنْ‌ بَنِی أَبی طَالِبٍ‌ یَوْمَئِذٍ: عَلِیٌّ‌ الْأَکْبَرُ بْنُ‌ الْحُسَیْنِ‌ بْنِ‌ عَلِیٍّ‌ [عَلَیْهِ‌ السَّلاَمُ‌].
[۱۰] سوره واقعه، آیات ۱۰ و۱۱.

حضرت علی اکبر از دیدگاه معاویه

معاویه چون حضرت علی اکبر را از سه شاخه نسب منتسب می‌بیند او را سزاوار خلافت می‌داند. اما سخاوت بنی امیه را که او از فضایل انان شمرده است کذب محض است. سخاوت دربست متعلق به بنی هاشم بوده است و پولهای بی اندازه‌ای را که معاویه از بیت المال مسلمین صرف حکومت و امارت شیطانیه خود می‌نموده است،

حضرت علی اکبر از دیدگاه معاویه

(معاویه از ندیمان خود پرسید: شایسته‌ترین مردم برای خلافت کیست‌؟! گفتند: تو! گفت: نه، علی بن الحسین بن علی علیه‌السلام به این امر اولی است، که جد او رسول خدا صلی الله علیه و اله است، و در اوست شجاعت بنی هاشم، و سخاوت بنی امیه، و ناز و زیبایی ثقیف.)

این گفتار و ان ابیات فوق از شاعری در علو صفات، و کلام تحسین‌امیز معاویه که وی احق مردم است اینک به خلافت رسول خدا، شاهد برانند که: علی اکبر هجده ساله نبوده است، چرا که برای طفلی بدین سن این گونه تعبیر ندارند.

ابو جعفر طبری در منتخب (ذیل المذیل) در تاریخ صحابه و تابعین گوید: مادر علی امنه دختر ابو مره بن عروه بن مسعود است. و مادر امنه دختر ابو سفیان می‌باشد. و حسان بن ثابت در مدیح علی اکبر گفته است:

طافت بنا شمس النهار و من رای من الناس شمسا بالعشاء تطوف؟ ۱

ابو امها اوفی قریش بذمه و اعمامها اما سالت ثقیف ۲

۱ – (خورشید روز بر سر ما دور زد، و کیست که ببیند خورشیدی در شب وقت عشاء دور می‌زند.

۲ – پدر مادرش وفا کننده‌ترین قریش به پیمانها و عهدهاست. و عموهای مادرش را اگر بپرسی، ثقیف هستند.)

و بعضی این دو بیت را به عمر بن ربیعه نسبت دهند، و به جای شمس النهار، شمس العشاء روایت کنند۱.

و علیهذا معاویه – علیه الهاویه – برادر مادر لیلی، و دایی لیلی، و دایی مادر حضرت علی اکبر علیه السلام است، و یزید – علیه اللعنه بما لا مزید – دایی زاده لیلی و دایی زاده مادر حضرت علی اکبر علیه السلام است.

و روی همین اعتبار است که: معاویه چون حضرت علی اکبر را از سه شاخه نسب منتسب می‌بیند او را سزاوار خلافت می‌داند. اما سخاوت بنی امیه را که او از فضایل انان شمرده است کذب محض است. سخاوت دربست متعلق به بنی هاشم بوده است و پولهای بی اندازه‌ای را که معاویه از بیت المال مسلمین صرف حکومت و امارت شیطانیه خود می‌نموده است، نباید به حساب سخاوت به شمار اورد.

بالجمله از انچه در این بحث اورده شد، معلوم شد: حضرت علی اکبر علیه السلام

۱) مجموع مطالب منقوله از محدث قمی منتخباتی از (نفس المهموم) ص ۱۹۱ تا ص ۱۹۳ و از (دمع السجوم) ص ۱۶۳ تا ص ۱۶۵ می‌باشد.

رویین تن نبوده است که شمشیر و نیزه بر او اثری نگذارد، و در حرکت و شهادت هم اضطرار نداشته است که خود بخود دست به شمشیر بزند، و کفار را قلع و قمع کند. خودش می‌گوید: پدر جان تشنگی مرا کشت و سنگینی زره مرا از طاقت برد. و پدر هم ابی ندارد به او بدهد. و نمی‌خواهد بر خلاف سنت جهاد، و قتل فی سبیل الله، و فدای نفس در راه خدا، اعمال معجزه و کرامتی بفرماید، و گرنه به اسانی می‌توانست، ولی دیگر ان صحنه صحنه کربلای بدین صورت نبود.

جایی که رسول خدا به حسین علیهما الصلاه و السلام می‌فرماید: و ان لک فی الجنان لدرجات لن تنالها الا بالشهاده!۱ (حقا در بهشت برای تو منزلت و درجتی است، که بدون شهادت بدان دست نخواهی یافت!) به معنی ان می‌باشد که: وجب به وجب در تمام این سفر باید با اراده و اختیار و تحمل مشاق و مصایب، و صبر در راه خدا و ایثار و فدای نفس و قربانی نمودن علی اکبر انهم بدین کیفیت، به مقصود برسی!و این اقازاده شاهزاده ازاده که مثال و نمونه پیامبر است باید با تو در این طریق به طوری رفیق گردد که هو هویت حقیقیه از دو نفس روحانی شما برای همه اهل عالم متحقق گردد، و ریشه اسلام که خشک شده است سیراب گردد، و حکومت و ولایت بنی امیه: معاویه و یزید و بنی مروان بر باد داده شود، و اثری از ان به جای نماند، و بر همه اهل این جهان و ان عالم ملکوتی روشن گردد که: حق غیر از باطل است.

علی اکبر امید دل ان حضرت بود. هم شاخه از یک درخت، و هم پیوند از یک ساق بود، طرز تفکر و مرام و مقصدش عین ان حضرت بود. کانه هو، بل انه هو در اینجا مصداق دارد.
۱) (نفس المهموم) ص ۴۴ از مجلسی در (بحار الانوار)، از محمد بن ابیطالب موسوی در ضمن بیان رویای ان حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و اله را.

و لذا به میدان برگشت، و با ان بدن جریحه‌دار، و لبان و دهان و کبد خشکیده، در ان شدت گرمای تابستان که براساس محاسبه نجومی بیست و پنجم سرطان، روز عاشورا بوده است، چنان کارزاری نمود که دوست و دشمن را به شگفت در اورد و می‌گفت: احمی عن ابی (به جهت حمایت از پدرم نبرد می‌کنم).

لهذا در قیامت مقامی پیدا می‌کند که شهدا و صدیقین هم ندارند.

حضرت علی اکبر از مدینه تا کربلا

در منزلگاه بنی مقاتل در پی رویای اباعبدالله خبر از مرگ می داد، علی اکبر تسلی داد و حضرت برای او از خداوند طلب اجر کرد. در روز عاشورا از میان خاندان هاشمی، نخستین شخصی بود که طی ستیز با ستمگران شهید شد…

حضرت امام حسین علیه السلام به دلیل امتناع از بیعت با امویان واعراض ازظلم و جهالت غاصبان حکومت و نیز به منظور عملی نمودن اصل اساسی و استوار امر به معروف و نهی از منکر تصمیم گرفت تا شهر جد بزرگوارش را ترک کند و به مکه و مسج الحرام روی اورد ا از این رهگذر بتواند جامعه فرسوده و دچار انحطاط را از انحراف رهایی دهد و سنت رسول اکرم صلی الله علیه و اله و سلم را احیا کند و مسلمانان را متوجه فجایع و جنایاتی که ارمغان اختناق اموی است، بنماید.

وقتی حضرت اعلام کرد عزم سفر دارد و می خواهد از مدینه النبی بیرون برود، حضرت علی اکبر علیه السلام پرچم وفاداری نسبت به امام را پیشاپیش قافله به اهتزاز دراورد. امام حسین علیه السلام پس از وداع با خویشاوندان و دوستان در شب یکشنبه ۲۹ ماه رجب سال شصتم هجری، شهر پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم را به مقصد مکه ترک نمود و سرانجام در روز سوم شعبان همان سال مصادف با سال روز تولد ان حضرت وارد مکه گردید. از ان جا که حضور سومین فروغ امامت در جوار خانه خدا برای یزیدیان توام با خوف و خطر بود و امکان داشت افشاگری های امام بساط انان را در هم بریزد، لذا دستور یافتند تحت برنامه ریزی والی مکه در ایام حج، ذریه رسول خدا۶ را در حالی که جامه احرام بر تن دارد ترور کنند. امام علیه السلام به نقشه انان واقف شد و برای حفظ حرمت مسجد الحرام حج را نیمه تمام نهاد، ان را به عمره تبدیل کرد و تصمیم به خروج از مکه گرفت و بالاخره هشتم ذی الحجه از حرم امن الهی خارج شد و راه کربلا را پیش گرفت.[۱]
مگر بر حق نیستیم

کاروان حماسه و ایثار پس از پشت سر نهادن منازل ذو حسم، بیضه و عذیب الهجانات به موقفی به نام بنی مقاتل رسید. عقبه بن سمعان که از یاران و همراهان امام بود و بسیاری از روایات واقعه عاشورا از وی نقل شده می گوید: شب هنگام در رکاب امام حرکت کردیم و چون ساعتی را پیمودیم، امام حسین علیه السلام را خواب سبکی فرا گرفت. در حالی که سر مبارکشان روی قربوس زین اسب بود و به زودی دیدگان ان سرور ازادگان گشوده شد و فرمود: (انا لله و انا الیه راجعون الحمد الله رب العالمین) و دو یا سه بار ایه استرجاع را تکرار فرمود؛ حضرت علی اکبر علیه السلام با درایت و فراستی که داشت، متوجه حال پدر گردید مشاهده کرد ان ستاره پرفروغ اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم مدام ایه مذکور را بر زبان جاری می نماید. مرکب خویش را به سوی اسب پدر هدایت کرد و خطاب به ایشان گفت: (پدر جان! از چه جهت ایه استرجاع را تلاوت می کنید. امام فرمود: فرزند عزیزم اندکی که خواب رفتم، سواری عنان اسب را کشید و گفت: (القوم یسیرون و المنایا تسری الیهم) این قوم در حال حرکتند در حالی که مرگ به سوی انان می اید.

علی اکبر علیه السلام پس از لحظه ای مکث، با قوت قلب وشهامتی شگفت روی به پدر بزرگوار خویش کرد و گفت: (یا ابه لا اراک الله السوء و السنا علی الحق) پدر جان! خداوند حادثه ای ناگوار پدید نیاورد. ایا ما بر حق نیستیم؟ امام در جوابش فرمود: (بلی والذی الیه مرجع العباد: ) اری، به خداوندی که بازگشت بندگان به سوی اوست، ما بر حقیم. ) علی اکبر با شنیدن این پاسخ چون گل شکفت و با ارامشی خاص امام علیه السلام را مورد خطاب قرار داد و گفت: (یا ابه اذا لانبالی نموت محقین) ای پدر! [وقتی بر حق بودن ما مسلم است] در این صورت باکی نیست و بر حق جان می دهیم. امام علیه السلام وقتی مشاهده فرمود فرزند در این مصاحبه معرفتی سربلند و پیروز بیرون امد، شاد شد. او را مخاطب قرار داد و فرمود: (جزاک الله من ولد خبری ما جزی ولدا عن والده) خدایت پاداشی نیکو عطا کند؛ نیکوترین پاداش که باید فرزندی از پدر خویش دریافت کند.[۲]

این گفت و گوی معنوی کمالات روحانی علی اکبر را ترسیم می نماید و بر یقین وی مهر تایید می زند.

نخستین شهید هاشمی

امام و یاران باوفایش در روز اول محرم سال ۶۱ ه. ق. از موقف بنی مقاتل به کربلا حرکت کردند و روز بعد هم زمان با ورود لشکر حر که در توقفگاه شارف به کاروان امام رسیده بود[۳] وارد این دیار اغشته به خوف و محن گردیدند. در سومین روز از ماه محرم عمر سعد به فرماندهی ۴۰۰۰ نفر دیگر به سرکردگی شیث بن ربعی بدو پیوستند و تا روز ششم محرم ۲۰۰۰۰ نفر نیرو مسلح در کربلا حاضر شدند تا شقاوت خویش را در مقابل سپاه اهل بیت (به نمایش بگذارند.

نه روز از ماه محرم گذشت و شام عاشورا فرا رسید. ان شب اخرین شب زندگانی دنیوی حضرت علی اکبر بود. ماه در بالای اسمان رنگ پریده و نگران به تماشای دشت نینوا مشغول بود دورتر از خیام امام علیه السلام در محوطه پهناوری سربازان اموی دسته دسته زیر نور ماه نشسته و سر نیزه ها را تیز و شمشیرها را صاف و صیقلی می نمودند. جنگیدن با این قوم تبهکار برای علی اکبر مسلم بود. او در سنین جوانی دریافت که دمسازی با دستگاه سفاک سفیانیان و چشم پوشی از جنایات یزید کار فرومایگان است که داغ ننگ را بر جبین خود به بهای لذت های فناپذیر می خریدند. او در این شرایط رنج، شهادت و اسارت را برای خود و خاندان خویش می پسندید و به تشنگی، اوارگی و اسارت کودکان، زنان و خواهران رضایت می داد.

علی اکبر به خوبی این قوم محروم از تقوا و درستی را می شناخت و می دانست در بین انان افرادی هستند که با نامه های خود پدرش را به کوفه فرا خواندند. اکنون همان ها با شمشیر و سنان خویش به استقبال امام علیه السلام امده اند. و همین جماعت بود که با تبلیغات دروغین امویان و تحریفات عمر سعد، لشکر خدا نامیده شد! علی اکبر علیه السلام ضمن ان که مشغول اماده سازی سلاح و تدارک ابزار رزم بود، با خود زمزمه می کرد: ای شقاوت پیشگان، فردا در صحنه نبرد چون مور و ملخ شماها را بر روی هم می ریزم، چون شیر غران بر شما رو به صفتان یورش می اورم و تار و مارتان می کنم. بعد در گوشه ای نشست و به این سوی صحرا نگریست. یک دنیا صفا دید. یارانی را ملاحظه می کرد که حق را شناخته و رضای پروردگار را به صدق دل گردن نهاده بودند. اخلاص انان به ساحت قدس و ملکوت، شایبه دلبستگی های دنیایی را فاقد بود. امده بودند تا در راه حقیقت جان دهند و از امام خویش در راه احیای ارزش های الهی و سنت های نبوی دفاع کنند.

در روز عاشورا جوانان هاشمی بی صبرانه در انتظار لحظات جانبازی بودند و پیش دستی انان در رسیدن به افتخار شهادت در قلوب پراشتیاق انان هیجان ایجاد می کرد. از میان خاندان هاشمی، نخستین شخصی که طی ستیز با ستمگران شهید شد، حضرت علی اکبر علیه السلام است. چنانچه در زیارت ناحیه مقدسه این جوان را به عنوان اولین کشته از هاشمیان معرفی می کند، شیخ مفید، طبری، ابن اثیر و ابن کثیر دمشقی در اثر خویش[۴] ابوالفرج اصفهانی، شیخ ابن ادریس حلی، مرحوم سماوی، سید محسن امین و شیخ شوشتری در کتاب الاوایل[۵] چنین نظری دارند.

مرحوم علامه مجلسی در کتاب تحفه الزایر خود زیارت شانزدهم می نویسد: (خطاب به علی اکبر علیه السلام باید این زیارت را خواند: السلام علیک یا اول قتیل من نسل خیر سلیل.)

شبیه رسول اکرم صلی الله علیه و اله و سلم

سید بن طاووس در کتاب لهوف می نویسد: (وقتی علی اکبر نزد امام امد و برای عزیمت به میدان جنگ و اجازه نبرد خواست، حضرت اباعبدالله علیه السلام بی درنگ به او اذن جنگ داد. امام در ان لحظه برای شهادت فرزندش نگران نبود و با نیروی غیبی فرجام او را مشاهده می کرد. ) و به قول حضرت ایه الله جوادی املی: (… علی اکبر در بیرون دروازه دل جای دارد نه در درون و حسین علیه السلام هم در بیرون دروازه دل علی اکبر جای دارد نه در درون [زیرا] شبستان دل حسین علیه السلام مهر خداست و سراسر بوستان دل علی اکبر هم علاقه به خداست. اولیای الهی چون صبغه الهی دارند، از ان جهت محمود و ممدو ح هستند.
نه پدر پسر می خواهد و نه پسر پدر می خواهد. بلکه هم پدر و هم پسر خدا می طلبند هم او استجازت می کند و هم این در کمال رضا اجازت می دهد. سرش ان است که قلب هر دو به یاد حق متیم است. . .)[۶]

با این وجود عواطف پدر و فرزندی موجب شد که پدر به سیمای فرزند نگاه کند و پسر به چهره پدر بنگرد. امام نگاه مایوسانه ای به قامت چون سرو علی اکبر نمود.[۷] بی اختیار گریست و انگشت سبابه خود را به سوی اسمان بلند کرد و فرمود: (خداوندا! تو بر این مردم گواه باش. به تحقیق جوانی به جنگشان رفت که از حیث صورت، خلق و نطق شبیه ترین اشخاص به پیامبرت بود. هرگاه شوق دیدار رسولت را پیدا می کردیم به سیمایش می نگریستیم. خدایا! برکت های زمین را از ایشان [قاتلان علی اکبر] دریغ دار و ان ها را به شدت پراکنده ساز و میانشان تفرقه افکن که هر یک به طریقی روند، حاکمان را از ایشان راضی مگردان، زیرا ما را دعوت کردند که یاریمان کنند ولی به جای نصرت، بر ما تاختند و به جدال با ما پرداختند.)[۸]

نفرین امام در خصوص کوفیان عملی گردید و این شهر هرگز روی ارامش ندید و پس از اشفتگی بسیار به صورت دیاری متروکه درامد.
رجز و رزم

حضرت علی اکبر علیه السلام به سوی میدان رزم رفت تا گوهر گران بهای حق و شهادت، را ازاعماق اقیانوس حماسه به دست اورد و سینه خویش را اماج پیکان ناپاکان بنماید.

او با رجزی پرمحتوا خود را چنین معرفی کرد:

انا علی بن الحسین بن علی

نحن و بیت الله اولی بالنبی

من شبث و شمر ذاک الدنی

اضربکم بالسیف حتی نیثنی

ضرب غلام هاشمی علوی

ولا زال الیوم احمی عن ابی

تالله لا یحکم فینا ابن الدعی؛[۹]

منم علی فرزند حسین بن علی [سوگند به خداوند که] ما به پیامبر سزاوارتریم از شبث (بن ربعی) و شمر بن ذی الجوشن (این مرد فرومایه) ان قدر با شمشیرم شما را می زنم، تا خم شود. ضربت جوان هاشمی علوی و اکنون از پدرم حمایت می کنم به خدا سوگند که زنازاده نباید درباره ما حکم کند. )

طارق بن کثیر که فردی هتاک و شقی بود، چون کفتاری خون اشام به سوی فرزند امام علیه السلام یورش برد، اما با ضربه شمشیر علی اکبر به هلاکت رسید. برادر و فرزند وی نیز به چنین سرنوشتی دچار شدند. شخصی به نام طلحه و نیز مصراع بن غالب در مصاف با شبیه پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم چنان در خون کثیف خویش غلطیدند که وحشت بر سپاه دشمن حاکم شد و هر چه علی اکبر مبارز طلبید، سپاه متوحش و حیران جرات نکرد به صحنه رزم بیاید سرانجام با تحریکات ابن سعد شخصی به نام بکر بن غانم که به تهور و قدرت رزمی خود می بالید چون گرازی وحشی در میدان نبرد اشکار شد، کوهی از اهن بر کوهی سوار بود و تنها چشمانش از میان این تور اهنین پیدا بود. او نیز به سرنوشت دیگر جانیان دچار گشت و روح پلیدش به گودال جهنم رفت.[۱۰]

علی اکبر علیه السلام پس از درهم شکستن صفوف دشمنان چون مشاهده کرد کسی حاضر نیست، با او به مقابله برخیزد. چون ساعقه ای به خرمن سپاهیان سیاه اعمال، شرر افکند و از هر سو که می رفت، شقاوت پیشه گان را از هم می شکافت و گروهی را به دیار عدم رهسپار می نمود.
اخرین دیدار

سرانجام علی اکبر علیه السلام راه خیمه ها را پیش گرفت و نزد پدر امد تا قدری استراحت کند و از شدت عطش برای امام بگوید. عرض کرد: (یا ابه العطش قد قتلنی و ثقل الحدید اجهدنی فهل الی شربه من الماء سبیل اتقوی بها علی الاعداء)[۱۱] پدر جان! تشنگی مرا از پای دراورد و سنگینی اهن توانم را از من برده. ایا جرعه ای اب یافت می شود تا به وسیله ان توان گرفته و بر دشمن یورش اورم.

امام حسین علیه السلام گریست و فرمود: (و اغوثاه ما اسرع الملتقی بجدک فیسقیک بکاسه شربه لا تظما بعدها و اخذ لسانه فمصه و دفع الیه خاتم لیضعه فی فمه)[۱۲] ای فرزند! چقدر نزدیک است که به جدت برسی و او تو را به کاسه ای از شربت سیراب کند که دیگر پس از ان تشنه نگردی. سپس زبان علی را در دهان خود گرفت و انگشتری خویش را بدو داد تا در دهان خود نهد.

با عنایت به این روایت امام علیه السلام تشنگی علی اکبر را رفع نموده و خستگی او را برطرف کرده و وی را به مقام قرب، منزلت قدس و نوشیدن جام معرفت از دست رسول اکرم صلی الله علیه و اله و سلم نوید داده است:

بودند دیو و دد همه سراب و می مکید                                              خاتم زقحط اب سلیمان کربلا

وقتی علی اکبر زبان درکام خشکیده پدر گذاشت، متاثر شد. شاید با خویش نجوا نمود: ای علی! تاکنون کاری نکرده بودی که قلب مطهر پدرت را ازرده سازی. ای کاش! اکنون هم از پدر اب نمی خواستی. زبان پدر که از کام تو خشک تر است! نگران بود تا ان که به فکر افتاد، ان را ترمیم کند.[۱۳]
جرعه های جاوید

علی اکبر این بار در حالی که از ان بشارت ملکوتی سراسر وجودش سرشار از شعف بود، روانه میدان نبرد گردید. با شمشیر، تندر مرگ بر دشمنان می افکند و صاعقه هلاک کننده، در میانشان پراکنده می ساخت. تکبیر گویان به یمین و یسار لشکر یورش برد، رجز خواند و گفت:

ظهور حقایق به جنگ اندر است

همه راستی ها در ان مضمر است

عیان، حق زباطل شود در نبرد

پدیدار گردد زنامرد مرد

بذات خداوند عرش بلند

که امروز ای فرقه ناپسند

ز رزم شما بر نداریم دست تن

جمله با خاک سازیم پست[۱۴]

ان چشمه ای که علی اکبر بدان دهان سپرده بود، تشنگی را از او برگرفت و انچه اکنون داشت، شعفی غیر قابل وصف و حالتی توام با وجد بود. از این جهت حالت حماسی او لشکر مخالف را بیش از پیش به هراس افکنده بود. در هر صورت ان جوان هاشمی بر دشمنان یورش می برد و چون برگ درخت انان را بر زمین می ریخت. یکی از افرادی که وقتی علی بن الحسین علیه السلام به سویش نزدیک شد، به سرعت از کنارش گذشت، منقذ بن مره عبدی نام داشت.

این ملعون در نبردی که با علی اکبر علیه السلام داشت، دچار جراحتی در دست خود شد، ان ستمگر که دید در جنگ تن به تن متداول در ان ایام نمی تواند خودی نشان دهد، به خیانت و حلیه گری روی اورد.

پس در جایی کمین کرد و نیزه ای را بر پشت علی اکبر علیه السلام فرود اورد. فرزند امام حسین علیه السلام غرق در خون گردید و دست خود را به گردن اسب اویخت. ان حیوان به تکاپو درامد و کوشید تا بتواند سوار را نجات دهد، ولی چون خون جلو چشمان مرکب را گرفته بود به جای ان که راکب خویش را به سوی خیام حرم ببرد به طرف لشکر دشمن برد. ان ستمگران دست جنایت از استین شقاوت بیرون کشیدند و هر کدام به طریقی ضربه ای به ان جناب وارد نمودند.

این جا بود که علی اکبر علیه السلام تصمیم گرفت، خاطره تلخ قبلی را ترمیم کند و در زیر ضربات مهلک دشمن پدر را ندا در داد و تحقق وعده اش را چنین بیان کرد:

(علیک منی السلام یا ابا عبدالله! هذا جدی رسول الله. قد سقانی بکاسه الاوفی شربه لا اظما بعدها ابدا و هو یقول: العجل العجل فان لک کاسا مزحوره حتی تشربها الساعه )[۱۵] سلام من بر تو ای ابا عبدالله! این جد من رسول خدا است که از جام پر ثمر خویش مرا سیراب نمود. به نحوی که دیگر تشنه نخواهم شد و او می گوید: [ای حسین علیه السلام] تو هم بشتاب. بشتاب که جامی برایت اماده نموده اند. تا در همین ساعت ان را بنوشی.

سپس علی اکبر علیه السلام فریادی زد و به فیض شهادت نایل امد.[۱۶] بدن پاره پاره اش بر روی زمین قرار گرفت و لحظاتی بعد پدر بر بالین پسر امد و سرش را به دامن گرفته و می بوسید و بر سینه اش فشار می داد.[۱۷] برای شهادت چنین مظهر قدس و تقوی جای دارد که ناله پدرش بلند شود. چنانچه طبری با سند خود از حمید بن مسلم روایت می کند که:

(سماع اذنی یومیذ من الحسین یقول: قتل الله قوما قتلوک یا بنی ما اجراهم علی الرحمن و علی انتهاک حرمه الرسول. علی الدنیا بعدک العفاء[۱۸] حمید بن مسلم گوید: گوش های من ان روز از امام حسین علیه السلام شنید که می فرمود: خدا بکشد جماعتی را که تو را کشتند ای فرزند من! چقدر جریت و بی باکی ان ها بر خدا زیاد است و چقدر بر هتک حرمت رسول خدا صلی الله علیه و اله افزون است.

[ای نور دیده من!] پس از تو خاک بر سر دنیا باد!)
شکوفه خونین

سپس امام دست از خون مطهرش پر ساخت و به اسمان پراکند که قطره ای از ان به زمین بازنگشت.

ابن قولویه از راویان موثق به نقل از ابی حمزه ثمالی زیارتی را از حضرت امام صادق علیه السلام روایت می کند که در فرازی از ان امده است: (السلام علیک. . . بابی انت دمک المرتقی به الی حبیب الله. . . )[۱۹]

درود بر تو [ای علی اکبر!] پدرم فدایت باد که خونت را نزد حبیب خدا بالا بردند.

از این مضمون مستفاد می گردد که فرشتگانی مامور بالا بردن خون های مطهر نزد رسول خدا۶ هستند و این عمل امام علیه السلام بر اساس حکمت ها و مصالحی بوده که واقعیت ان برای ما روشن نیست شاید بتوان چنین استنباط کرد که این خون ها ذخایری نفیس و مطهر از ال محمد صلی الله علیه و اله و سلم هستند. وسیله احتجاج می باشند و اصولا خون شهید امتیازی خاص دارد و شهیدان بدین وسیله می توانند شفاعت کنند.

حمید بن مسلم می افزاید: (و کانی انظر الی امراه خرجت مسرعه کانها الشمس الطالعه تنادی: یا اخیاه و ابن اخیاه. قال: فسیلت عنها فقیل هذه زینب ابنه فاطمه ابنه رسول الله صلی الله علیه و اله فجاعت حتی اکبت علیه، فجاءها الحسین فاخذ بیدها فردها الی القسطاط)[۲۰]

و مثل ان که من نظاره می کنم، زنی را که به سرعت از خیمه خارج شد و همچون خورشید تابان می درخشید و فریاد بر می داشت: ای وای بر برادر من! ای وای بر پسر برادر من! (حمید بن سلم) می گوید، پرسیدم: این زن کیست؟ گفتند: این زینب دختر فاطمه، دختر رسول خدا صلی الله علیه واله است. این زن امد و امد تا خود را بر روی علی اکبر علیه السلام انداخت و پس از ان امام حسین علیه السلام امد و دست او را گرفت و به خیام حرم برگردانید.

برخی عقیده دارند این رویه زینب کبری علیها السلام بدان جهت بود که قدری از تالمات برادر را کم کند و امام پیکر پاک فرزند را ترک کرده و به بازگردانیدن خواهر به خیام متوجه شود. شدت علاقه زینب علیها السلام به علی اکبر در حدی است که با اندوهی فراوان خود را بر روی بدن او می افکند، ولی وقتی دو فرزندش عون و محمد به شهادت رسیدند، چنین حالتی را از خود بروز نداد.

موقعی که پیکر پاره پاره علی اکبر علیه السلام را به سوی خیمه ها انتقال می دادند، امام پیشاپیش فرزندش حرکت می فرمود و ا ین رفتار امام حکمتی داشته است. می توان این گونه برداشت کرد که زنان، خواهران و کودکان نخست سیمای پر صلابت امام را مشاهده می کنند و بعد از ان پیکر خونین فرزندش را و این مشاهدات ا ز اندوه انان تا حدودی می کاهد. دیگر این که از بدن علی اکبر علیه السلام خون می چکد و امام می خواهد پای خود را بر روی ان ها نگذارد. در این وقت امام حسین علیه السلام داخل خیمه گردید و به اطراف نظر افکند، در حالی که اه سوزناکی از جگر می کشید و گوهر اشک از چشمه دیده بر روی گونه های مبارک خویش سرازیر می نمود، سکینه علیها السلام به نزد پدر امد و چون متوجه شهادت برادرش شد، این کلمات را (وای برادر من!) با صدای بلند می گفت. امام فرمود: (نور دیده! جزع مکن و در این مصیبت صبر پیشه کن.)[۲۱]

بدین گونه حضرت علی اکبر علیه السلام پس از ان که ۱۲۰ نفر را در حمله اول و ۸۰ نفر را در یورش دوم به خاک هلاکت افکند، توسط شقی خیانتکار، منقذ بن مره عبدی، به شهادت رسید. اگر چه دوران زندگیش کوتاه بود، بر اوراق تاریخ خطی درخشان ترسیم نمود که در هر عصری برای انسان های تشنه حق و عاشق فضیلت نور افشانی دارد و هر امتی را که برای ستیز با ستم توان ندارد، به تحرک وا می دارد. پدید اورنده زیباترین صحنه های تاریخ شکوهمند حماسی می شود. خون او بر زمین ریخته شد تا خون های پاک در شریان های مردم خدا شناس و معتقد برای صیانت از ارزش های معنوی و حریم مکارم در جریان باشد و معیاری برای تفکیک تیره گی ها از روشنایی ها باشد. گل های معطری که لب تشنگان وادی یکتاپرستی و حق جویی به بارگاه شکوه عشق هدیه می برند، از خون وارستگانی چون علی اکبر رنگ گرفته است.
منظومه نورانی

اشتقیا به کشتن حماسه سازان کربلا اکتفا نکردند و به فرمان عبیدالله بن زیاد مقدر گردید ده شقی سفاک بر بدن های مطهر شهیدان نینوا اسب بتازند. و تصمیم گرفتند سرهای شهیدان را از تن انان جدا کنند که سر مطهر حضرت علی اکبر علیه السلام در بین سرها چون ماه می درخشید، همان گونه که سر مطهر پدر بزرگوارش چون خورشیدی در حال پرتو افشانی بود.

گلشن روی تو عجب با صفاست

ای سر پر خون بدنت در کجاست؟

بعد از ان که رژیم سفاک یزید وسایل مراجعت اهل بیت امام حسین علیه السلام را به مدینه فراهم ساخت. اقتضای حوادث و تحریک شدن افکار عمومی انان را وادار نمود که سرهای مقدس شهدا (را در همان دمشق به خاک سپارند. جایگاهی که سرهای مطهر دفن شده، باب الصغیر نام دارد. علامه سید محسن امین می نویسد: (در دمشق مقبره ای به نام (مقبره باب الصغیر) است بعد از سال (۱۳۲۱ ه. ق) نگارنده، این مقبره را مشاهده نمود. بر سر در مقبره، سنگی وجود داشت که بر ان این عبارت دیده می شد:

(هذا مدفن راس العباس بن علی و راس علی بن الحسین الاکبر و راس حبیب المظاهر!)[۲۲]

البته قول دیگری در بین برخی محدثین و مورخین شیعه اشتهار دارد که این سرها همراه سر مطهر امام حسین علیه السلام توسط امام زین العابدین علیه السلام به کربلا اورده شد و به بدن های مطهر ملحق گردید و این در حالی است که در شرق مسجد جامع دمشق ارامگاه سر مقدس حسین بن علی علیه السلام واقع می باشد. سبط ابن جوزی می گوید: پنجمین خلیفه فاطمی سربریده امام را از باب الفرادیس به عسقلان و از انجا به قاهره اورد و مقریزی هم بر این عقیده می باشد.)[۲۳]
صفای زیارت

گفته می شود: بنی اسد با راهنمایی امام سجاد علیه السلام قبری ویژه برای حضرت امام حسین علیه السلام حفر نمودند. و پیکر منور ان امام توسط فرزندش زین العابدین علیه السلام در ان دفن گردید. ان گاه علی اکبر علیه السلام را جدای از شهدای بنی هاشم جایی که هم اکنون مرقد اوست در کنار قبر پدر دفن کردند. اگر به شیوه امام سجاد علیه السلام در قرار دادن پیکر برادرش اندیشه کنیم، متوجه می شویم که ان امام همام هدف والایی داشته و می خواهد فضایل و مکارم برادر خود را با این رفتار ثابت کند و نشان دهد که مقرب ترین شهدای نینوا به سیدالشهدا علی اکبر است.

در کتاب بحار الانوار مجلد مزار به نقل از کتاب کامل الزیارات ابن قولویه روایتی از امام صادق علیه السلام خطاب به حماد بصری امده که در فرازی از ان این عبارت مشاهده می شود:

(ان الحسین بن علی غریب مدفون بارض غریبه، یبکیه من زاره و یحزن له من لم یزره و یحترق له من لم یشهده و یرحمه من نظر الی قبر ابنه عند رجلیه)

به درستی که حسین بن علی علیه السلام غریب است و در زمین غریب مدفون است. هر کس او را زیارت کند، برای او می گرید و حتی کسی که به زیارتش نایل نگردیده و نزدش حضور نیافته برای او محزون می شود و قلبش اتش می گیرد و هر که به مرقد فرزندش (علی اکبر) نزد پای مبارک او، بنگرد، دلش بر او می سوزد.

از ان زمان تاکنون هر کس به زیارت امام حسین علیه السلام می رود فرزندش را نیز زیارت می کند. ابن قولویه در کتاب خود (کامل الزیارات) می گوید: ابوحمزه ثمالی نقل کرده است که امام صادق علیه السلام به من فرمودند: هر گاه قصد زیارت امام حسین علیه السلام را نمودی از دری که به جانب مشرق است وارد شو. . . )

شیخ مفید در مزار خود روایتی را اورده که از ان برمی اید، نخستین بنای مزار در عصر امام صادق علیه السلام برپا بوده است. در بخشی از ان می خوانیم: (پس از رسیدن به در حایر درنگ کن و ان گاه وارد شده، خود را به قبه برسان از ان جا به سمت بالا سر حرکت نما و پس از زیارت به سوی پایین پای حضرت علی بن الحسین علیه السلام روانه شو. )

همان گونه که علامه مجلسی در اثر معروف خود اورده است: (هر گاه کسی اراده زیارت شهیدان کربلا را می نماید، لازم است پیش پای قبر امام حسین علیه السلام، ان جا که مدفن علی اکبر است، توقف کند و رو به قبله که ان جا موضع شهیدان است خطاب به علی بن حسین زیارتی را بخواند که با این عبارت اغاز می شود: السلام علیک یا اول قتیل من نسل خیر سلیل من سلاله ابراهیم الخلیل صلی الله علیک و علی ابیک. . . )[۲۴]

در زیارت مخصوصه اول رجب از قول معصوم مضمونی امده که از پاکی و طهارت علی اکبر حکایت دارد:

(کما من علیک من قبل و جعلک من اهل البیت الذین اذهب الله عنهم الرجس و طهر هم تطهیرا)[۲۵]

همان گونه که قبلا بر تو منت نهاد و از خاندانی قرارت داد که خداوند پلیدی را از ایشان زدوده و مطهرشان نمود.

برای حضرت علی اکبر در منابع مستند شیعه زیارات ویژه ای امده است. شیخ طوسی در کتاب مصباح المتهجد نقل می کند که صفوان جمال از پیشگاه امام صادق علیه السلام برای عزیمت به زیارت امام حسین علیه السلام رخصت طلبید و از ایشان خواست که به او زیارتی بیاموزند. امام زیارتی به وی تعلیم دادند و در دنباله ان تاکید کردند: (ان گاه به سمت پای مبارک امام می روی و بر بالای سر علی بن حسین می ایستی و می گویی: السلام علیک یا بن رسول الله. . . )[۲۶]. ابن قولویه در کتاب کامل الزیارات، زیارت ویژه ای را که امام صادق علیه السلام به ابوحمزه ثمالی تعلیم داده و به علی اکبر اختصاص دارد، اورده است. علامه مقرم در کتاب خود (علی بن الحسین الاکبر) ان را نقل نموده است.

پی نوشت ها

[۱] نک. تاریخ طبری و دیگر منابع تاریخی.

[۲] ابصار العین، مرحوم سماوی، ص ۸۶

[۳] ارشاد، ج ۲، ص ۷۹و علی بن الحسین الاکبر، علامه مقرم، ص ۶۹

[۴] البدایه و النهایه، ابوالفدا الحافظ ابن کثیر دمشقی (متوفی ۷۷۴ هجری) ج ۸، ص ۱۸۷

[۵] الاوایل، شیخ محمد تقی شوشتری، ص ۴۸

[۶] عرفان و حماسه، ایه الله جوادی املی، صص۱۸۸ و ۱۸۹

[۷] ثقته المصدور، محدث قمی، ص ۲۴۱

[۸] نفس المهموم، محدث قمی، ص ۱۶۴ و اللهوف ص ۴۷

[۹] این رجز با اندکی تفاوت در ارشاد و مقتل خوارزمی امده است.

[۱۰] اقتباس از کتاب قیام امام حسین علیه السلام، بر علیه بیدادگری، جلال الدین جعفری، صص ۵۵۸ تا ۵۶۱

[۱۱] بحار الانوار، ج ۴۵، ص۴۳

[۱۲] مقتل خوارزمی، ج ۲، ص ۳۱؛ مقتل عوالم، ص ۹۵ و مقتل الحسین، علامه مقرم، ص ۲۹۸

[۱۳] عرفان و حماسه، ص ۱۸۹

[۱۴] ترجمه رجز علی اکبر به صورت نظم توسط علی اکبر مشکوه السلطان، متن رجز:

الحرب قد بانت لها الحقایق

و ظهرت من بعدها مصادق

و الله رب العرش لا نفارق

جموعکم او تغمدا البوارق

نک: موسوعه کلمات الامام حسین، ص ۴۶۲

[۱۵] مقاتل الطالبین، صص ۱۱۵ و ۱۱۶؛ بحار الانوار، ج ۴۵، ص ۴۴ و مقتل علامه مقرم، ص ۲۶۰.

[۱۶] مقاتل الطالبین، ص ۲۵۹

[۱۷] ناسخ التواریح، جزء دوم از جلد ششم، ص ۳۳۵

[۱۸] تاریخ طبری، ج ۵، ص ۴۴۶

[۱۹] علی اکبر، علامه مقدم، صص ۸۷ و ۸۸

[۲۰] تاریخ طبری، ج ۵، ص ۴۴۶؛ مقتل ابی مخنف، ص ۱۲۹ و موسوعه ال النبی، ص ۷۰۴

[۲۱] فرسان الهیجا، ذبیح الله محلاتی، ج ۱، ص ۳۰۶

[۲۲] اعیان الشیعه، ج ۱، ص ۶۲۷

[۲۳] تذکره، سبط بن جوزی، ص ۱۵۱ و الخطط، ج ۳، ص ۲۸۴

[۲۴] بحار الانوار (کتاب مزار)، ج ۹۸، ص ۲۷۰.

[۲۵] علی اکبر، علامه عبدالرزاق مقرم، ص ۴۸

[۲۶] این زیارت در اغلب کتب ادعیه و خصوصا مفاتیح الجنان امده است.

 

حضرت علی اکبر تکیه گاه خانواده اباعبدالله

حضور علی اکبر(ع) در میان خانواده ان قدر پرخیر و کارگشاست که امام حسین(ع) بارها وی را برای ارامش خاطر دادن به زنان و دختران بی قرار خیمه ها، نزد انان می فرستاد. تکیه گاه زنان و کودکان، بعد از امام حسین(ع)، علی اکبر(ع) بود.
تاریخ و سیره

یکی از عمیق ترین پیوندهای جمعی، پیوند خانوادگی است. خانواده به عنوان نخستین و مهم ترین نهاد اجتماعی، بخش عمده ای از تربیت و فرهنگ سازی جوامع انسانی را بر عهده دارد. علی اکبر(ع) به سه طایفه سرشناس عرب منسوب است. از سوی پدر، زاده ای هاشمی از نسل رسول الله(ص) است و از سوی مادر و پدربزرگ مادری، با بنی امیه و بنی ثقیف پیوند خونی دارد. جالب انکه اکبر(ع)، هرگز به خویشی خود با بنی امیه که حکمرانان جامعه اسلامی بودند، افتخار نکرد. هر زمان که او را به بنی امیه و بنی ثقیف نسبت می دادند، بی توجه به این امر، با کمال افتخار فقط خود را یک هاشمی از نسل نبی مکرم(ص) و امیرالمومنین علی(ع) معرفی می کرد. این گونه شواهد تاریخی، نشانه تاثیر فراوانی است که وی از خاندان پدری خود گرفته است.

حضور علی اکبر(ع) در میان خانواده ان قدر پرخیر و کارگشاست که امام حسین(ع) بارها وی را برای ارامش خاطر دادن به زنان و دختران بی قرار خیمه ها، نزد انان می فرستاد. تکیه گاه زنان و کودکان، بعد از امام حسین(ع)، علی اکبر(ع) بود و برای همین، زمانی که اکبر(ع) راهی میدان می شد، وابستگی خیمه ها را به خود احساس می کرد.۱ تمام عاطفه ها بر دست و پای او، بر گردن و ردایش و بر دلش پیچیده بودند. تنها، پایبندی به هدف مقدسش بود که او را از امیختگی با خانواده جدا کرد و با خداوند درامیخت.

احساس مسیولیت او در برابر خاندان اهل بیت(ع)، به اندازه ای بود که در اوج تشنگی، همواره سهم اب خود را به کودکان و زنان حرم می داد و خود، تشنه لب می ماند. سرانجام نیز با همان عطش به میدان رفت و از دستان پیامبر سیراب شد.۲

۱. مقتل الحسین(ع)، ص ۲۵۷.

۲. لهوف، ص ۷۸.
خیمه امتحان

شب است و سکوت سنگین بیابان نینوا را، حضور دو لشکر، درهم شکسته است. بیابان داغی که همه شب هایش را در سکوت گذرانده بود، به ان روز موعود نزدیک شده است. امشب اخرین شب پیش از قرار است؛ همان قراری که از ازل، بین خاک تشنه این زمین، با ملکوت بسته شده بود.

در خیمه ای کوچک، واقعه ای بزرگ در حال رقم خوردن است. زمین و اسمان، بهت زده و نگران نظاره گرند: امام، بیعت خود را از اهل کاروان برداشته و فرموده است که تاریکی شب را فرصت شمارند و به اختیار خود بمانند یا بروند.

تاریخ شاهد است که جوانی ناب، امشب چگونه خود را به نمایش می گذارد و چگونه اقتدار خود را به رخ می کشد. تاریخ، امشب جلوه بی همتایی را می بیند که از تلالو به هم امیختن جوانی و ایمان، به خودنمایی برخاسته است.

تابلوی حیرت انگیز جوانی کربلایی، با قلم موی ایمان که از خون پاک قاسم و اکبر و جوانان اصحاب، رنگ گرفته است، بر تارک تاریخ نقش خواهد خورد.

من هم دست جوانی ام را گرفته و اورده ام تا پشت خیمه امتحان امشب، زانو بزنم و لحظه های امشب را خوب به خاطر بسپارم.

با پاهای برهنه جوانی ام، بر ریگ های گرم این وادی مقدس قدم می گذارم. رد پایی را که به زحمت زیر نور ماه دیده می شود، مسیر حرکت می کنم. هر قدم را درست در جای ان پاها می گذارم؛ رد پاهایی که به خیمه امتحان امشب ختم می شوند.
باور

می گفت: این کارها برای پیرمردهاست. این مجلس ها با روحیه جوونای امروز تناسبی نداره. چه معنی داره یه عده دور هم جمع بشن، تو سر و سینه شون بزنن و هی گریه زاری کنن. جوونای امروز دنبال شادی ان، دنبال هیجانن.
می گفتم: جوونای امروز فقط دنبال شادی و هیجان نیستن؛ دنبال اگاهی ان، دنبال دونستن، دنبال ارمانای بلند.
می گفت: خب حرف منم همینه دیگه. می گم این مجالس گریه و زاری، هیچ کدوم از این ویژگی ها رو نداره. یه مشت خرافه قاطی تاریخ کردن و برای گرم کردن و رونق دادن بازار مداحا و سخنرانا، به خورد مردم دادن. ولی این حرفا رو عوام قبول می کنن. جوونای امروزی روشن فکرن؛ تحصیل کرده ان، از دنیا و پیشرفت و علم خبر دارن و دنبال این حرفا راه نمی افتن.
دیدم این طوری نمی شه. با حرف نمی شه قانعش کرد. با خودم بردمش به یکی از مجالس شما جوونا. نشوندمش به تماشا. اول مثل برق زده ها ایستاده بود و نگاه می کرد. بعد موضع گیری کرد که: ابروی هرچی جوونه، بردن. اینا همه شون عوامن. چیزی از دنیا سرشون نمی شه.
اوردمش پیش بچه های هییت تا باهاشون اشنا بشه. از دانشجوی مهندسی الکترونیک تا کارشناسی ارشد رایانه؛ از شاگرد اول دبیرستان تا مدرس پیش دانشگاهی و استاد فلسفه؛ همه جور ادمی بینشون بود.
شروع کرد به نصیحت کردن: از شماها بعیده. عمرتون رو دارید پای چی می ریزید؟ شما که تحصیل کرده اید، مثلا فهمیده اید، شماها جوونید و….
بچه ها یکی یکی حرف زدن. هر کدوم، از انگیزه هاشون و از چیزایی که توی مکتب امام حسین(ع) و از مجالس امام حسین(ع) به دست اورده بودن، گفتن. از اینکه مکتب حسین(ع) مکتب اگاهیه، مکتب شجاعته. اینجا یاد می گیری راهی که با اگاهی انتخاب کردی، از جونت هم ارزشمندتره؛ از بچه ها و خونواده ات هم باارزش تره.
اون شب، فقط بغض کردنش رو دیدم و اشکی که توی چشماش جمع شده بود، ولی از فردا شب حضور همیشگی ش توی مجالس هییت شروع شد.
(اون باوری رو که سال ها به دنبالش می گشت، پیدا کرده بود).
اسمان، نقره فام گشته از شمشیرهای اخته،
و زمین پر شده از چاله های سم اسبان تاخته.
و انها می دانند می کشند تا پر کنند کیسه هایشان را از زر،
و تو می دانی کشته می شوی تا پر کنی دل ها را از شور.
گرداگرد روح و جسم من احاطه شده است از پلیدی،
و نام تو پوپک وار در دلم نرم می نشنید.
انگاه که سیاه پوش می شوم برای تو، و شانه هایم پر می شوند از دانه های زنجیر.
انگاه که تمام وجودم پر می شود از نام بلند تو، اشک ها می نگارند عظمت تو را؛ نه واژه ها.
ای اقای اغشته به خون!،
فلسفه کشته شدن تو؛ به هم می ریزد تمام معادلات دنیا را.
او یک گوشه از ماجرای کربلایت؛ پای در گل می گذارد، تمام بدی ها را در جدال با خوبی ها.
این گونه است که تو تندیس شهر دل ها شده ای، و نرم نرمک، دنیا را تسخیر خواهی کرد.
اقای خوب!
وقتی شمشادهای تو شکستند،
و افرای بلندت، بی دست بر زمین افتاد؛
و قناری کوچک زندگی ات در خرابه ها ارام شد.
دانستم که خدا چقدر زیباست؛
که تو برایش، از زنخدان کبوتر، خون به هوا می فرستی.
و از این همه زیبایی، ترنج از دست می غلتد و تیغه حیرت، انگشت می درد.

روزی که تو کشته، میان یارانت بر زمین افتادی، بر خیابان های شهرم جای سوزن انداختن نیست.

شانه های زنجیر خورده، سینه های سرخ گشته و کاکل های گل مالیده. چه عطری، چه شمیمی، چه فضایی؛ فقط برای عشق.

 

ضریح شش گوشه امام حسین به احترام علی اکبر

ضریح کوچکی که بر ضریح حضرت سیدالشهدا ـ علیه السلام ـ متصل است و در طرف پایین پای ان حضرت قرار دارد و از مجموع دو ضریح یک ضریح شش گوشه درست شده به احترام علی اکبر ـ علیه السلام ـ و به نام ان حضرت است.

در میان اقوال مورخان درباره ی چگونگی دفن حضرت سید الشهداء ـ علیه السلام ـ و یاران باوفای ان حضرت اندک تفاوتی دیده می‌شود. جهت روشن شدن موضوع به تشریح بعضی از انها می‌پردازیم:

الف: مرحوم مفید پس از ذکر اسامی هفده نفر از شهیدان بنی‌هاشم که همگی از برادران و برادرزادگان و عموزادگان امام حسین ـ علیه السلام ـ بودند، می‌فرماید: انان پایین پای ان حضرت در یک قبر (گودی بزرگ) دفن شدند و هیچ اثری از قبر انان نیست و فقط زایران با اشاره به زمین در طرف پای امام ـ علیه السلام ـ انان را زیارت می‌کنند و علی بن الحسین ـ علیه السلام ـ (علی اکبر) از جمله ی انان است، برخی گفته‌اند: محل دفن علی اکبر نسبت به قبر امام حسین ـ علیه السلام ـ نزدیک‌ترین محل است.(۱)

ب: و نیز می‌گوید: ‌پس از بازگشت عمر بن سعد از کربلا، جماعتی از بنی‌اسد که در غاضریه سکونت داشتند، امده و بر پیکر امام حسین ـ علیه السلام ـ و یارانش نماز گذاردند و ان حضرت را همان جایی که الان قبر اوست دفن کردند و علی ابن الحسین (علی اکبر) ـ علیه السلام ـ را در پایین پای پدر به خاک سپردند، سپس برای دیگر شهیدان از اهل بیت و اصحاب، حفیره‌ای کندند و همه انان را در ان حفره به صورت دسته جمعی دفن کردند و عباس بن علی ـ علیه السلام ـ را در راه غاضریه، در همان محلی که به شهادت رسید و اکنون قبر اوست به خاک سپردند.(۲)

ج. در بعضی از روایات امده است: امام سجاد ـ علیه السلام ـ (با قدرت امامت و ولایت) به کربلا امد و بنی‌اسد را سرگردان یافت، چون که میان سرها و بدن‌ها جدایی افتاده بود و انها راهی برای شناخت نداشتند، امام زین العابدین ـ علیه السلام ـ از تصمیم خود برای دفن شهیدان خبر داد، ان گاه به جانب جسم پدر رفت، با وی معانقه کرد و با صدای بلند گریست، سپس به سویی رفت و با کنار زدن مقداری کمی خاک قبری اماده ظاهر شد، به تنهایی پدر را در قبر گذاشت و فرمود: با من کسی هست که مرا کمک کند و بعد از هموار کردن قبر، روی ان نوشت: (هذا قبر الحسین بن علی بن ابی طالب الذی قتلوه عطشانا غریبا). این قبر حسین بن علی بن ابی طالب است، ان حسینی که او را با لب تشنه و غریبانه کشتند. پس از فراغت از دفن پدر به سراغ عمویش عباس ـ علیه السلام ـ رفت و ان بزرگوار را نیز به تنهایی به خاک سپرد.

سپس به بنی‌اسد دستور داد تا دو حفره اماده کنند، در یکی از انها بنی‌هاشم و در دیگری سایر شهیدان را به خاک سپردند، نزدیک‌ترین شهیدان به امام حسین ـ علیه السلام ـ فرزندش علی اکبر ـ علیه السلام ـ است.(۳) امام صادق ـ علیه السلام ـ در این باره به عبدالله بن حماد بصری فرموده است: امام حسین ـ علیه السلام ـ را غریبانه کشتند، بر او می‌گرید کسی که او را زیارت کند غمگین می‌شود و کسی که نمی‌تواند او را زیارت کند دلش می‌سوزد برای کسی که قبر پسرش را در پایین پایش مشاهده کند.(۴)

گر چه بعضی از مطالب در کیفیت به خاک سپاری امام حسین ـ علیه السلام ـ و این که چه کسی امام حسین ـ علیه السلام ـ را دفن کرده، در این نقل‌ها متفاوت است، ولی از مجموع انها یک نکته قابل استفاده است که به عنوان نتیجه ارایه می‌گردد و ان این که: قبر علی اکبر ـ علیه السلام ـ در پایین پای امام حسین ـ علیه السلام ـ قرار دارد.

نتیجه:                                                    

بنابراین می‌توان ادعا کرد که ضریح کوچکی که بر ضریح حضرت سیدالشهدا ـ علیه السلام ـ متصل است و در طرف پایین پای ان حضرت قرار دارد و از مجموع دو ضریح یک ضریح شش گوشه درست شده به احترام علی اکبر ـ علیه السلام ـ و به نام ان حضرت است.

عبدالرزاق حسنی ضریح امام حسین ـ علیه السلام ـ را چنین توصیف کرده است:

(ضریح امام حسین ـ علیه السلام ـ عبارت است از: یک بلندی (صندوق مانند) چوبی که به عاج زینت شده و روی ان دو مشبک(۵) قرار دارد،‌ مشبک داخلی از فولاد گران قیمت و مشبک خارجی از نقره ی روشن سفید است… به مشبک خارجی مشبک دیگری بدون این که مانعی بین ان دو باشد، متصل است و فقط از هر طرف به اندازه ی ‌یک متر کوتاه‌تر از مشبک خارجی متعلق به امام حسین ـ علیه السلام ـ است و زیر ان مشبک قبر علی بن الحسین ـ علیهما السلام ـ است که همراه پدر در یک روز شهید شده و در کنار پدر دفن گردیده است).(۶)

پی نوشت:

۱. مفید، الارشاد، سلسله مولفات شیخ مفید، دار المفید للطباعه و النصر و التوزیع، ج۱۱، صص ۱۲۵ ـ ۱۲۶، جزء ۲.

۲. مفید، همان، ص ۱۱۴. خلیلی، ‌جعفر، موسوعه العتبات المقدسه قم-کربلا، بیروت، منشورات موسسه الاعلمی للمطبوعات، چاپ دوم، ۱۴۰۷ ق، ص ۷۳، جزء۸.

۳. عبدالرزاق الموسوی، المقرم، مقتل الحسین ـ علیه السلام ـ ، تهران، قسم الدراسات الاسلامیه، موسسه البعثه، ص۳۲۰ ـ ۳۲۱.

۴. قمی، جعفر بن محمد، ابن قولویه، کامل الزیارات، موسسه نشر الفقاهه، چاپ اول، ۱۴۱۷ ق، صص ۵۳۷ ـ ۵۳۸، المقرم، همان، ص۳۲۱.

۵. هر چیز سوراخ سوراخ پنجره مانند را مشبک ‌گویند.

۶. خلیلی، جعفر، موسوعه العتبات المقدسه، قسم کربلا، جزء ۸، بیروت، منشورات موسسه الاعلمی للمطبوعات، ص ۱۸۲، به نقل از حسنی، عبدالرزاق، موجز تاریخ البلدان العراقیه.

برای عضویت در کانال اندیشه معاصر کلیک کنید.

انتهای پیام/*

مطالب مرتبط

آخرین اخبار