به گزارش پایگاه خبری تحلیلی اندیشه معاصر،جواد آل حبیب- سازوکار دژاوو چگونه است؟ درک این احساس گذرای آشنایی را در اندیشه معاصر بخوانید. دژاوو که از واژه فرانسوی بهمعنای «قبلاً دیدهشده» گرفته شده، بیشتر از آنکه یک اختلال مغزی ساده باشد، به اختلاف در عملکرد سامانههای حافظه مربوط میشود. طبق نظر براون (۲۰۰۳)، این پدیده زمانی رخ میدهد که تجربهای جدید تا حدی شبیه به تجربهای گذشته باشد، اما حافظه اصلی آن واقعه در دسترس آگاهی نیست. این ناهماهنگی باعث میشود مغز، تجربه جدید را آشنا تلقی کند، چون شاخصههای حسی یا فضایی مشابهی را تشخیص داده است. در نظریههای عصبشناختی، ناحیه گیجگاهی مغز، بهویژه هیپوکامپ، نقش کلیدی در شکلگیری و بازیابی خاطرات و همچنین در این سوءتعبیرهای ذهنی دارد.
طبق نظریههای «پردازش دوگانه»، دژاوو زمانی رخ میدهد که دو سیستم حافظه مغز—یکی خودکار (سریع و ناخودآگاه) و دیگری کنترلشده (کندتر و آگاهانه)—از هم ناهماهنگ شوند (فایندلر، ۱۹۹۸). در این دیدگاه، سیستم خودکار زودتر از موعد، موقعیتی را آشنا ثبت میکند، در حالیکه سیستم کنترلشده هنوز در حال بررسی دقیق آن است. همین ناهماهنگی باعث بهوجود آمدن حس عجیب تجربهی مجدد میشود.
دژاوو، بهمعنای «قبلاً دیدهشده»، پدیدهای است که در آن فرد احساس میکند موقعیتی جدید را پیشتر تجربه کرده است. این حس آشنایی، برخاسته از ناهماهنگی میان سامانههای مختلف حافظه در مغز است؛ جایی که سیستم ناخودآگاه سریعتر از سیستم آگاهانه عمل کرده و پیش از بررسی کامل، موقعیت را «آشنا» تشخیص میدهد.
مطالعات عصبشناختی نقش نواحیای مانند هیپوکامپ در این فرایند را برجسته میدانند. برخی پژوهشگران معتقدند که دژاوو صرفاً یک خطای ذهنی نیست، بلکه میتواند بخشی از یک سیستم تطبیقپذیر و کارآمد باشد که برای شناسایی سریع الگوهای آشنا—even with occasional mistakes—تکامل یافته است. از این منظر، دژاوو ممکن است نشانهای از توانایی ذهن برای شبیهسازی، پیشبینی، و واکنش سریع در شرایط مبهم باشد.
این پدیده همچنین میتواند با سازوکارهای تشخیص خطا در مغز مرتبط باشد؛ یعنی نوعی هشدار داخلی برای بررسی دوباره شرایط موجود. در افراد سالم، دژاوو معمولاً بیضرر است، اما در برخی موارد شدید ممکن است با اختلالات عصبی مانند صرع مرتبط باشد.
در نهایت، دژاوو را میتوان نهتنها یک تجربه عجیب، بلکه بازتابی از پیچیدگی ذهن انسان و تلاش آن برای ایجاد معنا، پیوستگی، و ایمنی در جهانی ناپایدار دانست.
آیا دژاوو یک اختلال مفید است؟
گرچه دژاوو پدیدهای گیجکننده است، برخی پژوهشگران معتقدند که این تجربه لزوماً نامطلوب یا معیوب نیست. بارژیکوفسکی و مولن (۲۰۲۳) پیشنهاد میکنند که پدیدههایی مانند دژاوو ممکن است نشانهای از کارکرد مؤثر—ولو ناقص—سیستم حافظه باشند. بهجای اینکه این تجربه را «اشتباه» بدانیم، شاید بتوان آن را حاصل سامانهای بسیار تطبیقپذیر دانست که شناخت سریع را بر دقت مطلق ترجیح میدهد؛ راهبردی که در شرایط پرریسک ممکن است به بقای انسان کمک کند. تشخیص سریع الگوهای آشنا—even with occasional false positives—میتواند تصمیمگیری در شرایط نامطمئن را تسهیل کند.
از این منظر، دژاوو شاید نه یک ویژگی تکاملی هدفمند، بلکه یک محصول جانبی یا «فرآورده جانبی تکامل» (spandrel) باشد؛ یعنی نتیجهی سازوکارهایی که برای هماهنگی سریع نورونی طراحی شدهاند، اما گاهی دچار خطا میشوند. با این حال، کارآمدی کلی این سیستمها در تشخیص الگوها و مسیریابی، ارزش بالاتری نسبت به خطاهای گهگاهی آنها دارد.

دژاوو یا قبلاً دیدهشده در حافظه بر اساس مبانی روانشناسی؛ بررسی تازهای از دژاوو؛ خطا یا نشانهای از هوش متعالی
دیدگاههای تکاملی
ابعاد تکاملی دژاوو هنوز بهطور کامل روشن نیست، اما برخی نظریهها آن را پدیدهای میدانند که همراه با سیستمهای پیچیدهی حافظه و خودآگاهی تکامل یافته است. براینرد (۱۹۷۹) معتقد است که دژاوو ممکن است بازتابی از سازوکارهای ژرفتری در پیوند با هوش و خودآگاهی انسان باشد. از این منظر، دژاوو نه یک نقص، بلکه نشانهای از ذهنی تکاملیافته است که توانایی مدلسازی ذهنی، شبیهسازی، و پیشبینی پیچیده دارد.
همچنین یافتههای عصبشناسی رشدی نشان میدهند که با پیچیدهتر شدن مغز، ساختارهای حافظهای جدیدی پدید آمدهاند که امکان بازیابی تداعیگر و غیرخطی را فراهم کردهاند؛ امکانی که گاه به تجربههایی مانند دژاوو میانجامد (متزل، کرافورد، و ساس، ۲۰۲۰). این ساختارها ممکن است در تمرین ذهنی، تصور سناریوهای آینده، یا یادگیری از اشتباهات نقش کلیدی داشته باشند—مهارتهایی حیاتی برای بقاء و شناخت انسانی.
دیدگاه دیگری دژاوو را به سامانه تشخیص خطای مغز مرتبط میداند. مولن (۲۰۱۷) میگوید مغز همواره محرکهای دریافتی را با حافظههای موجود مقایسه میکند تا هماهنگی بین آنها را بررسی کند. زمانی که ناهماهنگی در این فرایند رخ دهد، حس دژاوو ایجاد میشود. در واقع، مغز نوعی «پرچم هشدار» بالا میبرد تا این تضاد را بررسی کند. چنین سامانهای شاید در جلوگیری از خاطرات نادرست یا ناهماهنگیهای شناختی مؤثر باشد و به تصمیمگیری بهتر بینجامد.
دژاوو: مفید یا مزاحم؟
میزان سودمندی یا آسیبزایی دژاوو بستگی به شرایط دارد. در افراد سالم، این پدیده معمولاً بیخطر و گذراست. اما اگر بهشکل مکرر و شدید رخ دهد، میتواند با اختلالاتی مانند صرع لوب گیجگاهی مرتبط باشد. در عموم مردم، دژاوو ممکن است به آگاهی فرارادۀ شناختی (metacognitive awareness) کمک کند، توجه فرد را به محیط پیرامون افزایش دهد و او را وادار به بازبینی شرایط حاضر کند.
از سوی دیگر، دژاوو میتواند عملکردی روانشناختی هم داشته باشد؛ نوعی حس گذرا از تداوم و پیوستگی. در جهانی که اغلب ناپایدار و غیرقابلپیشبینی بهنظر میرسد، دژاوو ممکن است به مغز این اطمینان را بدهد که شرایط مشابهی را پیشتر تجربه کردهایم و از آنها عبور کردهایم.
نتیجهگیری
دژاوو پدیدهای پیچیده و چندلایه است که احتمالاً از فرآیندهای عصبی پیشرفته مربوط به حافظه ناشی میشود. اگرچه لزوماً یک ویژگی سازگارانه نیست، اما ممکن است بازتاب تلاشهای مغز برای بهینهسازی عملکردهای شناختی در جهانی پرشتاب باشد. از منظر تکاملی، دژاوو شاید نه یک خطا، بلکه دریچهای به درون سازوکارهای پیچیده حافظه و آگاهی انسان باشد.
پایان/*
اندیشه معاصر را در ایتا، روبیکا، پیام رسان بله و تلگرام دنبال کنید.