اجتماعی
آیا فردا تعطیل رسمی است | علت تعطیلی فردا از چه قرار است
فردا 22 شهریور به مناسبت شهادت امام حسن عسکری تعطیل رسمی میباشد.
اجتماعی
فردا 22 شهریور به مناسبت شهادت امام حسن عسکری تعطیل رسمی میباشد.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی اندیشه معاصر، فردا به دلیل شهادت امام حسن عسکری و امامات امام خاتم تعطیل رسمی میباشد. این روز الان چند سال است که تعطیل میشود. امام حسن عسکری یازدهمین امام شیعیان میباشد که در سامرا به خاک سپاردند. شهادت امام حسن عسکری در ایران تعطیل رسمی میباشد. برای با خبر شدن از جزئیات بیشتر و کسب اطلاعات بیشتر اندیشه معاصر را تا انتها دنبال کنید و نظرات خود را با ما در میان بگذارید.
در تقویم سال ۱۴۰۳ روز پنجشنبه ۲۲ شهریورماه به علت شهادت امام حسن عسکری(ع)، تعطیل رسمی می باشد.
امام حسن عسکری (ع) در ۸ ربیعالاول سال ۲۶۰ هجری قمری در شهر سامرا، به دستور معتمد عباسی به وسیله خوراندن زهر به ایشان به شهادت رسیدند.
پیکر پاک این امام بزرگوار در کنار مرقد پدرش در سامرا دفن شد. بعدها در این مکان زیارتگاهی ساخته شد که به حرم عسکریین مشهور است و از زیارتگاههای شیعیان در عراق به شمار میآید./پارسینه
امام حسن عسکری (ع) فرزند دهمین پیشوای شیعیان، امام هادی (ع) است. مادر ایشان حُدیث یا حدیثه نام داشت ولی در برخی منابع نام مادر آن حضرت را سوسن، عسفان و سلیل نیز ذکر کردهاند. امام حسن عسکری (ع) در سنین کودکی به همراه پدرشان به اجبار خلفای عباسی به عراق رفتند و در شهر سامرا که در آن زمان پایتخت عباسیان بود، ساکن شدند. ایشان بیشتر سالهای زندگی خود به خصوص زمان امامت را نیز در سامرا و تحت نظر خلفای عباسی سپری کردند. چون خلفای عباسی از نفوذ و موقعیت اجتماعی امام نگران بودند، رفت و آمد شیعیان به منزل ایشان را کاملاً زیر نظر داشتند. امام (ع) نیز از طریق نمایندگان خود با شیعیان در ارتباط بودند. یکی از این نمایندگان عثمان بن سعید نام داشت که نایب خاص امام زمان (عج) نیز بود.
این امام بزرگوار یازدهمین پیشوای شیعیان است.
برخی از لقبهای امام یازدهم هادی، نقی، رفیق، صامت، خالص، سراج، تقی و زکی گفته شده است ولی مشهورترین لقب ایشان عسکری است. عسکر نام غیر مشهور سامرا و به معنای محل استقرار نظامیان است. عسکری منسوب به عسکر است و از آنجا که ایشان بیشتر عمر خود را به اجبار در سامرا زندگی کردند به امام حسن عسکری (ع) مشهور شدند. همچنین در برخی منابع کنیههای ایشان ابومحمد، ابوالحسن، ابوالحجه و ابوالقائم نام برده شده است.
پیکر پاک این امام بزرگوار در کنار مرقد پدرش در سامرا دفن شد. بعدها در این مکان زیارتگاهی ساخته شد که به حرم عسکریین مشهور است و از زیارتگاههای شیعیان در عراق به شمار میآید.
احادیث زیادی از این امام بزرگوار در زمینههای تفسیر قرآن، اخلاق، فقه، امور اعتقادی، ادعیه و زیارت روایت شده است که برخی از آنها عبارتاند از:
لا تُمارِ فَیَذْهَبَ بَهاؤُکَ وَ لا تُمازِحْ فَیُجْتَرَأَ عَلَیْکَ: جدال مکن که ارزشت میرود و شوخی مکن که بر تو دلیر شوند.
کَفاکَ أدبا تَجنُّبُکَ ما تَکرهُ مِن غَیرکَ: در مقام ادب همین بس که آنچه برای دیگران نمیپسندی، خود از آن دوری کنی.
لَیْسَتِ الْعِبادَهُ کَثْرَهُ الصّیامِ وَالصَّلاهِ، وَ إنَّمَا الْعِبادَهُ کَثْرَهُ التَّفَکُّرِ فی أمْرِ اللهِ: عبادت در زیاد انجام دادن نماز و روزه نیست، بلکه عبادت با تفکّر و اندیشه در قدرت بی منتهای خداوند در امور مختلف است.
أَقَلُّ النّاسِ راحَهً أَلْحُقُودُ: شخص کینهای، کم آسایش ترین مردم است.
أَلْغَضَبُ مِفْتاحُ کُلِّ شَرٍّ: خشم و غضب، کلید هر گونه شرّ و بدی است/خبر آنلاین
روز جمعه هشتم ماه ربیع الاول سال ۲۶۰ هجری قمری، روز عروج مظلومانه امامی بود، که تحت مراقبت های شدید نظامی و در زندان های تاریک و نمور خلیفه عباسی نیز، وظیفه و رسالت خویش را در جهت هدایت مردم به نحو احسن به انجام می رسانید. به همین دلیل هم، خلیفه و عاملانش، بشدت از ایشان و محبوبیتی که حتی در زندان بین مردم و زندان بانان داشت، در هراس بودند.
علت شهادت امام حسن عسکری علیه السلام، سمی بود که معتمد عباسی به شیوه پدران ناجوانمردش، به همراه غذا وارد بدن مبارک آن حضرت نمود ولی بعد، از اینکار زشت خود پشیمان شد، چون ترس از عقوبت این عمل، وجودش را فرا گرفته بود. به همین دلیل هم، همه ی طبیبان مسیحی و یهودی که در آن هنگام در شهرهای بغداد و سامرا، به طبابت مشغول بودند را برای معالجه و درمان ایشان فرا خواند. هرچند که او از این دلسوزیهای ریاکارانه، هدف دیگری داشت، که همانا رضایت و فریب دادن مردم و پنهان نگه داشتن حقیقت این جنایت بزرگ از آنها بود.
بعد از اینکه شیعیان، از رحلت جانگداز ایشان باخبر شدند، غبار غم جای جای شهر سامرا را فرا گرفت. از هر کوی و برزن صدای شیون و ناله بلند بود. خانه های شیعیان داغدار و عزادار مولای مهربان خویش بودند. همه برای تشییع پیکر مطهر ایشان آماده شده بودند و این همان چیزی بود که معتمد عباسی از آن هراس داشت.
معتز و مهتدی عباسی به آیین پدرانشان وفادار بودند و همچون آنها که با امامان معصوم علیهم السلام همواره در ستیز بودند و نقشه قتل ایشان را می کشیدند، آنان نیز همواره در پی از بین بردن امام حسن عسکری علیه السلام بودند، ولی به خواست خداوند، تلاش های آنها همواره با شکست روبرو میشد، اما در دوران معتمد عباسی بدلیل افزایش میزان محبوبیت و نفوذ امام در جامعه و عشق و علاقه ی روز افزون شیعیان نسبت به ایشان، معتمد، به شدت از این محبوبیت هراسناک شده و زمانیکه مشاهده می کند حبس و تحریم و سخت گیری ها و مراقبت های شدید، نه تنها از شکوه و محبوبیت ایشان کم نمی کند بلکه باعث افزایش محبوبیت و نفوذ ایشان می شود، به سنت دیرینه پدران خود یعنی به شهادت رساندن امام، آن هم در حالیکه شش سال بیشتر از شهادت امام هادی علیه السلام و امامت ایشان سپری نشده بود اقدام می کند.
فرزند عبیدالله بن خاقان میگوید: «روزی برای پدرم (که وزیر معتمد عباسی بود) خبر آوردند که ابن الرضا، یعنی حضرت امام حسن عسکری علیه السلام بیمار شده است. پدرم با سرعت هرچه تمام تر، نزد خلیفه رفت و این خبر را به حضور خلیفه رسانید. معتمد عباسی، پنج نفر از معتمدان و عاملان مخصوص خود را با پدرم همراه کرد.
یکی از آنها شخصی به نام نحریر خادم بود که از محرمان خاص درگاه خلیفه بود، خلیفه به آنها دستور داد که خانه حضرت عسکری را زیر نظر بگیرند، و از احوال آن حضرت باخبر شوند. طبیبی را مأمور کرد که هر بامداد و پسین، نزد آن حضرت برود، و از احوال او مطلع شود. پس از دو روز برای پدرم خبر آوردند که بیماری امام حسن عسکری علیه السلام سخت تر شده است و ضعف و ناخوشی بر او مستولی شده است.
پدرم سوار بر مرکب، به تاخت، نزد آن حضرت رفت و طبیبان را که غالباً اطبای مسیحی و یهودی بغداد و سامرا بودند، امر کرد که از خدمت آن حضرت دور نشوند. سپس قاضی القضات سامرا را طلبید و گفت که ده نفر از علمای بنام را حاضر کن که مدام نزد آن حضرت باشند و اما این کارها را برای آن می کردند که مردم از آن سمی که به خورد آن حضرت داده بودند، مطلع نشوند و نزد مردم اینگونه نشان دهند که آن حضرت به مرگ طبیعی از دنیا رفته است. سرانجام امام حسن عسکری علیه السلام در روز جمعه هشتم ماه ربیع الاول سال ۲۶۰ در سن ۲۸ سالگی و در شهر سامرا به شهادت رسیدند.
پس از اینکه امام حسن عسکرى علیه السلام به شهادت رسیدند، یاران و شیعیان ایشان در خانه آن حضرت جمع شدند تا بر پیکر پاک ایشان نماز بخوانند، جعفر کذّاب، برادر ایشان هم آمد تا بر آن حضرت نماز بخواند. همه ی شیعیان حضور داشتند که ناگهان دیدند کودکى آمد و دامن جعفر را گرفت و وی را از کنار پیکر پدرش دور کرد و گفت: من سزاوارترم که بر پیکر پدرم نماز بگزارم. سپس خود بر پیکر پدرش نماز خواند و مردم نیز همراه با او نماز خواندند و جعفر، مبهوت و حیران مانده بود و نمىتوانست حرف بزند.
پس از اینکه نماز را به پایان رسانید، از میان جمع مردم خارج شد و رفت و ناپدید شد و نفهمیدند که به کدام سمت رفت و این آغاز امامت و همچنین شروع غیبت آن حضرت بود./مهدویت
اندیشه معاصر
پایان/*
اندیشه معاصر را در ایتا، روبیکا، پیام رسان بله و تلگرام دنبال کنید.